راوی: #شهید_حاج_احمد_کاظمی
🌹ساعت ده صبح بود که سوار موتور شدیم و به همراه #آقامهدی به سوی خط رفتیم. آقا مهدی روی ترک موتور سوار شده بود و #بیسیم هم دست آقا مهدی بود. از آن سوی خط، دشمن با تیر مستقیم و خمپاره منطقه را میکوبید و قناسهچی ها (تک تیراندازها) امان نمیدادند. صدای گلولهها را که از کنار گوشم میگذشتند میشنیدم. اوایل توجهی نمیکردم ولی #قناسهچی دست بردار نبود و ول نمیکرد. سرعت موتور را کم کردم و دور زدم که یک دفعه #آقامهدی گفت: " #احمد کجا؟"
- مهدی! آتش خیلی شدیده بعدا میرویم نگاه میکنیم....
- یعنی چه آتش شدیده؟ برگرد برویم #خط.
من بیش از آنکه نگران خود باشم #نگران_مهدی بودم. از اول جنگ پا به پای هم آمده بودیم. #بین ما #محبتی بود که همه به آن #غبطه_میخوردند. 🌹با هم میجنگیدیم، 🌹با هم اردوگاه میزدیم، 🌹با هم به مرخصی میرفتیم و اگر روزی من نبودم، #مهدی فرمانده #لشکرنجف_اشرف بود و اگر او نبود #من سعی میکردم جای خالیش را پر کنم.
به هر ترتیبی بود خود را به خط رساندیم و بیچاره قناسهچی آرزو به دل ماند! کارمان که تمام شد بر گشتیم و من مدتی خوابم برد. وقتی بیدار شدم، #مهدی نبود. پرس و جو کردم، گفتند آقا مهدی رفت. به دنبالش راه افتادم. میدانستم او را باید در #کام_خطر جستجو کرد. حرفهایی که دیگران در بارهاش میگفتند نگرانم کرده بود. هر روز یکی خوابش را میدید و هر روز #چهره مهدی بر افروختهتر میشد. من مهدی را تازه نشناخته بودم و کارهایش برایم چندان هم تعجب آور نبود ولی در این #عملیات مهدی خیلی فرق کرده بود. به خط که رسیدم میتوانستم مهدی را که بالای لودر نشسته بود و زیر آتش دشمن خاکریز میزد بشناسم....
❤️سلام ودرود خدا بر دو سردار رشید اسلام. شهیدحاج احمدکاظمی و شهید آقامهدی باکری❤️
✍یادشون با #صلوات
@bakeri_chnnel
سرداران شهید باکری
#سخنان #شهید_آقامهدی_باکری قبل از #عملیات بدر👇👇👇 #شما باید مثل حضرت ابراهیم باشید كه رحمت خدا شام
🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
🌷🌴🌷
#سخنان #شهید_آقامهدی_باکری قبل از #عملیات بدر👇👇👇👇
#شما باید مثل حضرت ابراهیم باشید كه رحمت خدا شامل حالش شد،#مثل او در آتش بروید.#خداوند اگر صلاح بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید كرد.✊
#هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می گرداند.#اگر از یك دسته بیست و دو نفری، یك نفر بماند، باید آن یك نفر مقاومت كند؛#حتی اگر فرمانده شما شهید شد😭، #نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است.}فرمانده اصلی ما،#خدا و#امام زمان است😔 #اصل،آنها هستند و ما موقت هستیم😔،#ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ.#وقتی شما شهید شدید ،خودتان فرماندهاید😭؛#وظیفه ی ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.😔
🌷🌴🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
🌷🌴🌷ادامه دارد.........
@bakeri_channel
🌷گفته مي شود رهبر معظم انقلاب علاقۀ ويژه اي به شهيد باكري دارند؟ جنابعالي چه خاطره اي داريد؟
آنها در محاصره بودند. براي همين نمي توانست برود، اما او با لودر مي آيد و به بچه ها مي رسد، و در «پاكت بیل » اين شهيد بزرگوار احمد مقيمي با مهدي باكري در خصوص اين مطلب كه جنگ تا كي ادامه خواهد داشت صحبت كردند.
به عنوان مثال #حميد_باكري كه خودش #يلي بود، اما در افق آقا مهدي پنهان بود، بارها در والفجر حضور داشت. اصلاً نگاهشان نگاهي ژرف و دورانديشانه بود.
وقتي #حميدآقا مي آمد ترس به جان من مي نشست، يک مورد در #عمليات مسلم بن عقيل در سومار بود. گردان شهيد مصطفي خميني فرمانده نداشت، من يك لحظه به لبم آمد كه: آقا مهدي اجازه مي دهيد كه #حميدآقا را براي اين گردان معرفي كنيم؟ #آقامهدي يك نگاه تامل برانگيزي كرد و گفت: اين حرف از طرف خودت نيست، #حميد_فرمانده_من است.
اين خيلي كلمۀ بزرگي است آن هم در مورد شهيد حميدباكري كه معاون لشكر عاشوراست.
#مديريت حميد يك بحث و مديريت آقا مهدي يك بحث...
كه فقط براي دستور دادن نبود، اصلاً عشق بچه ها اين بود كه ايشان مي آمدند و بچه ها از ديدنشان با نشاط مي شدند. ديدن او براي بچه ها مهم بود. اگر به من يك دستوري مي دادند برايم فخر و مباهات بود. در يك مقطعي از اطلاعات عمليات آمدم بيرون كه مي خواستم بروم جلوتر، براي شناسايي و قصد گرفتن انتقال را داشتم. آقا مصطفي مولوي هم نامه اي زدند به گردان. تا آن معرفي نامه را بردم، رفتم و يك ماشين را تحويل گرفتم و رانندگي كردم. يك دفعه آقا مهدي من را ديد و بعد با ناراحتي خطاب به من گفت: مومن! بعد من را با اسم صدا كرد.
گفتم: بفرماييد #آقامهدي! ايشان گفت: اين ماشين چرا دست شماست؟ تبليغات نمي روي؟ اطلاعات نمي روي؟ گردان نمي روي؟ چه كسي گفته شما رانندگي كنيد؟ راننده ها در ترابري خوابيدند. من جوابي نداشتم و بعد از آن اجازه ندادند كه من جاي ديگري بروم.
حضور #شهيدباكري در عملياتها به گونه اي بود كه من در ديدارهايي كه با #رهبري داشتم، دیدم که ايشان در ارتباط با معرفي #شخصيت_شهيد_مهدي_باكري اصرار دارند. حتي به اين تعبير فرمودند كه آقا مهدي قبل از عمليات بدر خدمت #امام آمده بودند، و آرزوي شهادت كردند و در سفر مشهد هم از امام رضا طلب #شهادت كردند.
از لبان مهدي هرچه درآمد من در سررسيدم نوشتم.
حضرت آقا مي گفت هنوز هم اين سررسيد را دارم.
مي گفتند خيلي از #فرماندهان لشكر بودند، اما من هرچه از دهان آقا مهدي بيرون آمد آنها را نوشتم.
#راوی: بهزاد پروین
👈 #ادامه دارد....
@bakeri_channel
سرداران شهید باکری
جای خالی بعضی ها را هیچ چیز پر نمیکند نه سفر نه اشک😢 نه حتی فراموشی💬... #شهید_مهدی_عسگری🌷 🌹🍃🌹🍃 @b
#خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که گلوله بر رویش اثر نداشت
✍همسر #شهید_مهدی_عسگری
🍃🌹 ابتدا این را بگویم که همه از #شهادت شهید عسگری #تعجب کردند؛ مهدی با این قدرت #تکاوری شهید بشود؟! حتی برادران ایشان شهادت را غیرممکن میدانستند. آقا مهدی در عملیات ایضایی شهید شدند. فرمانده ایشان میگفت شهادت آقا مهدی مرا #نابود کرد.
🍃🌹شهید عسگری در سه گروه 10 نفره و در نوک پیکان در #عملیات شرکت میکنند و در عملیات در #کمین گرفتار میشوند. ایشان در بیسیم صحبتهایی را بیان میکنند که همه ثبت شده است و منطقه را توصیف میکند. یکی از همرزمان شهید زمانی که #دو_گلوله بر بدن شهید اصابت میکند در کنار شهید عسگری بودند.
