eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.5هزار دنبال‌کننده
64 عکس
258 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
📋روضه حضرت عبدالله علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علی پروانه وار سوز تو را می خریم ما تا صبح دور شمع غمت می پریم ما . آتش به جان بال و پر ما را بکش حسین از فطرس در تو مگر کمتریم ما !؟ . بین گذر نگاه به خیل گدا بکن … کاسه ‌به ‌دست ، در دل این معبریم ما . تا که میان روضه ی تو گریه می کنیم انگار که ز ” زمزم ” مکّه سریم ما . وقتی تو پادشاه تمامیّ عالمی پس خوش به حالمان که همه نوکریم ما . اوج کمال روح‌ ..، به ” گریه ” رسیدن است یک عمر در طریقت ” چشمِ تریم ” ما . ” روح الامین ” به گریه ی ما رشک می برد در روضه از ملائکه دل می بریم ما . اشکی که خرج بزم تو باشد ..، عنایت است مدیون لطفِ زینب غم ‌پروریم ما . برپایی مجالس ماه محرمت بر عهده ی رضاست .. ، بر این باوریم ما .. دست ” رقیه ” نان دهنِ دخترم گذاشت … جیره‌ بگیرِ سفره ی این دختریم ما .. چادر نماز فاطمه سقف حسینیه است … تا حشر زیر سایه ی این مادریم ما . کوچه به کوچه ، خانه به خانه ” حسینیه ” است … شکر خدا که ساکن این کشوریم ما . هر هیئت تو جبهه ی رزم تشیّع است لبنان ،عراق و سوریه .. ، هم سنگریم ما . ای بی سَری که سر به سر غم گذاشتی وقتی تو سروری ز سران هم سریم ما . بر روی ذبح تو چقَدَر شمر کار کرد … لطمه ‌زنان کُندی آن خنجریم ما . بعد از تو وای بر حرم بی پناهِ تو … دلواپس کم آمدن معجریم ما . بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم عمه به روم سنِ کمم را نیاوری عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیرِ گلو را نشانه کرد تیرِ سه‌شعبه قلبِ عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد ابی عبدالله امیرالمومنین رو خطاب میکرد یا اباالحسن میگفت امام حسن امیرالمومنین رو خطاب میکرد یا اباالحسین میگفت اینقدر الفت بین دوبرادر بود هرگز ابی عبدالله در محضر امام حسن ع حرف نمیزد درس ادب ابن عباس میگه جوری امام حسن احترام میذاشت به امام حسین که میگفتیم نکنه امام حسین بزرگتر باشه میپرسیدن چرا اینقدر احترام میذارید؟فرمود هیبت حسین مثل هیبت امیرالمومنینه و هیبت امام حسن هم مانند پیغمبره چه احترامی بین این دوبرادره اما کربلا ارباب منو شما به زمین افتاد اسب ها بر بدن ارباب منو شما میتاختند نامردا با چکمه رو سینه ی ابی عبدالله عرق مرگ رو پیشونی ابی عبدالله نشسته بود دست های اقا باز و بسته میشد عبدالله طاقت نیاورد روونه شد سمت ابی عبدالله دید ملعونی شمشیرشو بالا برد عبدالله گفت نامرد میخوای عموی منو بکشی ابی عبدالله فرمود عبدالله رو حبس کن نامرد تا شمشیرو بالا برد تا خواست به ابی عبدالله بزنه عبدالله دستشو اورد جلو دستش به پوست اویز شد صدا زد عمو جان نقل هست صدا زد وای مادر شمشیر به بازوش نخورزه یاد مادر نکنه مادری که بین درو دیوار بهش جسارت کردن بریم مدینه دیوار کوتاه که بیاد هیزمم انگار کوتاه که بیا میخ در کوتاه نمیاد این دود کوتاه که بیاد آتش نمرود کوتاه که بیاد میخ در کوتاه نمیاد ای وای شلاق کوتاه که بیاد حتی میخ داغ کوتاه که بیاد قنفذ ولگرد کوتاه که بیاد مغیره کوتاه نمیاد 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋با ذکر یا علی مدد ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علی با ذکر یا علی مدد فرزند مجتبی اومد خیلی به باباش رفته هذه الشمر من ذاک لسد قیامتیه تو میدون وای بی جون افتاده عموجون وای عمه پریشونو عبدالله حیرون ای حسن کرار ثارالله پشت سرت دعای رسوالله ای عبدالله اباعبدالله کی میگه که عبدالله اصلا جاش تو گودال نیست مردیه واسه خودش مردی به سن و سال نیست یه عده ای که نامردن وای امام رو دوره کردن وای با بغض به علی هجوم اوردن ای همه ی الفانی لله ای ایینه نورانی وجه الله ای عبدالله اباعبدالله فریاده هل من ناصر پیچیده توی صحرا لبیک داعی الله لبیک یابن مرتضی عمو نفس نفس بریده وای سنان با ثنان رسیده وای شمشیرشو روی عموی کشیده شدی سپر برا ولی الله ای اخرین ذبیح ذبیح الله ای عبدالله اباعبدالله شاعر : 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋بروضه ی حضرت قاسم علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیه آفتاب روز ها و ماه شب شو با حسین فارغ از عجب و ریا کبر و غضب شو با حسین کربلایی!