eitaa logo
با نهج البلاغه
2.5هزار دنبال‌کننده
186 عکس
45 ویدیو
18 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله 🔵چهار پیامد و سختگیری حاکمان حاکمان در اداره امور مربوط به شهروندان ممکن است گاهی مرتکب ظلم بشوند. در برخی از جاهای نهج البلاغه به اشارات و تصریحاتی شده است که چهار مورد از آن عبارت است از: 1️⃣آوارگی و جلای وطن ( و غیرمغزها) در ، امیرالمؤمنین علیه السلام حاکم را از سختگیری (العَسف) و ظلم (الحَیف) بر مردم نهی کرده و در ضمن آن فرمودهاند: موجب میشود مردم جلای وطن کنند (فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ) 2️⃣شیوع و در به سرداران لشکر نوشته‌اند: حاکمان سابق مردم را از حقشان بازداشتند و در نتیجه مردم مجبور شدند با دادن حق خودشان را بخرند(أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ). 3️⃣ و اقدام نظامی در همان نامه به والی فارس نوشته‌اند: ستم مردم را وادار به اقدام نظامی علیه حکومت می‌کند (وَ الْحَيْف يَدْعُو إِلَى السَّيْف) 4️⃣ در همان نامه به سرداران نوشته‌اند تنها چیزی که موجب نابودی حکومتهای قبل شد همین بود که مردم را از حقشان بازداشتند و مردم مجبور شدند حقشان را بخرند(إِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ) ، شماره 67 https://telegram.me/banahjolbalaghe
میلاد امام حسن عسکری گرامی باد @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵پیامد و سختگیری حاکمان (چهار پیامد دوم) در پست قبل (، شماره 67) چهار مورد از پیامدهای ظلم و سختگیری حاکمان ذکر شد. در این پست به چهار مورد دیگر از این پیامدها که در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام دیده می‌شود اشاره می‌شود: 1️⃣ در به نوشتهاند: هیچ عاملی بیشتر از نیکی حکومت به مردم و تخفیف به آنان و کنار گذاشتن اجبار و سختگیری نمی‌تواند موجبات حسن ظن آنان به حکومت را فراهم آورد.( لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُم) مفهوم این سخن آن است که وقتی حکومت مردم را به چیزی وادارد کند که علاقه ای به آن ندارند، مردم هم به حکومت بدگمان میشوند. 2️⃣ حاکمان 3️⃣ 4️⃣نزدیک شدن در قسمت دیگری از نامه 53 به مالک نوشته‌اند: هرگز به سوی رفتار خشمگینانه‌ای که راه خلاصی از آن وجود دارد، شتاب نکن و به مردم نگو "من مأمور هستم و معذور هستم پس باید فرمانهای مرا اطاعت کنید" چون چنین چیزی [اولا] موجب می‌شود حاکم خودش دچار فساد قلبی شود و [ثانیا] دین در معرض هلاک و نابودی قرار بگیرد و [ثالثا] حکومت به عوامل سقوط خود نزدیک شود (وَ لَا تُسْرِعَنَّ إِلَى بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لَا تَقُولَنَّ: إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ؛ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ و و منهکة للدین و تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ) با_معارف_نهج، شماره 68 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در نهج البلاغه فحش در زبان فارسی امروز به معنای دشنام گویی به کار می‌رود اما در زبان عربی به معنای "هر رفتار یا گفتار زشت" است، حتی گفتار زشتی که به قصد دشنام‌گویی به کار نرفته باشد بلکه صرفا مشتمل بر زشت‌گویی و عریان گویی باشد، نیز در عربی فحش نامیده می‌شود. در در وصف تقواپیشگان آمده است: «بَعِيداً فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُه» تعبیر «بعیدا فحشه» در این جمله به این معنا است که هر گونه رفتار یا گفتار زشت از آنان دور است. () متاسفانه بسیاری از مترجمان نهج البلاغه کلمه فحش را در اینجا به معادلهایی مانند «زشت گویی»، «دشنام»، «سخن زشت» و ... برگردانده‌اند. ،‌ شماره 37 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵جاذبه خطبه 109 نهج البلاغه از نگاه ابن ابی الحدید ✍️ در شرح خطبه 109می‌نویسد: « هر کس می‌خواهد فصاحت و بلاغت را بشناسد و معیار برتری سخنی بر سخن دیگر را بفهمد، باید در این تأمل بکند چرا که نسبت بین این سخن و سخنان دیگر (غیر از سخن خدا و رسولش) مانند نسبتی است که بین ستاره‌های درخشان آسمانی و سنگهای سیاه زمینی وجود دارد! سپس باید تأمل کند و ببینید که چقدر شکوه و طراوت و زیبایی در این خطبه وجود دارد! و چقدر در جان مخاطب شگفتی و خوف و خشیت از خداوند پدید می‌آورد! قدرت اثرگذاری و جاذبه اين خطبه چنان است كه اگر آن را برای انسان بىدين و ملحدى كه مصمّم است معاد را با تمام قدرت نفى كند، بخوانند مقاومتش را در هم مىشكند و دلش را در وحشت فرو مى‌برد و اراده منفى او را در هم می‌شکند و زلزله‌ای در بنياد اعتقادات او می‌افکند». ، شماره 35 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵جنگ رسانه‌ای معاویه در اثنای صفین در همان زمانی که در ، با توطئه قرآن بر سر نیزه کردن، در بین سپاه امیرالمؤمنین شکاف انداخته بود و علی علیه السلام در تلاش بودند تا به نیروهای به اختلاف افتاده‌ی خود انسجام بدهند، دشمن همه جانبه‌ای را به راه انداخته بود. برخی از عناصر این جنگ رسانه‌ای: 1️⃣ هنوز هوا روشن نشده بود که عراقیان در صف شامیان چیزهایی مانند پرچمِ برافراشته ‌دیدند. با کنجکاوی می‌خواستند بدانند چیست. هوا که روشنتر شد دیدند بزرگترین قرآنها بر روی نیزه است. سه نیزه را کنار هم نهاده و قرآن بزرگ مسجد اعظم دمشق را از آن آویخته بودند. (انتخاب قرآن‌های بزرگتر برای و ) علاوه بر آن قرآن بزرگ، پانصد قرآن دیگر بر روی نیزه‌ها بود! (وقعة صفین: 478) 2️⃣ عبدالله پسر را معاویه به میانه میدان فرستاد تا با ذکر فواید صلح، عراقیان را به صلح ترغیب کند(وقعة صفین: 483) 3️⃣شب‌هنگام، صدای آوازی از سوی سپاه معاویه می‌آمد که شعری را به این مضمون می‌خواند: لهیب جنگ تمام حافظان را به کام خود کشیده! نه ما مرتد و مشرک هستیم و نه شما! اگر این پیشنهاد را بپذیرید موجب صلح و زندگی خواهد شد و اگر نپذیرید موجب نابودی و ...! تا کی می‌خواهید زحمت بدون نتیجه بکشید؟!...! (وقعة صفین: 483) 4️⃣ سه نفر را در سه سوی سپاه علی علیه السلا گمارده بودند که صدا بزنند و بگویند: ای مردم عرب، چرا به فکر زنانتان نیستید؟ می‌خواهید خودتان را به کشتن بدهید تا زنانتان به دست ترکان و رومیان و فارسها بیفتد؟ 5️⃣ ابو الاعور سلمی (همان بی‌انصافی که در آغاز نبرد صفین در برابر چشم همین عراقیان آب را بر آنان بسته بود) حالا معلم اخلاق شده بود و قرآنی را به سر نهاده و با استری سفید (به نشانه صلح جویی) به میان عراقیان آمده و با شعار کتاب الله آنان را به جلوگیری از خونریزی دعوت می‌کرد(!) 💥آری اینچنین بود که عراقیان فریب رسانه معاویه را خوردند و خود را تهدید کردند که یا جنگ را تمام کن یا آنکه مثل خلیفه سوم میکشیمت.... 😢 ، شماره 69 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 قبل و بعد از دوره مسئولیت 📢علی علیه السلام همیشه می‌گفت: ای مردم کوفه وقتی از پیش شما می‌روم اگر غیر از همین رحل و راحله و غلامم چیز دیگری با خود بردم، بدانید که خائن بوده‌ام! 🔹در دوران حکومتش از بیت المال استفاده‌ای نمی‌کرد و هزینه زندگی‌اش از محصولات باغی که در ینبُع (در نزدیکی مدینه) داشت تأمین می‌شد و با درآمد آن باغ به مردم نان و گوشت می‌داد اما خودش نانش را با قدری روغن چرب می‌کرد و می‌خورد! (شرح نهج البلاغة _الحديد، ج 2، ص 200) ، شماره 70 https://telegram.me/banahjolbalaghe
انّک طریدُ المَوْتِ الذّی لَاینْجُو مِنْهُ هاربُه..... (نهج البلاغه، نامه 31) تو فرارى و تعقيب شده ی مرگ هستى؛ مرگى كه گريزنده اش را از چنگ آن رهايى نیست و ... https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵سست عنصری زمینه‌ساز فریبکاری و دشمن کارگزار عثمان در بود. امیرالمؤمنین علیه اسلام نیز او را در منصب خود ابقاء کردند. وی در جنگ ابتدا تصمیم داشت به دشمن ملحق شود اما مشاورانش او را از این تصمیم برگرداندند و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام درآمد. * * * 🔸در گرماگرم جنگ صفین، در روز قبل از لیله آمار کشته‌های طرفین بالا رفت. با این حال شکست معاویه در حال قطعی شدن بود که شب‌هنگام همین اشعث در بین یاران خود سخنرانی کرد و به آنان گفت که نگران آینده زن و فرزندانش شده و مردم را از ادامه جنگ بیم داد و گفت برای اینکه نسل عرب منقرض نشود، باید از جنگ دست بکشیم. 🔸جاسوسان خبر این سست عنصری و وارفتگی اشعث را به او رساندند و او هم فردا قرآنها را بر سر نیزه کرد و با اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام نیرنگ‌آمیز بودن این توطئه را تبیین کرد ولی همین اشعث سپاهیان را علیه امام شوراند و ایشان را مجبور به پذیرش کرد. اتفاقا شبکه ‌ای معاویه برای اینکه عراقیان را وادار به صلح کند تبلیغات گسترده‌ای کرد. (ن ک: ، شماره 69) 🔨عجیب این بود که در تبلیغات معاویه هم روی همان عناصری دست گذاشته شده بود که اشعث مطرح می‌کرد: نگران زن و فرزندانتان نیستید؟ چرا می‌خواهید با ادامه جنگ مردان عرب را به کشتن بدهید تا ایرانیان بر زنانمان مسلط شوند؟ و ...!!! 👈سست عنصری و وارفتگی خودی‌ها با فرصت طلبی دشمن می‌توانند دو لبه یک قیچی شوند! 👈سست عنصرها ممکن است ناخواسته به پایگاه دشمن تبدیل شوند! ، شماره 71 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵اعجاز سخنان علی علیه السلام و حیرت جاحظ مىگويد: «بعد از كلام خدا و پيامبرش هرگز كلامى به گوش من نخورده، مگر اين كه با آن مقابله كردهام، جز سخنان اميرالمؤمنين (كرّم اللّه وجهه) كه من توان مبارزه با آن را هرگز در خود نيافتم، سخنانى همچون؛ 🔸 «ما هلك امرء عرف قدره»، (كسى كه ارزش وجود خود را بشناسد هرگز هلاك نمىشود)، 🔹 «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» (آن كس كه خويش را بشناسد پروردگارش را شناخته است)، 🔹«المرء عدوّ ما جهل، انسان دشمن چيزى است كه نمىداند» 🔸«و استغن عمّن شئت تكن نظيره و احسن الى من شئت تكن اميره و احتج الى من شئت تكن اسيره» (از هر كس مىخواهى بىنياز شو تا همانند او باشى و به هر كس مىخواهى نيكى كن تا امير او باشى و به هر كس مىخواهى نيازمند باش تا اسيرش شوى) ✍️علوی نویسنده کتاب درباره سخن جاحظ گفته است: «به انصاف جاحظ نگاه كن! اين انصاف دليلى ندارد جز اين كه سخنان على (ع) پردههاى گوش او را تكان داده و با اعجاز و فصاحتش عقل او را به حيرت افکنده، وقتی جاحظ با آن يد بيضايى كه در بلاغت دارد چنين اعترافاتی بکند، تكليف ديگران روشن است» ، شماره 36 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله بر دزد گوسفندان 📢بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم که حضرت امیر علیه السلام هرگز رضایت نمی‌دادند که تعطیل شود و شاید برای همین هم به محض احراز حداقل شرایط، حد سرقت را بر گوسفنددزد خراسانی را اجرا کردند! 