🍃🌹شهید مهدی عسگری در منطقه شمال #حلب روستای معراته #مظلومانه به شهادت رسیدند. اول یک تیر به پای ایشان اصابت میکند. شهید بهگونهای از لحاظ بدنی #قوی بودند که حتی دوستان و همرزمهای شهید عسگری به #شوخی میگفتند گلوله در بدن آقا مهدی اثری ندارد. گلوله بعدی به دست شهید عسگری اصابت میکند و زخم گلوله با همان چفیه خودش توسط #شهیدکریمیان بسته میشود و تیر سوم به قلب مهدی برخورد میکند.
🍃🌹پیکر شهید مهدی عسگری توسط #تکفیریهای جبهه النصره از منطقه خارج میشود. من خانه خواهرم بودم و یکشنبه ساعت 7 صبح گفتند یک #عکسی در فضای مجازی منتشر شده که نشان میدهد که مهدی #زخمی شده است. من بلافاصله گفتم: آقا مهدی زخمی یا اسیر نمیشود و فقط تنها و تنها #شهید میشود .
🍃🌹همواره آقا مهدی میگفت دعا کن پیکرم باز نگردد چون #اجر زیادی دارد. تا سه روز اطرافیان میگفتند که مهدی عسگری زخمی است ولی من همش گفتم مهدی شهید شده است. #آرامش شهید مهدی عسگری در عکس نشان میداد که شهید شده است.
🍃🌹من دیدم که آقا مهدی دو ماه #قبل از رفتن به سوریه به آغوش #شهادت رفته است و شهید عسگری شش ماه خواب آرام نداشت. خداروشکر میکنم آقا مهدی شهید شد و از #حضرت_زینب(س) طلب شهادت کردم تا مهدی آرامش پیدا کند
#شهید_مهدی_عسگری🌷
🍃🌹🍃🌹
@bakeri_channel
سرداران شهید باکری
راوی: #شهید_حاج_احمد_کاظمی
🌹ساعت ده صبح بود که سوار موتور شدیم و به همراه #آقامهدی به سوی خط رفتیم. آقا مهدی روی ترک موتور سوار شده بود و #بیسیم هم دست آقا مهدی بود. از آن سوی خط، دشمن با تیر مستقیم و خمپاره منطقه را میکوبید و قناسهچی ها (تک تیراندازها) امان نمیدادند. صدای گلولهها را که از کنار گوشم میگذشتند میشنیدم. اوایل توجهی نمیکردم ولی #قناسهچی دست بردار نبود و ول نمیکرد. سرعت موتور را کم کردم و دور زدم که یک دفعه #آقامهدی گفت: " #احمد کجا؟"
- مهدی! آتش خیلی شدیده بعدا میرویم نگاه میکنیم....
- یعنی چه آتش شدیده؟ برگرد برویم #خط.
من بیش از آنکه نگران خود باشم #نگران_مهدی بودم. از اول جنگ پا به پای هم آمده بودیم. #بین ما #محبتی بود که همه به آن #غبطه_میخوردند. 🌹با هم میجنگیدیم، 🌹با هم اردوگاه میزدیم، 🌹با هم به مرخصی میرفتیم و اگر روزی من نبودم، #مهدی فرمانده #لشکرنجف_اشرف بود و اگر او نبود #من سعی میکردم جای خالیش را پر کنم.
به هر ترتیبی بود خود را به خط رساندیم و بیچاره قناسهچی آرزو به دل ماند! کارمان که تمام شد بر گشتیم و من مدتی خوابم برد. وقتی بیدار شدم، #مهدی نبود. پرس و جو کردم، گفتند آقا مهدی رفت. به دنبالش راه افتادم. میدانستم او را باید در #کام_خطر جستجو کرد. حرفهایی که دیگران در بارهاش میگفتند نگرانم کرده بود. هر روز یکی خوابش را میدید و هر روز #چهره مهدی بر افروختهتر میشد. من مهدی را تازه نشناخته بودم و کارهایش برایم چندان هم تعجب آور نبود ولی در این #عملیات مهدی خیلی فرق کرده بود. به خط که رسیدم میتوانستم مهدی را که بالای لودر نشسته بود و زیر آتش دشمن خاکریز میزد بشناسم....
❤️سلام ودرود خدا بر دوسردار
رشید اسلام. شهیدحاج احمدکاظمی و شهید آقامهدی باکری❤️
✍یادشون با #صلوات
@bakeri_chnnel
#خواب_نمانیم✋
ما #عملیات را شروع ڪردیم و #دل به دریا زدیم و قایقمان در جاده ے #شهادت
لنگر انداخت.