مفت‌خود را دست این و آن نده دستچین مادرش شو منتخب شو با حسین سیلی بابا ز لبخند غریبه خوشتر است هرگناهی هم اگر کردی ادب شو با حسین اسم و رسمت را نمیخواهد خودت را میخرد کار با دینت ندارد پس وهب شو با حسین از حسین غیر خودش چیزی بخواهی باختی قید دنیا را بزن اهل طلب شو با حسین کعبه یک‌سنگ نشان بوده خدا در کربلاست دور شش گوشه برو حاجی رب شو با حسین چندساعت هم‌اگر شد لب به آب اینجا نزن کربلا وقتی میایی تشنه لب شو با حسین بی حسین اعمال خوب ما وبال گردن اند عامل هر واجب و هر مستحب شو با حسین ای که میگویی حسین ذکر حسین یا مجتباست پس بگو جانم حسن پرتاب و تب شو با حسین بریم مدینه امام زاده ی ابادی ام حرم دارد ولی برادر زینب هنوز بی حرم است چنان به گوش بیابان نوای من مانده که در جنان پدرم در عزای من مانده چه لقمه ها که گرفت از تنم سم مرکب ز من گذشت و کنون تکه های من مانده منی که قاسم بودم دگر شدم تقسیم بروی خاک خودم نه!که جای من مانده تنم ضریح شده حفره حفره ام کردند دراین بدن حرم مجتبای من مانده هزار سنگ سرم‌ را نشانه رفت عمو هزار جای شکسته برای من مانده مرا به سینه گرفتی ولی مراقب باش که میبری تنم و دست و پای من مانده عروس من دم خیمه نشسته منتظر است به دستهای کبودش حنای من‌ مانده شب عاشورا وقتی در مورد اتفاقات عاشورا فرمود قاسم بن الحسن تربیت شده امام حسن صدا زده عموجان منم بهره ای از شهادت دارم صدا زد مرگ در ذاِیقه تو چگونه است؟ گفت احلی من العسل صدا زده عموجان منم بهره ای از شهادت دارم ابی عبدالله شروع به گریه کرد بله پسرم ولی به بلای عظیمی دچار میشی قاسمم نه تنها تو بلکه علی اصغرم به شهادت میرسه صدا زد عمو جان خیمه ها در امانه؟ فردا شد شیخ جعفر شوشتری میگه ابی عبدالله نمیذاشت قاسم بره در مورد قاسم میگه یعنی همیشه کربلا قاسم دلش گرفته بود پشت خیمه زانو غم بغل کرده بود خدا نکنه دل یتیم بشکنه همینطور که زانو به بغل گرفت دستش به بازوش خورد امام حسن فرمود هروقت خیلی دلت گرفت و فشار اومد ناراحت بودی بازش کن بازش کرد دید نوشته قاسمم یه روزی میاد عموت تنها میشه به من قول بده که عمو رو ول نمیکنی سریع به حضرت زینب نشون دید تا حضرت زینب دستخط امام حسنو دید شروع کرد گریه کردن رفتن محضر ابی عبدالله تا ابی عبدالله دستخط رو دید شروع کرد به گریه کردن هنوز امام حسین اجازه نداده دیدن قاسم شروع کرد دست عمو رو بوسیدن خم شد پای ابی عبدالله بوسید ابی عبدالله بغلش کرد هر دو از شدت گریه از حال رفتن شاید یاد اون روی که رو بستر مادر بود افتاد دیدن بابا میگه ان دوره عشق و وفا یادش بخیر شب عروسیت یادته بابات میگفت پیر شی به پای مرتضی یادش بخیر ابی عبدالله غش کرد دیدن قاسم داره دست و پای عمو رو میبوسه بذار برم دیگه عمو جان بزار بره این صحنه رو عباس داره میبینه صدا زد عباس جان زره اندازش پیدا میکنی بیار اکبر که با زره رفت اربا اربا شد حالا بدون زره میخواد بره ارباب فرمود عمامه رو به دو قسمت کرد مثل کفن بست به تن قاسم سر و صورت قاسم رو بست چرا صورتشو بست نوشتن وقتی باباش تو کوچه مدینه راه میرفت راه بندون میشد یوسف فاطمه معروفه سر و صورت قاسم رو بست چندتا دلیل داشت یکی افتاب اذیت نکنه یکی چشم نخوره مرکب رو اوردن سوار بشه دیدن قاسم هرکار بکنه نمیشه دیدن قاسم اشک میریزه ابی عبدالله دستشو گذاشت زیر بغل قاسم عمو قربونت بشه میخوای بری دیگه؟ مرحوم میانجی میفرماد کار به جایی رسیده حسین بچه میفرسته میدون رفت میدون... لشکر میخندیدن 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
اما عمر سعد میدونه این خاندان خاندان شجاعت و جنم اند به ازرق شامی خودت باید حریفش بشی قهقه ازرق شامی همه رو به خنده انداخت گفت در شان من نیست بچه هاشو فرستاد همه رو به درک واصل کرد ازرق شامی خودش اومد قاسم از حربه جنگی استفاده کرد چنان به فرق سر ازرق زد تا اومدن جنازه ازرق شامی رو ببرن وقت بود برگشت خیمه اولین کسی که اومد افسار اسب رو گرفت خود ابی عبدالله بود ابوالفضل هم اومد نجمه هم اومد نجمه گفت الحمدالله ابوالفضل گفت ماشالله ابی عبدالله گفت باباتو برام جلوه دادی اومدن سمت میدان صدای عمر سعد گفت شما حریفش نمیشین گفت دورش بگیرین هی با سنگ بزنین این پسرو میومدن از نزدیک میزدن یه وقت یه نیزه ای به پهلوش وارد کردن نیزه به پهلوش خورد افتاد رو زمین اومد روسینش نشست کاکل قاسم و گرفت نمیدونم چجوری ابی عبدالله اومد شمشیر زد و دستشو بردید صدا زد قومشو گفت منو از دست حسین خلاص کنین جنگی در گرفت هر شهیدی جون میداد یه بار گفت حسین اما قاسم صدا میزد ای عمو چرا چون هر سم اسبی رو بدن قاسم.... یه جا هم گفت وای مادر وقتی نعل به پهلوش میخورد شیخ جعفر میگه میگفت قاسم به کرار عمو رو صدا میزد اوج روضه قاسم اینجاست ابی عبدالله همه رو دور کرد قاسم گم شده بود تا گردو غبار رقت ابی عبدالله دید قاسم پاشو میکشه ابی عبدالله سینه به سینه شد دیدن پای قاسم کشیده میشه وقتی اکبر شهید شد فقط زینب اومد وقتی قاسم شهید شد همه اومدن گفتن بریم یتیم نوازی قاسمو کنار اکبر گذاشت خودش وسطشون گفت پارچه بیارین دیدن از زیر پارچه خون زد بیرون گاهی قاسمو میدید میگفت عمو قربونت بره گاهی اکبرو میدید میگفت عمو قربونت بشه صدا بزن حسین 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋قاسم رعنا منم ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها قاسم رعنا منم مرد جنگ و قتالم تابع امر امام مست وقت وصالم گر نشناسی در لشکر طوفانم آمده ام باشم نذر حرم جانم نعل مرکب اگر حتی برسد بر بدنم به فدای عمومیم دست و سر و جان و تنم آمدم معرکه تا به همه ثابت بشود من حسینی شده ی دست امام حسنم انی انا القاسم من نسل علی زدم به فلب لشکر مثل باز شکاری عدو ندارد دیگر هیچ راه فراری مثل پدر هستم یکه و جنگ اور سینه سپر هستم مثل علی اکبر قبل از انی که سرم بر روی خاکت برسد دوست دارم که روی دامان پاکت برسد ای عمو منتظرم نوبت من گردد تا دشمن حضرت زهرا به هلاکت برسد نعل مرکب اگر حتی برسد بر بدنم به فدای عمومیم دست و سر و جان و تنم آمدم معرکه تا به همه ثابت بشود من حسینی شده ی دست امام حسنم انی انا القاسم من نسل علی مثل عمویم عباس شهره ام به رشادت سینه ی من مملو از ارزوی شهادت این که گرفتم جان در کف دستانم چون که فقط مست ساقی مستانم آمده نوبت من تا که دم ار حق بزنم و دم از شیر نر خیبر و خندق بزنم از عمو یاد گرفتم که به یک ضربه تیغ طرفه العینی سر از پیکر ارزق بزنم عل مرکب اگر حتی برسد بر بدنم به فدای عمومیم دست و سر و جان و تنم آمدم معرکه تا به همه ثابت بشود من حسینی شده ی دست امام حسنم انی انا القاسم من نسل علی 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋روضه حضرت علی اصغر علیه السلام ⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها عادتا دم ز عشق یار نزن بی عمل، حرف انتظار نزن سرِ تو گرمِ بازی دنیاست لاف مجنونِ بیقرار نزن زار زد از گناه تو آقا توبه کن از گناه، زار نزن از غریبی درش بیاور از غریبی او هوار نزن قول دادی بمان سر قولت زیر این قول و این قرار نزن تا ز هر دامنی نشُستی دست دست بر دامن نگار نزن هر چه را از دلت کنار زدی عشق او را ز دل کنار نزن پدر ماست گرچه بد شده‎ایم به دل خسته‎اش شرار نزن کربلا منتهای خوشبختی ست پر سوی غیر این دیار نزن تا نرفتی میان صحن حسین حرفی از خیر روزگار نزن تعطیلی نداره / این روضه اگه سنگم بباره روضه ت رو بگیر که مادرش / هواتو داره بیمه ت می کنه / چایی این روضه دوباره علما تاکید داشتن اخر روضه هاتون به علی اصغر گریز بزنید چرا چون هرکی تو مربلا دفاعی کرد ولی این طفل بی دفاع بود تا صدای ابی عبدالله بلند شد کسی هست مارو یاری کنه لذا لبیک انبیا و اولیا گفتن کربلا لرزید اگه اجازه بدی بیام کمکت حجت خدا نباید استغاثش رها بشه زینب اومد بیرون اقا علی اصغرم دست وپا میزنه یعنی اقا من هم هستم بچه شش ماهه یکی یکی بچه رو میبوسیدن تا رسید به زینب اقا بچه رو بردار صدای خس خس سینش قابل تحمل نیست اقا از کلمه تلظی استفاده کرد تلظی یعنی ماهی ور از اب جدا کن ماهی بی حال میشه به زور دهنشو بازو بسته میکنه اونجاست که دیگه به اب برسه هم فایده شیخ جعفر میگه دیگه اگه ابم میرسید فایده نداشت اقای ما لباس پیغمبر به تن کرد لباس رزم رو در اورد یعنی من جنگ ندارم اومدم حرف بزنم بچه رو نگه داشت ببینید چجور مثل ماهی که مدت ها از اب فاصله گرفته لباشو تکون میده صدا زدید اب بدید مردم منت به سر من بذارید بچه هام دارن از تشنگی میمیرن بر سر بچه های چیغمبر منت بذارید شما مسلمونیم به هم ریخت لشکر بچه رو رو دست بلند کرد اقای ما داشت حرف میزد دست اقا رفت عقب مادر ما بین درو دیوار داشت حرف میزد دیدن لکد خورد به در در خورد به مادر علامه مجلسی میفرماد حضرت خدیجه دوتا قنداق میگیره دستش یکی محسن یکی علی اصغر میخوام قاتلشو ببینم قاتل محسن میتونست بگه من نمیدونستم فاطمه بارداره امام قاتل علی اصغر چی میخواد بگه این تیری که اقا سکشت از پشت در اورد این تیر رو زدن به علی اصغر خیلی سخت بود به ابی عبدالله کی باید حسین رو اروم کنه بچش پر پر شده با خون علی اصغر سه تا کار کرد یکی خون رو فرستاد به اسمان یک قطره پایین نیومد یکی دیگه کف خون قنداقه علی اصغر رو خونی کرد یک کف خون به محاسنش بزنه خدا فرمود حسین ول خوتو نکش حسین ما براش تو بهشت دایه در نظر گرفتیم رفت تو بهشت محسن رو دید مرا با تیر اتش بار کشتن مرا با بین در و دیوار کشتن دیدن ابی عبدالله چند قدم میره جلو هی میاد عقب حسین حیرون شد اون روزی ام که امیرالمومنین رو بردن مسجد حیرون شدن مادر پشت در طناب گردن بابا 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
بخش دوم روضه سبک محلی: وسط میدون صدا بموئه الهی مار بمیره سالم بورده سر جِدا بموئه الهی مار بمیره گَره رِ آماده هکردمه تسّه الهی مار بمیره وچه او بَخِرده ونه باخسه الهی مار بمیره وچه می تشنا رِ قربون زوئه دست و پا رِ قربون لالا لالا گل لاله مامان گره خِدا اصغر چه بی حاله مامان گره آخ ته گلی بیّه مَشت خون علی الهی مار بمیره پاره پاره ته خشک گلی الهی مار بمیره بمیرم هنّه خشک هسته ته زبون الهی مار بمیره پره هاکردی جانه کَنون کاشکی ته ره او هِدابون ته گَره ره تو هِدابون لالا لالا نخردی شیر مامان گره لالا لالا بخردی تیر مامان گره مه پسر تشنا بورده خاکِ بِن الهی مار بمیره آخ جانِ پسر چشمِ وا هکن الهی مار بمیره ته دست و پا بزّوئنه ندیمه الهی مار بمیره شیر خواستی مِن خجالت بکشیمه الهی مار بمیره شه پسر علی رِ قربون ته پا رِ گَلی رِ قربون 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋نیمه شبهای مهتابی ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها نیمه شب های مهتابی توی لحظه ی بی تابی میدیدم بخدا مادر که توی بغلم خوابی بودی اما خیالی بود نمیدونی چه حال بود لالایی امو میخوندم من بغلم ولی خالی بود یه مادر وقتی لالایی نخونه میمیمره گوشه ی خونه حال منو کی میدونه یه مادر که زیر سایه نمیره میخواد که تنشنه بمیره لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی مثلا تو رو تاب میدم مثلا به تو آب میدم مثلا تو صدام کردی من با خنده جواب میدم مثلا سه چهار ساله شدیو دیگه خوشحالم بازی میکنی تو کوچه با رقیه ی هفت سالم بمیرم شیرین زبونی نکردی دیدم که خشکی و زردی گرمه هوا ولی سردی بمیرم شبیه گل شدی پر پر با گریه هات دم آخر منو صدا زدی مادر لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی لالایی علی لالایی علی مثلا عمو برگشته شدم آره خیالاتی مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی عزیزم پیرهنتو روی چشمام میذارمو توی رویام نگاه نازت ومیخوام عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم زیر گلوشو بوسیدم خدا میدونه بریدم لالایی علی توی بغل بابا علی لالایی علی میزدی تو دست و پا علی لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی شاعر : 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋گرفتمت به روی دست ⬛️واحد/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها گرفتمت به روی دست بارون خجالت بکشه حتی فرات خجالت از این لب و صورت بکشه بابات برای قطره آب اومده منت بکشه منت کشیدم و اما نشد آبی به لبهات برسه حرمله هم شد باعث این اتفاق و حادثه حتی لب هات به گریه وا نشد جون کندی بی سرو صدا سه شعبه خوردی بی هوا فقط میخوام صبر از خدا آه علی اصغر کاشکی یکی بود که تورو یه جرعه آب مهمون کنه فک نمیکردم حرمله اینجور منو حیرون کنه باباتو بین حرمو معرکه سرگردون کنه چشم انتظاره مادرت رباب بی طاقته دم حرم تورو به خیمه ببرم دیدی چی اومد به سرم باشه علی بگیر راحت بخواب دلم شکست فدا سرت اگه بپرسه مادرت میگم که خوابه پسرت آه علی اصغر میترسم از لحظه ای که دم غروب غوغا کنن برای غارت حرم دور حرم دعوا کنن نیزه توی خاک بزنن تن تو رو پیدا کنن به سر نیزه میبندن سرتو میریزه خون از حنجرت همش دعای مادرت نیفته از نیزه سرت نگاه کن اشکای خواهرتو تو بغلش پیراهنت میخونه وقت رفتنت داداشی تشنه کشتنت آه علی اصغر شاعر : 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 روضه حضرت علی اکبر علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها چو دل ز غیر بریدم تو وا کنی آغوش من و امید پناهت نیفتم از چشمت نی‎اَم چنان شهدا رو سفیدِ تو اما منم غلام سیاهت نیفتم از چشمت رها مکن به خطایم هدایتم با توست مگو بمان به گناهت نیفتم از چشمت مرا جدا مکن از اشکِ روضه‎ی ارباب فدای ناله و آهت نیفتم از چشمت به اشک صبح و مساءت به دیدگان تو مرا کمی ست شباهت نیفتم از چشمت کنون قریب هزار و چهارصد سال است به قتلگاه ست نگاهت نیفتم از چشمت قسم به روز نجات اسیری زینب مرا بخوان به سپاهت نیفتم از چشمت به سمت کرب و بلا هر سحر سلامم باد در انتظار پگاهت نیفتم از چشمت السلام علیک یا ابا عیدالله مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند عطر دامان تورا باد صبا جمع کند جز عقیق لب سرخ تو لبی قادر نیست بوسه ها از دهن خون خدا جمع کند بی سبب نیست چنین بر بدنت جا شده اند تیرها را تن انگشت نما جمع کند آن عمودی که سرت خورد کسی قادر نیست این بهم خوردگی را ابدا جمع کند خواستی تا ببری لفظ پدر را که نشد حنجرت کشت خودش را که قوا جمع کند اکبرم قاب لبخند نبی سنگ شکستست درست دست من آیینه نه آیینه ها جمع کند هر طرف دست به جسمت ببر ممیریزی یک نفر سخت تورا از سر و پا جمع کند قدر یک دشت علی روی زمین ریخته است کار یک تکه عبا نیست تورا جمع کند سر ناشت پدر از حال اگر رفت نترس عمه از خیمه میاید که مرا جمع کند ما داره تا علی اکبر اومد گفت من برم؟ صبر نکرد گفت بابا میخوای بری برو ابی عبدالله برای خدا از همه چیش گذشت اما پسرم به خیمه محارم برو آرومشون کن رفت تو خیمه گفت عمه ها منو حلالم کنین یه وقت دبدن اشک از چشمای زینب جاری شد بغض عمه ی سادات ترکید علی میری ولی ارحم غربتنا پسرم به غریبی عمت رحم کن امشب شب شما جووناست علی اکبر تا جون داد جوونا رو صدا زد هرکی بره یه گوشه عبا رو برداره ابی عبدالله دید تا صدای گریه ها زیاد خودش وارد شد گفت رهاش کنین جلوی پسر منو نگیرید صدا زد بابا یه جای دیگه هم باید برم امام سجاد میگه دیدم یکی داره پاهامو میبوسه یه وقت امام سجاد در تب میشوخت به زور پاهاشو جمع میکرد گفت داداش چه میکنی صدا زد حلالم کن دارم میرم همه ی یاران رفتن نوبت بنی هاشمه چنان این دو برادر همو در آغوش گرفتن همه رو آروم کرداما حالا علی اکبر میخواد بره هی ابی عبدالله میخواد معطلش کنه تازه حسین بهانه جور کرده بیا خودم زره تنت کنم خودم کلاه خود به سرت کنم علی میخواست سوار شه هی میگفت بیا زره رو سفت کنم بیا کلاه خودتو محکم کنم تا سوار شد جان به لب میکنه داره میره چند جور نگاه پدر به پسر میکنه نگاه وجد نگاه عشقه نگاه خوفه اما نگاه حسین مایوسانه بود میدونست دیگه بر نمیگرده اولین احتضار شیخ جعفر میگه میگه اینجاس راوی میگه دیدیم علی اکبر داره میره حسین یه کارای عجیب میکنه ابی عبدالله جلو علی اکبر خودشو کنترل کنه هم چی که راه افتاد دیدن دل ابی عبدالله ریخت رو زمین دیدن حسین گاهی میشینه گاهی بلند میشه گاهی دست به محاسن میگیره مایوسانه نگاه میکرد میدونست بره بر نمیگرده بی قراری عجیب بود صدا زد ما هر وقت دلمون برا پیغمبر تنگ مید اکبر رو میدیدم رفقا مرد جنگه مرد شجاعته دیدن حسین دست به محاسن دنبال اصغر افتاد دیدن صدا زد عمر سعد خدا رحمتو قطع کنه داری اکبرم رو میگیری اومد میدان رجز خواندن انا علی بن حسین بن علی جنگ کرد علی میزنه حسین میگه الله اکبر آقا اومد رو مرکب ببینه اکبر چه میکنه؟ دیدیم رخ آقا سرخ میشد و رنگ میچرید اومد سمت ابی عبدالله گفت تشنگی داره منو از پا در میاره رفقا بچه که سنش کمه راحت میبوسیدش اما وقتی سنش بیشتر میشه بهونه باید باشه تا ببیوسیدش تا حسین دید بهونه جور شد گفت زبانتو بیا بیرون چنان کامی گرفت اینجا حرف خیلی زیاده دیگه بار دوم رفت میدان شروع کرد رجز خواندن و کشتن رو در رو کسی حریف نشد شمشیر میزد اونایی که علی رو دیدن یاد علی افتاد اونایی که گیرمرد بودن گفتن ما با پیامبر نمیجنگیم خدا لعنت کنه شمشیرو زد به فرقش دستشو گرفت دور گردن اسب که اسب رو آموزش میدن وقتی شرایط نامساعد شد و مشکلی پیش اومد دست دور گردنش میذارن تا برگرده جایی که سوار کرد اما رو چشم اسب خون ریخت مسیر رو اشتباه رفت نیزه زد تو کمرش یکی افسار اسبشو گرفت گفت کوچه باز کنین گفت هر کی با علی مشکل داره بزن یک رو واسه مادرش کوچه باز کردن یکی با غلاف شمشیر زد... اینجا همه اومدن بدنشو پاره پاره کردن 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
ابی عبدالله خودشو رسوند به علی اکبر دید شمشیرا بالا میره تا قاسمو دید خودشو مث باز شکاری رفت تا به اکبر رسید دیگه پا به رکاب نذاشت خودشو از بالا انداخت پایین به هر زحمتی بود خودشو رسوند اومد از رو زمین بلند شه دیدن زانو تا میخوره هی میگفتن ولدی ولدی تا به اکبر رسید گفت ولدی ولدی ولدی... دید اکبر هم میخنده هم گریه میکنه جدم پیغبره اومده با ظرف اب بالا سرم چرا گریه میکنی؟ مادرت داره نگاه میکنی... رسید کنار اکبر انگشت کرد تو دهن علی خونو گشید بیرون صورتشو به زخم علی میکشه دندونشو میبوسه صورت به صورت اکبر گذاشت یه وقت دیدن دختر علی اومد علامه امینی میگفت زینب رو به مدینه کرد گفت مادر اگه نیای حسین میمیره تا زینب این حرفو زد مادر زیر بغل حسینو گرفت یه وقت دیدن اکبر گریه میکنه یه وقت میخنده خنده من برا اینه این جده من پیغمبره برا من آب اورده چرا گریه میکنه؟ این مادرم زهراست خمیده اومده حسین گریه کرد آه میکشید گفتن دیگه کار حسین تمام شد فقط یه نفره میتونه حسین رو نجات بده صدای ینب بین این همه نامحرم میاد تا حسین بلند شد زینب نشست خودشو انداخت رو بدن اکبر حسین عباشو انداخت رو تن زینب نامحرما زینبو نبینن یه روز مادرش علی دید خون تارست گفت اگه بچه ها ببینن میمیرن عباشو رو زهرا کشید... بهتر بگم به تو نمیشه دیگه علی اکبر بگم چی از این تن پاشیده و پر پر بگم چند تا علی میبینم هر طرف همه ی صحرا علی میریزه خاک ِ غم به سر دنیا علی زینب جلو این همه لشکر بده من براتو میترسم بیا علی اکبرو ببریم خیزو یک دم آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر صدا میاد زینب بیا سرو بالا میگرفت شونه میافتد یه وقت رو به خیمه کرد جوانان بنی هاشم بیایید علی اکبرو ببرین دیدن وقتی حسین رو دارن میبرن پاها کشیده میشه 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋یه چشمم اشکه ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها یه چشمم اشکه یه چشمم خونه رفتی وبعد تو خیمه ها پریشونه با همین دیدن پسرم دلخوشم آروم تر برو تا که یکم آروم تر بشم ماه آسمونم رفت طاقت و توونم رفت خدایا تو شاهد باش چجوری جوونم رفت ای خدا جوونم رفت... کام تو خشکه چشم من خیسه دور تو حلقه ی کینه های ابلیسه میجوشه خونت از حلقه ی جوشنت قطعه قطعه شدی ذره ذره کشتنت میزدنت یک سپاه بی رمقم بی تو آه باید رو زانو بیام چند قدم دیگه راه ماه آسمونم رفت طاقت و توونم رفت خدایا تو شاهد باش چجوری جوونم رفت ای خدا جوونم رفت... شاعر : یوسف محشر دلبر شبه پیمبر اکبر میزنی بر قلب لشکر باذکر حیدر اکبر شیر دلاور ای کمان ابرو علی سلسله گیسو علی ضربه پشت هم زنی با دم هو هو علی وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر تو جگر داری آری شیر شکاری اکبر مثل تیغ ذوالفقاری چه باوقاری اکبر حریف نداری اکبر بوی تو بوی علی موی تو موی علی زورو بازوهای تو زور و بازوهای علی چسمان تو عین الله است سینه ی تو سر الله است عازمی و دشمن گوید محشر کبری در راه است وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر لولو مرجان علی جان سر به خرامان اکبر میروی تو سوی میدان آهسته جانان اکبر حسین دهد جان اکبر هست بابا هست تو جان او به دست تو عمه ها دل بسته ی ناز چسم مست تو هی هی که زدی عقاب را نازل کردی عذاب را وقتی که زدی نقاب را زنده کردی ابوتراب را وای از غضب چشمانت میمنه میسره حیرانت رجز که میخوانی زینب گوید عمه به قربانت علی علی یا علی اکبر شاعر: 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کردند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم؟ چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم صدا زد حسین جان من داغ برادر ببینی من نبینم امکان نداره مثل ارباب خودشم داغ برادر دیده دیگه سینم تنگ شده دیگه بیشتر از این تحمل غربتت رو ندارم فرمودن تو پرچم دار منی تو بری لشکر من میریزه بهم یعنی عباس برا حسین یه تنه یه لشکره حالا میخوای بری برای بچه هام آب بیار سکینه سریع مشک رو آورد عمو رو برد گفت میخوام یه چیزی نشون بدم تا صحنه رو دید که بجه ها به شکماشون سنگ بستن گریه کرد گفت من آب میارم اینکارو نکنید زد به دل لشکر وارد فرات شد مشک رو پر آب کرد نگاه به اب کرد بهانه کرد اسب آب بخوره یاد تشنگی بچه ها اب افتاد اب اورد بالا تذکر داد مگر تو مهریه حضرت زهرا نیستی راه افتاد سمت خیمه دست هاشو بریدن مشکو به دندون گرفت بارون تیر میومد مراقب بود تیر به مشک نخوره نوشتن یه تیر خورد به مشک اب ریخت رو زمین یه تیرم زدن به قلب عباس اینجا بود که روی برگشتن به خیمه رو نداشت تا دید اب ریخت متحیر شدم و ایستاد یعنی دیگه بیاد کار منو تموم کنین تیر نشست به سینه یکی اومد جلو ناسزا گفت از صبح تا الالن همه رو معطل خودت کردی گفت یه زمان اومدی که دست ندارم گفت تو نداری من که دارم چنان عمود رو زد که عباس از اسب افتاد دید صدای گریه میاد گفت عباس من حسینم چی اومد سر من برادرم بهم ریخته لشکرم پاشو ابوالفضل نکش بازوهاتو به پای من نمیخواد بلند شی برای من ببین یاس رو توی چشمای من پاشو ابوالفضل میلرزه دست من میلرزه پای من میخنده این سپاه به گریه های من من بوسه میزنم دست قلم شده اما توی حرامیا حرف حرم شده سه شعبه ردن بی هوا به تو زدن تیر به مشک پر آب تو چه بد کردن این نیزه ها به تو ای وای ابوالفضل تنت رو خاک قمر من گمونم که اینجاست مادر من ابوالفضل میسوزه جگر من دیدی کبودی اطراف گونشو گم کرده بود یه روز راه خونشو هیچ کی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنی ناموس حیدره به تو گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نفس علی بگیره از صبر شوهرت سواستفاده کرد دیدی که نقششوآخر پیاده کرد پشتش مغیره بود ملعون نگام کرد چندتا لگد زدو کارو تمام کرد هشام میگه دم دروازه کوفه بودم دیدم یه سواره میومد دیدم چیزی به گردن اسب بستست این اسب میخوره به زمین دیدم سوار حرملست دیدم سر بریده ی ابوالفضله... سقای دشت کربلا دلواپسم کردی یک خیمه گاه چشم انتظارن بر نمیگردی غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید اب رو خودم جواشونو میدم نخور تو غصه ی ربابو ای وای علمدارم ابوالفضل مردونگی کن پاشو که میدونم بی دستی بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی پاشو نذار هر بی حیایی به اشک ناموسم بخنده پاشو نذار هرکی بیاد دست رقیه رو ببنده کمتر بزن بازوی خودت را بر زمین شرمنده ام کردی یل ام بنین اگه تو بری داداش رقیه اواره میشه جنگ و دعوا به سر غارت گهواره میشه 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋روضه شب دهم محرم 99 ⬛️روضه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم عصر فردا ته گودال تو را می بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی, آینه دارت باشم چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیر تری! از من خسته به والله! زمین گیر تری! مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد من اگر پیر شدم, پیری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گودال به چشم تر من رحمی کن من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم تکیه بر نیزه ی غربت بزنی, می میرم آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم از دهان نیزه ای بیرون بکشی, می میرم سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد زود تر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد پنجه ی کینه به مویت برسد من چه کنم!؟ نیزه ای زیر گلویت برسد من چه کنم بوسه ی فاطمه بر حنجر تو می بینم خنجری کُند به پشت سر تو می بینم بین گودال و حرم, عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا!؟ چادرم هست, ولی همسفرم شک دارم تا دم عصر بماند به سرم, شک دارم رسیده شب آخرت حسین میاد ناله ی مادرت حسین الهی برای سرت حسین خواهر بمیره ببین غصه ها رو تو چشم من الهی که زینب بشه کفن دیگه حرف رفتن بهم نزن خواهر بمیره بشین تو روبروم بهتر ببینمت پیشم بمون که من بیشتر ببینمت خواب بدی دیدم که حرمتت شکست و الشمر جالس با چکمه ام نشست هی کند میبره لشکر کلافه شه فک کن ثنان که هست خولی اضافه شه اون نیزه میزنه اون تیغ میکشه ای وای دخترش هی جیغ میکشه میری توی گودال به زور حسین سرت میره کنج تنور حسین چقدر باشه زینب صبور حسین برات بمیرم مثل مادرت میخوری لگد هرکی هرچی داشت تو رو میزد شدن اسب ها از رو تنت رد برات بمیرم ریختن به دور تو ارازل و اوباش بمیرم برات غارت شدی داداش یکی گرفته بود انگشتر تورو یکی گرفته بود موی سر تو رو کار تو شد تموم شد نوبت حرم نترس محکمه گره معجرم نانجیبا دارن چیکار میکنن بچه ها دارن فرار میکنن ندارم به دوری علاقه من تو میری و میمونه داغ من میان شمر و خولی سراغ من نگو روزی من اسارته نگو دشمنت فکر غارت نگو قسمت من جسارته بیچاره زینب دلت میاد داداش من بکشم عذاب حرمله دستممو ببنده با طناب یا که ببیننت یا که ببینمت به خون شدی خضاب یا ببرنمون به مجلس شراب حالا که میروی بیچاره قلب من بعد یه عمر داداش سخته جدا شدن دیدن ارباب به نیزه تکیه داد یا مسلم بن عقیل هانی حبیب صدا زد یا مسل بن عقیل ،یا هانی بن عروه ، یا حبیب بن مظاهر ... یکی یکی رو صدا زد جواب نیومد صدا زد چتون شده مگه شما نبودید که مثل پروانه دور حسین میچرخیدین الان داره حسین صداتون میزنه چرا جوابشو نمیدین اگه خوابیدید بلند شین چرا؟ میخوان بعد من خیمه هارو آتیش بزنن میخوان دست زینبمو ببندن... اومد با همه خداحافظی کنه اومد تو خیمه ی امام سجاد به زحمت تکیه داده صدا زد بابا کجاست برادرم علی اکبر ؟ قُتِل این عمی العباس؟ قُتِل یه وقت صدا زد عمه شمشیر منو بیار زیر بغلمو بگیر بلند شم می بینی حجت خدا یاور نداره بزار منم برم جونشو براش بدم همه جای روضه عجیبه دل بده اومد تو خیمه ی زنا با زنا خداحافظی کنه دید زنا چادر به کمر بستن یه جوری فقط چشما معلومه یکی شمشیر شکسته دستشه یکی چوب نیزه یکی... آقا فرمود چتونه؟ آقا صدای استغاثه تون رو شنیدیم گه ما مردیم آقا بزارین ما بریم همه رو آروم کرد راوی میگه دیدم ابی عبدالله امام کعبه هست همه باید طواف کنن فقط آقا دید گوشه خیمه سکینه نشسته بابا تسلیم مرگ شدی؟ دختر چگونه تسلیم مرگ نشم یاری نمونده گفت بابا مارو ببر مدینه 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