🔸اما گویا کمتر گفته و شنیده‌ایم که حضرت درباره اجرای حد بر چه کسانی کوتاه نمی‌آمد؟ وقتی کارگزار مقتدر دولت عثمان (ولید بن عقبه) در کوفه بدمستی کرده بود و شاهدان در نزد عثمان شهادت داده‌ بودند و عثمان در اجرای حد این دست و آن دست می‌کرد، با اینکه قدرت در دست امیرالمؤمنین نبود، با عثمان بگومگو کردند و سرانجام خودشان با دست مبارک خودشان بر ولید حد جاری کردند(مروج الذهب؛ 2 / 235) با این حال در کوفه وقتی که قدرت هم در دستشان بود گاه مصلحت اسلام یا مصلحت نظام اقتضا می‌کرد که حدی را تعلیق یا تعطیل کنند. مثلا از برخی نظامیان که برای جنگ به سوی سرزمین دشمن رفته بودند، تخلفی سر زده بود و از حضرت خواسته بودند تعهد بدهد که آنان را مؤاخذه نخواهد کرد. حضرت هرچند امان‌نامه‌ای به آنها ندادند اما در اجرای حد عجله هم نکردند بلکه اجرای حد را تعلیق کردند تا نظامیان از سرزمین دشمن بازگردند (عوالی اللئالی) به طور کلی می‌فرمودند به کسی که در سرزمین دشمن است حد جاری نکنید چون ممکن است غیرتی شود و به دشمن بپیوندد! (تهذیب ج 10 ص 147) این یعنی اگر مصلحت برتری وجود داشته باشد می‌توان حدی را تعلیق یا تعطیل کرد. 👈حالا افکار عمومی درست در زمانی که با اشتیاق، منتظر شنیدن خبری از رسیدگی به اختلاسها‌ی سنگین و خاصه‌خوری‌های رنگین بود ناگهان خبردار شد که قوه قضائیه برای یک گوسفنددزد شاخ‌شکسته شاخ و شانه کشیده است! رسیدن چنان خبری به مردم آن هم در چنین شرایطی که هنوز از آن پرونده‌های رنگین و سنگینِ دزدانِ قانون‌دان خبر قانع کننده‌ای به آنها نرسیده است، آیا موجب اعتمادسوزی و نومیدی مردم نمی‌شود؟ آیا قوّه قضائیه نمی‌خواهد در اجرای حدود، نیم‌نگاهی نیز به نظام و امیدوار کردن مردم داشته باشد؟ همان مردمی که ستون دین و تکیه‌گاه دولت در جنگ با دشمن (عمادُ الدِّينِ ... وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاء) هستند! () 👈آیا نمی‌خواهد به این سخن حضرت عمل کند که فرمودند: بزرگترین چشم روشنی حاکمان "درست اجرا کردن عدالت" و آشکار شدن محبت مردم [به حاکمیت] است (وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلَاةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ ) 👈آیا قوه قضائیه نمی‌داند که بین «درست اجرا کردن عدالت» (استقامة العدل) و «علاقمندی مردم به نظام» (ظهور مودة الرعیة) ملازمه‌ای وجود دارد؟ ، شماره 72 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در نهج البلاغه شماره1 ✍️"عامل" در زبان عربی به "صاحب منصب" حکومتی گفته میشد. به همین ترتیب کلمه‌ی "عمل" هم وقتی به صاحب منصبان نسبت داده شود، به معنای "منصب و پست و مقام" است اما اگر به صاحب منصبان نسبت نیابد، می‌تواند معنای کار و عمل را بدهد. بنابراین کلمه عمل میتواند در دو معنا به کار برود که در نهج البلاغه به هر دو معنا به کار رفته است: 1️⃣کلمه عمل به معنای امارت: وقتی امام ع مالک اشتر را به جای محمد بن ابی بکر نصب کرده بودند به ایشان گزارش رسید که محمد بن ابی بکر دلگیر شده است؛ امام به او نوشتند: [خبر] ناراحت شدنت از اعزام مالک اشتر به سوی [محل] امارتت، به من رسید (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ مِنْ تَسْرِيحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِك) () در اینجا کلمه عمل به محمد بن ابی بکر اضافه شده (عملک) و معنای "امارت و منصب و مقام" میدهد. 2️⃣ کلمه عمل به معنای کار و عمل: در حدیث (اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك (نامه 27) که عمل به نوع انسان اضافه شده و به خصوص کارگزاران حکومتی اضافه نشده، عمل همان معنای خودش را می‌دهد و به معنای امارت نیست. ↩️حال در نامه‌ای که امام به فرماندار آذربایجان نوشته‌اند، آمده است: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة» ( ) (منصب تو طعمه‌ای برای تو نیست بلکه امانتی است بر گردن تو) ⁉️ برخی مترجمان کلمه «عمل» را که در اینجا به معنای مقام و منصب است، درست ترجمه نکرده‌اند. ،‌ شماره 38 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵خودیهایی که به پایگاه تبدیل میشوند کارگزار عثمان در بود. امیرالمؤمنین علیه اسلام نیز او را در منصب خود ابقاء کردند. وی در جنگ ابتدا قصد داشت به دشمن ملحق شود اما مشاورانش او را از این نظر برگرداندند و به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام درآمد. در اثنای جنگ که برتری سپاه امام در حال آشکار شدن بود، چاره در این دید که با بزرگان سپاه امام وارد رایزنی (بخوانید: یارگیری) شود. 