eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.5هزار دنبال‌کننده
70 عکس
272 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
📋نیمه شبهای مهتابی ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها نیمه شب های مهتابی توی لحظه ی بی تابی میدیدم بخدا مادر که توی بغلم خوابی بودی اما خیالی بود نمیدونی چه حال بود لالایی امو میخوندم من بغلم ولی خالی بود یه مادر وقتی لالایی نخونه میمیمره گوشه ی خونه حال منو کی میدونه یه مادر که زیر سایه نمیره میخواد که تنشنه بمیره لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی مثلا تو رو تاب میدم مثلا به تو آب میدم مثلا تو صدام کردی من با خنده جواب میدم مثلا سه چهار ساله شدیو دیگه خوشحالم بازی میکنی تو کوچه با رقیه ی هفت سالم بمیرم شیرین زبونی نکردی دیدم که خشکی و زردی گرمه هوا ولی سردی بمیرم شبیه گل شدی پر پر با گریه هات دم آخر منو صدا زدی مادر لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی لالایی علی لالایی علی مثلا عمو برگشته شدم آره خیالاتی مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی عزیزم پیرهنتو روی چشمام میذارمو توی رویام نگاه نازت ومیخوام عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم زیر گلوشو بوسیدم خدا میدونه بریدم لالایی علی توی بغل بابا علی لالایی علی میزدی تو دست و پا علی لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی شاعر : 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋گرفتمت به روی دست ⬛️واحد/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها گرفتمت به روی دست بارون خجالت بکشه حتی فرات خجالت از این لب و صورت بکشه بابات برای قطره آب اومده منت بکشه منت کشیدم و اما نشد آبی به لبهات برسه حرمله هم شد باعث این اتفاق و حادثه حتی لب هات به گریه وا نشد جون کندی بی سرو صدا سه شعبه خوردی بی هوا فقط میخوام صبر از خدا آه علی اصغر کاشکی یکی بود که تورو یه جرعه آب مهمون کنه فک نمیکردم حرمله اینجور منو حیرون کنه باباتو بین حرمو معرکه سرگردون کنه چشم انتظاره مادرت رباب بی طاقته دم حرم تورو به خیمه ببرم دیدی چی اومد به سرم باشه علی بگیر راحت بخواب دلم شکست فدا سرت اگه بپرسه مادرت میگم که خوابه پسرت آه علی اصغر میترسم از لحظه ای که دم غروب غوغا کنن برای غارت حرم دور حرم دعوا کنن نیزه توی خاک بزنن تن تو رو پیدا کنن به سر نیزه میبندن سرتو میریزه خون از حنجرت همش دعای مادرت نیفته از نیزه سرت نگاه کن اشکای خواهرتو تو بغلش پیراهنت میخونه وقت رفتنت داداشی تشنه کشتنت آه علی اصغر شاعر : 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 روضه حضرت علی اکبر علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها چو دل ز غیر بریدم تو وا کنی آغوش من و امید پناهت نیفتم از چشمت نی‎اَم چنان شهدا رو سفیدِ تو اما منم غلام سیاهت نیفتم از چشمت رها مکن به خطایم هدایتم با توست مگو بمان به گناهت نیفتم از چشمت مرا جدا مکن از اشکِ روضه‎ی ارباب فدای ناله و آهت نیفتم از چشمت به اشک صبح و مساءت به دیدگان تو مرا کمی ست شباهت نیفتم از چشمت کنون قریب هزار و چهارصد سال است به قتلگاه ست نگاهت نیفتم از چشمت قسم به روز نجات اسیری زینب مرا بخوان به سپاهت نیفتم از چشمت به سمت کرب و بلا هر سحر سلامم باد در انتظار پگاهت نیفتم از چشمت السلام علیک یا ابا عیدالله مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند عطر دامان تورا باد صبا جمع کند جز عقیق لب سرخ تو لبی قادر نیست بوسه ها از دهن خون خدا جمع کند بی سبب نیست چنین بر بدنت جا شده اند تیرها را تن انگشت نما جمع کند آن عمودی که سرت خورد کسی قادر نیست این بهم خوردگی را ابدا جمع کند خواستی تا ببری لفظ پدر را که نشد حنجرت کشت خودش را که قوا جمع کند اکبرم قاب لبخند نبی سنگ شکستست درست دست من آیینه نه آیینه ها جمع کند هر طرف دست به جسمت ببر ممیریزی یک نفر سخت تورا از سر و پا جمع کند قدر یک دشت علی روی زمین ریخته است کار یک تکه عبا نیست تورا جمع کند سر ناشت پدر از حال اگر رفت نترس عمه از خیمه میاید که مرا جمع کند ما داره تا علی اکبر اومد گفت من برم؟ صبر نکرد گفت بابا میخوای بری برو ابی عبدالله برای خدا از همه چیش گذشت اما پسرم به خیمه محارم برو آرومشون کن رفت تو خیمه گفت عمه ها منو حلالم کنین یه وقت دبدن اشک از چشمای زینب جاری شد بغض عمه ی سادات ترکید علی میری ولی ارحم غربتنا پسرم به غریبی عمت رحم کن امشب شب شما جووناست علی اکبر تا جون داد جوونا رو صدا زد هرکی بره یه گوشه عبا رو برداره ابی عبدالله دید تا صدای گریه ها زیاد خودش وارد شد گفت رهاش کنین جلوی پسر منو نگیرید صدا زد بابا یه جای دیگه هم باید برم امام سجاد میگه دیدم یکی داره پاهامو میبوسه یه وقت امام سجاد در تب میشوخت به زور پاهاشو جمع میکرد گفت داداش چه میکنی صدا زد حلالم کن دارم میرم همه ی یاران رفتن نوبت بنی هاشمه چنان این دو برادر همو در آغوش گرفتن همه رو آروم کرداما حالا علی اکبر میخواد بره هی ابی عبدالله میخواد معطلش کنه تازه حسین بهانه جور کرده بیا خودم زره تنت کنم خودم کلاه خود به سرت کنم علی میخواست سوار شه هی میگفت بیا زره رو سفت کنم بیا کلاه خودتو محکم کنم تا سوار شد جان به لب میکنه داره میره چند جور نگاه پدر به پسر میکنه نگاه وجد نگاه عشقه نگاه خوفه اما نگاه حسین مایوسانه بود میدونست دیگه بر نمیگرده اولین احتضار شیخ جعفر میگه میگه اینجاس راوی میگه دیدیم علی اکبر داره میره حسین یه کارای عجیب میکنه ابی عبدالله جلو علی اکبر خودشو کنترل کنه هم چی که راه افتاد دیدن دل ابی عبدالله ریخت رو زمین دیدن حسین گاهی میشینه گاهی بلند میشه گاهی دست به محاسن میگیره مایوسانه نگاه میکرد میدونست بره بر نمیگرده بی قراری عجیب بود صدا زد ما هر وقت دلمون برا پیغمبر تنگ مید اکبر رو میدیدم رفقا مرد جنگه مرد شجاعته دیدن حسین دست به محاسن دنبال اصغر افتاد دیدن صدا زد عمر سعد خدا رحمتو قطع کنه داری اکبرم رو میگیری اومد میدان رجز خواندن انا علی بن حسین بن علی جنگ کرد علی میزنه حسین میگه الله اکبر آقا اومد رو مرکب ببینه اکبر چه میکنه؟ دیدیم رخ آقا سرخ میشد و رنگ میچرید اومد سمت ابی عبدالله گفت تشنگی داره منو از پا در میاره رفقا بچه که سنش کمه راحت میبوسیدش اما وقتی سنش بیشتر میشه بهونه باید باشه تا ببیوسیدش تا حسین دید بهونه جور شد گفت زبانتو بیا بیرون چنان کامی گرفت اینجا حرف خیلی زیاده دیگه بار دوم رفت میدان شروع کرد رجز خواندن و کشتن رو در رو کسی حریف نشد شمشیر میزد اونایی که علی رو دیدن یاد علی افتاد اونایی که گیرمرد بودن گفتن ما با پیامبر نمیجنگیم خدا لعنت کنه شمشیرو زد به فرقش دستشو گرفت دور گردن اسب که اسب رو آموزش میدن وقتی شرایط نامساعد شد و مشکلی پیش اومد دست دور گردنش میذارن تا برگرده جایی که سوار کرد اما رو چشم اسب خون ریخت مسیر رو اشتباه رفت نیزه زد تو کمرش یکی افسار اسبشو گرفت گفت کوچه باز کنین گفت هر کی با علی مشکل داره بزن یک رو واسه مادرش کوچه باز کردن یکی با غلاف شمشیر زد... اینجا همه اومدن بدنشو پاره پاره کردن 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
ابی عبدالله خودشو رسوند به علی اکبر دید شمشیرا بالا میره تا قاسمو دید خودشو مث باز شکاری رفت تا به اکبر رسید دیگه پا به رکاب نذاشت خودشو از بالا انداخت پایین به هر زحمتی بود خودشو رسوند اومد از رو زمین بلند شه دیدن زانو تا میخوره هی میگفتن ولدی ولدی تا به اکبر رسید گفت ولدی ولدی ولدی... دید اکبر هم میخنده هم گریه میکنه جدم پیغبره اومده با ظرف اب بالا سرم چرا گریه میکنی؟ مادرت داره نگاه میکنی... رسید کنار اکبر انگشت کرد تو دهن علی خونو گشید بیرون صورتشو به زخم علی میکشه دندونشو میبوسه صورت به صورت اکبر گذاشت یه وقت دیدن دختر علی اومد علامه امینی میگفت زینب رو به مدینه کرد گفت مادر اگه نیای حسین میمیره تا زینب این حرفو زد مادر زیر بغل حسینو گرفت یه وقت دیدن اکبر گریه میکنه یه وقت میخنده خنده من برا اینه این جده من پیغمبره برا من آب اورده چرا گریه میکنه؟ این مادرم زهراست خمیده اومده حسین گریه کرد آه میکشید گفتن دیگه کار حسین تمام شد فقط یه نفره میتونه حسین رو نجات بده صدای ینب بین این همه نامحرم میاد تا حسین بلند شد زینب نشست خودشو انداخت رو بدن اکبر حسین عباشو انداخت رو تن زینب نامحرما زینبو نبینن یه روز مادرش علی دید خون تارست گفت اگه بچه ها ببینن میمیرن عباشو رو زهرا کشید... بهتر بگم به تو نمیشه دیگه علی اکبر بگم چی از این تن پاشیده و پر پر بگم چند تا علی میبینم هر طرف همه ی صحرا علی میریزه خاک ِ غم به سر دنیا علی زینب جلو این همه لشکر بده من براتو میترسم بیا علی اکبرو ببریم خیزو یک دم آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر صدا میاد زینب بیا سرو بالا میگرفت شونه میافتد یه وقت رو به خیمه کرد جوانان بنی هاشم بیایید علی اکبرو ببرین دیدن وقتی حسین رو دارن میبرن پاها کشیده میشه 