8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی قراری فرزند شهید مصطفی صدر زاده🥺💔
#شهداشرمندهایم 😔
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
خـــداونـــدا...!
#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !
مرا ببخش😔 با همه نقص هایم ...!
با تمام #گناهانم...!
لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شهــادت میخواهد ...
#شهیدانه
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا برخی سیاسیون چپ و راست و... اینقدر از آمدن دکتر #سعیدمحمد واهمه دارند؟
مردم کار رو تمام خواهند کرد...
جوانان نقش آفرینان اساسی در آینده این کشور خواهند بود..
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
حاجقاسمسلیمانی
یكباردرفرودگاهبغدادترورشد
صدبارتوایران💔!!
#نارفیق | #مسئولبیشرف
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت333
جوابم رو نداد. همون موقع صدای بوق ماشینی بلند شد و هستی که هنوز کنار پنجره بود، لبخند زد و گفت :
_حلالزاده اومد.
-کی اومد؟!
نگاه هستی اینبار سمتم چرخید :
_حسام .
-چی !! توگفتی خودت و علیرضایی فقط !
-خب آره ... تو ماشین فقط من و علیرضا بودیم ولی اینجا ..
اخم کرده گفتم :
_هستی چرا به من نگفتی ؟! من حوصله ی این بشر رو ندارم .
-توکاری نداشته باش ... برو توی اتاق خواب فقط گوش کن ببین من چه طوری جواب سئوالاتو از زبون حسام بیرون میکشم .
-ای خدا .
از جا برخاستم و یه نگاه به بیرون انداختم .
حسام بود.توی حیاط با علیرضا حرف میزد که هر دو سمت خانه آمدند و هستی فوری گفت :
_برو دیگه .
دلم می خواست جواب سئوالاتم رو از زبون خودش بشنوم واسه همین گرچه از این دروغ هستی و علیرضا ناراحت شدم ولی سمت یکی از اتاق ها که نزدیک پذیرائی بود رفتم و در اتاق رو باز گذاشتم تا بشنوم .صدای علیرضا بلند شد :
-یا الله .
چند بار گفت و حسام هم که انگار بی خبر تر از من بود اعتراض کرد:
_واسه زن خودتم یا الله میگی !
-خب دیگه ....
-سلام داداش ...خوب کردی، اومدی ... تنهایی؟!
-سلام ... آره دیگه ، تنهام ... پس باید با کی باشم !
-گفتم شاید بری اجازه ی الهه رو هم از عمه بگیری بیاریش .
صدای حسام با تعجب بلند گفت :
_کی ؟! الهه ؟! من برم دنبال الهه ؟! حالت خوبه تو ؟!
-خب چه اشکالی داره ! باید بالاخره با هم حرف بزنید تا سوءتفاهم ها حل بشه .
-کدوم سوءتفاهم !! سو ءتفاهمی نیست عین حقیقته .
هستی با ناراحتی گفت :
_عین حقیقته ؟ برگشتی به الهه گفتی ببخشید که نَمردم و عقدتون بهم خورد ؟! آخه این چه حرفیه بهش زدی داداش !چرا فکر می کنی الهه مشتاق عذاب کشیدن تو بوده ؟
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
•° حاجیفدایخیانتِشماشد
بایدسیلیمحکمیبخورید!😡👊
#حاجقاسم | #خیانت 🤜
════°✦ ✦°════
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 پروردگارا !
به هر چه بنگرم...
تـو در آن آشکاری ..
🌸 و چه مبارک است
روزی که با نام زیبای تو
و با توکل بر اسم اعظمت.
آغاز می گردد ای صاحب کرامت
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو ...
پناهمان باش ای بهترین
╰══•◍⃟🌾•══╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎆 در ماه رمضان بشرطی آمرزیده میشوی که...؟
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#شهیدجهادمغنیه 🕊
رو خودتون جوری کار کنید
که اگر یه گناهم کردید ، گریتون بگیره...(:✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت334
-نبوده ؟ هشت ماه تمام ، کنارش بودم ، هی گفت ، عقدمون موقته ، آرش برگرده همه چی بهم می خوره ، من هنوز آرش رو دوست دارم ...خب آرش خانش برگشت ... چشمش روشن ....
-الهه واسه خاطر تو اعتصاب غذا نکرد؟
صدای عصبی حسام بالا رفت :
-اعتصاب غذاشو می خوام چکار؟ یه بار به من نگفت که تو دلش چه خبره ، تا همه چی بهم خورد ، خانم اعتصاب غذا می کنه ، به آرش ، نه می گه ... چه فایده ! بعد اینهمه آدم ... چرا محمد ؟آرشو رد کرد که به محمد بله بگه ؟ که فقط بشه سوهان روح من ؟! که عذابم بده ؟!
-نه به خدا حسام جان ... من باهاش حرف زدم ...اشتباه می کنی تو ... با اصرار پدرش محمد رو قبول کرد.
سرم رو چسبوندم به همون باریکه ای که درو باز گذاشته بودم و حسام باز گفت :
_چه ساده ای تو ، هستی ! من الهه رو شناختم ... من ... من بدبخت که فقط شدم آرامبخش خانم ... سر وقتش ردم کرد برم ...فکر می کنی نفهمیدم توی آی سی یو ، که تند و تند افتاد دنبال کارای عقدش با محمد که مبادا من بمیرم و عقدش عقب بیافته !؟
-نه !! به خدا نه داداش ... مامان گفت مراسمشونو جلو بندازن.
قلبم از شنیدن حرف های حسام و آنهمه سوء تفاهم داشت ایست می کرد .تکیه زدم به دیوار تا سقوط نکنم که حسام عصبی ادای صدای منو در آورد:
_یکی رو دوست دارم می خوام برم بهش بگم ... خاک تو سر من کنن که هشت ماه کنار دستش بودم ، همین یه جمله رو به من نگفت ، تاهمه چی تموم شد ، خانم داد و هوار راه انداخت ، خودشو بست به اعتصاب غذا که حسامو می خوام ...می خوام چکار دوستی خاله خرسه رو .
طاقتم تمام شد .پچادرم رو چنگ زدم و چمدونم رو دست گرفتم و از اتاق بیرون زدم . حسام داشت حرف می زد که جلوی چشماش ایستادم :
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقِحاجی
فقطاونکسیبودکه
حاجیوصیتکردتلقینشرواونبراش
بخونه💔((:
وگرنهکهبقیهتون
سوءتفاهمیبیشنیستید ...!!
#حاجقاسم
#ظریفخجالتبکش
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