👈ابتدا را نزد فرستاد. عمرو عاص مکّار اشعث را به عنوان بزرگ عراقیان و والی قدیمی عثمان، خیلی ستایش و کسانی چون مالک اشتر را به اتهام نکوهش کرد(!) و در پایان او را به پایان دادن جنگ دعوت کرد! () اشعث در بخشی از پاسخ‌هایی که می‌داد بد عمل نکرد، مثلا به طور واضح گفت که بزرگِ عراقیان من نیستم بلکه علی علیه السلام است. این را هم گفت که کارگزارِ بودن، چیزی بر عزت من نمی‌افزاید. امّا در برابر تهمتی که به همرزمانش زده می‌شد دفاع مناسبی نکرد و تنها به این نکته اکتفا کرد که عیبجویی تو از امثال ، نه تو را به من نزدیک می‌کند و نه مرا از آنان دو رمی‌کند. اشعث هرچند در این مذاکره علاقه‌ای به ملاقات خودش با معاویه نشان نداد اما قول داد که اگر معاویه بخواهد ترتیب ملاقات حضوری او با علی علیه السلام را بدهد! (وقعة صفین) 👈معاویه و عمرو پس از با اشعث به سراغ رفتند اما پاسخ و دندان‌شکنی به داد و به او نوشت که تو نیرنگ‌پیشه‌ای بیش نیستی و با معاویه معامله کرده‌ای و در برابر وعده حکومت مصر با معاویه همکاری می‌کنی و ...! ↩️همین اشعث بود که به نقطه‌ی (معاویه) و پایگاه او در بین سپاهیان امیرالمؤمنین علیه السلام تبدیل شد و سرانجام به در بین سپاه امام علیه السلام دامن زد و لشکر را در مقابل امام علیه السلام قرار داد و امام علیه السلام مجبور شدند تن به بدهند! ، شماره 73 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 البلاغه و قدرت تأثیر آن 📢جرج جرداق میگوید: در تاريخ مشرق زمين، هيچ گاه به سراغ نهج البلاغه رفته‌ايد؟ 🔸همان نهج البلاغه‌اي که زبانش وقتی به انتقاد گشوده می‌شود، گويي تندبادی است خروشان؛ 🔹وقتی به تهدید تباهي و فساد گشوده میشود، گویا آتشی سهمناک است که زبانه مي‌کشد؛ 🔸وقتی تو را به سوی تفکر فرابخواند، حس و عقل را با هم درمی‌آمیزد؛ 🔹وقتی در مقام پند و اندرز به کار برود، مهر و عاطفه پدرانه را همراه با راستي و وفاداري انساني در آن می‌يابيد؛ 🔸وقتی براي شما از ارزش هستي و زيبايي‌هاي آفرينش و کمالات جهان هستي سخن بگويد، آن‌ها را با قلمی آغشته به نور ستارگان بر قلب شما حک می‌کند! ، شماره 37 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در علم غیب امیرالمؤمنین علیه‌السلام قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي رَجُلٍ شَهِدَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ بِأَنَّهُ سَرَقَ فَقُطِعَتْ يَدُهُ حَتَّى إِذَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ جَاءَ الشَّاهِدَانِ بِرَجُلٍ آخَرَ فَقَالا هَذَا السَّارِقُ وَ لَيْسَ الَّذِي قُطِعَتْ يَدُهُ وَ إِنَّمَا شَبَّهْنَا ذَلِكَ بِهَذَا فَقَضَى عَلَيْهِمَا أَنَّ غُرْمَهُمَا نِصْفُ الدِّيَةِ وَ لَمْ يُجِزْ شَهَادَتَهُمَا عَلَى الْآخَر.(, 6/261) این روایت، روایت معتبری است و حکایتی را نقل می‌کند که در آن، دو شاهد در محکمه‌ای شهادت داده‌اند فلان کس سرقت کرده و در همان محکمه به خاطر شهادت آنها دست متهم قطع شده است (شَهِدَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ بِأَنَّهُ سَرَقَ فَقُطِعَتْ يَدُه) پس از مدّتی شاهدها آمده‌اند و شخص جدیدی را به عنوان دزد معرفی کرده‌ و اقرار کرده‌اند که در شهادت قبلی‌شان خطا کرده‌اند. حال کسی که در آن محکمه‌ی اول دستش قطع شده به نزد حضرت امیر علیه السلام آمده و از دست دو شاهد، شکایت کرده و حضرت نیز حکم کرده‌اند که دو شاهد باید دیه بپردازند. 🔸در این روایت تصریح نشده است که حکم اول (قطع اشتباهی دست متهم) در محکمه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام و توسّط ایشان اجرا شده بلکه عبارت «قُطِعَتْ يَدُهُ» که به صورت مجهول به کار رفته، ظهور در این دارد که دست متّهم در محکمه‌ی دیگری و توسط قاضی دیگری (شریح یا قضات قبل از حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام) اجرا شده است وگرنه بر اساس عادت گفتاری عربها اگر دست متهم توسط خود امیرالمؤمنین قطع شده بود، فعل به صورت مجهول به کار نمی‌رفت. ✍️نکته: در به جای عبارت «قطعت یده» تعبیرِ «قطع یده» (بدون تا) آمده که می‌توان آن را به صورت معلوم خواند. این فعل اگر معلوم باشد، می‌تواند به این معنا باشد که امیرالمؤمنین خودشان بوده‌اند که دست دزد را با استناد به شهادتِ اشتباهیِ شاهدان قطع کرده‌اند. اتفاقا برخی به همین نسخه‌ی کافی استناد کرده و گفته‌اند اگر امیرالمؤمنین علیه السلام علم غیب داشت، پس چرا دست متهم را قطع کرد؟! 📢کسانی که این اشکال را طرح کرده‌اند غافل شده‌اند که اولا بر اساس نسخه‌ی تهذیب (قطعت یده) اصلا دست را امیرالمؤمنین علیه السلام قطع نکرده‌اند ثانیا در نسخه‌ی کافی (قطع) نیز باز این احتمال وجود دارد که فعل، مجهول باشد و کلمه «ید» باشد. به هر حال کلمه «ید» است و وقتی که نایب فاعل بشود، فعل مجهولش می‌تواند بدون تا هم به کار برود. و چنانکه گذشت اگر فعل «قطع» مجهول باشد دیگر نمی‌توان را به امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت داد. ↩️جمع بندی: نسخه‌ی تهذیب (قطعت)، ظهور دار که "قطع دست" در محکمه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام اجرا نشده بلکه در محکمه‌ی دیگری اجرا شده اما نسخه‌ی کافی (قطع) مجمل است؛ یعنی فعلِ قطع احتمال دارد مجهول باشد (و به این معنا باشد که قطع دست در محکمه دیگری اجرا شده) چنانکه احتمال دارد معلوم باشد (و به این معنا باشد که قبلا توسط امیرالمؤمنین علیه السلام اجرا شده). 