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋یه چشمم اشکه ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها یه چشمم اشکه یه چشمم خونه رفتی وبعد تو خیمه ها پریشونه با همین دیدن پسرم دلخوشم آروم تر برو تا که یکم آروم تر بشم ماه آسمونم رفت طاقت و توونم رفت خدایا تو شاهد باش چجوری جوونم رفت ای خدا جوونم رفت... کام تو خشکه چشم من خیسه دور تو حلقه ی کینه های ابلیسه میجوشه خونت از حلقه ی جوشنت قطعه قطعه شدی ذره ذره کشتنت میزدنت یک سپاه بی رمقم بی تو آه باید رو زانو بیام چند قدم دیگه راه ماه آسمونم رفت طاقت و توونم رفت خدایا تو شاهد باش چجوری جوونم رفت ای خدا جوونم رفت... شاعر : یوسف محشر دلبر شبه پیمبر اکبر میزنی بر قلب لشکر باذکر حیدر اکبر شیر دلاور ای کمان ابرو علی سلسله گیسو علی ضربه پشت هم زنی با دم هو هو علی وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر تو جگر داری آری شیر شکاری اکبر مثل تیغ ذوالفقاری چه باوقاری اکبر حریف نداری اکبر بوی تو بوی علی موی تو موی علی زورو بازوهای تو زور و بازوهای علی چسمان تو عین الله است سینه ی تو سر الله است عازمی و دشمن گوید محشر کبری در راه است وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر لولو مرجان علی جان سر به خرامان اکبر میروی تو سوی میدان آهسته جانان اکبر حسین دهد جان اکبر هست بابا هست تو جان او به دست تو عمه ها دل بسته ی ناز چسم مست تو هی هی که زدی عقاب را نازل کردی عذاب را وقتی که زدی نقاب را زنده کردی ابوتراب را وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر شاعر: 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کردند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟ چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم صدا زد حسین جان من داغ برادر ببینی من نبینم امکان نداره مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده دیگه سینم تنگ شده دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم فرمودن تو پرچم دار منی تو بری لشکر من میریزه بهم یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره حالا میخوای بری برای بچه هام آب بیار سکینه سریع مشک رو آورد عمو رو برد گفت میخوام یه چیزی نشون بدم تا صحنه رو دید که بجه ها به شکماشون سنگ بستن گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید زد به دل لشکر وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد بهانه کرد اسب آب بخوره یاد تشنگی بچه ها اب افتاد اب اورد بالا تذکر داد مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن مشکو به دندون گرفت بارون تیر میومد مراقب بود تیر به مشک نخوره نوشتن یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین یه تیرم زدن به قلب عباس اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین تیر نشست به سینه یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی گفت یه زمان اومدی که دست ندارم گفت تو نداری من که دارم چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد دید صدای گریه میاد گفت عباس من حسینم چی اومد سر من برادرم بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل نکش بازوهاتو به پای من نمیخواد بلند شی برای من ببین یاس رو توی چشمای من پاشو ابوالفضل میلرزه دست من میلرزه پای من میخنده این سپاه به گریه های من من بوسه میزنم دست قلم شده اما توی حرامیا حرف حرم شده سه شعبه ردن بی هوا به تو زدن تیر به مشک پر آب تو چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل تنت رو خاک قمر من گمونم که اینجاست مادر من ابوالفضل میسوزه جگر من دیدی کبودی اطراف گونشو گم کرده بود یه روز راه خونشو هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنی ناموس حیدره به تو گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره از صبر شوهرت سواستفاده کرد دیدی که نقششوآخر پیاده کرد پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد چندتا لگد زدو کارو تمام کرد هشام میگه دم دروازه کوفه بودم دیدم یه سواره میومد دیدم چیزی به گردن اسب بستست این اسب میخوره به زمین دیدم سوار حرملست دیدم سر بریده ی ابوالفضله... سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید اب رو خودم جواشونو میدم نخور تو غصه ی ربابو ای وای علمدارم ابوالفضل مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام بنین اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam