هدایت شده از داستانکام
🌸 #داستانک / دمپایی
.
داشتم #نماز میخوندم.
چِشَم افتاد به این دمپاییا.
در یک هزارم ثانیه به دلم گذشت که "الآن هر کی منو ببینه میگه: هِ ... با دمپایی اومده حرم!"
.
به خودم اومدم.
.
گفتم: "آ شیخ مجید! مردود شدی."
.
👈 شمام تا حالا مردود شدی؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/625092?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از داستانکام
🌸 #داستانک / نگاه سنگین
.
داشتِم مِرَفتِم #قم.
در بین راه بِرِ نِمازِ مغرب و عشا #سرخه وایستادِم.
بعد از #نماز بِرِ شام دو تا نونو، ی کم پِنیرو، ی خربزه خریدُمو، توی چِمِنا یِ پتو پهن کِردِمو، جاتان خالی، نشستِمو خوردِم.
.
از اولش احساس مِکِردُم یَک نیگاه سِنگینی رومانِه.
تا بالاخره فهمیدُم که بَ....له، یِ نِفَری که هفت ساله سایهی سِنگینِش رو کشوره از او بالا دِرِه بدجوری نیگامان مُکُنه.
یِ "اِ ... پس هنوز نون و پنیر و خربزه توی سفرتون پیدا میشه"ی عجیبی تو چشماش بود که نگو.
.
#حسن
#شیخ_حسن
#حسن_فریدون
.
👈 ی جمله بِرَش نِمِنویسی؟
https://basalam.com/user/aGG/posts/635119?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 در حرم مطهر رضوی نائب الزیارهی تمام #برکتیا هستم.
👈 کی دلش میخواد به زودی روی این فرشا #نماز بخونه؟ در لینک زیر بنویس.
https://basalam.com/user/aGG/posts/1399069?sh=copy-aGG-post-app