#السلام_ایها_غریب
#سلام_مولای_مهربانم
هر دم بگو میان قنوتت بہ صد نیاز
عَجل علے ظُهورکَ یا فارسَالحـِجاز
هردمبگو بہ اشکروان روبہ آسمان💔
عَجل علے ظهورکَیا صاحبَالزَمان😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبحتون_مهدوی
تقدیم به مدافعان حرم؛
تو را حسین علی دیده و تو را خوانده
که تو شهید حفاظت از دختر حیدری
شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
صبحتون شهدایی
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زيبا ازتصاوير شهدای مدافع حرم
جوونيم وبا احساسيم
به روي حرم حساسيم
بي بي دو عالم ماها
همه واسه تو عباسيم
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت168
نگاهم به علیرضا بود که هنوز وسط حوضچه ی آب می لرزید .
خنده ام گرفت که گفتم :
_آب تنی کیف میده .
من وحسام برگشتیم .حالا راه برگشت راحت تر بود.جز همون یه تیکه راه باریک که باید نشسته از روی سنگ ها پایین می رفتیم . باقی راه سرازیری بود و خود تپه ها تو رو سمت پایین تپه می کشیدند . به اولین تپه که رسیدیم .حسام دستمو گرفت و گفت :
-ندو ... سُر میخوری ... مثل من پایین بیا .
همراه بودنش ، آرامشی داشت که بهم میگفت ، مراقبمه . نگرانمه . اصلا همیشه همراه منه.
و بود. خیلی هم مراقبم بود. مراقب نفس هام که زیادی تند نشه .
" میخوای اینجا استراحت کنیم ؟"
مراقب راه رفتنم که زمین نخورم
" الهه دستمو محکم بگیر نخوری زمین "
مراقب حتی معده ام .
" الهه معده ات که درد نمیکنه ؟ "
نگرانیشو دوست داشتم .این نگرانیش یه حال خوب رو توی وجودم زنده میکرد. یه نفر بود . یه نفر رو داشتم که واسه ثانیه به ثانیه ام ، نگران میشد و من تک اسم روی قلبش بودم .... من عشقش بودم. بانویش بودم.
رسیدم به خونه ی خاتون . هنوز علیرضا و هستی نیومده بودند.خسته شده بودم ، حسابی . واقعا کوه کنده بودم .نشستیم توی ایوان خاتون که خاتون بازم برامون چای بهارنارنج آورد و گفت :
_گفتم خسته میشید .
حسام تکیه داد به دیوار و یه پا خم کرد و ساعد دستش رو روش گذاشت و گفت :
_خسته !! باباعقل این علیرضا خودش خستگی میآره .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#ڪوثرانہ 🥀
#یازهــرا...
🥀تو رفتے و روزگارِ حیدر بد شد
🖤محڪوم، بہ مظلومیٺ ممتد شد
🥀شمشیرِ غلافے ڪه بہ بازوے تو خورد
🖤در آخر سر سهم علے خواهد شد
#مظلومعالمعلــے💚
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
💎قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
أفضَلُ الإِيمانِ أن تُحِبَّ للّه ِِ و تُبغِضَ للّه ِِ .
پيامبراکرم صلى الله عليه و آله می فرمایند:
برترين ايمان ، آن است كه براى خدا دوست بدارى و براى خدا دشمن بدارى .
📖المعجم الكبير،ج۲۰،ص۱۹۱،ح۴۲۵
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
✨﷽✨
✅عواقب سستی در نماز
✍حضرت زهرا(س) می فرماید : از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری مکنند، پرسیدم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:
1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد.
2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد.
3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند.
4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند.
5 دعایش مستجاب نخواهد شد.
6 برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.
7 ذلیل خواهد مرد.
8 گرسنه جان خواهد داد.
9 تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند, تشنگی اش برطرف نخواهد شد.
10 خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد.
11 قبرش را تنگ گرداند.
12 قبرش تاریک باشد.
13 خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند.
14 به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.
15 و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.
📚مسند حضرت فاطمه الزهراء (س)، ص۲۳۵
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
🏴 چشمِ همه منتظرِ انتقام توست...
▪️اللهم عجّل فرجَ ولیکَ المُنتقم 🤲
#انتقام_حضرت
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت169
خاتون دستاشو بالا برد وگفت :
_خدا حفظش کنه چه پسر بامزه ایه.
_بامزه ! دیونه است !
خندیدم و برای اذیت کردن حسام گفتم :
_غیبت !
انگار تازه متوجه شد که گفت :
_استغفرالله از دست این علیرضا.
بعد نگاهش جَلد من شد:
_تو که خوبی ؟ معده ات درد نمی کنه ؟
یه نگاه به خاتون کرد و بعد نگاهش رو به من دوخت. لباش غنچه شد و بوسه ای در هوای مرطوب حیاط فرستاد .
لبانم کج شد به لبخندی نیمه که صدایی آشنا آمد .
-آی خاتون جونم ... بیا ببین با دامادت چه کردند !
علیرضا بود . پیرهنش هنوز خیس بود .سر و صورتشم همینطور . با اون هوای مرطوب معلوم بود که خشک نمیشد.
خاتون یکدفعه از جا پرید :
_ای خاک برسرم ....
حسام زیر لب گفت :
_دوراز جونت .
-چی شده ؟
علیرضا ایستاد مقابل ایوان و با دستش حسام رو نشونه رفت :
_اون ....اون شاه پسرت ... اون گل پسرت ... منو انداخت توی آبشار .
سر خاتون چرخید سمت حسام و با اون لحجه ی قشنگ شمالیش گفت :
_اِ ...حسام جان ... قربان تو برم ... تو این بلا به سرش آوردی ؟!
حسام باهمون ژست مقتدرانه اش سری تکون داد و گفت :
-بله خاتون جون ...حقشه عزیز من ...
خاتون دستشو سمت علیرضا دراز کرد:
_بیا بالا ... چای بهار نارنج دم کردم ...
هستی گفت :
_نه خاتون جان ... بره یه دوش بگیره بعد .
حسام بلند و جدی گفت :
_دوش گرفته ... آب آبشار پاک پاکه .
از حرف حسام خندیدم که با چشم غره ی علیرضا ، دستم رو جلوی دهانم گرفتم . علیرضا با حرص گفت :
_باشه آجی الهه ... آدم با برادرش اینکارو نمیکنه .
حسام باز لج کرد:
_رضائی البته .
گره ابروهای علیرضا محکم شد :
-برادر برادر دیگه ... خونی و رضائی نداره .
دیدم داره جنگ میشه گفتم :
_حالا برو یه دوش بگیر بیا دیگه .
علیرضا رفت .خاتون نشست و با یه نگاه خاص حسام رو زیر و رو کرد:
_شیطون نبودی تو ... چکار کردی با پسر مردم !
-پسر مردم ... دامادمونه ... باید ادب بشه ...
ازحرفش باز خنده ام گرفت.
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگرعالمشودانگشتر نـــــاب🌿
توبرانگشــتࢪعـــالمنگــینے💚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روزمادر✨
#میلادحضرتفاطمهزهرا ۜ❤️
#مادر تجلےعشقِخدابہبندگانش😌🌱
.↷♡
┄•●❥
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
✨بار الها🙏
✨امشب درد های عزیزانم را
✨درمان باش
✨نور امید خود را
✨بر دل هاشان بتابان
✨و خانه هاشان را
✨سرشار از لبخند رضایت کن✨🙏
✨آمین یا رَبَّ 🙏
شبی✨
رویایی✨
همراه با✨
آرامش و یاد خدا✨✨
براتون ✨
آرزومندم✨
شبتون به نور خدا روشن ✨
فرداتون پرامید✨
درپناه خدا باشیـد ✨🙏