👈بنابراین هیچ یک از دو نسخه‌ی این روایت نمی‌تواند علم غیب امام علیه السلام را نقض بکند. هرچند روایت اگر هم صراحت داشت که قطع ید در محکمه امام علیه السلام اجرا شده، امکان توجیه روایت و دفاع از نظریه وجود داشت. ، شماره 74 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 امام علی علیه السلام وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً ... به خدا قسم اگر بخواهم هر كدام از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا مىرود و تمام امورش چه خواهد شد می‌توانم خبر دهم ولى مىترسم [در باره ام دچار غلوّ شويد و مرا بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برتری داده و] به خاطر من به رسول الله كافر گرديد. اما بدانيد من به خاصّان از ياران خود كه از خطر كفر و غلوّ در امانند اين مطالب را خواهم رساند. به خدايى كه پيامبر را به حق برانگيخت و او را بر خلايق برترى داد، جز به راستى سخن نمىگويم... ، شماره 75 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵مراحل تدریجی شیطانی شدن انسان در قالب اگر مىفرمايد: «از گام‌هاى پيروى نكنيد» (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطان) به خاطر آن است كه شیطان انسان را گام به گام به فساد مىكشاند (وَ مَنْ يَتَّبِع فَانَّهُ يَأمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) ⁉️اما مسأله این است که گام‌های تدریجیِ شیطان چگونه‌ شکل می‌گیرد؟ 📢نهج البلاغه ()، نفوذ تدريجى و گام به گام شيطان را اين‌گونه توصيف مىفرمايد: 1.«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكا» آنان شیطان را ملاک کار خود قرار می‌دهند، 2.«وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً» شیطان نیز آنان را شریک خود قرار می‌دهد، 3.«فَباضَ»؛ سپس شيطان در روح آنان تخم‌گذارى مىكند. 4.«وَ فَرَّخَ فى صُدُورهم»؛ بعد جوجه‌کشی مىكند. 5.«و دَبَّ»؛ بعد جوجه‌هاى شيطانى در روح انسان به جنب و جوش در مىآيند. 6.«و دَرَجَ فى حُجُورهم»؛ سپس در دامن انسان‌ها به راه مىافتند. 7.«فَنَظَر بِاعيُنِهم»؛ سپس شيطان به وسیله چشم آنان نگاه میکند و آنها به جاى عين الله، عين الشيطان مىشوند. 8.«و نَطَقَ بِالْسِنَتِهم»؛ شيطان حرف خود را به وسیله زبان آنان مىزند. 9.«فَرَكِبَ بهم الزَّلَل»؛ شيطان به وسیله این افراد به اهدافش (گناهان) می‌رسد. 10. «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَل» و را برای آنها را جلوه می‌دهد. —---------------------------------------------------------— 🌹با الهام از محسن قرائتی، کتاب "امر به معروف و نهى از منكر" ص: 83 🌹 ، شماره 76 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 آیا داستان دوشیزه ماندن سلام الله علیها واقعیت دارد؟ در فضای مجازی حدیثی دست به دست می‌چرخد که در آن آمده است حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، دوشیزه بوده و دوشیزه نیز باقی مانده‌اند. از آنجا که این حدیث دست‌مایه‌ی واکنشهای خاص و گاه نامحترمانه‌ای به ساحت قدسی آن حضرت شده است، قابل ذکر است که این حدیث هیچ اعتباری ندارد. 🔹داستان دوشیزه ماندن حضرت زهرا سلام الله علیها سخنی است که در منابع اصلی شیعه و اهل سنت یافت نشد. ظاهرا نخستین منبعی که این روایت را نقل کرده، یکی از عالمان صوفی مسلک هندوستان (محمد صالح کشفی ترمذی) است که خود سنّی بود اما چون با نگاهی صوفیانه ارادت قلبی فراوانی به حضرت علی علیه السلام داشت، کتابی با نام «مناقب مرتضوی» به زبان فارسی نوشت. نویسنده بسیاری از روایاتی را که در کتابش آورده، به منابعی روایی یا تاریخی (ضعیف یا قوی) استناد داده اما وقتی به داستان باکره ماندن حضرت صدیقه رسیده، هیچ منبعی برای آن ذکر نکرده است (ن ک: مناقب مرتضوی نسخه‌ی پی دی اف کتابخانه قائمیه ص 126 و 127) باید توجه داشت که نویسنده بیش از آنکه به علم و دانش شهرت داشته باشد، از صوفیان پیرو شاه نعمت الله ولی بود. این روایت را قاضی نور الله شوشتری ( ج 10 ص 25) از همان منبع نامعتبر نقل کرد. خلاصه آنکه این حدیث هیچ اعتباری ندارد. ↩️بعد التحریر: حضرت صدیقه طاهره آمده بود تا ما در دنیا راه درست زیستن را از او بیاموزیم و در آخرت مسیر سعادتمندی اخروی را نشانمان بدهد. کسانی که نمیخواستند راه درست زیستن را از او بیاموزیم این سخنان را ساختند و پرداختند تا با این سخنان سرگرممان کنند و نگذارند راه زندگی و بندگی را از او بیاموزیم. ، شماره 32 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵عزت و سربلندی ایران قبل و بعد از (بررسی موردی ) در آذرماره 1322 چرچیل و روزولت و استالین می‌خواستند کنفرانس مهمی را درباره جنگ جهانی دوم برگزار کنند. در اینکه کنفرانس را در کجا برگزار کنند، اختلافاتی داشتند ولی سرانجام توافق کردند که در تهران برگزار کنند. نکات زیر نشان دهنده میزان عزتمندی ایران به عنوان میزبان این کنفرانس است! همان شاهی که خود را وارث تاجی 2500 ساله می‌دانست. •1️⃣آنان برای اینکه تهران را به عنوان محل برگزاری کنفرانسشان انتخاب کنند، از شاه یا دولت ایران اجازه نگرفتند! حتی با شاه یا دولت هماهنگ هم نکردند! شخص شاه ایران از سفر این سه مسافر به تهران حتی اطلاع هم نداشت! تنها در روز ورودشان امینی از طریق سفارت شوروی مطلع شد. •2️⃣تا پایان کنفرانس که چند روز طول کشید، ماجرا محرمانه باقی ماند و اخبار مذاکرات برای مردم، دولت و مجلس منتشر نشد. •3️⃣سه مسافر مغرور پس از ورود به ایران، حاضر نشدند برای ملاقات با شاه ایران به دربار بروند. •4️⃣شاه ایران را مجبور کردند که برای شرکت در کنفرانس و زیارت آن سه مسافر مغرور به سفارت شوروی برود. •5️⃣البته با کوششهای فراوان سهیلی و ساعد شاه توانست چند دقیقهای به دیدار روزولت برود. روزولت همچنان میخکوب بر مبل، به گفتگوهای عادی درباره مسائل کشاورزی ایران با او بسنده کرد و درباره مسائل مهم کشوری که در بدترین