#شما ڪدام عملیات را در زندگیتان شروع ڪردید!!!!!!!!!
@bakeri_channel
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
سرداران شهید باکری
آن اوایل، یکبار که از معرکه برگشته بود، وسط حرفهایش خیلی محکم گفت:
💠«جانفشانی اصلا کار آسانی نیست»💠
بعد تعریف کرد که #آنجا در نقطهای باید #فاصلهای چند متری را در #تیررس_تکفیریها_میدوید و توی همین چند متر، #دخترش آمده #جلوی چشمش.
اینها را می گفت تا به من #بفهماند که #تعلقات یعنی #وابستگیها مثل وابستگی به فرزند چطور #مانع_شهادت شهید است…
تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای #بریدن رشته #تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید.
این بار که میرفت به کسی گفته بود « #این_دفعه_از_کوثر_بریدم».
شب یکی از #عملیات ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟ ؟؟
گفت : از کوثرم گذشتم. ..
#مدافع_حرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهادت:92/10/29
سرداران شهید باکری
#خاطرات_علمدار_لشکرمقدس۳۱_عاشورا_سردارشهید_آقاحمیدباکری
#فتح_المبین
#یا_زهرا(س) .
با یاد تو در #جبهه_های_ایران مکه و مدینهٔ امروز جنگی در خواهد گرفت عاقبت آن ، فتحی است آشکار . #فتح المبین !
خانواده #حمید در اهواز است منطقه رقابیه منطقه عملیات است شب عملیات صدای توپخانه تا شهر می رسد . همه نگران هستند . خبری از #عملیات به عقبه نمی رسد. از #شهدا از #پیروزیها خانواده ها چشم در راهند عاقبت کار اگر چه پیروزی است و جز #شهادت چیز دیگری لیاقت آنها را ندارد. اما خانواده ها همچنان چشم انتظارند.
به #خاطره_های گذشته می نگرند.
ناگهان خبری از عملیات به گوش می رسد.
#رقابیه سخت در محاصره است.
خدایا چه میشود ؟
#حمید_در_محاصره است .
چه میتوان کرد .
دست به دامن خدا شدن ، فقط دعا چاره ساز است .
سر از سجاده که بر میدارد ، عملیات به #پیروزی رسیده است . اما هنوز از بچه ها خبری نیست .
در منزل به صدا در می آید . حتما #حمید باز گشته است .
در را سریع باز کرد .
آخ این چه قیافه ای است ؟
زیر لب گفت انتظار داشت در هر لباسی اورا ببیند جز این لباس .
سرتاپا خون . مگر از مقتل گریخته است . #حمید آمد . سرتا پا خون و با خبرهای پیروزی .
#حمید_نام_شهدا_را یکی یکی به زبان راند .
#سعید هم #شهید شد .
شهید سعید طلیسچی
همسر حمید شروع کرد به گریه کردن .
چرا گریه می کنی؟
برای عاقبت به خیری #سعید ؟
#سعید_رستگار شد .
.
#پیج_سرداران_شهید_باکری در اینستاگرام 👇💙
.
@bakeri.31.ashora
سرداران شهید باکری
#خاطرات_علمدار_لشکرمقدس۳۱_عاشورا_سردارشهید_آقاحمیدباکری
#عملیات رمضان
مرحله دوم #عملیات_رمضان از طرف پاسگاه #زید شروع شد .
گردان #حبیب خط شکن بود. گردان #شهیدمصطفی_خمینی به دنبال آن راه می افتاد .
#گردان_حبیب که به قلب دشمن زد نیروهای #شهیدمصطفی_خمینی حرکت را آغاز کردند . آنقدر رفتند که عراقی ها را هم پشت سر گذاشتند.
از خاکریزهای مثلثی معروف به اسرائیلی رد شدند . وقتی به جاده#بصره_ العماره رسیدند فهمیدند که خیلی پیش رفته اند . خیلی بیشتر از حد مقرر جلو رفته بودند.
هر کس برای خود #سنگری کند و این آرایش دایره وار ،احتمال محاصره شدن را کم میکرد . اما بالاخره محاصره شدند .
با کمک #بیسیم تماس حاصل شد.
خاکریزها در محل مقرر زده شده است اما شما خیلی پیش رفته اید .
هر چه زودتر به پشت خاکریز برگردید.
