•"💜🌼"•
↫همیشہ ڪہ شهادتــ♡ بہ "رفتݩ👣" نیستـــ ❌
↫گـاهے شهادتـــ در "ماندݩ" استـــ•••
↫گاهے شهادتـــ با زیر آتش🔥دشمن
"سوختن" میسر نمے شود•••
با هر روز " سوختن و ساختن"
در این دنیـ🌏ـا میسر مے شود•••
↫همیشه ڪہ شهادتـ♡ بہ "خونے"💔 شدن نیستـــ
↫گاهے شهادتـــ بہ ⇦"خاڪے"⇨ شدن استـــ•••
↫و شهادتـــ بہ "آسمان رفتن نیستـــ"
ڪہ بہ "خود آمدن" استـــ•••
و براے شهید شدن نیازے بہ "باݪ"🕊 ندارے
↫بݪڪہ نیاز بہ "دݪ" ♥️دارے•••
و شهادتـــــ🍃 !
رحمتـــ خاص خداستـــــ✨
و بارانے🌧 استـ ڪہ بر هر ڪس نمی بارد
با ما همراه باشید🌴
#وصیت_شهدا🌷
🔸#حجاب سنــگــرے اســٺ آغــشــٺہ بــہ #خــون مَــن 💘ڪــہ اگــر آن را #حفــظ نَــڪُــنـیـد ❌
🍃بــہ خــون مَــݩ #خیانت ڪـرده ایــد..😔
#شهیداحمدپناهی 💙••♡
#حجاب🌸••♡
#خون_شهیدان🥀••♡
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi
⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1 #قسمت بیست و دوم ادامه ی یَدُالله🌺 👇👇👇 💢مدتی بعد يكی از دوستان قديم ر
M.soltani:
#خاطرات
شهیدمحمودرضابیضایی
#نمازشب
🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
معمولا توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان، اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و مواقعی که میخواستیم درس بخوانیم اجازه ورود به آن را داشتیم! یک شب بعد از نصفه شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمیخواند. به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد میآمد توی اتاق پذیرایی و به نماز میایستاد. هر شب هم که میگذشت نمازش طولانیتر از شب قبل بود. یک شب حدود دو ساعت طول کشید. صبح به او گفتم نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد؛ هم کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چرت میزنی و هم اینکه تو هنوز به تکلیف نرسیدهای و نماز واجب نداری چه برسد به نماز شب، آنهم اینجوری! صحبت که کردیم، فهمیدم طلبهای در مورد فضیلت نماز شب برای محمودرضا صحبت کرده و محمودرضا چنان از حرفهای آن طلبه تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. بخاطر مدرسهاش، نهایتا مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند! ولی محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست…
انشاالله که لذت برده باشین❤️
#خادم الشهدا
باماهمراه باشید🌼
@mahmoodreza_beizayi
☔️آرامش #یعنی:
قایق زندگیت را
#دست کسی بسپاری که
صاحب #ساحل آرامش است
🌸الابذکرالله
🍃تطمئن القلوب
🌸قشنگترین و#شادترین لحظات نصیبتان باد😍
@mahmoodreza_beizayi
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸روایت شهید زندهای که در سردخانه زنده شد
🔹سردار عباس برقی از همرزمان حاج احمد متوسلیان و شهید همت که در طی عملیاتی فکر میکنند او نیز به همراه یارانش شهید شده است، اما در سردخانه به خواست خدا زنده
@mahmoodreza_beizayi
#خادم الشهدا
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
#قسمت بیست و چهارم
ادامه ی حوزه ی حاج آقا مجتهدی🌺
👇👇👇
💢از مسجد آمدم بيرون. از پيرمردی که رد می شد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟
💢جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدی.
💢با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نمی کردم ابراهيم طلبه شده باشه.
💢آنجا روی ديوار حديثی از پيامبر (ص) نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز برای سه دسته طلب آمرزش می کنند: علماء، کسانی که به دنبال علم هستند و انسانهای با سخاوت».
💢شب وقتی از زورخانه بيرون می رفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميری و به ما چيزی نميگی؟
💢يک دفعه با تعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم.
💢خيلی آهسته گفت: آدم حيف عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيستم. همينطوری برای استفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولی فعلا به کسی حرفی نزن.
💢تا زمان پيروزی انقلاب روال کاری ابراهيم به اين صورت بود.
💢پس از پيروزی انقلاب آنقدر مشغوليت های ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهای قبلی نمی رسيد.
#قسمت بعد،فردا ساعت ۲۰
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi
با یاد #دمشق غرق غم💔 مےباشم
در بیݩ همیݩ #نوحہ و دم مےباشم
با #پرچم سرخ 🚩یااباعبداللّہ
سرباز مدافع #حرم مےباشم.
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
#صبحتون شهدایی
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi
شاید رفیق شهید خودشم🎈
حاج احمد بود...🙊
#شهید_قاسم_سلیمانی 😍
#ما_ملت_امام_حسینیم 😎
#محرم 🏴
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi
محمود نریمانی به تاریخ دوازده دی سال ۱۳۶۶ در روستای «دروان» کرج، متولد شد. وی از نیروهای سپاه پاسداران بود که با آغاز جنگ سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب(س) عازم سرزمین شام شد تا با تروریستهای تکفیری مبارزه کند. محمود سرانجام مزد این جهادش را روز ده مرداد سال ۹۵ در حماء سوریه گرفت و به شهادت رسید. پیکر شهید نریمانی در گلزار شهدای کرج به خاک سپرده شد.
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
#قسمت بیست و پنجم
پیوند الهی🌺
👇👇👇
💢عصر يکی از روزها بود. ابراهيم از سر کار به خانه می آمد.
💢وقتی وارد کوچه شد برای يک لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد با دختری جوان مشغول صحبت بود.
💢پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد.
💢چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا می خواست از دختر خداحافظی کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست.
💢دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.
💢ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن.
💢پسر ترسيده بود اما ابراهيم مثل هميشه لبخندی بر لب داشت.
💢قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات رو کامل می شناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخوای من با پدرت صحبت ميکنم که...
💢جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزی نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و..
💢ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدی، ببين، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم. انشاءالله بتونی با اين دختر ازدواج کنی، ديگه چی ميخوای؟
💢جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلی خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلی عصبانی ميشه.
#ادامه،فردا ساعت ۱۹
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابتکار خانم معلم متدین و انقلابی
برای مقابله با حذف عکس قرآن از کتاب فارسی كلاس اول
👏👏👏احسنت به این معلم انقلابی
#خادم الشهدا
@mahmoodreza_beizayi