eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
380 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خورشید پشتِ ابر امام زمان (عج)خطاب به شیعیانش: من مواظب شما هستم . من برای شما دعا می کنم. 👤استادانصاریان 🌼@Borhanqomi🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 پورازغدی: رهاکنندگان فضای‌مجازی در آن‌دنیا یقه‌شان گیر است 🔹یک‌عده از مسئولان برای تریپ روشنفکری فضای‌مجازی را به حال خود رها کردند. ✅ به رادار انقلاب بپیوندید: @Radar_enghelab
تمام این مدت بچه هایمان وحشت زده و چسبیده به ما، نگاه می کردند. من سر فاطمه را می گذاشتم روی دلم. گاهی انگشتمان را بین دندان بچه ها می گذاشتیم که خدای نکرده از ترس، زبان یا لب هایشان را گاز نگیرند. چند درختی که در حیاط سرپناهمان بود، درخت کُنار بود و میوه می داد. وقتی میوه هایش زرد شده بود، علی آقا گفت: میوه کنُار خوشمزه است، می توانید بخورید. یکی از تفریح های ما کندن میوه کُنار بود. این درخت ها زیاد بلند نمی شد که دستمان به میوه نرسد. خانواده هایی که قدیمی تر بودیم، تجربه هایمان را در اختیار خانواده های جدیدی که می آمدند، می گذاشتیم و همین طور که با صدای هواپیماها و ضدهوایی ها آشنا می شدند، از فایده های بودنمان در کنار همسرانمان برایشان می گفتیم. یک اتفاق دیگری که بعد از رفتن هواپیما بینمان می افتاد، تحلیل این مطلب بود که حالا کجا رفته و کجا را بمباران می کند. یکی می گفت: حتما الان شهر اهواز را زده. -نه بابا! رفته طرف پل، پل را زده. مثل فرماندهان جنگ، تمام زوایای حرکت هواپیما را زیرورو می کردیم و برای هم توضیح می دادیم. گاهی وقت ها وقت ناهار خانم بهداشت می رفت پیش خانم امانی و ناهار را با او می خورد؛ خانم رزاقیان هم می آمد پیش من. این مهمانی رفتن ها هم برای تنوع بود.
یک شب حال خانم رزاقیان خیلی بد شد. برحسب اتفاق علی آقا آن شب آمده بود. گفتم: بیا بریم دکتر، یک کم آرام شو. -نه، من را ببرید هتل. یکی از دوستان صمیمی ام اونجاست، اگه حالم بد شد با اون می رم دکتر. کنار پل نادری اهواز هتل شیکی بود که بعضی خانواده های فرماندهان دیگر لشکرها در آن سکوت داشتند. من و علی آقا شبانه او را رساندیم به هتل و دوباره برگشتیم خانه. آن شب او آن جا ماند و خداراشکر اتفاق خاصی نیفتاد. درد و دل خانم ها خیلی خاص شده بود. یکی می آمد و می گفت: دیشب اومدم دو ساعت بیرون نشستم. -چرا؟ مگه شوهرت نیومده بود خونه؟! -آخه این چه خونه اومدنیه؟ اومد یک ساعت موند رفت. مثلا شهید طوسی می آمد خانه. همین طور که با بچه هایش بازی می کرد، از خستگی زیاد خوابش می برد. یکی دیگر می گفت: من کلی تدارک دیدم و غذا درست کردم. آقامون غذا را خورد و گفت: می خوابم، اگه تماس گرفتند بیدارم کن. همین که خوابید، تلفن زنگ زد. من هم بیدارش نکردم. یک دفعه خودش بیدار شد. عصبانی شد و با همان عصبانیت رفت بیرون. همه فرماندهان هر چند وقت برای تنوع هم که شده، خانواده هایشان را به مرخصی می بردند. با همان حالت و فشارهای دوره بارداری، چند باری برگشتیم بابل و با خانواده دیدار کردیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا چرا ما اینجوری شدیم؟! 🙏 اینجوری ما رو به ماه رمضون نرسون😭
✅فصل بهار:گرم وتر 🌸بهار هر منطقه زمانی است که درختان شکوفه می دهند. 🌸خون به سطح بدن می آید،منافذبدن باز می شود،بلغم های تجمع پیدا کرده در زمستان در بدن آب می شوندواین بلغم ها به صورت آبریزش از دهان ،بینی و،سوزش چشم،خارش، جوش،آبله مرغان و...از بدن بیرون می ریزندکه در عامه مردم آن را به تعبیر می کنند. 🌸 در اصل فصل بهار یعنی تخلیه فضولات از بدن. 🌸خون زیاد می شود. 🌸تدابیر فصل بهار: 🌸در این فصل باید مصرف غذاهای گوشتی را کاهش داد و باید خوراک کم شود. 🌸حجامت یا فصد. 🌸گرم وتر ها غذای کامل هستند مثل مویز ،انگور،گندم ،گوشت گوسفند،خربزه 🌸علت خواب آلودگی در بهار وجود فضولات در سر می باشد حجامت سر برای این افراد مفید است. 🌸آلرژی :هیچ‌کس به هیچ چیز آلرژی یا حساسیت ندارد آلرژی همان فضولات باقی مانده در بدن است . 🌸 خربزه گرم وتر است فردی که خودش مزاجش گرم است وقتی خربزه می خورد باعث خروج این فضولات از بدنش می شودبه صورت جوش،آبریزش، عطسه و... وفرد می گوید به خربزه آلرژی دارم باید حجامت کند تا فضولات از بدن دفع شود . 🍃👇 🆔 @TahoraTeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️کفاره تاخیر قضای روزه 🔷س ۵۸۲۲: زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آن‌ها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست، در این صورت آیا کفّاره بر او واجب است یا بر شوهرش؟ ✅ج: اگر افطار روزه ماه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است، برای هر روز یک مدّ طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست. 📕منبع: leader.ir 🆔 @resale_ahkam مقام معظم رهبری
👈👈👈معرفی یه کانال خوب و مفید در امام علی علیه السلام: 😍 در . با انتقادات و پیشنهادات سازنده تان در ارائه هر چه بهتر مطالب یاری مان فرمایید. تبلیغات *پیشنهادات و مشاوره همسرداری کانال . با زدن انگشت بر روی لینک زیر👇وارد شوید. http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
👌🏻یک پیشنهاد ویژه برای بهره‌مندی بیشتر از ماه رمضان 🔻ماه رمضان نزدیک است و مشتاقان تقرب خدا در حال آماده کردن خود برای ورود به این مهمانی بزرگ هستند. آمادگی پیدا کردن قبل از ورود به هر مهمانی، کمک می‌کند تا انسان با آرامش و اشتیاق بیشتری به آن مهمانی وارد شود و بهرۀ بیشتری از پذیرایی تدارک شده ببرد. 🔻اگر شما هم دوست دارید این ماه رمضان برایتان متفاوت با قبل باشد و بیشتر از آن بهره و لذت ببرید، پیشنهادی برایتان داریم. 📗 "برای مهمانی خدا آماده شویم" یک کتاب کوتاه ۸۰صفحه‌ای است که مطالعه آن شاید یک ساعت وقت ببرد اما اثر آن در نگرش شما می‌تواند فوق العاده باشد و ماه رمضان متفاوتی را برایتان رقم بزند. 👈🏻این کتاب در سه نسخه کاغذی، الکترونیکی و صوتی منتشر شده و قابل دسترسی است. 📱 taaghche.com/book/55230 🎧 taaghche.com/audiobook/95568 📗 bookroom.ir/book/29312
همه فرماندهان هر چند وقت برای تنوع هم که شده، خانواده هایشان را به مرخصی می بردند. با همان حالت و فشارهای دوره بارداری، چند باری برگشتیم بابل و با خانواده دیدار کردیم. یک بار زمستان بود و جاده هراز را بسته بودند. رادیو ماشین خاموش بود و ما از این قضیه بی خبر بودیم. برف شدیدی می آمد. با تعجب می دیدیم هیچ ماشینی رفت و آمد نمی کند. قسمتی از راه که لغزنده بود، علی آقا یک ترمز ناگهانی زد. ماشین چندین بار دور خودش چرخید و درست لب پرتگاه ایستاد. در بین این چرخیدن های ماشین، علی آقا حضرت ابالفضل (ع) را صدا زد. هر دومان شوکه شده بودیم. علی آقا فرمان ماشین را محکم گرفته بود. ماشین خاموش شده بود و نمی دانست اگر استارت ماشین را بزند، چه اتفاقی می افتد. به من نگاه کرد و گفت: تو خوبی؟! سر جنباندم. هر سه خوب بودیم؛ به علاوه بچه هفت ماهه ای که باردار بودم. آرام در ماشین را باز کرد. محکم پاهایش را به زمین کوبید و نگاهی به جلو انداخت. دید ماشین با پرتگاه فاصله ای ندارد. آرام ماشین را روشن کرد و آمد عقب. کمی از راه را که آمدیم، پلیس راه جلویمان را گرفت. -آقا! جاده بسته است. شما با زن و بچه این جا چه کار می کنی؟! مگه ماشینتون رادیو نداره؟! -چرا داره. من از اهواز دارم برمی گردم. متأسفانه رادیو روشن نکردم. -برادر با زنجیر چرخ برو. -ندارم. - بیش تر از بیست تا سرعت نرو، خیلی خطرناکه. تمام جاده هراز را آرام آرام با بیست کیلومتر برگشتیم تا وارد جاده آمل شدیم.
سال شصت و سه بود که یک اتفاق خاص همه ی فرماندهان را تحت تأثیر قرار داد و آن هم شهادت شهید زین الدین بود. چند تا از فرماندهان و جانشینانشان رفتند قم تا در تشییع جنازه شهید زین الدین شرکت کنند. موقعیت مناسبی نبود که ما هم برویم؛ ناگهانی بود و سریع باید به منطقه برمی گشتند. این رفت و برگشتشان به لحاظ امنیتی و حفاظتی بسیار مهم بود و قرار بود در حد رفت و برگشت باشد. علی آقا با بقیه فرماندهان رفتند و در تشییع باشکوه شهید زین الدین شرکت کردند. وقتی تشییع جنازه و مراسم شهید زین الدین تمام می شود، تصمیم می گیرند از قم به شمال بروند و سری به خانواده هایمان بزنند. همان شب که می رسند، می روند روستای هتکه پشت، منزل پدری علی آقا و آن جا می مانند. بعد ها پدرشوهرم می گفت: دخترم! من تا صبح خوابم نبرد. همه فرمانده بودند. با خودم می گفتم، خدایا نکنه الان منافقین بیان و درگیری بشه. این همه فرمانده مهمان من هستند، من چه کار کنم؟ تا صبح توی حیاط راه رفتم و کشیک دادم. این ها خودشان مسلح بودند، همه جوان بودند، اما مگر دلم طاقت می آورد؟! تنها دیدار با خانواده نبود، موقعیت مناسبی بود که مشکلات جبهه را با چند جلسه مشترک در سپاه استان بررسی کنند. چهار روز ماندند و بعد از چهار روز برگشتند.
1_1537453814.pdf
46.12M
📚 احکام نموداری نماز و روزه مسافر 🔻 بر اساس نظر آیات عظام: ▫️امام خمینی (ره) ▫️آیت‌الله خامنه‌ای ▫️آیت‌الله سیستانی ▫️آیت‌الله صافی گلپایگانی (ره) ▫️آیت‌الله مکارم شیرازی ▫️آیت‌الله وحیدخراسانی 🆔 @balagh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🎥 انواع شکیات نماز☝️ 🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹 🎥 کانال کلیپهای تصویری احکام شرعی👇 https://eitaa.com/joinchat/88277129C816abd05d2.
🌅 *«اگر گذر تان به بهشت زهراء افتاد!.»* ⬅️ سعی کنید حتما به مزار این دو قلو ها سر بزنید!. برادران دو قلوی غریبی که هیچ‌ گاه پدر یا مادری به خود ندیده اند و کسی زائر مزار شان نبوده است!. من سال ۶۱ و در اوج جنگ ایران و عراق ثابت و ثاقب شهابی نشاط، را برای اولین‌ بار در منطقه سومار دیدم. دو برادری که آماده بودند تا به عنوان امداد گر در خدمت جنگ باشند!، طوری که هم رزمان این دو برادر شهید نقل می‌ کردند وقتی پست چی نامه‌ ها را به خط مقدم می‌ آورد معمولاً ثابت و ثاقب غیب شان می‌ زد!. یک‌ بار یکی از رزمندهگان متوجه شده بود که وقتی همه سر گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌ های شان را با خوش حالی نگاه می‌ کنند این برادران دو قلو دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌ کنند!. بعد ها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آن ها بی‌ سر پرست هستند. و در پرورش گاه بزرگ شده اند، هر بار دل‌ شان می‌ شکند که کسی آن سوی جبهه چشم انتظار شان نیست. عکس‌ های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌ اند، را بغل کرده، گریه می کنند. جنگ شوخی بر دار نیست، زن و بچه و برادر و دوست و رفیق نمی‌ شناسد، او نمی فهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه!؟. جنگ بی رحم است، این دو برادر حتی مرخصی هم نمی رفتند، چون کسی پشت جبهه چشم به راه شان نبود!. پس از مدتی تلاش و فدا کاری ثاقب برادری که فقط چند ثانیه از ثابت بزرگ تر بود، بهشدت مجروح و در نهایت شهید شد و بردارش را تنها گذاشت!. اما مگر ممکن است کسی که در این دنیا تنها یار و غم خوار و مونس تنهایی اش برادرش بوده، او را تنها بگذارد و این چنین شد تا ثابت دوری برادر را تاب نیاورد و تنها به فاصله ی چند ساعت طوری که هنوز جنازه ی برادر را به پشت جبهه منتقل نکرده بودند، او نیز بر اثر استنشاق گاز های شیمیایی شهید شود!. و اما قصه ی پر غصه ی این دو برادر شهید به نقل از دفتر خاطرات خود شان: روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یک دیگر داخل زنبیل کوچک قرمز رنگی گذاشته بود، زیر شُر شُر باران کنار درب ورودی بهزیستی رها می کند!. حال درد نان بوده یا درد جان کسی نمی‌ دانست! از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شده بود تنها یاد گاری از پدر و مادر ندیده‌ ی شان. ثاقب و ثابت سال ها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر به هر کجا که اعزام می‌ شدند در درون ساک شان اعلامی ه‌هایی را به هم راه داشتند که، عکسی از دوران کودکی‌ شان به هم راه دست نوشته‌یی به این مضمون به در و دیوار شهر ها می‌ چسباندند:« پدر و مادر عزیز از آن روزی که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید، سال ها می گذرد حال امروز دیگر ما برای خود مان مردی شده‌ ایم ولی هم چنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم!». ولی هیچ گاه از پدر و مادر شان خبری نشد ( شاید هم مرده بودند ). اما از شیر خوار گاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آن چه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط، باقی است دو قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ی ۵۰ گل زار شهدای بهشت زهراء است. سعی کنید اگر چنان چه روزی گذار تان به بهشت زهراء افتاد سری به گل زار شهداء قطعه ی ۵۰ ردیف ۶۷ شماره ی ۱۹ و ردیف ۶۶ شماره ۱۹ این دو برادر شهید غریب آرام کنار یک دیگر خفته اند. آنان شب‌ های جمعه هیچ‌ گاه پدر و مادری زائر مزار شان نبوده است و سخت چشم به راه پدر و مادر و دوستان اند. توجه کنید که آن ها خیلی غریب اند، هیچ کس را ندارند، ولی به‌ گردن‌ تک‌ت ک‌ ما‌ حق‌ دارند!. لطفاً برای شادی روح همه ی در گذشته گان که دست شان از دنیا کوتاه است، به خصوص این دو برادر شهید و غریب فاتحه و صلواتی قرائت کنید.
📚 نگرفتن روزه تا رمضان سال بعد 💠 اگر انسان بر اثر بيمارى روزۀ ماه رمضان را نگيرد و پس از ماه رمضان بيمارى‏ اش برطرف شود ولى بلافاصله عذر ديگرى پيدا كند و نتواند تا ماه رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد قضاى آن روزه‏ها را در سال­های بعد بگيرد، همچنين اگر عذر ديگرى غير از بيمارى در ماه رمضان داشته باشد و پس از ماه رمضان برطرف شود ولی تا ماه رمضان بعد بر اثر بيمارى نتواند روزه بگيرد، باید آن روزه ­ها را قضا کند. ✅ رساله نماز و روزه مسأله ٩٢٥ 🆔 @leader_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دفتر معظم انقلاب دامت برکاته🌹🌷🌹🌷🌹توسط مدیرکانال احکام شیرین عزیزی شاهرودی (مد ظله العالی) ✳️ سؤال ۱- چند سؤال راجع به وطن و وطن دوم طبق فتوای حضرت آقا🌷🌷🌷🌹🌷 الف) : انتخاب چیست؟ ب ) : فتوای حضرت راجع به افرادی که در فقط۵ بار برای مسافرت می کند چیست؟ ج) : فتوای آقاراجع به که یکسال به عنوان روحانی مستقربه یا می روند نسبت به چیست ، آیا آنها حساب میشود؟ د) : به طور کلی حضرت امام خامنه ای دامت برکاته راجع به‌ چیست؟ ✳️ سؤال ۲- اگر مال با غیر مخمس در یک حساب جمع شود، آیامیتوانیم برای مخارج زندگی کنیم مال کسرشود؟ ❤️ @ahkameshirin احکام شیرین جواب سؤالات در بالا👆👆👆 احکام
وقتی علی آقا آمد، گفت: وقتی رفتم اون جا، دوری و سختی که شما در نبود ما می کشیددید را حس کردم. می خندید و می گفت: عمه ام را دیدم، گفت: خانمت کو؟ گفتم: خانمم تو جنگه! گفت: نامرد! زنت را تنها گذاشتی اون جا و اومدی؟! سر شوخی را با عمه اش باز کرده بود و گفته بود: ما اینیم، زن هامون را می فرستیم جبهه، خودمون برمی گردیم. علی آقا می گفت: رسوا شدیم! هر کس ما را می دید کلی سرزنشمان می کرد؛ اِ! شما زن و بچه را گذاشتید اون جا و اومدید؟ برا چی؟ ما هم که جریان تشییع جنازه و بقیه چیزها را نگفتیم. علی آقا این ها را با آب و تاب برایم تعریف می کرد. خیلی خندیدیم. سلام همه را رساند و دلتنگی هایشان را برای من تعریف کرد. همان زمان از طرف لشکر یک اردوی مشهد برای خانواده ها در نظر گرفتند. اسم مشهد و امام رضا (ع) که می آید، مگر دل آدم قرار می گیرد! علی آقا آدمی نبود که در مورد رفتن مخالفت کند. با این که باردار بودم، هیچ حرفی نزد و من و بچه ام را دست آقا امام رضا (ع) سپرد. با خانم ها رفتیم. خیلی خوب و لذت بخش بود. با وضعیت بارداری شاید تحمل مسافرت کمی دور از ذهن به نظر می رسید، امّا زیارت و حضور در حرم برای ما قوت قلب بود.
اسفند شصت و سه رسید. رفت و آمد همسرانمان به همان شکل قبل بود. آن ها به ما می گفتند: نزدیک عید است و احتمال دارد حمله ای بشود. بهتر است شما بروید شمال. ما باید کنار نیروها باشیم. اگر عملیات بشود، هواپیماهای عراقی بعد از عملیات، یک لحظه امان نمی دهند. ماندن برای شما و بچه ها خطر دارد. من و خانم اسودی با هم خیلی نزدیک شدیم، تا آن جا که فاطمه ام او را کامل می شناخت و با او بازی می کرد. خانم اسودی باردار شده بود. علی آقا و آقا صمد اسودی با هم هماهنگ می کردند و با هم شب می آمدند خانه. آقای اسودی فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) بود. آقا صمد و علی آقا خیلی صمیمی بودند. وقتی می آمدند، شام را با هم می خوردیم و کمی تلویزیون می دیدیم. گاهی تا یک یا دو صبح این نشستن و شوخی کردن های علی آقا و آقا صمد اسودی طول می کشید. آقا صمد تُرک تبریز بود و پدرشان مهاجرت کرده بودند به گنبد. علی آقا همیشه اذیتش می کرد؛ می گفت: جان صمد این را ترکی بگو. تا آقا صمد آن کلمه یا حرف را به ترکی می گفت، علی آقا از خنده ریسه می رفت. لحن ترکی آقا صمد خیلی شیرین بود.
4_5848060124869953530.m4a
10.76M
🌿جلسه ی اول🌿 🔸احکام ماه مبارک رمضان (تعریف روزه، تاریخچه، فواید روزه، شرایط ترک روزه، نیت، موارد وجوب قضا و کفاره، انواع روزه) 🍃سرکار خانم درویشی🍃