❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
خجالت کشیدم و گفتم: «ممنون. می روی بیرون. می خواهم لباسم را عوض کنم.»
دستم را گرفت و گفت: «چی! می خواهم لباسم را عوض کنم! نمی شود. باید همین لباس را توی خانه بپوشی. مگر نگفتم ما عید نداریم. اما هر وقت که پیش هم هستیم و تو می خندی، عید است.»
گفتم: «آخر حیف است این لباس مهمانی است.»
خندید و گفت: «من هم مهمانت هستم. یعنی نمی شود برای من این لباس را بپوشی؟!»
تسلیم شدم. دستم را گرفت و گفت: «بنشین.»
بچه ها آمده بودند توی اتاق و از دیدن من و لباس نواَم تعجب کرده بودند. صمد همان طور که دستم را گرفته بود گفت: «به خاطر ظهر معذرت می خواهم. من تقصیرکارم. مرا ببخش. اگر عصبانی شدم، دست خودم نبود. می دانم تند رفتم. اما ببخش. حلالم کن. خودت می دانی از تمام دنیا برایم عزیزتری. تا به حال هیچ کس را توی این دنیا اندازه تو دوست نداشته ام. گاهی فکر می کنم نکند این همه دوست داشتن خدای نکرده مرا از خدا دور کند؛ اما وقتی خوب فکر می کنم، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. روزی صدهزار مرتبه خدا را شکر می کنم بالاخره نصیبم شدی. چه کنم که جنگ پیش آمد؛ وگرنه خیلی فکرها توی سرم بود. اگر بدانی توی منطقه چه قیامتی است. اگر بدانی صدام چه بر سر زن ها و کودکان ما می آورد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
4_5794218925948403925.mp3
8.63M
مولودی #امام_حسین
خودمونیم عجب کرب و بلایی داری😍
😍❤️😍❤️😍❤️😍❤️😍❤️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :5⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
اگر بودی و این همه رنج و درد و کُشت و کشتار را می دیدی، به من حق می دادی. قدم جان! از من ناراحت نشو. درکم کن. به خدا سخت است. این را قبول کن ما حالا حالاها عید نداریم. یک سری بلند شو برو خیابان کاشانی ببین این مردم جنگ زده با چه سختی زندگی می کنند. مگر آن ها خانه و زندگی نداشته اند؟! آن ها هم دلشان می خواهد برگردند شهرشان سر خانه و زندگی شان و درست و حسابی زندگی کنند.»
به خودم آمدم. گفتم: «تو راست می گویی. حق با توست. معذرت می خواهم.»
نفس راحتی کشید و گفت: «الهی شکر این مسئله برای هر دویمان روشن شد. اما مطلب دیگری که خیلی وقت است دلم می خواهد بگویم، درباره خودم است. حقیقتش این است که حالا دیگر جنگ جزء زندگی ما شده. هر بار که می آیم، می گویم این آخرین باری است که تو و بچه ها را می بینم. خدا خودش بهتر می داند شاید دفعه دیگری وجود نداشته باشد. به بچه ها سفارش کرده ام حقوقم را بدهند به تو. به شمس الله و تیمور و ستار هم سفارش های دیگری کرده ام تا تو خیلی به زحمت نیفتی.»
زدم زیر گریه، گفتم: «صمد بس کن. این حرف ها چیه می زنی؟ نمی خواهم بشنوم. بس کن دیگر.»
ادامه دارد...✒️
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
.
خانه ما و آنها روبروی هم بود یك روز ناهار آنجا می خوردیم و یك روز اینجا. آن روز نوبت خانه ما بود. ناهار بود یا شام؛ یادم نیست؛ دیدم خانمش تنها آمده؛ همیشه با هم می آمدند. خانمش به نظر كمی دمق بود. پرسیدم: « چی شده ؟ »
.
.
چیزی نگفت: فهمیدیم كه حتماً با یوسف حرفش شده است. بعد دیدم در می زنند. در را باز كردم. یوسف بود.
.
.
روی یك كاغذ بزرگ نوشته بود. « من پشیمانم » و گرفته بود جلوی سینه اش .
.
.
همه تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جو خانه عوض شد .
این راحتی اش در اقرار به خطا برایم خیلی جالب بود .
.
.
#شهید_یوسف_کلاهدوز
.
.
#حالاشماهمونپیامکمبدیکافیه☺
#شهدا
#عاشقانه
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی
فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
خدایا بر نفسم
در فرمانبری از آن گناه ستم کردم،
پس وای بر او اگر او را نیامرزی...
#مناجات_شعبانیه
- به خودم خیلی بد کردم ...
به خودت خیلی امید دارم ...
﷽؛
🌸تو آمدی و روشنی روز و شب شدی
🍃از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی
🌸در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت
🍃الگوی بندگی و وقار و ادب شدی
💖 #میلاد_حضرت_ابوالفضل بر عاشقان حضرتش مبارک باد ...
﴾﷽﴿
#همسرانه
#عاشقانه
خاطرات
#همسر_شهید
#جواد_محمدی
جواد متولد ۲۹ مرداد ۶۲ بود و من متولد ۲۹ اردیبهشت ۶۵
در تاریخ ۲۹ آذر ۸۴ عقد کردیم و سال ۸۷ وارد زندگی مشترک شدیم که حاصلش تولد فاطمه در ۲۰ فروردین ۹۱ بود.
#ملاک_انتخاب_همسر
حرف اول و اخر هر دوی ما این بود که به نحوی برای زندگی قدم برداریم که مسیر رسیدن به خدا را برای طرف مقابل هموار کنیم و در این خصوص اولین شرط ازدواجم ایمان طرف مقابلم بود و آن را در جواد به وضوح مشاهده کردم و با گذشت ۱۰ سال از زندگی مشترکمان هر روز اخلاق پسندیده ای را در وجود آقا جواد می دیدم به گونه ای که نمی توانستم سرنوشتی جز شهادت را برای جواد در نظر بگیرم.
یکی از خواسته هایی که فقط خودم می دانستم این بود که همسرم پاسدار باشد و که با آمدن جواد برای خواستگاری محقق شد؛ به درستی جواد پاسدار حریم اسلام و ولایت بود و در پاسداری کم نمی گذاشت.
همه روی حرف همسرم حساب باز می کردند و حتی علی رغم اینکه جواد تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی به دلیل دید باز و بصیرت بالایی که داشت، همه افراد خانواده و آنها که از نظر سنی بالاتر از جواد بودند از او در کار و زندگی مشورت می گرفتند زیرا می دانستند جواد همه جوانب کار را در نظر می گیرد و به نتیجه مطلوب فکر می کند و می توان گفت که جواد هدایتگر و ارام کننده جوانان در کشاکش مشکلات بود .
#ادامه_دارد
🌹👇🌹👇🌹
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
با انگشت سبابه اش اشک هایم را پاک کرد و گفت: «گریه نکن. بچه ها ناراحت می شوند. این ها واقعیت است. باید از حالا تمرین کنی تا به موقعش بتوانی تحمل کنی.» مکثی کرد و دوباره گفت: «این بار هم که بروم، دل خوش نباش به این زودی برگردم. شاید سه چهار ماه طول بکشد. مواظب بچه ها باش و تحمل کن.»
و من تحمل کردم. صمد چند روز بعد رفت و سه چهار ماه دیگر آمد. یک هفته ای ماند و دوباره رفت. گاهی تلفن می زد، گاهی هم از دوستانش که به مرخصی می آمدند می خواست به سراغ ما بیایند و از وضعیتش ما را باخبر کنند. برادرهایش، آقا شمس الله، تیمور و ستار، گاه گاهی می آمدند و خبری از ما می گرفتند.
حاج آقایم همیشه بی تابم بود. گاهی تنهایی می آمد و گاهی هم با شینا می آمدند پیشمان. چند روزی می ماندند و می رفتند. بعضی وقت ها هم ما به قایش می رفتیم. اما آنجا که بودم، دلم برای خانه ام پر می زد. فکر می کردم الان است صمد به همدان بیاید. بهانه می گرفتم و مثل مرغ پرکنده ای از این طرف به آن طرف می رفتم. تا بالاخره خودم را به همدان می رساندم. خانه همیشه بوی صمد را می داد. لباس هایش، کفش ها و جانمازش دلگرمم می کرد.
به این زندگی عادت کرده بودم. تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود.
ادامه دارد...✒️
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
سلام روزتون بخیر و شادی🌹
عزیزان دیروز به طور کامل ایتا قطع بود.
فکر نکنید فقط ایتای شما مشکل داشته. کل ایتا قطع بوده و پیامی فرستاده نشده.
هروقت دیدید یه نصف روز یا یک روز قطع بود، بدونید دارن زیرساخت هاشو درست میکنن. یا اشکالات فنی و نرم افزاری.
برخی از کانال ها ممکنه براتون حذف شده باشه صبر کنید تا فردا درست میشن.
ان شاء الله که این پیام رسان ایرانی هم بتونه بهتر از گذشته فعالیت کنه اگرچه باید دولت کمک کنه و سرورهاشو بیشتر کنه .
جناب آقای آذری جهرمی کجایی؟ دقیقا کجایی؟
#حمایت_ازپیامرسان_داخلی
#جهرمی
#مطالبه_حمایت_از_ایتا
✅مدیر عامل ایتا جناب آقای غفاری:
در ادامه حمایتهای #وزارت_ارتباطات و فناوری اطلاعات قرار بود حمایت ثانویهای از پیامرسانها انجام شود؛ اما تاکنون هیچ اتفاقی نیفتاده است. در واقع طبق اعلام وزارت ارتباطات هر پیامرسانی که به یک میلیون کاربر برسد از او حمایت بیشتری انجام میشود. در حال حاضر ما دارای سه میلیون کاربر بوده و منتظر حمایت دوم این وزارتخانه هستیم.
✅در مورد افزایش پهنای باند و در نهایت قرار دادن فضایی برای سرورها مساعدتی برای این پیام رسان انجام نشد.
💠پ.ن: از همه عزیزان تقاضا داریم به پیج آقای جهرمی وزیر محترم ارتباطات در اینستاگرام مراجعه کرده و درخواست خود را مبنی بر حمایت ویژه از پیامرسانهای داخلی با درج کامنت اعلام کنند.
میتونید این هشتگ رو
علاوه بر نظرات خودتون کامنت کنید
#از_ایتا_حمایت_کنید🇮🇷✌️
#از_ایتا_حمایت_کنید🇮🇷✌️
#از_ایتا_حمایت_کنید🇮🇷✌️
♻️آدرس پیج وزیر ارتباطات:
Instagram.com/azarijahromi
#نشر_حداکثری