یه نگاه کرد داره از خیمه میاد بیرون یه دختر بچه ای پای حسین و بغل گرفته حسین راه میره بچه هم باهاش میاد وای وای اومد که بره آقا صدا زد یکی اسب منو بیاره دیدن زینب افسار اسب و گرفته خواهر تو چرا؟صدا زد دیگه آقا مردی نمونده یه وقت اومد تا راه بیوفته با عزت و شکوه انگار نه انگار پسراشو برادراشو ... کشتن مشتاق به دیدار خداست راه افتاد این کوه با عظمتیه وقت یه صدا لرزوند حسین و مهلا مهلا یابن الزهرا داداش خودت داری میری برو ولی بیا یکم زینب و آروم کن من دارم دق میکنم داداش پیامبر بهتر بود رفت بابام علی رفت مادرمون بین در و دیوار رفت حسن ما رو گرفتن من دلم به تو خوش بود الان تو بری من دلم به کی خوش باشه یه جور آرومم کن دارم میمیرم اشاره ای ولایی به قلب زینب کرد راه افتاد به سمت میدان گفت خواهر یه لباس کهنه رو بده که کسی رغبت نکنه اما همونم بردن فقط خواستن هتک حرمت کنن غیر از این هیچ هدفی نداشتن فرمود به عمر سعد سه تا پیشنهاد دارم اول بذار ما بریم مدینه گفت امکان نداره گفت به ما آب برسون گفت اینم امکان نداره گفت لا اقل تکی تکی بفرست میدان گفت این قبوله آقا تکی تکی میومدن همه رو به درک واصل کرد گاهی میومد رو بلندی می گفت لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم صدای حسین میومد بچه ها آروم میشدند زینب آروم میشد حسین زندست وای وای وای ذوالجناح احساس کرد حسین داره از راست بیوفته اسب خودشو به راست شد جند بار تکرار شد آقا ذوالجناح رو توجیه کرد بزار بیفتم یه نقل دیگه هست نیزه به بدن ابی عبدالله زدن ذوالجناح زانو زد یعنی آقا اگه میتونی سوار شو عمر سعد دید خیلی میفهمه میخوامش مگه سواری میده چند نفرو به درک واصل کرد عمر سعد گفت ولش کنین ببینیم چیکار میکنه دیدن دور حسین میگرده خم میشه تیرو از بدن میکشه ذوالجناح رفت سمت خیمه تو ناحیه حسین جان تو زنده بودی اسب ها به بدنت تاختن اونایی که اسب دارن کارشون اینه از اونا سوال کردن بگین ببینم امکان داره اسب بی هوا رو بدن انسان راه بره الا فقط یه حالت که صاحب بیاد رو بدن راه بره این اسب جسارت کنه حالا این اسب رفت خیمه بچه ها گفتن جان بابا اومده دیدن ذوالجناح واژگونه یال غرق خون همه گفتن وا محمدا دور ذوالجناح رو گرفتن یکی میگفت بابام کجاس یکی میگفت پسر زهرا رو کشتن سکینه اومد جلو ذوالجناح گفت بابامو کشتن آره با لب تشنه ذوالجناح همه رو برد سمت گودال صورت میخراشیدن میدویدن زینب رسید بالا گودال نمیدونم چی دید اما سریع برگشت کسی نیاد نیزه دار با نیزه میزنه شمشیر دار با شمشیر میزنن یه عده عصا میزدن چوب میزدن سنگ میزدن شمر گفت الان نوبت منه از بالا سرازیر شد او میدوید و من میدوم اون سوی مقتل من سوی قاتل او میکشیدو من میکشیدم او میبرید و من میبریدم و شمرعلی جالس علی صدرک محاسن آقا رو گرفت سر رو بالا اورد هر چی تلاش میکنه نمیشه با چکمه بدن رو برگردون پشت آقا نشست 12 ضربه زد ذره ذره حسین جون داد و الشمر جالس علی نفس مادرش گرفت ته گودال پیکر افتاده لب گودال مادر افتاده تا دم خیمه معجر افتاده 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋تو روایت داریم بی هوا زدنت ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها تو روایت داریم بی هوا زدنت با عصا زدنت تورو هر گوشه خاک کربلا زدنت تو روایت داریم لحظه های آخر شمر اومد با حنجر پیش چشم مادرت پیکر تو شد بی سر سنگ انداختن بعضی ها به پیرهنت چنگ اندختن نیزه هاشونو هماهنگ انداختن نوحو علی الحسین نوحو الاغریب نوحو الشهید شیب الخضیب تو روایت داریم پاره شد پیروهنت پیرمردا زدنت زبونم لال اسبا رد شدن از رو بدنت تو روایت داریم رو زمین پیکر تو روی نیزه سر تو رفته از حال کناربدنت خواهرتو غوغا کردن نیزه هاشونو ی توی جسمت جا کردن برا بردن سرت دعوا کردن غوغا کردن نوحو علی الحسین نوحو الاغریب نوحو الشهید شیب الخضیب تو روایت داریم قصد قربت کردن تورو غارت کردن جلو چشم خواهرت به تو جسارت کردن تو روایت داریم که عبا رو بردن معجرا رو بردن هر چی که بود و نبود و تو خیمه ها رو بردن غارت کردن بعد عباس چقدر جرات کردن اینا به مال حرام عادت کردن ردنا الی حرم جدنا 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋السلام علی الراس المرفوع ⬛️زمینه/ حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها السلام علی الراس المرفوع السلام علیک یا مذبوح معلومه غریب کشتنت معلومه از جسمت عجیب کشتنت معلومه غریب کشتنت دور هم چنتا نانجیب کشتنت مست هلهله کشتنت معلومه تو چند مرحله کشتنت مست هلهله کشتنت رگ هات میگن با حوصله کشتنت ردنا الی حرم جدنا السلام علیک یا مجروح السلام علیک یا مجروح السلام علی الراس المرفوع السلام علیک یا مذبوح محزون و حزینه من ای بابای تشنه سکینه منم محزون و حزینه من پرده نشین تو مدینه منم اینقد رو به قاتل نکن سمت خیمه برگرد و دل دل نکن اینقد رو به قاتل نکن زینب رو بین وحشی ها ول نکن ردنا الی حرم جدنا السلام علی الراس المرفوع سرتو وقتی گرفتن از مو السلام علی الراس المرفوع عمه جان به عدو هم میزد رو مادر را صدا میزدی معلومه اینجا دست و پا میزدی مادر رو صدا میزدی پنجه به رمل کربلا نیزه بی هوا میزدن جلو چشم خیرالنسا میزدن نیزه بی هوا میزدن معلومه خنجر از قفا میزدن ردنا الی حرم جدنا 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam