eitaa logo
بذل الخاطر
1.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۳) «مغالطه ای شایع در مباحث شیعه و سنّی» 🔹به صورت اتّفاقی با کتاب نشأة التشیع و الشیعة اثر شهید محمد باقر صدر مواجه شدم. نکته قابل توجّهی نظرم را جلب کرد و آن هم پرده برداری از یکی از مغالطات رایج در بحث از فرق اسلامی است. تدبّر در آثار نگاشته شده در زمینه شیعه و سنّی نشانگر آن است که به دلیل آنکه جمهور مسلمین را عامه شکل داده اند زمینه برای این مغالطه فراهم شده که اهل سنّت را جریان اصلی اسلامی در نظر گرفته و سپس این سؤال پیش بیاید که شیعه چگونه از آنان منشعب شد؟! 🔴از همان ابتدا تشیّع را در موضع ضعف و انفعال تاریخی قرار میدهند! آنگاه نظریاتی مانند انتساب به عبدالله بن سبأ و... روی می دهد. 🔴گویا اسلام سنّی همان اسلام اصیل است و برهان آن کثرت عددی تابعین آن دانسته شده و تشیّع نیز مانند استثناء عارضی در تاریخ اسلام لحاظ میشود که باید از مناشئ شذوذ این جماعت بحث نمود! ⬅️این شبهه مهمّ یک خلل منطقی دارد و یک خلل تاریخی؛ خلل منطقی را به خوبی شهید صدر در این کتاب بیان نموده که در مباحث نظری نمیتوان کثرت و قلت را اساسی برای تشخیص اصل و استثناء در نظر گرفت و باید از موضع برابر به برسی اسلام شیعی و سنّی پرداخت: 📖«اتّخاذ الکثرة العددیة و الضالة النسبیة أساسا لتمییز القاعدة و الاستثناء أو الاصل و الانشقاق لیس شیئا منطقیا فمن الخطأ اعطاء الاسلام اللاشیعی صفة الأصالة علی أساس الکثرة العددیة و اعطاء الاسلام الشیعی صفة الظاهرة الطارئة و مفهوم الانشقاق علی أساس القلة العددیة فإنّ هذا لا یتّفق مع طبیعة الانقسامات العقائدیة»
⬅️خلل تاریخی را نیز مرحوم علامه طباطبایی با ریزبینی خاصّ خودشان به صورت گذرا در کتاب «شیعه در اسلام» بیان نموده که اساسا اکثریت و جمهور با مذهب عامّه نبود و در آن زمان اساسا این تفاوتهای بعدی در فقه و حدیث و... که مقوّم تفاوتهای عامه و خاصه است وجود نداشت. ⛔️آنچه در سقیفه رخ داد آن بود که اکثریت و جمهور ربوده شده و نظر آنان به سرقت رفت. ⬅️ همچنین ما همیشه عادت کرده ایم تاریخ را تنها از آن زاویه ای ببینیم که اتّفاق افتاده و سپس ادامه یافته نه آنکه تصور کنیم که اگر جور دیگر اتّفاق می افتاد چه چیزی ممکن بود بشود! ✅ رمان «ارتداد» اثر آقای یامین پور کتاب جالبی در بیان این نوع نگاه در این زمینه است که اگر در سال ۵۷ انقلاب اسلامی پیروز نمیشد چه میشد! ⬅️ در هر حال کلام علامه کلام دقیقی است و بیان شواهد آن مجال واسعی میطلبد؛ قرائن متقن تاریخی نشانگر آن است که حقیقتا اکثریت تا قبل از وقوع سقیفه و حدوث آن بیعت فلته ای مایل به خلافت امام علی علیه السلام بود. 👈🏻 به اعتقاد نگارنده:إنّهم هم الاصل لهذه الکثرة و هذه الکثرة هو الاصل لهم! أو فقل إنّ العامة ولیدة السقیفة و لیست السقیفة ولیدة العامة و المراد من العامة فی الفقرة الاولی هو المعنی المصطلح الذی یسمّون أنفسهم بأهل السنة و المراد من العامة فی الفقرة الثانیة هو جمهور الناس قبل السقیفة. ⬅️از اینجاست که ممکن است ادّعا شود اساسا شیعه بودن اصل بوده و این اهل سنّت است که از آن جدا شده است. برخی فرازهای نهج البلاغة هم به این مطلب اشاره دارد: 👈قال علیه السلام فی بعض خطبه الموسوم بالشقشقیة: «فیا لَلّه و للشوری متی اعترض الرّیب فیّ مع الاوّل منهم حتّی صرتُ أقرَن الی هذه النظائر»؛ 👈 و قال ایضا فی موضع آخر فی کتاب له الی اهل مصر: «فلمّا مضی تنازع المسلمون الأمر من بعده فوالله ما کان یلقی فی روعی و ما لا یخطر ببالی أنّ العرب تزعج هذا الأمر من بعده عن أهل بیته و لا أنّهم منحّوه عنّی من بعده»؛ 👈 و قال ایضا فی خطبة القاصعة: «و قد علمتم موضعی من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة»؛ و قال ایضا فی الخطبة الطالوتیة فی الکافی: «وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي صَاحِبُكُمْ وَ الَّذِي بِهِ أُمِرْتُمْ وَ أَنِّي عَالِمُكُمْ وَ الَّذِي بِعِلْمِهِ نَجَاتُكُمْ وَ وَصِيُّ نَبِيِّكُمْ وَ خِيَرَةُ رَبِّكُمْ وَ لِسَانُ نُورِكُمْ وَ الْعَالِمُ بِمَا يُصْلِحُكُم‏»؛ 👈و لهذا أسفت الزهراء سلام الله علیها أشدّ الأسف علی ما صدر من الأمة الاسلامیة لأنّها لم تکن وفقا للمتوقّع منهم فقال: «سرعان ما أحدثتم». 📎یک نکته دیگر هم به خاطرم آمد که ذکرش خالی از فائده نیست. شهید صدر همچنین در کتاب فدک نکته دیگری را نیز افزوده اند و آن هم این است که وضوح ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از سقیفه و تبیّن رشد از غیّ در این زمینه منافاتی با عدم وضوح بعدی با فتنه سقیفه ای ندارد و برای ادّعای شیعه همین اندازه کفایت میکند که قبل از وقوع آن بیعت فلته ای برداشتها از غدیر و دیگر مواطن این مطلب بود که البته به دلیل اینکه امت اسلامی مسیر دیگری را انتخاب کرد آن فهم اولیه نیز از میان رفته و دچار شبهه و فتنه شدند. یک نکته ای را هم از کلمات مرحوم مظفّر در کتاب سقیفه الهام گرفتم که آن را با این عبارات تقدیم میکنم: 📖ان عملوا بوصیة النبی صلی الله علیه و آله فی علیّ علیه السلام انتهی کل شیء لکنهم لم یعملوا بها فبقی نص النبی صلی الله علیه وآله قولا فی صدور الرجال وصحائف الکتب فسلبت صراحته و اشتبه الامر علی کثیر منهم بعد وضوحه وتبیّنه وأدخل علیه التأویل من بعد احتیاطا فی حمل فعل الصحابة علی احسن الحال ولأن الانسان یحاول تحسین افعاله وتصمیماته مهما امکنه ذلک لحبه لنفسه بعد ما أحدثوا ما أحدثوا والحال أن نبی الله أحق منهم فی حمل کلامه علی الوجه المستقیم لا تطبیقه علی معان عجیبة جدا بحیث صار اقبح کلام فی فهم المراد منه وهذا ایضا بعینه ما نعتقده فی وجه عدم فهمهم صراحة حدیث الغدیر فی خلافة علی علیه السلام بعده بعد مفروغیة صدوره عندهم وفرقه مع نص أبی بکر علی الخلیفة الثانیة.
باسمه تبارک و تعالی (۴) «پیشگویی سیلویا براون از ظهور بیماری کرونا در ۲۰۲۰» «تقریری دیگر از حقیقت پیشگویی و برهان حدس سینوی برای اثبات نبوّت» 🔶یکی از مسائلی که امروز در فضای مجازی دیدم و یکی از اقوام در گروه خانوادگی ارسال کرده بود -و گویا زیاد هم در فضای جهانی پخش شده- پیش گویی یکی از پیش گویان خانم آمریکایی در سال 2004 به نام سیلویا براون م2013 نسبت به شیوع کرونا در سال 2020 است. کتاب «پیشگویی» اثر سیلویا براون را آقای دکتر عباسعلی زارعی در سال 1387 ترجمه کرده است. انصافا پیش بینی در این قسمت نسبتا دقیق و خیره کننده است؛ در ص 275 کتاب آمده: «در سال ۲۰۲۰ میلادی، مردم بیش از هر زمان دیگری در اماکن عمومی، از ماسک‌های جراحی و دستکش‌های پلاستیک استفاده خواهند کرد. علت این کار‌، شیوع یک بیماری شدید جدید و ناشناخته است. این بیماری تاحدودی شبیه به ذات‌الریه می‌باشد و کانون اصلی حملات آن، ریه‌ها و نای است. این بیماری ناشناخته و جدید، به‌شدت در برابر درمان مقاوم است. واکنش مردم دنیا و جامعه پزشکان نسبت به این بیماری گیج‌کننده خواهد بود. چرا که هیچ درمانی نخواهد داشت. در یک زمستان سرد شیوع کرده و پس از یک دوره ترس و وحشت مطلق، ناگهان ناپدید می‌شود! البته این بیماری، پس از ده سال مجددا شیوع پیدا خواهد کرد و سپس برای همیشه ناپدید خواهد شد. منبع این بیماری و درمان آن تا ابد ناشناس و اسرارآمیز خواهد ماند... تنها راه مقابله با این بیماری در آن روزگار، استفاده از ماسک بر روی صورت و پوشیدن دست‌کش‌های لاستیکی است تا از ورود ویروس به بدن جلوگیری شود. این تنها راه مقابله با آن است».
✨برایم جالب شد و هر چند سریع یکبار کتاب ایشان را خواندم. خانم براون در ابتدا بحثی طولانی و جالب از تاریخچه پیشگویی قبل از خودش را مطرح میکند. بحثی قابل اعتناء برای علاقه مندان در این زمینه است.🔸 وی خود را یکی از این سلسله پیشگویان دینی میداند و خود را یک مسیحی اهل عرفان و بسیار معتقد به خداوند میداند. 🔸اصرار دارد که هیچ ادّعائی ندارد و جز برای خدا نمیگوید. 🔸معتقد است که از کودکی مانند مادربزرگش دارای نیرویی مرموز بوده که آن را حسّ ششم و قدرت باطن بینی و پیشگویی میداند. 🔸همچنین در ص106 مدّعی است که تجربه نزدیک به مرگ داشته و از تونل معروف عبور کرده. 🔸در موضع دیگر مدّعی ارتباط دائمی با روح راهنمای خود شخصی به نام فرانسین است که از 8 سالگی با او در ارتباط است و پاسخ پرسشهایش را میگیرد. 🔹در ص123 توصیفی از حقیقت روح راهنما دارد به این تعبیر که: «فردی از آن سوست که حداقل یکبار جسمانی شده است بنابراین زندگی روی زمین را میفهمد»! این تعبیر او من را به یاد انیمیشن روح انداخت! گویا سازندگان آن در تصویر ارواح راهنما به چنین امری نظر داشته اند. ⬅️از نکات جالب توجّه این کتاب میتوان به بحث وی در زمینه منابع اطّلاعاتی پیشگویان اشاره کرد. ✅ایشان مدّعی است که پیشگویی اساسا بر اساس فکر و اندیشه و تدبّر در لوازم و حدس از روی قواعد نیست. علم پیشگویی یا از تعلیم ارواح راهنما است یا به تعبیر ما ملائکه و یا از سفر آسمانی و نوعی معراجهای روحی و مکاشفه حقایق و یا از طریق چیزی مرموز که وی آن را جداول زندگانی و خاطرات آکاشیک مینامد و به شرح آن میپردازد. ✅خود وی آن را همان ضمیر ناخودآگاه جمعی در نگاه یونگ میداند و در نگاه آشنای دینی برای ما چیزی شبیه لوح محو و اثبات و طومارهای آسمانی است مخصوصا با این عنایت که وی اصرار دارد که آنها را همان علم الهی معرفی نماید. در هر حال جا برای بررسی زیاد است و تنها خطورات اولیه بیان شد. چیزی شبیه کاهنان قدیم با این تفاوت که مدّعی ارتباط با اجنه نیست بلکه شیطان را هم موجودی حقیقی نمیداند. ⬅️ نکته مهم دیگری که باز در کلام ایشان مطرح است بحثی خوب در زمینه معیارهای تمییز دادن بین شیادان و پیشگویان واقعی است. این حساسیت از آنجا ناشی شده که در سنّت مسیحیت بر اساس انجیل متّی بدبینی خاصّی نسبت به این پیشگویان بیان شده است. البته مراد ایشان از پیشگویی واقعی، فردی نیست که خطا نمیکند زیرا وی مدّعی است که خطا در علم پیشگویی به عناوین مختلف راه پیدا میکند و اساسا در ص94 میگوید اگر پیشگویی ادّعای یقین به امری از راه پیشگویی داشته باشد شیّاد است. مراد وی کسی است که اجمالا دسترسی به علوم غیبی با همان طرق پیش گفته دارد و قصد دروغگویی ندارد. وی در صص103-102 خلاصه معیارهای شیادها از پیشگویان را اینطوری بیان میکند که به دلیل اهمیت این قسمت از کلام او آن را عینا ذکر میکنیم: *پیشگویی که احساس میکند توجه و پرستش شما باید به طور مساوی بین خدا و پیشگو تقسیم شود، دروغین است. *هر پیشگویی که ادعا میکند رابطه اش با خدا از رابطه ی شما با خدا نزدیکتر است یا نزد خدا ویژه تر است پیشگویی دروغین است. *هر پیشگویی که اصرار ورزد شما به جای کاوش و داشتن افکار خود، اندیشه ها و افکار او را بپذیرند دروغین است. *هر پیشگویی که قدرتش بستگی به جدا کردن شما از کسانی داشته باشد که شما را دوست داشته و حمایت کرده اند و با شما صادق بوده اند دروغین است. *هر پیشگویی که از شما بخواهد ثبات و امنیت مالی خود را فدا نموده و یا به خطر بیندازید، به ویژه در قالب هدیه به پیشگو یا کلیسا یا هر مؤسسه ای با هر نامی، دروغین است. *هر پیشگویی که بگوید فقط او میداند خداوند برای شما، آینده ی شما، یا بشریت چه مقرر نموده، پیشگویی دروغین است. *هر پیشگویی که معتقد است که هر کسی با او مخالف باشد یا از او انتقاد کند، پلید بوده و سزاوار مجازات است، دروغین است. *هر پیشگویی که هدف نهایی اش بیشتر جمع کردن پیروان عاشق برای خودش است تا برای خدا، دروغین است. *هر پیشگویی که معتقد باشد از قوانین خدا و جامعه استثناء است و به نوعی در جایگاه مقدس مصونیت از عواقب کارهای خود است دروغین است. *هر پیشگویی که ادعا کند خطاناپذیر است دروغین است. *هر پیشگویی که از استعداد خداداده بهره ی مالی ببرد بدون اینکه نظارت کند که اهداف ارزشمند و افراد فقیرتر هم از این منافع مالی بهره مند شوند، دروغین است...
❌همانگونه که منتقدین وی بیان کرده اند تقریبا تمامی پیشبینی های او لااقل در این کتاب و تا کنون اشتباه بوده است. بسیاری او را از شیّادین این عرصه دانسته اند؛ ولی با توجه به انطباق کلام وی در مورد ویروس کرونا دباره وی مورد بازخوانی مجدد قرار گرفته است. 🔴 انصافا هم عمده کلام وی در این کتاب صحیح نیست. این امر نیازمند شاهد مثالی نیست و تورق این کتاب نمونه های فراوانی از این دست را در دسترس مطالعه کنندگان قرار میدهد. ❌به عنوان نمونه پیش بینی کرده در سال 2018 دیگر موجودات فضایی کاملا مشهود خود را به زمین رسانده و خود را به انسانها معرفی میکنند! ❌ بلکه مدّعی است اهرام مصر را موجودات فضایی ساخته اند! ❌از پیشبینی های آخر الزمانی او پیش بینی تولّد ضدّ مسیح یا همان دجّال است که به عقیده او در 2006 تقریبا در سوریه متولد شده و در 2030 خود را ظاهر میکند. ❌وی مانند بسیاری دیگر اعتقادی غلیظ به تناسخ هم دارد. ✅اما مطالبی که به ذهنم خطور کرد: به صادقانه بودن و شیّاد نبودن یا بودن این خانم کاری ندارم. آنچه قابل بیان است این است که باید تقریر بهتری از این امور به دست داد. ما در بین انسانها افرادی که دارای توانمندی های فوق العاده هستند کم نداریم. بعضی از آنها افرادی هستند که به صورت ویژه ای آینده نگری و فراست خاص دارند. گاهی خوابهای ویژه میبینند و یا الهامات دقیقی دارند. اینها شکی ندارد. برخی از اینها آنقدر در این ویژگی و همینطور باور به آن جلو میروند که خود را مانند این خانم دارای قدرت پیشگویی غیبی میدانند و در معرض دسترسی دیگران قرار میدهند. گاهی واقعا صادقانه نیز پیشگویی میکنند. ولی باز شکی نداریم که در بین ادّعاهای آنها بسیاری کاملا اشتباه است. 🔸گردنه بحث اینجاست که در بین ادّعاهای آنان اموری نیز یافت میشود که واقعا درست است و درستی آن به گونه ای نیست که به سادگی بتوان آن را ناشی از یک تصادف ساده یا مبهم گویی قابل انطباق بر مصادیق کثیر -آنگونه که نوستر اداموس متهم میشود- دانست. چیزی شبیه پیش بینی کرونا توسّط این خانم گرچه شاید واقعا در اینجا تصادفی در کار باشد. نمیدانم! مسأله وقتی قابل هضمتر میشود که خود اینها مدّعی عصمت نبوده و معتقدند گاهی به عناوین مختلف خطا میکنند. به نظرم میرسد این تقریر بهتری از مسأله است. حال چه باید گفت؟ به نظر میرسد نمیتوان منکر الهامات غیبی با انواع مختلفش شد. از اینجا باید شروع به تفکّر و بررسی نمود و بدون غرور کاذب دانست که: «ما اوتیتم من العلم الّا قلیلا». ⬅️نکته دومی که به ذهنم خطور کرد این است که میتوان با توجه به مقدمه پیش گفته دست به ترمیم برهان امکان وحی سینوی در کتاب اشارات و شفا زد. 🔸ابن سینا که گویا تنها راه شناخت معتبر امور را در فکر میداند برای تبیین امکان نبوّت با استفاده از حدس دست به اقامه برهانی ابتکاری زده که بر آشنایان با حکمت اسلامی مخفی نیست. 🔸 برهان وی قابل توجّه است ولی آنچه در روایات برای علوم اهل بیت علیهم السلام مطرح شده مانند قذف در قلب و نقر در سمع و تحدیث و... بیشتر با فضای الهامات غیبی بیرون از فضای حدس همخوانی دارد. 🔸 ابن سینا در نمط دهم اشارات در اسرار الآیات به بحث از این امور نزدیک شده است. 👈🏻حال گوییم اگر با دیدن این قوه عجیب الهامات غیبی در خودمان و دیگران امکانش برایمان ثابت است امکان آن هم ثابت میشود که این قوه در برخی آنقدر کامل و صاف باشد که بتوانند جمیع حقائق را به شکل کاملا معصومانه ای دریافت نمایند. ❌ آنهم نه از نوع وحی انبیاء و رسولان که چیز دیگری است. در این امر نباید هرگز استبعاد نمود. ✅شیعه امامی از دیرباز بر اساس روایات قطعی بسیار معتقد است که ائمه علیهم السلام به شکل کاملی به چنین منابع الهام غیبی دسترسی دارند و علمشان از سنخ علوم عادی بشری نیست.
⬅️نکته سوّم هم بیان اجمالی از پیشگویی از منظر حکمت اسلامی است. 👈🏻 از منظر حکمت اسلامی انسان میتواند اگر به عالم دهر متّصل شود آینده را ببیند. ما با تمام خصوصیاتمان به نعت ثبوت نه به نعت تصرم و تجدد در عالم دهر هستیم. آینده هر چیزی در عالم دهر روشن است و این همان لوح محفوظ و عالم قضاء است. بیشتر افرادی که به عوالم بالا مرتبط میشوند به لوح محو و اثبات مرتبط میشوند که نفوس فلکی و ملائکه مدبره افلاک است. در آنجا عکس آنچه قرار است در عالم شهادت رخ دهد موجود است. در عالم شهادت تنها عکس حال موجود است ولی در آنجا عکس قبل و حال و بعد موجود است. فردای تو و فردای من این اتفاقات خواهد افتاد. آینده را کسی در عالم شهادت نمیتواند ببیند بلکه یا در عالم محو و اثبات یا در عالم لوح محفوظ. 🔸ما وقتی خواب میبنیم نوعا با عالم افلاک یا همان لوح محو و اثبات مرتبط میشویم و چیزی را میبینیم. بعد گاهی تصرفات متخیله رخ میدهد و معبر آن را تعبیر میکند. برخی از نفوس فلکی هم گذشته و به رب النوع و بالاتر مرتبط میشوند. 🔸ممکن است حتی برخی مانند پیامبر ما صلی الله علیه وآله به اسماء الهی متصل شود و از آن افق آینده عالم را ببیند. 🔹جهان ثبات هم داریم و در آنجا همه موجودات من الازل الی الابد ثابت و باقی هستند. آنها وجود عقلی هستند. 🔹کسانی که از غیب یعنی گذشته و آینده خبر میدهند اینها مراتب پایینشان با نفوس فلکی مرتبط میشود و مراتب بالاتر با بالاتر. 🔻گاهی نفوس خبیثه هم از غیب خبر میدهند و آنها با اجنه و شیاطین مرتبط میشوند. در سماء اول و ملکوت اسفل هم موجود ملکی داریم و هم موجود شیطانی. ملک باذن الله مدبر جهان است و این شیاطین هم وجود دارند. 🔻 بر اساس متونی دینی قبلا تا سماء هفتم می رفتند. الآن تنها در سماء اول هستند و در سابق اسرار ملائکه در آسمانها را به کاهنان میگفتند. از سماوات سبع خبر میدهند و بعد از تولد پیامبر ما صلی الله علیه وآله همانطور که در قرآن کریم هست اتفاقاتی افتاده است که میگویند ما را میزنند و نمیگذارند برویم. امروزه تنها در آسمان اول الآن هستند. 🔴 بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله به اجنه ضرر نزد بلکه مقام آنها را روشن کرد. آنها اخلال میکردند. کار اینها تولید خواب نیست بلکه دروغگویی است. در سوره جنّ خبر میدهد از گفتگوی بین آنها که میگویند کنا نقعد مقاعد للسمع ولی الآن شهابا رصدا است ولی معلوم نیست چه رخ داده است در عالم. بعدا میفهمند که چه اتفاقاتی رخ داده است. 🔻نفوس خبیثه انسانها با اینها متصل میشوند و نفوس خوب با ملائکه مرتبط میشوند. جنگیرها خیلی اصرار دارند که ما با ملک تماس داریم ولی به مرور لو میدهند که با جن تماس دارند. در هر حال بحث در این زمینه بسیار است.
باسمه تبارک و تعالی (5) *توصیفی مهم از ظهور دینی مدرن در پوشش صدفی میان تهی از مسیحیت * 🔹یکی از فرازهای کتاب دریای ایمان اثر دانشمند معاصر انگلیسی دان کیوپیت برایم جالب بود. به ذهن خطور کرد که مطلبی است که شاید برای دیگران هم قابل توجّه باشد. بدون دخل و تصرّف و یا نقد بر آن شدم که عین کلمات او را با ترجمه آقای حسن کامشاد بیاورم؛ وی در صص234-231 از این کتاب میگوید: بنیادگرایی یک بینش قابل ملاحظه دارد. فرهنگ علمی و آزاد اندیش و انسان گرای عصر حاضر را نوعی مذهب تازه میشمارد، و دشمن پرکین آن است. ما غربیها این را نمیبینیم چون غرق این فرهنگیم؛ بیش از نه دهم زندگی ما را فرا گرفته است. و شکل مشخصی ندارد. این مذهب کتاب، مرام، پیامبر، یا سازمان به رسمیت شناخته شده ای ندارد. ائتلافی شل و ول از بسیاری نیروهای گوناگون: از علم و تکنولوژی، تفکر انتقادی، انسان گرایی، صنعت جدید، اقتصاد و سیاست است؛ و همه را اخلاق فعال و کوشا و برآمده از آیین پروتستان، پیوسته در تک و پو و انتقاد از خود و تصحیح خود نگه می دارد. متکلمان، کشیشان، و پیامبران این به اصطلاح مذهب، به ترتیب عبارتند از: عالمان و دانشمندان که وظیفه شان نقد و افزایش شناخت است، هنرمندان که فهم ما را میپیرایند و راه به امکانات تازه حیات می گشایند، و همچنین فوج فوج رزمندگان آرمان گرا که تحریم بمب اتمی، مبارزه برای حقوق بشر، حفظ محیط زیست، یاری آوارگان و به طور کلی جنب و جوش در راه صدها مرام نیک را خواستارند. 🔴 این مذهب تازه اگر اسمش را مذهب بگذاریم چنان فریبنده و گیراست که دشوار بتوان زبان و شیوه تفکرش را به کار نبرد.
چون همه جا هستند، و مقاومت ناپذیرند🔻همین است که آن را به صورت مذهب در می آورد و از آنجا که ما در بطن آن هستیم و حس نمیکنیم که بوی آن چه اندازه تند و مشخص است معمولا از قدرت مخوف، وقفه ناپذیر، آشوبگر و شورانگیز آن غافلیم. 🟡 این مذهب حتی بیش از اسلام در اواخر سده هفت هر چه سر راه خود ببیند از میان بر میدارد. برای درک امر باید چندی از آن بیرون آمد و رفت سراغ یکی از فرهنگهای دلپذیر و کهن جهان سوم که تازه دارد ضربه غرب زدگی را حس میکند. غرب زدگی اصطلاحی است که به این دست اندازی شورانگیز داده شده است و گاه آن را به نامهای دیگر مثلا آمریکایی شدن نیز میخوانند. لازم نیست زیاد هم در آن سرزمین بمانیم تا بفهمیم که غرب زدگی گریزناپذیر است و هر چه را که این مردمان گرامی می دارند نابود خواهد کرد. در آنجا خوب می توان دید که این بلا دارد می آید و بویش از دور شنیده میشود. آنچه مردم درباره آمریکایی ها میگویند که فرهنگهای دیگر را نمیفهمند و احترام نمیگذارند که هر کجا میروند فرهنگ پر زور خود را همراه میبرند و خبر ندارند که این چه اندازه آنها را نامحبوب میکند چیزی است که باید در حقیقت در وصف غربی شدن به طور کلی و بنابراین در مورد همه ما غربیان که بخشی از این مذهب عجیب جدید هستیم و خود چندان از آن سر در نمی آوریم گفت. 🟡 نه تنها آمریکاییان که شاید بیش از سهم سزاوار خود سرزنش می شوند بلکه همه ما در غرب مبلغان ناآگاه مذهبی بی اندازه نیرومند تازه ای هستیم که تمامی ادیان کهن را مورد تهدید قرار داده است و می کوشد آنها را به صورت مناظر توریستی و قصه های عامیانه محلی در آورد. ⚠️ با این همه، آیا این را به راستی میتوان نوعی مذهب تازه خواند؟ هر چه هست عجیب از خود بی خبر است؛ پنداری اندکی از خود خجالت میکشد. 🔸معمولا در صدفی میان تهی از مسیحیت به سر میبرد گویی بخواهد هویت واقعی خود را پنهان کند. بدین قرار، آمریکایی ها در جهان سوم به نظر مردم محلی اصلا مسیحی یا به معنای متعارف، دینی نمی آیند؛ همه آنها را به چشم مبلغان راه و رسم آمریکایی مینگرند. حال آن که همین آمریکاییان خود را پروتستانهای طراز نو و مانند آن میدانند. اگر ما فرهنگ جدید غربی خود را به راستی نوعی مذهب دنیوی تازه میپنداریم و بر آنیم که باید جایگزین ادیان سنتی بشود، پس چرا خجالت میکشیم این را به روی خود بیاوریم؟ در حقیقت، این طور که معلوم است با ناراحتی می دانیم که این مذهب توخالی است، فاقد ریشه های معنوی است، مهیای خشونت است. و چنته اش تهی است. از نظر تاریخی، سیرت شهری دارد و نارضایی و ناآرامی توده های شهری را همه جا میگسترد. 🔴وقتی زندگی آدمی پیوسته دستخوش تغییر باشد و بینشی از نظم متعالی هم در کار نباشد ثابت نگاه داشتن بینش بشر درباره این زندگی بسیار دشوار است. ما فرهنگ دنیوی، شهری و صنعتی جدید خود را با فرهنگهای پیشین که مقایسه میکنیم سخت احساس کاستی میکنیم تا آنجا که حتی امروزه اکثریت نژاد بشر هنوز میخواهد همبستگی خویش را با دینهای کهن دوران تمدن زراعی نگه بدارد. دینهایی که بین یکهزار و پانصد تا سه هزار سال پیش به وجود آمدند، دینهایی که از بسیاری جهات شدیدا با دانش نوین و شیوه زندگی امروزه ما بیگانه اند؛ دینهایی که با همه این احوال چیزی ارزشمند که جانشین پذیر نیست دارند. چیزی که نمیتوانیم و جرأت نداریم به کلی از آن دست برداریم. این چیز چیست؟ ظاهرا نوعی احساس تعالی است، انضباطی روحی، توان آفرینش واقعیتی اخلاقی، استوار و همگانی است که مردم بتوانند در آن و بنا بر آن به سر برند. به زبان ساده، می توان گفت که هستی در گذشته امری دینی بود. منظور کسانی که معتقدند خدا جهان را آفرید همین بود؛ مفهوم خدا ضوابط روحی گوناگون که رابطه با خدا در بر دارد، و تضمین کردن همه کارهای عمومی با عبارت به نام ایزد متعال اینها همه دست به دست هم داده واقعیتی را که مردم در آن و با آن زندگی میکنند به وجود آورده بودند. وظیفه دین برقرار کردن معیارهایی بود که چیزها را با آنها بسنجند؛ فراهم آوردن هماراهایی بود که مردم بر حسب آنها میتوانستند راه زندگی خود را طرح ریزند. خرده گیران در قدیم میگفتند که جهان متعالی آرمانی ارزش و حقیقت جهان کنونی را می رباید، ولی حال که بساط جهان متعالی را برچیده اند، می بینیم که واقعیت بسی برعکس بود؛ چون هر جا که تعالی یکسره از بین رفته، زندگانی جریانی واهی و خواب مانند شده است.
پس مسأله دینی فعلی ما این است؛ ادیان قدیمی چگونه می توانند چیزی از ارزشهای معنوی خود را و به ویژه توانایی خود را در ایجاد آشیانی استوار برای روح و جان، به دوران غیر مذهبی جدید انتقال بدهند یا میراث بگذارند؟ هدف دین تنها نباید این باشد که خود را با واقعیات تازه فقط تا آن حد سازگاری بدهد که پابرجا بماند هر چند این به خودی خود بی شک کار بسیار دشواری است بلکه باید پیشتر برود و از خود بپرسد از چه راهی واقعا می توان به فرهنگ مدرن محتوای معنوی، که چنان آشکارا نیازمند آن است، داد» انتهای کلام دان کیوپیت. وقتی این قسمت را قرار دادم به ذهنم خطور کرد عبارات فارابی را نیز در کتاب مهمّ آراء اهل المدینة الفاضلة در زمینه جامعه آزادی و لوازم آن که مناسبتی تامّ با این بحث دارد عینا ذکر کنم؛ این قسمت را با مقدمه ای که به زبان عربی نگاشتم عینا از فارابی بدون توضیح بیشتر می آورم: 🔶بحث الفارابی فی کتابه آراء اهل المدینة الفاضلة عن مدن مفروضة و ما یترتّب علیها من الامور فی الحیاة الانسانیة کأنّها یخبر عن الغیب فإنّه بعد ما شرح المدینة الفاضلة شرح مضادّ هذه المدینة فبعض مضادّ المدینة الفاضلة مدن ایضا نحو المدینة الجاهلة و المدینة الفاسقة و المدینة الضالة و بعضها نوابت حول المدن و بعضها البهیمیّون من النّاس بالطبع فهم غیر مدنیین بالطبع ثم شرع فی حکم کلّ منها فمثلا قسّم المدینة الجاهلة الی أقسام: منها اجتماعات ضرورية و منها اجتماع أهل النذالة في المدن النذلة و منها الاجتماع الخسيس في المدن الخسيسة و منها اجتماع الكرامة في المدن الكرامية و منها الاجتماع التغلبي في المدينة التغلّبية و منها اجتماع الحرية في المدينة الجماعية و مدينة الأحرار ثم شرح کلّ واحد من هذه المدن لا بأس بذکر کلامه حول مدینة الأحرار و هو النظام الدیمقراطی الیوم لما فیه من فوائد تدلّ علی قدرة الذهن الانسانی و امکان البحث بشکل مجرّد حول هذه المباحث؛ قال فی وصف المدینة اذا أسّست علی أساس الحرّیة: 🔶«فأما المدينة الجماعية فهي المدينة التي كل واحد من أهلها مطلق مخلى لنفسه يعمل ما يشاء. و أهلها متساوون، و تكون سنتهم أن لا فضل لإنسان على إنسان في شيء أصلا. و يكون أهلها أحرارا يعملون ما شاؤوا، و لا يكون لأحد على أحد منهم و لا من غيرهم سلطان إلا أن يعمل ما تزول به حريتهم. فتحدث فيهم أخلاق كثيرة و همم كثيرة و شهوات كثيرة و التذاذ بأشياء كثيرة لا تحصى كثرة، و يكون أهلها طوائف كثيرة متشابهة و متباينة لا تحصى كثرة. فتجتمع في هذه المدينة تلك التي كانت متفرقة في تلك المدن كلها - الخسيس منها و الشريف - و تكون الرئاسات بأي شيء اتفق من سائر تلك الأشياء التي ذكرناها. و يكون جمهورها الذين ليست لهم ما للرؤساء مسلطين على أولئك الذين يقال فيهم إنهم رؤساؤهم، و يكون من يرأسهم إنما يرأسهم بإرادة المرءوسين، و يكون رؤساؤهم على هوى المرءوسين و إذا استقصي أمرهم لم يكن فيهم في الحقيقة لا رئيس و لا مرءوس إلا أن الذين هم المحمودون عندهم و المكرمون هم الذين يوصلون أهل المدينة إلى الحرية و إلى كل ما فيه هواهم و شهواتهم، و الذين يحفظون الحرية و شهواتهم المختلفة المتفاوتة عليهم بعضهم من بعض و من أعدائهم الخارجين عنهم، و يقتصرون من الشهوات على الضروري فقط. فهذا هو المكرّم و الأفضل و المطاع فيهم. و من سوى ذلك من رؤسائهم فإما أن يكون مساويا لهم أو أن يكون دونهم. و يكون مساويا لهم متى كان إذا اصطنع إليهم الخيرات التي هي إرادتهم و شهواتهم بذلوا به على ذلك كرامات و أموالا تساوي ما يفعله بهم فحينئذ لا يرون له على أنفسهم فضلا و يكونون أفضل منه متى كانوا يبذلون له الكرامات و يجعلون له من أموالهم حظا و لا ينتفعون به. فإنه لا يمتنع أن يكون في هذه المدينة رؤساء هذه حالهم اتفقت لهم جلالة عند أهل المدينة إما بهوى هويه أهل المدينة و إما بأن كان لآبائه فيهم رئاسة محمودة فحفظ فيه حق آبائه فيرأس. حينئذ يكون الجمهور مسلّطين على الرؤساء و تكون جميع الهمم و الأغراض الجاهلة من هذه المدينة على أتمّ ما يكون و أكثر و تكون هذه المدينة من مدنهم هي المدينة المعجبة و المدينة السعيدة و تكون من ظاهر الأمر مثل ثوب الوشي الذي فيه ألوان التماثيل و ألوان الأصباغ. و تكون محبوبة و محبوبة السكنى بها عند كل أحد، لأن كل إنسان كان له هوى و شهوة في شيء ما قدر على نيلها من هذه المدينة فتنزع الأمم إليها فيسكنونها فتعظم عظما بلا تقدير. و يتوالد فيها الناس من كل جبل و بكل ضرب من ضروب التزاوج و النكاح، و يحدث فيها أولاد مختلفي الفطر جدا، و مختلفي التربية و النشوء جدا فتحصل هذه المدينة مدنا كثيرة لا متميزة بعضها عن بعض لكن داخلة بعضها في بعض، متفرقة أجزاء بعضها من خلال أجزاء البعض، لا يتميز الغريب بها من القاطن.
و تجتمع فيها الأهواء و السير كلها، فلذلك ليس يمتنع إذا تمادى الزمان بها أن ينشأ فيها الأفاضل، فيتفق فيها وجود الحكماء و الخطباء و الشعراء في كل ضرب من الأمور و يمكن أن يلتقط منها أجزاء للمدينة الفاضلة، و هذا من خير ما ينشأ في هذه المدينة. و لهذا صارت هذه أكثر المدن الجاهلة خيرا و شرا معا، و كلما صارت أكبر و أعمر و أكثر أهلا و أخصب و أكمل للناس كان هذان أكثر و أعظم و المقصود بالرئاسات الجاهلة هو على عدد المدن الجاهلة، فإن كل رئاسة جاهلة إما أن يكون القصد بها إما التمكن من الضروري و إما اليسار و إما التمتع باللذات و إما الكرامة و الذكر و المديح و إما الغلبة و إما الحرية فلذلك صارت هذه الرئاسات تشرى شراء بالمال، و خاصة الرئاسات التي تكون في المدينة الجماعية. فإنه ليس أحد هناك أولى بالرئاسة من أحد فمتى سلمت الرئاسة فيها إلى أحد فإما أن يكون أهلها متطوّلين بذلك عليه و إما أن يكون قد أخذوا منه أموالا أو عوضا آخر و الرئيس الفاضل عندهم هو الذي يقتدر على جودة الروية و حسن الاحتيال فيما ينيلهم شهواتهم و أهواءهم على اختلافها و تفننها، و يحفظهم على ذلك من أعدائهم، و لا يرزأ من أموالهم شيئا بل يقتصر على الضروري من قوته فقط و أما الفاضل الذي هو بالحقيقة فاضل و هو الذي إذا رأسهم قدّر أفعالهم و سدّدها نحو السعادة فهم لا يرئّسونه. و إذا اتفق أن رأسهم فهو بعد إما مخلوع و إما مقتول و إما مضطرب الرئاسة منازع فيها. و كذلك سائر المدن الجاهلة: إنما تريد كل واحدة منها أن يرأسها من يوطئ لها متخيرها و شهواتها و يسهّل لهم السبيل إليها و ينيلهم إياها و يحفظها عليهم. فهم يأبون رئاسة الأفاضل و ينكرونها. إلا أن إنشاء المدن الفاضلة و رئاسة الأفاضل يكون من المدن الضرورية و من المدن الجماعية من بين مدنهم أمكن و أسهل ...» انتهی کلام الفارابی. حقیقتا کلام فارابی در اینجا متضمّن نکات بسیار مهمّی است که شرح آن نیازمند مباحث مفصّل است. علاقه مندان را به تدبّر بیشتر در کلام ایشان دعوت میکنم. خطورات نافع هنگام مطالعه کلام ایشان زیاد بود که از ذکر آن به دلیل طولانی شدن بحث چشم پوشی کردم.
باسمه تبارک و تعالی (۶) «نقد فیلم دکتر استرنج از سری ابرقهرمانان مارول» 📽به پیشنهاد یکی از دوستان همراه خانواده فیلم دکتر استرنج را مشاهده کردم. این قسمت از سری ابرقهرمانان انتقام جویان شاید از جهاتی بر قسمتهای دیگر برتری داشته و نکاتی بیشتر را در بر داشته باشد. البته در کلّ داستانها به شکل ابر قهرمانی و مناسب تخیّلات دوران نوجوانی سامان یافته است. شاید برای همه روحیات چندان گزینه مناسبی نباشد. ☢️ خلاصه داستان از این قرار است که دکتر استرنج در اصل جراحی بود که به لطف مهارت‌های ویژه پزشکی‌اش، ثروت زیادی کسب کرده بود. اما به مرور زمان غرور و طمع وجود استیون را فرا می‌گیرد. تا این که در یک حادثه رانندگی، رشته‌های عصب در دستانش از بین می‌روند و در نتیجه دچار تنگدستی و ناتوانی در انجام عمل جراحی می‌گردد. ☣️استیون سپس به امید یافتن جادوگری به نام انشنت وان، که در افسانه‌ها از او به عنوان شفا دهنده تمامی امراض نام برده شده، به قاره آسیا می‌رود. اما پس از تحمل رنج و مشقت فراوان، درمی‌یابد که پیر خردمند تنها می‌تواند او را ترغیب سازد تا با مطالعه اسرار باستانی، خودش راه علاجی برای دستانش بیابد. استیون، ابتدا مقاومت می‌کند اما در نهایت با یاری گرفتن از رهنمودهای جادوگر اعظم، انواع و اقسام وردها و شگردهای جادوگری را می‌آموزد، تا این که دستانش را معالجه می‌کند و به آمریکا برمی‌گردد تا حافظ زمین باشد. ❌دکتر استرنج نماد شخصی مدرن ماتریالیست و منکر غیب است که در یک حادثه متوجّه عوالم دیگر و عظمت دنیای قدیم و علوم ما وراء طبیعی شده و ضمن باور به روح به عظمت قوای روحانی بشر واقف میشود.
⬅️متوجّه میشود که تا قبل از آن هیچ چیزی در واقع نمیدانسته است... ⏺ ورای نقد و بررسی کیفیت ساخت فیلم و سیر داستان و کیفیت پردازش کاراکترها مخصوصا کاراکتر دکتر استیون استرنج که توسّط بازیگر معروف بندیکت کامبریچ بازی شده میتوان نكاتی کلّی در مورد این دست فیلمها بیان نمود. 🔴آنچه در وهله نخست به ذهن خطور میکند آن است که انسان ورای زندگی تکراری و کسالت باری که برای خود رقم زده طالب شور و هیجان و قدرت و زندگی برتری است. ❌از این عالم دنیا خوشش نمی آید و دنبال یک عالم برتری است که قدرتهای بیشتری در آن داشته باشد و این امر را کاملا امری ممکن میداند. ❌ یک میل قوی برای عبور از این وضعیت به یک افق برتر. این میل ریشه در فطرت بی نهایت طلب و برتری جوی انسانی دارد. همینطور ریشه در قوه تخیّلی قوی که میتواند چنین افق دور از دسترسی را در ذهن بیافریند و با آن لااقل در عالم خیال خوش بوده و شاید طرحی را برای وصول به آن رقم زند. 🔺قوه و نعمتی خدایی که هنوز در نوجوانان به صورت کامل رام نشده و سرزنده است تا آنها را به جهانی والاتر دعوت کند. 🔻در هر حال میل قدرت طلبی و بی نهایت طلبی انسان از طرفی و قدرت عجیب قوه تخیّل انسانی از طرف دیگر خیلی در اینگونه فیلمها نمود پیدا میکند. ⚠️ تدبّر در این فیلمها نشانگر آن است که اساسا گویا آدمی دنبال عالمی برتر از این عالم دنیا میگردد که در آن بتواند واجد نیروهای برتر و امکان نامیرایی باشد. 🔻 اینگونه فیلمهای تخیّلی در عالم خیال متّصل انسانهای هنرمند به وجود آمده است. موجودات خیالی خود یکی از اقسام موجودات در عالم هستی هستند که در مباحث فلسفی در مورد آنها و همینطور عالم آنها بحثهای مهمّی شده است. عالمی عجیب و بسیار برتر از عالم مادّه که بسان وطن انسان بوده و همگان روزی بعد از مفارقت از این بدن مادّی دباره متوجّه آن میشوند؛ تا زمانی که در این کالبد مادّی هستند تنها میتوانند با همین خواب و خیالها از برخی زوایای آن عالم عجیب پرده برداری کنند. ⚠️نکته اینجاست که آن سرزمین عجایب که در این فیلمها دنبال آن میگردند اساسا در این دنیا یافت نمیشود. ❌دنیای کنونی همان عالم ماده است که موطن نقص و شر و امکان است. 🌇اینها بهشت گمشده شان را به اشتباه در عالم ماده نقاشی میکنند در حالیکه این بهشت در مملکت نفس خودشان در عالم خیال متصل است و بالاتر در عالم مثل معلقه یا همان خیال منفصل است. اینها صرفا خیال بافی نیست و اندازه امورات این عالم میتواند واقعی باشد بلکه واقعی تر است حقیقتا. 🔴عالم خیال خود عالمی حقیقی است که انسان باید مراقب باشد که این صوری که در خیال متصلش انشاء میکند چه نسبتی به صور معلقه حقیقیه دارد و الا سرابی زائل میشود و خودش یک گرفتاری جدید در عالم خیال برای انسان است که مانع رشد واقعی خیالی انسان است. خیال حیوانی را نباید با خیال عقلانی اشتباه گرفت. 🔴در هر حال بر اینگونه فیلمها نقدهای مهمّی وارد است. 🔻 یکی خلط بین عالم ماده و عالم مثال و اصالت دادن به عالم دنیا. 🔻 دیگر غفلت از عالم مثال واقعی و به تبع آن غفلت از واقعیت مرگ و در ادامه ماهیت حیات دنیایی. 🔻 اینها عالم دنیا را که به تعبیر فلاسفه عالم کون و فساد است را تلاش میکنند با خیال واهی عالمی ممکن البقاء تصویر کنند و از همین رو سعی میکنند برای آن اصالت تأسیس نمایند. ⚠️یک خودفریبی بزرگ!و هستی شناسی باطل. ❌در اینگونه فیلمها به شکل بسیار واضحی با انکار مقوله های غیبی واقعی مانند خداوند متعال و توحید و مراتب هستی سعی در ترسیم واهی از هرم قدرت در عالم میشود. 🔻 هستی شناسی این فیلمها مبتنی بر اصالت دادن به دنیا و انکار ضمنی عوالم برتری است که ادیان آسمانی آنها را معرّفی نموده است.🔻
👥انسان شناسی این فیلمها نیز عجیب است. 🔴 بشری که در خود بالوجدان فقر و نیاز را شهود میکند را دوست دارد به شکل قهرمانانی غنیّ و بی نیاز تصویر کند که به اعلی درجات قدرتهای نفسانی رسیده است! ❌ مسیر وصول به این قدرتهای بزرگ نفسانی نیز نه در مبارزه با نفس و بندگی است بلکه در پر و بال دادن به نفس و قوی کردن آن در مدارج خودخواهی در لایه های عمیق غرور و خود پسندی است.❌ ⛔️ حتّی دقّت در احوالات معبد نشینان شرقی نیز در این فیلم بیانگر آن است که هر چند مشغول ریاضت و تهذیب هستند ولی نه برای بندگی و کوچک کردن نفس بلکه به صورت واضحی برای بزرگ کردن و تکبّر بیشتر! 🔸 البته گاه برخی مضامین اخلاقی و... نیز در این فیلمها یافت میشود که جالب توجّه است. در هر حال همین است دیگر! انتظار بیشتری هم راستش نداشتم.🙃 📍گاهی که فکر میکنم آیا این ابر قهرمانان اینها دستشویی نمیروند! سرما نمیخورند! انسان نیستند؟! 📍اگر اینها با خود خلوت کنند و خودشان باشند و خودشان چه هستند؟! 📍 در آن خلوت و سکوت آیا باز این بزرگی را پیش خودشان احساس میکنند! غنای نفس هم دارند؟ یا تنها در مقام چالشها و با استفاده از ابزارها و مقایسه با دیگران است که هویتی خاص پیدا میکنند و الا به خودی خود داستانی در درونشان ندارند. ⬅️راستش دلم هوای پهلوانان و الگوهای واقعی در صفّین و کربلا را کرد! چرا دور در همین هشت سال دفاع مقدّس! همین باکری ها و ابراهیم هادی ها! چرا دور همین مدافعین حرم! همین حججی ها! یادت بخیر حاج قاسم! ای واقعی ترین پهلوان زمان ما!♥️♥️♥️
باسمه تبارک و تعالی (7) «چرا قبول هولوکاست برای یهود اینقدر مهم است؟» ⬅️از قبل گاهی به ذهنم می آمد که چرا هولوکاست اینقدر حسّاس است. این درجه از حسّاسیت عادی نیست. گویا شبکه سلطه جهانی به هیچ رو انکار یا تجدید نظر در آن را بر نمی تابد.⛔️ همین روزها دقیقا روز قبل آغاز المپیک توکیو 2021 مدیر ژاپنی افتتاحیه و اختتامیه به نام کنتارو کوبایاشی را به جرم آنکه سالها قبل یعنی سال 1998 با هولوکاست در یک نمایش شوخی کرده بود، اخراج کردند! 🚫 باز همین روزها دیدم یکی از هنرپیشگان بسیار مشهور زن آمریکایی به یکباره از یک پروژه بسیار بزرگ به جرم بیان عبارتی که موهم تمسخر هولوکاست بود اخراج شد! 🚫 🔸خیلی برایم مسأله تأمّل برانگیز شد. البته وقتی برای بررسی آن نمیگذاشتم و مانند بسیاری دیگر از پرسشهایم به شکل نیمه فعال در ذهنم قرار داده بودم تا اگر به امری مرتبط برخورد کردم پاسخش به شکل خودکار داده شود. ⬅️در ادامه متوجه شدم در بسیاری از کشورهای جهان قانون جرم انگاری انکار هولوکاست وجود دارد؛ حتّی مورّخین بزرگی در زمینه جنگ جهانی مانند دیوید اروینگ انگلیسی و روژه گارودی و روبر فوریسن فرانسوی و یورگن گراف سوئیسی و داریوز راتایزاک لهستانی و... در این زمینه به زندان افتاده یا به قتل رسیده اند.⚠️ 🔶 مناط وضع قوانین در جرم انگاری انکار هولوکاست را جلوگیری از پروپاگاندا میدانند زیرا انکار هولوکاست به زعم آنها مبتنی بر نوعی نژاد پرستی و تئوری توطئه یهودستیزانه و تلاشی برای احیای اندیشه های نئونازی است! 🔶 خود عنوان جرم هم داد میزند که غیرعادی است! ضرورت حفظ امنیت روانی یهود!
❌به عبارت دیگر میگویند: باید آمار نسل کشی و سوزاندن چند میلیون یهودی به دست هیتلر را جزء بدیهیات تاریخی برشمرید و الا با هر گونه تردیدی در آن با برخورد شدیدی مواجه خواهید شد! دمار از روزگارتان درمی آوریم اگر شک کنید! هر کس شک کند نئونازی است! ❎این مسأله در ذهنم بود تا اینکه وقتی این روزها کتاب «دریای ایمان» اثر دان کیوپیت را میخواندم با نکته ای برخوردم که تا اندازه ای پرده از سرّ این امر برمیدارد. وی در ص225 میگوید: «مسیحیان همواره نوعی تعصب عقیدتی بسیار عمیق علیه یهودیت به عنوان یک دیانت داشته اند. یهودیان را معمولا گروه بسیار یک دنده بی ایمانی میشمردند که باید به دست هیئتهای کارکشته مبلغان سخت جان به صراط مستقیم هدایت شوند... آزار و پیگرد خوفناک یهودیان به دست نازیها بیش از هر چیز مسیحیان را واداشت تا تعصبات دیرین خود را بررسی کنند و این راه را بر شناسایی یهودیت به عنوان دینی زنده و صاحب کتاب گشود ... امروزه مسیحیانی که بخواهند دوستان یهودی خود را مسیحی کنند انگشت شمارند» ✅ این عبارات خیلی در این زمینه راهگشاست. ✡️مسأله هلوکاست بیش از آنکه یک مسأله تاریخی باشد یک گردنه حسّاس است که یهود به واسطه آن برای خود هویتی جدید در دنیای امروزی تعریف میکند و با مظلوم نمایی خاص ضمن از بین بردن نفرت واقعی و به حق طوائف دیگر از اعمال آنها زمینه را برای توجیه اشغال فلسطین مهیا نموده است. رهبر معظم انقلاب در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین در سال ۸۷ فرمودند: (هولوکاست بهانه غصب فلسطین بود) 🕎بخش زیادی از آیات قرآن کریم نیز در زمینه یهود مطرح شده که نشانگر اهمیت بررسی نقش مخفی آنها در امور جهانی است. آیات قرآنی در زمینه یهود انصافا سنگین است: «یسعون فی الأرض فسادا»و «لتفسدنّ فی الأرض مرّتین و لتعلنَّ علوّا کبیرا». مسأله یهود همواره مسأله ای زنده و حسّاس در تاریخ بشر بوده و هست. بررسی جریان فراماسونری و همینطور دانشمندان یهودی مؤثّر در وضع کنونی بشر نیز در این زمینه جالب توجّه است. 📍امروزه پشت پرده سیاست و اقتصاد و رسانه جهانی به اذعان همگان یهود است. اساسا همین اهمیت هولوکاست و اغماض از جنایات صهیونیسم نشانگر ریاست آنان بر عالم است. 🔹یکبار در گعده بعد از درس از آیت الله سید احمد مددی حفظه الله تعالی در زمینه پروتکل دانشوران صهیون پرسیدم. متونی خواندنی است که اگر واقعیت داشته باشد نشانگر عمق توطئه ایشان در وقائع دوران معاصر است. ایشان ضمن تأیید اجمالی مثلی جالب گفتند؛ فرمودند روزی ملا نصر الدّین از مردم شکایت کرد که نمیدانم چرا هر کسی چیزی گم میکند سراغش را از من میگیرد؟! باز نمیدانم چرا هر کس چیزی گم میکند در خانه ی من پیدایش میکند؟! 🔹 ✡️در هر حال انتخاب شعار مرگ بر اسرائیل و اصل شدن آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی امری بسیار قابل توجه است. بیش از این قصد اطاله کلام ندارم. فقط مطلبی را از مرحوم آیت الله حائری شیرازی ره دیدم که نقلش در اینجا خالی از لطف نیست: «سال 1345، گرفتارِ زندان ساواک بودم. روزی به دلم افتاد که از خدا بخواهم که چه کسی بر ما حکومت می‌کند؟! انگلیس‌ها هستند؟ آمریکایی‌ها هستند؟ خود سلسلۀ پهلوی‌اند؟ کمونیست‌ها هستند؟ بهائی‌ها هستند؟ چی است؟ کشور دست کی است؟ این‌ها که من را بازجویی می‌کنند از کجا نشأت می‌گیرند؟ شب خواب دیدم در محلۀ کلیمی‌ها هستم. دیوارها بلند بود؛ کوچه‌ها تنگ بود؛ هرجا می‌رفتم به اینها ختم می‌شد! بیدار شدم و متوجه شدم آنچه خواستم را به من جواب داده‌اند؛ گفتند «یهودی»ها هستند. در صدر اسلام هم مشکل بزرگ اسلام، همین‌ها بودند. این‌ها «بطانۀ» (محرم راز و اسرار) بنی امیه بودند. بنی امیه، کارهایشان را با مشورت این‌ها می‌کردند. مروان در جنگ جمل مهدور الدم بود. یعنی هرکه پیدایش کند باید او را بکشد. امام حسن علیه السلام شفاعتش کرد. پدر، شفاعتش را قبول کرد. حضرت به پدرشان عرض کردند: اجازه بدهید با شما بیعت کند. حضرت تا دست مروان نزدیکش شد، دستش را کشید. گفت «کفٌ یهودیة». دست، دستِ یهودی است؛ اگر صد بار از پیش رو بیعت کند، از پشت سر لطمه می زند. دستش را نداد. بعد از یزید، مروان حاکم شد و سلسلۀ بنی امیه که به قدرت رسیده‌اند، اولادهای مروان‌اند!» 🔸رهبری در سخنرانی های خود بارها به این نکته توجه داده و از آن گاهی به افسانه هولوکاست یاد نموده اند. خیلی قبل از آمدن اقای احمدی نژاد. یکی از نکات جالبی که با کلام مرحوم حائری مناسبت دارد کلام رهبری در سال ۷۸ در حرم رضوی است که فرمودند: (من سالهای متمادی در همین شهر مشهد در همین حوزه علمیه در همین کوچه و خیابان و با همین مردم در مبارزات دوران طاغوت بودم. اجازه نمیدادند یک روحانی در آن روز به مناسبت مسائل دینی کمترین اشاره ای به غصب سرزمینهای فلسطین به وسیله صهیونیستها کند! این کشور اینگونه بود!).
میخواستم این قسمت را تمام کنم ولی باز چیزی به ذهنم خطور کرد. بذل الخاطر است دیگر! 🔻 یکی از دانشمندان معروف آمریکایی فلسطینی به نام ادوراد سعید از نظریه پردازان معروف در حوزه شرق شناسی است. کتاب شرق شناسی ایشان از کتب مرجع در این فن میباشد. شرق شناسی به زعم وی همانطور که فوکو میگوید ابزاری استعماری در جهت مرجعیت بخشی به قرائت ذهنی غرب سلطه گر بر شرق بوده نه نشانگر واقعیت شرق. گویا شرق باید تحت ولایت غرب برود اگر بخواهد رشدی کند بلکه شرق حتی در شرق شناسی هم محتاج غرب است! 🔵 وی در جایی میگوید با خود می اندیشیده که چرا غرب با وجود وضوح ظالم بودن اسرائیل از آن حمایت میکند و حاضر نیست آنها را محکوم کند! بعد از بررسی به این نتیجه میرسد که این مساله ریشه در نوع نگاه غربی ها به شرقی ها دارد که انسانیت آنها را ناقص میدانند. غربی ها نسبت به شرقی ها نگاه بالا به پایین دارند و به قول فرمانده مشهور آمریکایی در ویتنام: خون آسیایی احترام ندارد! دفاع از مظلوم وقتی معنی دارد که هر دو طرف انسان باشند! 🔺 ⚪کلام ایشان قابل توجه است و بخش مهم آن ریشه در همان مطلبی دارد که سابقا در زمینه دین نوین مدرن گذشت. غرب هم نسبت به شرق دید تحقیری دارد و هم نسبت به شرق مسلمان دید تحقیری و کینه توزانه ناشی از خاطرات جنگهای صلیبی و رقابتهای دینی و هم دید تحقیری و کینه توزانه و ترس و عصبانیت از شرق مسلمان ایرانی بعد از وقوع انقلاب اسلامی و قطع طمعهای مادی و ترس از ظهور رقیبی جدید برای تمدن غربی. ⚫ولی به نظرم کلام ادوارد سعید در زمینه ریشه اصلی مشکل فلسطین صحیح نیست و تنها یک جنبه غیر اصلی مساله است. شاید این نگاه ناشی از ضعف دیدهای سیاسی وی بوده است. به نظر میرسد سهم اصلی مصائب فلسطین و چشم پوشی غرب همانطور که رهبر معظم فرمودند ناشی از سیطره صهیونیسم بر ارکان قدرت و ثروت و رسانه جهانی است نه یک امر عادی که بتوان آن را به نگاه استعلایی غرب به شرق تقلیل داد. واقعا این امر عادی نیست و عامل اصلی آن نفوذ صهیونیسم است و الا برای خود غرب هم چنین پدیده ای قابل تحمل نبود. نفرت دنیای مسیحی چه کاتولیک و چه پروتستان نسبت به یهودیت در تاریخ همواره شاید بیش از مسلمین بوده است. 🔸جان تولند در کتاب آدولف هیتلر: زندگی نامه قطعی (Adolf Hitler:The Definitive Biography) درباره موضع مذهبی هیتلر در زمان راه حل نهایی مینویسد: 📖 او که هنوز عضو لایقی برای کلیسای رم بود به رغم نفرتش از سلسله مراتب کلیسایی این آموزه کلیسا را همواره به خاطر داشت که یهودیان قاتلان خدا هستند؛ پس میتوان آنها را بدون ذره ای عذاب وجدان امحا کرد چرا که عامل این عمل همانا دست انتقام جوی الهی است.
.
باسمه تبارک و تعالی (8) «تأثیر دعا در شفای بیماران» ⬅️مشغول مطالعه کتاب «پندار خدا» نوشته ی یکی از اعاظم ملحدین معاصر! به نام ریچارد داوکینز بودم. ❌ در قسمتی از این کتاب شبهه ای در زمینه دعا مطرح شده بود که با توجه به شیوع بیماری منحوس کرونا و التماس دعاهای مکرّر بحث اجمالی از آن بی مناسبت نیست؛ آیا دعا واقعا به بهبود بیماران کمک میکند؟ 🔸گفته شده که فرانسیس گالتون از اقوام داروین نخستین کسی بود که سعی کرد تأثیر دعا را در سلامتی بررسی کند. وی ملاحظه کرد که هر یکشنبه تمام نمازگزاران در کلیساهای سراسر بریتانیا برای سلامتی خانواده سلطنتی دعا میکنند. پس آیا نمیتوان انتظار داشت که وضع سلامتی آنها بهتر از سایر مردم باشد که تنها مشمول دعای اقارب خود هستند؟! ✝️ گالتون شواهد مربوطه را بررسی کرد و هیچ تناسب آماری میان وضع سلامتی خاندان سلطنتی و سائر مردم و حجم و یا اصل دعا برای سلامتی آنان ندید! 🔸آزمایش تجربی دیگر برای راستی آزمایی تأثیر دعا در شفای بیماران در اوایل قرن 21 با یک سرمایه گذاری بیش از 4 میلیون دلاری! توسّط بنیاد تمپلتون محقق شد. ❌بیمارانی قلبی به شکل تصادفی انتخاب شده و به دو دسته افرادی که دعا دریافت میکنند و دسته ای که دعایی دریافت نمیکنند تقسیم شدند. نه هیچ بیماری و نه دکترها و نه دعاشوندگان و نه آزمایشگران مجاز نبودند بدانند که کدام بیمار دعا میشود و کدام نمیشود! کسانی که دعاهای آزمایش را انجام میدادند باید نام افراد دعا شونده را میدانستند تا بدانند که برای که دعا میکنند. این آزمایش بر 1802 بیمار در 6 بیمارستان آمریکا انجام گرفت.
همه این بیماران تحت عمل جراحی عروقی خاصی قرار گرفتند. این بیماران به سه گروه تقسیم شدند. 🔻گروهی اول که دعا میشدند بدون آنکه خودشان بدانند. 🔻گروه دوّم هیچ دعایی دریافت نمیکردند و خودشان هم نمیدانستند. 🔻 و گروه سوّم هم دعا میشدند و از این امر مطّلع بودند. ✅آزمون گروه اول و دوم برای صحّت سنجی کارآمدی دعا بود و آزمون گروه سوم برای احتمال سنجی وجود اثرات روان تنی ناشی از آگاهی از دعا شدن. 🛐 دعاها در مراسم نماز سه کلیسا در ماساچوست و مینه سوتا و میسوری انجام میشد. همه دعا کنندگان عبارت واحد: «برای جراحی موفقیت آمیز توأم با بهبود سریع و بازیافت سلامتی بدون دشواری» را بیان میکردند. ☢️نتایج آزمایش در آوریل 2006 ژورنال قلب آمریکا منتشر شد. 🔴میان بیمارانی که دعا شده بودند با آنهایی که دعا نشده بودند تفاوتی نبود. ولی میان آنهایی که میدانستند دعا میشوند و آنهایی که نمیدانستند تفاوتی بود و آن هم اینکه حال آنهایی که میدانستند دعا میشوند بدتر بود! 🔴شاید چون آنانی که میدانستند دعا میشوند اضطراب بیشتری را تحمّل میکردند. ⚫️این آزمایش میتواند برخی طوائف الحادی را خوشحال کند: 🔻یکی ملحدان آتئیستی. 🔻دیگر خداباوران دئیستی؛ خدای دئیستی یک هوش فرا انسانی و فراطبیعی است که کیهان و انسان را از روی قصد طراحی کرده و کاری به امورات انسانی و بعث رسل نداشته و دغدغه ارتباط و نظارت با بندگان و به تبع آن اموری مانند دعاء و گناه و... نسبت به او معنایی ندارد. 🔻 دیگر لا أدریان اگنوستیک. 🔻و دیگر خداباوران طبیعی پانتئیستی که خدا در نظرشان همان کلّیت عالم و نظام آن است! همانها که در واقع نام خدا را جز به استعاره استخدام نمیکنند. روشن است که دعا به درگاه قانون کلیت عالم و قانون گرانش و کهکشان راه شیری معنایی ندارد. 🔻 و دیگر خداباوران ناواقعگرا که ادیان و مفاهیم آن از جمله مفهوم خدا را به معانی خاصی تأویل میبرند. از دید آنها خدا چکیده ارزشها و وحدت آرمانی آنهاست! تکلیف ما را در قبال ارزشها و قدرت خلاق آنها را به ما مینمایاند! اینان نیز ملحدانی با لباس دین هستند تا از معنویت و سایر مزایای دین در فضای بی تکیه گاه مدرن بیبهره نمانند! در هر حال اینها میتوانند با شنیدن این آزمایش خوشحال شوند. 🔸 ولی تئیستهای خداباور که اعتقاد به دعا و امکان ارتباط با خدا دارند باید به این شبهه پاسخ گویند. چه این خداباوران از ادیان ابراهیمی باشند و یا از دیگر نحله ها و یا حتّی پاننتئیستهای وحدت وجودی. ✅به صورت خلاصه اموری که به ذهن برای پاسخ به این شبهه خطور میکند را فهرست میکنم: 1️⃣تشکیک در صحّت آزمایش و شرایط صدق آن. ❌ آیا واقعا دعاها واقعی بوده و یا صوری و آن هم برای آزمودن خدا! روشن است که تأثیر دعا منوط به واقعیت دعا است نه صورت آن. ❌ آیا واقعا دعا تحقق یافته است تا منتظر اجابت باشیم «ادعونی استجب لکم»؟ از اینجاست که از دیرباز الاهیون بر اسباب و شرایط استجابت دعا تأکید نموده اند. 🛐از جمله اسباب اجابت یکی زمان دعا است مانند شب و روز جمعه و سحر و زوال شمس و باران و قطرات خون شهید و وزش باد و... و همچنین مکان دعا مانند عرفه و حرم و کعبه و حائر حسینی و... و دیگر متن دعا که متضمن تحمید و اسماء حسنای الهی و صلوات و... باشد و دیگر خود داعی که با قلب قاسی و لاهی نباشد و حرام خور و مصرّ بر معاصی نباشد و... و دیگر کیفیت دعا که مثلا با طهارت و بوی عطر و رو به قبله و با حسن ظنّ به خداوند متعال باشد و با الحاح و اسرار و اظهار خشوع و حالت بکاء و اعتراف به ذنوب و اقبال با قلب و نام بردن از حاجت و بالا بردن دستها و تکرار دعا و دستها را روی صورت کشیدن و ختم دعا با صلوات و ذکر ما شاء الله لا قوة الّا بالله العلیّ العظیم و... . در هر حال ممکن است با دقّت بیشتر و تکرار آزمایشها به نتایج دیگری در این زمینه رسید. 2️⃣مبرهن بودن وجود خدا و ادیان آسمانی و قطعی بودن تأثیر دعا در بیان اولیاء الهی. 🔸تأثیر دعا به صورت اجمالی از قطعیات ادیان آسمانی بلکه از قطعیّات و ارتکازات انسانی است لذا باور به تأثیر دعا از لوازم ایمان دینی است.
3️⃣مجرّب بودن این تأثیر در احوالات شخصی خودمان. ⬅️ البته در این مورد ممکن است اشکال شود که از سنخ تجارب تفسیری بوده و شانس را به شکل استجابت دعا در نظر گرفته ایم. ✅ در پاسخ باید گفت گاهی انسان در درون خودش با قرائنی به شکل واضح متوجّه میشود که این تأثیر آن دعا است. همچنین در مواضع بسیار زیاد و قطعی که هم در خودمان دیده ایم و هم در دیگران و در کتب مشاهده نموده ایم تأثیر دعا را بالعیان مشاهده نموده و در یک خواب و یا حالات شبیه خواب به شکل واضحی متوجّه تأثیر ادعیه میشویم. امروزه یکی از بهترین زمینه ها برای باور این امر تجربیات نزدیک به مرگ است که مکرّر در مشاهدات آنها تأثیر عمیق دعا دیده میشود. در برنامه زندگی پس از زندگی رمضان سال ۱۴۰۰ چند مورد الان در خاطرم هست. یکی حکایت آن جوان خمینی که با دعای مادرش برگردانده شد ودیگر جوان لر که با دعای شهید حادثه تروریستی اهواز برگردانده شد و دیگر خانم کاشانی که در مکه مکرمه با صلواتهای مادرش برگردانده شد و... . 4️⃣اساسا دعا کردن یک حالت فطری برای انسانها است که در خود فقر و نیاز را شهود کرده و از طرفی باور به وجود خدایی قادر و عالم متعال دارند. 🔶 این ابراز نیاز و حاجت امری فطری به درگاه چنین عظیمی است به شکلی که استنکاف از آن ورای اجابت شدن یا نشدن نشانه دهنده امری غیر طبیعی است که در متون دینی از آن به عنوان استکبار یاد شده است.🔶 🔷 قرآن کریم دعا را نوعی عبادت میداند: «ادعونی استجب لکم إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین».🔷 5️⃣پیش فرض شبهه حصر فائده دعا برای دعا شونده است در حالیکه میتوان ادّعاء کرد که دعا آثار فردی و اجتماعی برای خود دعا کننده و جامعه نیز دارد که معمولا آثاری قطعی هم هست. 🔸دعا انسان را آرام میکند. 🔸شیوه ای صحیح و معقول در تخلیه عواطف انسان است. 🔸شادابی معنوی می آورد. 🔸انسان را به عالم خوش بین میکند. 🔸 راهی است برای انسانی که کاری از دستش بر نمی آید. 🔸 امتدادی از باورمندی توحیدی انسان در صحنه عمل است. 🔸بلکه شاید ادّعا شود که دعا کردن یکی از نیازهای روانی و عاطفی انسان است. 🔴 دعا صرفا درخواست برای چیزی نیست بلکه وسیله ای برای ابراز نحوه وجود فقری خودمان و نحوه وجود غنائی خداوند و یک تنفّس عمیق معنوی و تقرّب وجود به خداوند متعال است. 🔴 ⚪️دعا به انسان امید میدهد و انسانها را به همدلی و بخشیدن دعوت کرده و نوعی تقدّس اجتماعی را ایجاد میکند. ✅ در روایات هم به این مقوله و تأثیر دعا در جنبه های فردی و اجتماعی تأکید شده است. تأکید بر دعا برای مؤمنین و مقدّم داشتن دیگر بر خود و مبالغه در دعا برای آنها و یا مثلا در نهج البلاغة علی علیه السلام میفرماید: (يتنسّمون‏ بدعائه‏ روح التجاوز) اى يشمّون بدعائه و مناجاته تعالى النسيم الطيب و الهواء الذى تستلذّه النفس و يزيل عنها الهمّ لما حصل من تجاوزه عزّ و جلّ من تقصيرهم و صفحه عنهم. ❌البته میتوان شبهه را اینطور مطرح کرد که وقتی ما دعا میکنیم و نتیجه ای نمیگیریم پس دعا چه فایده ای دارد؟ ⬅️پاسخ این شبهه را با توجّه به نکات پیش گفته از منظر باورمندان به دعا میتوان متوجّه شد. در روایات دینی همچنین وارد شده که دعا در هر حال اثری برای شخص دارد. یا در آینده و عالم دیگر و یا در دفع بلا و... . عالم موازین و مصالح دیگری نیز دارد که انسان اجمالا متوجّه میشود که اساسا نمیتواند توقّع داشته باشد که هر دعائی مستجاب شود. ⛔️⚠️منکرین تأثیر دعا میتوانند اینطور پاسخ بگویند که متدیّنین آنقدر شرایط استجابت را قید و تبصره میزنند و در نهایت با مقوله هایی مانند استجابت در آخرت و مصلحت نبودن و... پوشش میدهند که عملا ادّعای آنها ابطال پذیر نیست لذا ادّعائی قابل بحث نمی ماند.⚠️ 🔻 تأثیرمندی دعا مانند ادّعائی شبیه قوری پرنده سماوی راسل که بین زمین و مرّیخ در مداری دور خورشید میچرخد و آنقدر کوچک است که هیچ تلسکوپی نمیتواند آن را رصد کند! ❌ادّعاء آنطور سامان داده شده که اساسا ابطال پذیر نباشد! آیا مسأله استجابت دعا هم از این قبیل نیست؟ ✅پاسخ این شبهه به صورت خلاصه در دو امر است: ❇️اول اینکه این شبهه مبتنی بر انکار خدا و ادیان آسمانی است لذا اگر کسی با دلایلی نسبت به خداوند و ادیان الهی باورمند باشد و ادّعای استجابت دعا از مسلّمات دین آنها باشد باور به آن معقول و صحیح میشود و چیزی شبیه قوری سماوی راسل و یا زیرکی مبتنی بر بیان ادّعائی غیر قابل ابطال نیست. به عبارتی شبهه در دعا نیست بلکه در وجود خدا و نبوّت پیامبر صلی الله علیه و آله است. ❇️دوم آنکه تجربیات شخصی و حکایات غیر قابل خدشه در تأثیر دعا آنقدر واضح و متواتر است که انکار آن یا ناشی از عدم تجربه شخصی است و یا عدم مرور حکایات و مطالعه آنها و یا شدّت عقیده قبلی در باطل بودن این حکایات و یا مکابره است.
.
باسمه تبارک و تعالی (9) «إنّا زیّنّا السّماء الدّنیا بزینة الکواکب» «حکمت وجود ستارگان و اجرام سماوی از منظر علم شیمی» 🔵دیدن آسمان همواره برایم از زیباترین و با شکوهترین تجربه های شخصی بوده است. آن هم آسمان کویر هنگام سکوتی عمیق و دور از نورهای زمینی در شب! این تجربه را از دست ندهید! از بسیاری از مواعظ و درسهای اخلاقی و کتب عرفانی بیشتر میتواند اثر کند! 🔴از قبل برایم این پرسش بود که حکمت از خلقت این همه ستارگان چیست؟ تازه اینها و عجایبش به تعبیر قرآن کریم در سماء دنیا است. آسمانهای دیگری نیز در عالم هستی هست که روح انسان بعد از مرگ با عبور از چیزی شبیه تونل -به تعبیر امروزی- یا شبیه چاه و بالا آمدن از آن -به تعبیر قدیمی- از این آسمان با همه شکوهمندی اش گذر کرده و وارد آنها میشود. 🔹همین آسمان دنیا هم به گونه ای است که نگریستن به آن دلالتهای هستی شناسانه، اخلاقی و هنری و... زیادی میتواند داشته باشد. از دلالتهای واقعی مانند یادآوری اتقان صنع و دلالت به عالم غیب گرفته تا دلالتهای شاعرانه برای طبعهای مستعدّی مانند طبع حافظ شیرازی: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کِشته ی خویش آمد و هنگام درو 🔔در قرآن کریم به عدم غفلت از این آیه ها و نشانه ها تأکید فراوان شده است:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ* الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ‏ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ* رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ* رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ* رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعاد» 🔸خدا رحمت کند مرحوم آیت الله حائری شیرازی را که دلالتی اخلاقی از آسمان برداشت میکرد و میفرمود خدا آسمان را قرار داده تا تعلّقات انسان را صفر کند! یک نگاه پر معنی به آسمان کافی است که انسان را از عالم ببرد! محبّت این دنیای محدودی که خود را مانند کرم در آن تنیده ایم کنده و وارد عوالم با عظمتتری کند! غایتمندی و عبث نبودن را به ما یادآوری کند! 🔶البته روشن است که قرآن کریم صراحتا حکمت آفرینش ستارگان و اجرام آسمانی را در بعد تزیینی و دلالتی بر عبث نبودن آفرینش و اموری از این دست بیان نموده است. حقیقتا هم زیبایی خیره کننده ای که قرآن کریم آن را بیان میکند میتواند نکته ای جالب توجّه باشد. همچنین محفوظ ماندن از شیاطین که هنوز علوم متعارف بشری مانند بسیاری از امور دیگر درکی از این ابعاد غیبی بلکه ابعاد مادّی آن هم پیدا نکرده است. از منظر قرآن کریم این زیبایی و شکوهمندی آیه ای بزرگ برای دلالت بر خداوند متعال است. 🔶ولی روشن است که این بیان قرآنی نافی فحص و بحث از اسرار طبیعی تکوّن این اجرام و آثار آنها در عالم نیست. حتّی گاهی در نجوم قدیم از تأثیر این کواکب در حوادث عالم و طالع انسانها و احکام نجومی سخن گفته شده است. 🔻این مطلب را میتوان اعتراف کرد که از دیرباز یکی از آسیبهای فهم دینی آن بوده که به گونه ای از فاعلیت خداوند متعال یاد میکرده اند که یا منکر اثرگذاری علل متوسّط دیگر میشده اند یا دیگر انگیزه ای برای تحقیق در این حوزه برایشان باقی نمی مانده است. علوم طبیعی در هر حال در دنیای قدیم ضربه خورده بود.🔺 🚫همین رویکرد غلط بوده که امروزه باعث سوء تفاهمی جدّی برای برخی دانشمندان شده و آنها را به الحاد سوق داده است؛ گویا خدای آنان فراری الهیاتی برای تبیین مجهولات بشری بوده و از اینجاست که الهیاتشان از سنخ الهیّات شکاف! برای پر کردن خللهای تبیینی بوده است! برخی از ملحدین معاصر در یکی از آثارش اینگونه از این مطلب انتقاد کرده است: ❌«آیا فرض وجود خدا چیزی را تبیین میکند؟ نه، خدا یک تبیین نیست بلکه شکست تبیین است. شانه بالا انداختنی است و نمیدانم گفتنی که در زر ورق روحانیت و تعالیم دینی پیچیده اند. اگر کسی پای خدا را برای تبیین چیزی به میان بکشد، معمولا منظورش این است که هیچ سر نخی در دست ندارد، پس راز را ناشی از آن وهم دست نیافتنی ناشناختنی آسمان نشین می شمارد. اگر بپرسید که منشأ فلان چیز چیست، به ظن قوی یک پاسخ مبهم شبه فلسفی دریافت میکنید از این قبیل که همواره موجود بوده، یا خارج از طبیعت بوده است. که البته این هیچ چیز را توضیح نمیدهد».❌ 👌البته ما نیز این آسیب الاهیاتی را در دنیای سنتی قبول داریم ولی معتقدیم این امر اشکالی منطقی بر باور دینی نبوده و اگر امورات عالم را کار خدا میدانیم منافاتی با تحقیق و بحث از علل طبیعی ندارد. 🔶مرحوم علامه طباطبایی این حقیقت را در ذیل آیه 19 سوره مبارکه ملک «أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ‏ وَ يَقْبِضْنَ‏ ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ بَصِير» بیان نموده است: 📃«و قرار الطير حال الطيران في الهواء من غير سقوط و إن كان مستندا إلى أسباب طبيعية كقرار الإنسان على بسيط الأرض و السمك في الماء و سائر الأمور الطبيعية المستندة إلى علل طبيعية تنتهي إليه تعالى لكن لما كان بعض الحوادث غير ظاهر السبب للإنسان في بادي النظر سهل له إذا نظر إليه أن ينتقل إلى أن الله سبحانه هو السبب الأعلى الذي ينتهي إليه حدوثه و وجوده، و لذا نبههم الله سبحانه في كلامه بإرجاع نظرهم إليها و دلالتهم على وحدانيته في الربوبية و قد ورد في كلامه تعالى شي‏ء كثير من هذا القبيل كإمساك السماوات بغير عمد و إمساك الأرض و حفظ السفن على الماء و اختلاف الأثمار و الألوان و الألسنة و غيرها مما كان سببه الطبيعي القريب خفيا في الجملة يسهل للذهن الساذج الانتقال إلى استناده إليه تعالى ثم إذا تنبه لوجود أسبابه القريبة بنوع من المجاهدة الفكرية وجد الحاجة بعينها في أسبابه حتى تنتهي إليه تعالى و أن إلى ربك المنتهى»
🔵بگذریم؛ آنچه میخواستم بگویم اینها نبود! مطلبی میخواندم که برخی از حکمتهای دیگر وجود این اجرام آسمانی را از منظر علم شیمی بیان کرده بود که برایم جالب بود. منظری دیگر از بحث که مانند بسیاری چیزهای دیگر به آن توجّه نکرده بودم. 🔻حقیقتا انسان موجودی ضعیف و محدود است و نباید هیچگاه دچار غرور و توقّف شود!🔺 🔸قبل از بیان حکمت ستارگان و اجرام آسمانی از منظر علم شیمی مناسب است یک مقدمه کوتاه در زمینه علم شیمی بیان کنم تا آن مطلب را بهتر درک کنیم: 📝⚛️شیمی شاخه‌ای از علم است که به بررسی عناصر، ترکیب‌های ساخته شده از اتم‌ها، مولکول‌ها و یون‌ها، ساختار شیمیایی، خواص و رفتار مواد و تاثیر مواد بر همدیگر و همچنین تغییراتی که یک ماده در حین انجام یک واکنش با مواد دیگر از خود بروز می‌دهد، می‌پردازد. ⬅️در نمایی کلی از علم، شیمی در جایی میان رشته فیزیک و زیست‌شناسی قرار می‌گیرند. ⬅️نظریه اتمی پایه و اساس علم شیمی است. این تئوری بیان می‌دارد که تمام مواد از واحدهای بسیار کوچکی به نام اتم تشکیل شده‌اند. ⬅️ماده به‌طور کلی تمام آن چیزی است که اشیاء فیزیکی شامل آن می‌شوند. اتم کوچکترین واحد تشکیل دهنده یک مادهٔ ساده است که می‌تواند به کمک پیوند شیمیایی به اتمی دیگر متصل گردد. ⬅️اتم از یک هسته مرکزی با بار مثبت محاطه شده با ابر الکترونی با بار منفی تشکیل شده‌است. ⬅️هسته نیز خود از پروتون که دارای بار مثبت است و نوترون که از لحاظ الکتریکی خنثی است تشکیل شده‌است. ⬅️اتم‌ها با توجه به تعداد پروتون‌ها و نوترون‌های آن‌ها طبقه‌بندی می‌شوند. عنصر در دانش شیمی به ماده‌ای گفته می‌شود که اتم‌های آن تعداد پروتون‌های برابر در هسته‌ی خود داشته باشند. ⬅️ عناصر شیمیایی می‌توانند در هنگام واکنش شیمیایی با یکدیگر ترکیب شده و تعداد بیشماری ماده شیمیایی به‌وجود آورند؛ مثلاً آب نتیجه واکنش عنصرهای هیدروژن و اکسیژن است. ⬅️عناصر شیمیایی را نمی‌توان به کمک واکنش‌های شیمیایی معمولی به یکدیگر تبدیل کرد. تنها واکنشی که می‌توان با استفاده از آن تعداد پروتون‌های هسته اتم‌های یک عنصر را تغییر داد و یک عنصر را به عنصر دیگری تبدیل کرد، یک واکنش هسته‌ای است که آن را واکنش تبدیل هسته‌ای می‌نامند. ⬅️تا کنون ۱۱۸ عنصر، کشف یا ساخته شده‌اند. از این تعداد، ۹۴ عنصر در طبیعت یافت می‌شوند و بقیه به‌طور مصنوعی و به کمک واکنش‌های هسته‌ای در آزمایشگاه ساخته شده‌اند. ⬅️مولکول کوچک‌ترین ذرهٔ یک مادهٔ شیمیایی خالص است که ویژگی‌های آن ماده را دارد. یک مولکول از دو یا چند اتم تشکیل شده که با پیوند شیمیایی به هم متصلند.⚛️
♻️برگردیم به حکمت وجود ستارگان از منظر علم شیمی! در کتاب پندار خدا اثر آتئیست معروف، ریچارد داوکینز مطلب جالبی در این زمینه دیدم که با کمی اختصار عین آن را نقل میکنم: 📖«تصادفی نیست که وقتی به آسمان شب مینگریم ستارگان را میبینیم. چرا که ستارگان یک پیشنیاز لازم برای وجود اغلب عناصر شیمیایی هستند و بدون شیمی حیات نمیتوانست ایجاد شود. 📖 فیزیکدانان محاسبه کرده اند که اگر قوانین و ثوابت فیزیک حتی اندکی متفاوت با مقادیر فعلی شان بود، جهان چنان میشد که دیگر ایجاد حیاتی در آن ممکن نبود. از جمله این ثابتهای فیزیکی، مقدار نیروی به اصطلاح قوی است که همان نیرویی است که اجزای هسته اتم را به هم مقید کرده است. 📖برای شکافتن هسته اتم باید بر این نیرو غلبه کرد. نیروی قوی را با مقیاس E میسنجند که برابر با نسبت جرمی از هسته هیدروژن است که هنگام همجوشی هسته های هیدروژن و ایجاد هلیوم، به انرژی تبدیل میشود. 📖چنین مینماید که لازمه ی وجود شیمی که پیشنیاز ایجاد حیات است این باشد که ثابت نیروی قوی خیلی نزدیک به این مقدار مورد نیاز باشد. 📖تعداد عناصر شیمیایی که ما میشناسیم مشتمل بر حدود نود عنصر جدول تناوبی است که به طور طبیعی ایجاد شده اند. هیدروژن ساده ترین و فراوان ترین عنصر است. 📖همه عناصر دیگر جهان نهایتا حاصل همجوشی هسته های هیدروژن هستند. همجوشی هسته ای فرآیند دشواری است که در شرایط فوق العاده داغ درون ستارگان و بمبهای هیدروژنی رخ میدهد. تعداد ستارگان نسبتا کوچک مانند خورشید ما که فقط میتوانند عنصر سبکی مانند هلیوم تولید کنند اندک است. هلیوم پس از هیدروژن دومین عنصر سبک در جدول تناوبی است. 📖اما تشکیل اغلب عناصر سنگین تر نیازمند ستارگانی است که از خورشید بزرگتر و داغتر باشند تا بتوانند در یک سلسله فرآیندهای همجوشی هسته ای عناصر سنگین تر را ایجاد کنند. 📖گاهی ستارگان بزرگ منفجر میشوند و موادّ درون خود را به صورت ابرهایی از غبار در فضا می پراکنند. این مواد شامل عناصر جدول تناوبی هم هست. 📖این ابرهای غباری تدریجا متراکم میشوند و ستارگان و سیارات جدیدی تشکیل میدهند که سیاره ی ما یکی از آنهاست. 📖به همین سبب است که زمین علاوه بر هیدروژن همه جا حاضر، سرشار از دیگر عناصر دیگر است. عناصری که بدون آنها شیمی و تکوین حیات محال میبود. مقدار نیروی قوی تعیین میکند که سلسله همجوشی های هسته ای تا کجای جدول تناوبی بالا میرود. 📖اگر مقدار نیروی قوی کمتر بود هیچ عنصری جز هیدروژن در جهان به وجود نمی آمد و هیچ شیمی جالب توجهی حاصل نمیشد. 📖اگر این مقدار بیشتر بود همه ی هیدروژن جهان دچار همجوشی میشد و به عناصر سنگینتر تبدیل میشد. میدانیم که شیمی بدون هیدروژن نمیتوانست به تکوین حیات بیانجامد. بدون هیدروژن دیگر آبی نبود و بدون آب حیاتی نبود» 🔵وقتی این مطلب را خواندم به ذهنم خطور کرد که گویا ما در میان آسمانها و این همه ستارگان در میان چیزی شبیه یک کارگاه شیمیایی بزرگ هستیم که اینقدر حکیمانه عالم را رقم زده است. ستارگان از این منظر چیزی شبیه شیشه های آزمایشگاهی است که عناصر لازم را برای حیات ایجاد نموده است. این عناصر با انفجارهای بزرگ در عالم پخش شده و در زمین یافت میشود. همین عناصری که امور شیمیایی عالم مادّه به وسیله آنها سامان می یابد. فکرش را بکنید! خورشید یک کره هیدروژنی است که در دمای بیش از یک میلون درجه کلوین طیّ فرآیند همجوشی هسته ای به هلیوم تبدیل میشود! ⚪️اگر اینها عجائب عالم مادّه است، خدا میداند در عالم مجرّد از مادّه چه خبر است! بر اساس قاعده امکان اشرف عجایب عالم مادّه دلالت بر آن دارد که به طریق اولی عجایبی شگرفتر در عوالم بالاتر در پیش خواهیم داشت! 🔶به تعبیر مرحوم ملّا صدرا در جلد دوّم اسفار در بحث مثل افلاطونی: 📃«الممكن الأخس إذا وجد فيجب أن يكون الممكن الأشرف قد وجد قبله و لما كان عجائب الترتيبات و لطائف النسب واقعة في العالم الجسماني من الأفلاك و الكواكب و العناصر و مركباتها و كذلك في عالم النفوس من العجائب الروحانية و الغرائب الجسمانية من أحوال قواها و كيفية تعلقها بالأبدان و لا شك أن عجائب الترتيب و لطائف النسب و النظام الواقع‏ في العالم العقلي النوري أشرف و أفضل من الواقع في هذين العالمين الأخيرين في الوجود فيجب مثلها في ذلك العالم كيف و غرائب الترتيب و عجائب النسب في العالم الجسماني أظلال و رسوم لما في العالم العقلي فهي الحقائق و الأصول و الأنواع الجسمانية فروع لها حاصلة منها»