eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 ✬ يكى از عواملى كه نشان‌دهنده توجه به همسر است، تحسین كردن و تشويق اوست. ✮ چه اشكالى دارد كه مرد از دست‌پُخت همسرش تعريف كرده و او را به جهت پختن غذاى لذيذ، تشويق كند؟ ✬ چه زیباست وقتى شوهر از بيرون، خريد می‌کند، زن از ميوه‌هاى خوبى كه انتخاب كرده تعريف كند. ✬ اين تعريف‌ها نشان مى‌دهد كه ما متوجّه زحمات و تلاش‌هاى همسرمان هستيم ✩ و البته عامل افزایش محبت به همسر نیز هست. 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خدایا🙏 💫دراین شب 🌸 دلهای دوستانم را 💫سرشاراز نور وشادی کن وآنچه را که 🍂🌸 💫به بهترین بندگانت عطا میفرمایی به آنها نیز عطا فرما🙏🍂🌸 💫شبــتون بخیروشادی✨💫 یا علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیدوارم خـــداوند برای امروزتــون🌸🍃 سبـد سبـد اتفاقهــای🌸🍃 خـوب وخـوش رقـــم بزنه...🌸🍃 وحال دلتـــون مثل گـ🌸ــل تــازه وبا طــراوت باشه...🌸🍃 🌸🍃
🔰 ✸ انسان نباید خود را با افراد تبهکار و فاسق و منافق بسنجد و بگوید : ✩ الحمدالله خوشا به حال ما که در این راه آمدیم و به دام کفر و نفاق نیفتادم. ✸ امام مجتبی می فرماید :هرگز خود را با بدان و اهل دنیا نسنجید و گرنه ضرر کرده اید. ✸ خود را با شهدای کربلا و یاران پاک اباعبدالله الحسین بسنجید، با آنان که چهل سال با وضوی نماز عشای خود نماز صبح را خواندند. 📚چه بگوییم ج 2ص 811 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
🦋 ❁ شخصی اولین بار که کلم دید، با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگها است ✩ ‌اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید. ↫ و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... ❁ وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه‌ای در کار نبود! ✩ آن زمان بود که دانست کلم مجموعه‌ی همین برگهاست. ❁ ما روزهای زندگی را تند تند ورق می‌زنیم ✩ و فکر می‌کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید به آن برسیم ↫ درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...😔 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین 📿 پشت میز شرکت بودم و فکرم توی آشوب اون چند روز . در اتاق باز شد . مهندس بود . با اون نگاه پدرانه ی مهربانش منو دقیق زیر نظر گرفت و گفت : _امروز چی شده ؟ همراه با بلندایِ نفسی عمیق گفتم : _امروز رو از مرخصی هام به حساب بیارید. جلو اومد . با این جمله ام آشنا بود: _امروز چرا ؟ -باید تمومش کنم . خوب می دونست از چی حرف می زنم . دست به سینه جلوی میزم ایستاد و گفت : _به خودشم گفتی ؟ -نه . -چرا با خودش رو راست حرف نمی زنی ؟ -زدم . -چی گفت ؟ همراه با آهی برگه های شرکت رو از روی میز جمع کردم و گفتم : _هیچی ...میگه بهت نیاز دارم بمون ولی در واقع من فقط ابزاریم واسه حریص کردن پسر عموش یا همون شوهر سابقش . -ببین پسرم . سرتا پا گوش شدم که گفت : _خودت می دونی چقدر دوست دارم ... تو پاکی ... دل پاکی داری ... واسه روزهایی مثل امروز که فکرت درگیر زندگیت می شه تا کار ، مرخصی رد می کنی ، توی این دور و زمونه از این جور کارمندا گیر هیچ شرکتی نمیآد ... اینا رو گفتم که بدونی دوستت دارم .... من هرکاری تونستم واسه تو کردم .