اما چگونه ؟
اگر هوا روشن میشد #قتل_عام_بچه_ها حتمی بود.
چگونه می توانستند خاکریز را در تاریکی شب تشخیص بدهند.
قرار شد روی خاکریزها #منور زده شود اما کدامین منورها مربوط به نیروهای خودی بود .سراسر منطقه پر از منور است . نه ممکن نیست .
بچه ها منتظر بودند که با روشن شدن هوا به رگبار بسته شوند.
و شاید نیم ساعت دیگر
لحظه ای بعد .
همه نگاه ها به روی #جیپی_برگشت که به نزدیک آنها می رسید . باور کردنی نبود.
در محیطی چنین بی حفاظ و با آن سرعت چگونه سر به سلامت خواهد برد.
راننده فریاد زد.
نفرات به دنبال من حرکت کنید خیلی سریع .
حرکت کرد و بچه ها به دنبالش دویدند . دویدند تا اینکه #خاکریز نمایان شد .
همه پشت خاکریز با آرامش جای گرفتند. یکی از بچه ها دنبال راننده جیپ می گشت.
اشتباه نکرده بود . راننده کسی جز #آقاحمید_باکری نبود.
تیربارها و دوشکاها شروع به شلیک کردند و گویا کمی دیر متوجه شده بودند.
#عملیات_رمضان به پایان رسید. #حمید متوجه شد که مدام در #جبهه است همراه جنگ . پس حضور در #سپاه ضروری است . شهریور ۶۱ سپاه پذیرای #حمید شد .
#همسر_او_شادی_و_ذوق_حمید را وقتی #لباس_سپاه را تحویل گرفته بود با چشم خود دید . چه شور و شوقی ! لباس را با علاقه خاصی می پوشید و احساسش را پنهان نمی کرد .
#روحشان_شاد_و_یادشان_گرامیباد.
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
@bakeri_channel
سرداران شهید باکری
سردار حاج یعقوب صمدلویی جانشین تیپ ۳لشگر مقدس ۳۱عاشورا و با حفظ سمت فرمانده گردان حضرت علی اکبر علیه
#کربلای_پنج_نبرد_تن_به_تن
به روایت سردار حاج یعقوب صمدلویی جانشین تیپ ۳ و فرمانده گردان حضرت علی اکبر (ع) لشکر ۳۱ عاشورا
#قسمت_اول
عملیات کربلای ۵ ملقب به آدم شکن بود . حالا چرا رزمنده ها روی این عملیات « آدم شکن » گذاشتند دلایلی دارد .
اگر ما نظری به کل دوران دفاع مقدس داشته باشیم خواهیم دید که سه عملیات بزرگ و تاثیر گذار در این دوران داشتیم ؛ اولین آن آزاد سازی خرمشهر بود . دومین عملیات ، والفجر ۸ بود که منجر به فتح فاو و قطع ارتباط دریایی عراق شد و سومین آن هم عملیات کربلای ۵ بود که منجر به تلفات نود هزار نفری عراقی ها شد . این عملیات یک نبرد تن به تن و رودررو بود . در نهایت هم ما به موفقیت های چشمگیری رسیدیم ودر کل با توجه به قدرت نمایی ایران در پایان عملیات ، قطعنامه ۵۹۸ در سازمان ملل به تصویب رسید .
مستحضرید که سال ۱۳۶۵ سال سرنوشت سازی برای #ایران بود .
#عراق_نیروی_هوایی خود را به حدی رسانده بود که شهر ها را #بمباران_و_موشکباران می کرد و سکوهای نفتی ما را در دریا مورد هدف قرار می داد . ما دنبال عملیلتی بودیم که نواقص و کمبودهایمان را جبران کنیم .
اولین عملیلت ما در سال ۱۳۶۵ #کربلای۴بود که اگر این عملیات لو نرفته بود ما می توانستیم موفقیت های بهنری از #عملیات_کربلای_پنج را بدست آوریم .
با توجه به امکانات شناسایی که توسط سایر کشورها در اختیار رژیم صدام قرار گرفته بود ،عملیات لو رفت .
قبل از اجرای #عملیات،عراق خودش را آماده کرده بود و ما فقط ۲۰ درصد نیروهایمان را وارد عمل کردیم .
وقتی دیدیم #دشمن متوجه شده #غواص را برگرداندیم.
@bakeri_channel
ادامه دارد........⏬⏬⏬