شرایط اقتصادی‌اش هزینه‌های زیادی برای میزبانی از متفقین پرداخت کرده بود، سخنی به میان نیامد. •6️⃣با همان کوشش‌ها چرچیل نیز یک شب پس از آن که هفتادمین سال تولدش را در تهران جشن گرفته بود، شاه ایران را به حضور پذیرفت. او نیز تنها به نصیحت شاهنشاه پرداخت و اجازه نداد از مسائل مهم این کشور غارتزده و مطالبات ایران از متفقین هیچ سخنی به میان بیاید. •7️⃣چرچیل و روزولت حتی به پاس اینکه شاه به دیدارشان آمده نیز حاضر نشدند برای بازدید به دربار بروند اما استالین با اصرار یکی از کارکنان ایرانی سفارت شوروی سری به کاخ مرمر زد و شاه را ملاقات کرد. •8️⃣استالین برای رفتن به بازدید شاه، شرط کرد که به هنگام ورود به کاخ مرمر، گارد شاه باید برچیده شود و گارد ویژه استالین مستقر شود. شاه نیز با خوشحالی این درخواست را پذیرفت. •9️⃣شهردار وقت تهران وقتی فهمید خاک فرشیِ ایران به قدوم عرشی آن سه مسافر آسمانی مزیّن شده (!) چندماه بعد (خرداد 1323) از شدت شوق و شعف سه خیابان مهم تهران را به نام آن سه مسافر نام‌گذاری کرد! و برای افتتاح این خیابان‌ها با نام‌های جدیدشان، مراسم باشکوهی برگزار و شخصا نطق بلندبالایی نیز ایراد کرد و در نطق خود تا آنجا پیش رفت که اختیار از کف داده بود، هر واژه خوب و اسطوره‌ای را در وصف این سه تن به کار برد. ↩️این، داستان عزت دیپلماتیک ما در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود. حالا میفهمم که غربی‌ها چه چیزی را در ایران از دست داده‌اند؟ و جمهوری اسلامی برای ما چه چیزی آورده است؟ تازه می‌فهمم که مگر بچه‌های ایران چه نگاهی به آمریکا داشتند که ره برای روحیه دادن به آنها می‌فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی‌کند بکند! و وقتی امام این را میگفت چه حسی به آنان دست میداد؟ تازه میفهمیم مگر وضعیت قبل از امام چگونه بود که سلمان هراتی درباره امام میگفت: پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت ، شماره 33 به مناسبت سالروز پیروزی https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵حقانيت علي بن ابي طالب از زبان حُذیفه 🔹حذیفه بن یمان، منافق‌شناس زبردستی بود. اصحاب، او را از رازداران پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانستند. مشهور بود که پیامبر در زمان حیاتشان همه منافقان را به حذیفه معرفی کرده‌اند. برای همین بود که هر وقت می‌شنید که کسی از دنیا رفته، بررسی می‌کرد اگر می‌دید حذیفه در تشییع شرکت نکرده از همین جا متوجه می‌شد که میّت از منافقان بوده و لذا در تشییع شرکت نمی‌کرد(استيعاب، ج1، ص: 335). این منافق‌شناسِ سرشناس که تمام دوران خلافت سه خلیفه را در سکوتی عجیب سپری کرده بود، وقتی شنید عثمان به قتل رسیده و امیرالمؤمنین مورد بیعت مردم قرار گرفته با اینکه در بستر بیماری، آخرین روزهای عمرش را می‌گذراند و دیگر از او انتظار کُنشگری سیاسی نمی‌رفت، با حرکتی جالب، راز سکوت بیست و پنج ساله خود را گشود. 🔸آری در روزهای آخر از فرزندانش خواست تا به مسجد ببرندش و اذان بی‌موقع بگویند و مردم را جمع کنند تا سخن مهمی با مردم در میان بنهد. وقتی او را به مسجد آوردند و بر روی منبر گذاشتند، به مردم گفت: مردم با علی بیعت کرده‌اند. [درباره علی] از خدا بترسید، علی را یاری کنید و بارهای او را [از دوشش] بردارید چرا که ـ‌ به خدا سوگند ـ او از اول تا آخر بر حق بوده و است و خواهد بود و بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله تا روز قیامت کسی برتر از او وجود ندارد. سپس دستهایش را بر هم نهاد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من با علی بیعت کردم! بعد هم گفت: خدا را سپاس می‌گزارم که مرا تا امروز (روز بیعت با علی) زنده نگه داشت! آنگاه رو به فرزندانش کرد و گفت: مرا به خانه ببرید و علی را ترک نکنید که جنگ‌های زیادی خواهد داشت و خلق زیادی در آن هلاک خواهند شد. در رکابش شهادت طلبی بکنید که او بر حق است و مخالفانش همگی باطل هستند. حذیفه بعد از این سخنرانی، خیلی زود از دنیا رفت و حتی جنگ جمل را هم ندید اما فرزندانش در جنگ صفین به شهادت رسیدند. (مروج الذهب، ج2، ص: 383 و 384) ، شماره 77 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵آیا تعبیر « عن قُبُلِها» (خطبه 97) تعبیر خوبی است؟ عربها وقتی می‌خواستند برای کسی که گوهری گرانبها در دست دارد اما به راحتی آن را از دست می‌دهد، مَثَل بزنند گاه او را به زن بدکاره‌ای تشبیه می‌کردند که متجاوزان به او تعرض می‌کنند ولی هیچ دفاعی از خود نمی‌کند. حُذیفة بن یمان، صحابی گرانقدر پیامبر اکرم ص نیز وقتی می‌خواست به مردم بگوید در آینده شیاطین دینتان را از شما خواهند ربود و شما آنقدر بی‌خیال خواهید شد که هیچ مقاومتی در برابر شیاطین نخواهید کرد، همین مثل را به کار برد و آنان را به زنی تشبیه کرد که مردان متجاوز به ناموس او تجاوز می‌کنند و او هیچ متجاوزی را از خود نمی‌راند و از عفّت خود دفاع نمی‌کند! قال حذيفة رضي الله عنه: كيف أنتم إذا انفرجتم عن دينكم انفراج المرأة عن قُبُلِها لا تمنع من يأتيها؟! .... (مستدرک حاکم) ✍️در برخی نسخه‌های که پس از جنگ نهروان ایراد شده، آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام نیز چنین تشبیهی را به کار برده‌اند. در این خطبه مردم کوفه که حاضر نبودند در برابر معاویه از سرزمین خود دفاع کنند و دیگر از آرمانها و مرزهای خود دست برداشته بودند، به زنی تشبیه شده‌اند که هر مردی به سراغ عفت او می‌آید هیچ دفاعی از خودش نمی‌کند و گویا اصلا از ناموس خود دست برداشته است! ↩️از اینکه قبل از جنگ درگذشته (مروج الذهب، ج2، ص: 383 و 384) و امیرالمؤمنین علیه السلام این خطبه را سالها بعد از جنگ جمل ایراد کرده‌اند، باید به این نتیجه برسیم که این تمثیل در زبان عربی رایج بوده و قبل از امام توسط دیگران (از جمله حذیفه) به کار رفته است. 🔹رواج چنین تعبیری در زبان اصحاب بزرگواری مانند حذیفه نشان می‌دهد که در آن روزگار این تعبیر، تعبیری زشت یا مخالف با نبوده است. ، شماره 78 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 و امیرالمؤمنین علیه السلام به فرموده‌اند: «ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ ِفي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً» ازخدا بترس از خدا بترس درباره طبقه پایین [جامعه] همان کسانی که هیچ چاره‌ای ندارند؛ همان مسکینان و نیازمندان و گرفتاران و بیماران؛ چرا که در این طبقه نیازمندانی هستند که قانع‌اند و نیازمندانی هستند که خود را در معرض دریافت کمک قرار می‌دهند اما درخواست صریح نمی‌کنند. 🔹کلمه‌ی قانع به دو معنا به کار رفته است: یکی به معنای درخواست ذلیلانه و دیگری به معنای اکتفا به آنچه که هست، البته در اینجا البته معنای نخست اراده شده است. حکومت اسلامی و ⏬ این فراز از ، می‌خواهد به در جامعه اشاره و آن را به دو دسته تقسیم کند: فقر کاملاً پنهان (قانعا) و فقر نسبتاً پنهان (معترّ). حضرت در توجیه اینکه چرا طبقه پایین جامعه نیاز به دقت خاص دارد همین فقر پنهان را ذکر کرده و از حکومت خواسته‌اند که برای فقر پنهان چاره‌ای بیندیشد. متأسفانه برخی مترجمان نهج البلاغه با اشتباهی که در فهم کلمه‌ی قانع و معتر مرتکب شده‌اند مانع از برجسته شدن این معنا ( پنهان) شده‌اند. 👈تقابل بین کلمه قانع و معتر در قرآن (حج:36) نیز به کار رفته است. ،‌ شماره 39 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 در نزد حاکم اسلامی وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ 📢دورترین مردم از تو و منفورترین آنان در نزد تو باید کسی باشد که بیشتر از دیگران به دنبال [آشکار کردن] عیبهای مردم است چرا که در مردم عیبهایی هست که شایسته‌ترین کس برای پوشاندن آن عیوب، والی است. پس آن عیوبی را که مردم از تو مخفی می‌کنند آشکار نکن چون آنچه بر عهده تو است فقط از بین بردن عیبهای آشکار و علنی است. ، شماره 79 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵12حق از حقوق روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمود: می‌دانید حق همسایه چیست؟ گفتند: نه! فرمود حق همسایه این است که: 1) اگر کمک خواست به او کمک کنی (إِنِ اسْتَغَاثَكَ أَغِثْهُ) 2) اگر قرض خواست به او قرض بدهی (وَ إِنِ اسْتَقْرَضَكَ أَقْرِضْهُ) 3) اگر نیازمند شد به او رسیدگی کنی (وَ إِنِ افْتَقَرَ عُدْتَ إِلَيْهِ) 4) اگر موفقیتی نصیبش شد به او تبریک بگویی (وَ إِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ هَنَّأْتَه) 5) اگر مریض شد عیادتش بکنی (وَ إِنْ مَرِضَ عُدْتَهُ) 6) اگر مصیبتی به او رسید به او تسلیت بگویی (وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ عَزَّيْتَهُ) 7) اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه‌اش بروی (وَ إِنْ مَاتَ تَبِعْتَ جَنَازَتَه) 8) خانه‌ات را از خانه‌اش بلندتر نسازی که مزاحم نور و هوایش بشوی مگر اینکه از او اجازه بگیری (وَ لَا تَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ بِالْبِنَاءِ فَتَحْجُبَ عَنْهُ الرِّيحَ إِلَّا بِإِذْنِهِ) 9) وقتی میوه‌های [رنگارنگی] خریدی به او هم هدیه بدهی (وَ إِذَا اشْتَرَيْتَ فَاكِهَةً فَأَهْدِهَا لَه) 10) اگر از میوه‌های [رنگارنگی] که خریده‌ای به او نمی‌دهی [لااقل] میوه‌هایت را مخفیانه به خانه‌ات ببری [و ندهی] (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَأَدْخِلْهَا سِرّاً) 11) میوه‌های رنگارنگت را فرزندانت بیرون نبرند و با [نشان دادن] آن، فرزندان همسایه را تحقیر نکنند (وَ لَا يَخْرُجْ بِهَا وُلْدُكَ يَغِيضُ بِهَا وُلْدَه) 12) همسایه‌ات را با بوی غذاهایت آزار ندهی مگر آنکه بخشی از آن غذا را به او بدهی (وَ لَا تُؤْذِهِ بِرِيحِ قِدْرِكَ إِلَّا أَنْ تَغْرِفَ لَهُ مِنْهَا). ↩️آنها که می‌توانند بکنند، مواظب همسایگانشان باشند. بحار الأنوار، ج79، ص: 94 ، شماره 34 (خریدهای نوروزی) https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله لَا تَكُنْ مِمَّنْ...يَخَافُ عَلَى غَيْرِهِ بِأَدْنَى مِنْ ذَنْبِهِ وَ يَرْجُو لِنَفْسِهِ بِأَكْثَرَ مِنْ عَمَلِه از کسانی نباش که برای دیگران به خاطر گناهی کوچکتر از گناهان خودش نگران می‌شود و برای خودش بیشتر از آنچه که عمل می‌کند، امید پاداش دارد. ✍️یعنی گاهی خلافی را که خودمان بزرگتر از آن را خیلی راحت انجام می‌دهیم، برای دیگران عیب می‌شماریم و بی‌خیال خودمان می‌شویم! گاهی خلافی را که برخی از هم‌صنف‌ها یا هم‌گروه‌ها یا هم‌حزبی‌هایمان خیلی راحت انجام می‌دهند، برای گروه‌ها و حزب‌های مخالفانمان عیب می‌شماریم ولی بی‌خیال هم‌حزبی‌های خودمان می‌شویم. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید عمل بد بد است حتی اگر از خودت یا از هم‌حزبی‌های خودت سر بزند. ↩️ این روایت را افزون بر آن که در مقیاس شخصی می‌توان معنا کرد، در مقیاس جمعی نیز می‌توان ملاحظه کرد. ، شماره 81 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵بزرگترین سرمایه‌ی در راه مردم، چه بود؟ وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِيَائِهِ حَيْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ يَفْتَحَ لَهُمْ كُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ الْعِقْيَانِ وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ يَحْشُرَ مَعَهُمْ طَيْرَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرْضِ ... وَ لَكِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِي قُوَّةٍ فِي عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِيمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالَاتِهِم مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى. () خدای سبحان اگر اراده می‌کرد که ـ وقتی انبیائش را مبعوث می‌کرد ـ گنج‌های زر، معدن‌های طلای ناب و سرزمينهاى آباد و سبز و خرم جهان را به رویشان بگشاید و پرندگان آسمان و چرندگان زمین را [نیز در خدمت‌گزاری آنان] با آنان همراه سازد، قطعا این کار را می‌کرد ... ليكن خداوند سبحان پيامبران خود را در اراده و تصميم، نيرومند و در وضع ظاهرى كه به چشم مىآيد ناتوان و ضعيف قرار داد، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بىنيازى سرشار مىساخت [و هر کسی را متقاعد می‌کرد که اینان بی‌نیازند]، و فقر و تنگدستى كه ديدهها و گوشها از دیدن و شنیدن آن رنجیده می‌شدند. ، شماره 82 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 را امیرالمؤمنین علیه السلام نیز اکرام می‌کرد حضرت علی علیه السلام وقتی از صفین بازمی‌گشتند وصیتنامه‌ای درباره اموالشان نوشتند. در این وصیت نخلستانشان را وقف کردند و وصیت کردند حسن بن علی علیهما السلام متولی وقف باشد و اگر او در دار دنیا نبود حسین بن علی علیهما السلام متولی وقف باشد. ↩️چند نکته: الف) حضرت در این وصیت، حسنین علیهما السلام را «پسران فاطمه» (إبنَی فاطمة) و دیگر پسرانشان را «پسران علی» (بَنی علی) می‌نامند! ب) حضرت توضیح دادند اینکه برای سرپرستی این موقوفه دو پسر را انتخاب کرده‌اند، به چهار دلیل بوده است: 1) برای طلب خوشنودی خداوند (ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ) 2) برای نزدیک شدن به پیامبر صلی الله علیه وآله (قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ) 3) برای تکریم و بزرگداشت حرمت رسول الله (وَ تَكْرِيماً لِحُرْمَتِهِ) 4) برای گرامی‌داشت وَصلَتی که [از طریق فاطمه] با پیامبر داشته‌ام (تَشْرِيفاً لِوُصْلَتِه) () ، شماره 35 ( ) https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵برترین راه‌های رسیدن به خداوند در إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَامِ وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَةٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاةٌ فِي الْمَالِ وَ مَنْسَأَةٌ فِي الْأَجَلِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَة () برترین چیزی که می‌توان به خدای متعال توسل کرد عبارتنداز: 1. ایمان به خدا و رسولش، 2. جهاد در راه خدا چرا که که اوج اسلام است، 3. شهادت به لا اله الا الله چراکه فطرت فقط همین [توحید] است، 4. را درست خواندن چرا که همه دین همین [نماز] است، 5. زکات دادن چراکه فریضه واجب الاهی است، 6. روزه ماه رمضان چراکه سپری است در برابر عقوبت، 7 و 8. زیارت خانه خدا و آباد کردن آن چراکه این دو را از بین می‌برند و گناه را می‌شویند، 9. رسیدگی به بستگان چراکه موجب ازدیاد اموال میشود و مرگ را به تأخیر می‌اندازد، 10. مخفیانه چرا که چراکه کفاره گناهان است. ، شماره 83 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵اجراي عدالت بدون همراهی مردم؟ أَيَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُالشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُم أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَد هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَق ✍️اى مردم پراكنده و پريشان‌دل كه جسم‌هايتان در صحنه است و خردهايتان غايب است، من با مهربانى شما را به سوى حقّ مىكشانم، و شما مانند بُزي كه از نعره‌ی شير مىرمد از من مىگريزيد، چقدر بعيد است كه بتوانم به كمك شما پرده از چهره عدالت بردارم، و يا كژيهايى را كه در حقّ پديد آمده راست گردانم. 📢گاهی گمان میشود اجرای عدالت صرفا بر عهده حاکم اسلامی است! در این سخن امام به دو نکته اشاره شده است: الف) حتی اگر علی بن ابی طالب باشد، تا مردم همراه نشوند امکان اجرای عدالت وجود ندارد. ب) کدام صفات ناپسند اگر در مردم به وجود آمد دشوار می‌شود؟ 1) و چند دستگی (النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَة) 2) قلب‌هاي متشتت و غيريكدست (القلوب المتشتتة) 3) فقدان رشد عقلی (الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُم) 4) نکردن از حاکم (أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْه) ، شماره 84 https://telegram.me/banahjolbalaghe