حیفم اومد پسر به این خوبی به عشقش نرسه ... از دادن ماشینم ، بهت گرفته تا خریدن اون ویلای آبا اجدادی ...اما اینو از من قبول کن ... کسی که تو رو واسه قلبت نخواد ... واسه خودت نخواد ... واسه عشقت نخواد به دردت نمیخوره ... بلایی نبوده این دختر سرتو نیاره ... چقدر واسش مایه گذاشتی از مالت از جونت از هشت ماه عمرت ... آخرش که چی ؟! که بشی مایه ی حسرت واسه شوهر سابقش ؟! قیدشو بزن پسرم ... باید پای کسی بسوزی که لااقل واست تب کنه . دقیقا همون فلسفه و منطق عقلانی خودم که بعد از اینهمه مدت بهش رسیده بودم .سکوتم باعث شد مهندس ادامه بده : است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
•『🌱』• . بچه‌ها‌دوست‌خوبی‌دارید‌ڪه‌قبل‌بہ‌دنیا اومدنتون‌خودشوبراتون‌فدا‌کردھ‌باشہ!؟ شھـدٰاقبل‌اینڪه‌بہ‌دنیا‌بیاید جونشــونُ‌براتون‌فدا‌کردن!(: 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
🔰 : ❈ هرجا حدیثی، آیه‌ای، دعایی بھ دلت خورد، بایست؛ ↫ مبادا یک وقت بگذری و بروی، صبر کن؛ ❈ رزقِ‌معنوی خیلی مخفی‌تر از رزق مادی است؛ ↫ یک نفر از دری، دیواری می‌گوید ↫ ودر حقیقت خداست؛ ↫ کھ با زبان دیگران با شما حرف می‌زند...! 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
•『🌱』• . بـھ‌‌قول‌‌ِ‌علامـہ‌حسن‌‌زادھ.. خدایـا‌ازتوبـہ‌هام‌توبـہ :) 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین 📿 _این دختر شاید توی این هشت ماه یه کارایی کرده که تو بیشتر وابسته اش شدی .... همین ماشین که برات خریده اما از عشق نخریده فقط واسه رفع عذاب وجدان خودش خریده ، واسه جبران عمری که از تو گرفته ، خریده ... پای این آدم نمون ... به دردت نمی خوره . کف دستم رو باز کردم و روی گونه هایم کشیدم و زیر لب بلند گفتم : -لا اله الاالله ... می دونم ... همه ی اینارو می دونم و دارم به هزار جون کندن خودمو راضی می کنم که تمومش کنم ... امشب بهش قول دادم شام ببرمش بیرون . -برو امشبم برو ، ولی آخر شب باقی مهلت محرمیتتون رو ببخش و خلاص ... پدر اون دختر راست می گه که تو بازیچه ی دست دخترش شدی وگرنه هشت ماه کم نیست !... لااقل باید یه بار بهت می گفت که دوستت داره ... بالاخره زندگی مشترکه نمی شه یه طرفه باشه ... حالا هم بلند شو برو ... امروز رو برات مرخصی رد میکنم ... همه ی برگه هام رو جمع کردم گوشه ی میز و گفتم : _دعام کنید می ترسم با این اوضاع روحی هر روز مرخصی بگیرم . -دعات می کنم پسرم ... تورو که می بینم میگم کاش یه همچین پسری داشتم چرا دعات نکنم ... برو ان شاءالله درست میشه . تمام طول راه تا خونه ی عمه رو فکر کردم . هیچ راه دیگری نبود که نبود آخرین شاخه گل رو براش خریدم و رسیدم به خونه ی عمه . زنگ زدم ، عمه گفت ، الهه هنوز حاضر نیست که گفتم منتظر می شم . توی ماشین نشستم و باز فکر کردم . از هر سمت و سویی که به قضیه نگاه می کردم ، بازم می رسیدم به همین بن بست که راهی جز جدایی نیست . نفهمیدم چقدر فکر کردم و منتظر شدم تا الهه اومد . چند وقتی بود که چادر سر می کرد . شاید از دهه ی اول محرم . نشست روی صندلی جلو و با انرژی گفت : است نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏 🌸🌼🌸🌼🌸 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