یادت باشد 8.mp3
8.53M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 8⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان8دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
[💛🌙]
••
#السلام_ایها_غریب 🌱
آقا جانم🖐🏽
سالها با زبان از تو خواستیم
عجله کنی برای آمدن
در حالی که این ما بوديم که
باید در عمل عجله میکردیم برای امدنت
هي با دست پس زده
و با پا پیش میکشیم
خودمان خوب میدانیم
که لایق امدنت نیستیم.....
اما تو بیا و نديد
بگیر این بچگی هايمان را....
بیا و یکشبه "حلال مسائل شو "
یکشبه حلال مصائب شو
تا کی بخوانیم
"اللهم ارنه الطلعته الرشيده "
اما از امدنت خبری نباشد
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze5.mp3
3.96M
5(3).mp3
4.19M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه
شرح دعای #روز_پنجم ماه مبارک رمضان
حضرت آیت الله #مجتهدی(ره)☀️💫
🔴 #پیشنهادوییییییژه😍
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
ای صبا گر بگذری
بر کوی مهر افشان دوست
بار ما را گو سلامی
دل همیشه یاد اوست
#ارسالی_اعضا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 2⃣9⃣1⃣
#فصل شانزدهم
صمد پیاده می شد. می رفت توی سنگرها با رزمنده ها حرف می زد و برمی گشت. صدای انفجار از دور و نزدیک به گوش می رسید. یک بار ایستادیم. صمد ما را پشت دوربینی برد و تپه ها و خاکریزهایی را نشانمان داد و گفت: «آنجا خط دشمن است. آن تانک ها را می بینید، تانک ها و سنگرهای عراقی هاست.»
نزدیک ظهر بود که به جاده فرعی دیگری پیچیدیم و صمد پشت خاکریزی ماشین را پارک کرد و همه پیاده شدیم. خودش اجاقی درست کرد. کتری را از توی ماشین آورد. از دبه کوچکی که پشت ماشین بود، آب توی کتری ریخت. اجاق را روشن کرد و چند تا قوطی کنسرو ماهی انداخت توی کتری. من و بچه ها هم دور اجاق نشستیم. صمد مهدی را برداشت و با هم رفتند توی سنگرهایی که آن اطراف بود. رزمنده های کم سن و سال تر با دیدن من و بچه ها انگار که به یاد خانواده و مادر و خواهر و برادرشان افتاده باشند، با صمیمیت و مهربانی بیشتری با ما حرف می زدند و سمیه را بغل می گرفتند و مهدی را می بوسیدند. از اوضاع و احوال پشت جبهه می پرسیدند. موقع ناهار پتویی انداختیم و سفره کوچکمان را باز کردیم و دور هم نشستیم. صمد کنسروها را باز کرد و توی بشقاب ها ریخت و سهم هر کس را جلویش گذاشت. بچه ها که گرسنه بودند ، با ولع نان و تن ماهی می خوردند.
بعد از ناهار صمد ما را برد سنگرهای عراقی را که به دست ایرانی ها افتاده بود، نشانمان بدهد.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تعریف رهبر انقلاب از کتاب شهید #ابراهیم_هادی🌹
خیلی کتاب جذابیه..این کتابو خوندم تا مدتی دلم نمی اومد از رو میز بردارم...
امروز روز تولد این شهید بزرگوار بود.. برای شادی روحش صلوات🌹
#کتابی_الگو_برای_نسل_جدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درنگ
🕊سیره شهید #عباس_کریمی
💠قسمت اول:کولر ماشین
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🕊 شَهْرُ رَمَضان...
#رمضان است و
ماه عاشقی،
هوا برای دوست داشتنت درد میکند!
#حبیب من،
از میان تمام دنیایی ها
"دلم" را برایت آورده ام
دلی سیاه
با حب #حسين...
#زهـرا_شجاعی
از #تو تنها
گل سرخیـ🌷 مانده
لای دفتر شعرم📖
هر وقت باران می بارد🌧
#عطرش چنان دلتنگمـ💔 می کند
که انگار
#سالهاست رفته ای 😭...
#شهید_حیدر_جلیلوند🌷
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم ❤️
هر آینه از غیب ندا می آید
از ماذنه ی فَرَج صدا می آید
ای منتظران گناه را ترک کنید
ارباب خودش پیش شما می آید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرج_مولا_صلوات
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze5.mp3
3.96M
6(1).mp3
4.31M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه
شرح دعای #روز_ششم ماه مبارک رمضان
حضرت آیت الله #مجتهدی(ره)☀️💫
🔴 #پیشنهادوییییییژه😍
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze6.mp3
3.98M
نماز های واجب خود را
دقیق و اول وقت بخوانید.
خواهید دید که چگونه درهای رحمت الهی رو به روی شما باز خواهند شد.
#شهید_مدافع_حرم
#سجاد_زبرجدی
#نماز_اول_وقت📿
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 3⃣9⃣1⃣
#فصل_شانزدهم
طوری مواضع و خطوط و سنگرها را به بچه ها معرفی می کرد و درباره عملیات ها حرف می زد که انگار آن ها آدم بزرگ اند یا مسئولی، چیزی هستند که برای بازدید به جبهه آمده اند.
موقع غروب، که منطقه در تاریکی مطلقی فرو می رفت، حس بدی داشتم. گفتم: «صمد! بیا برگردیم.»
گفت: «می ترسی؟!»
گفتم: «نه. اما خیلی ناراحتم. یک دفعه دلم برای حاج آقایم تنگ شد.»
پسربچه ای چهارده پانزده ساله توی تاریکی ایستاده بود و به من نگاه می کرد. دلم برایش سوخت. گفتم: «مادر بیچاره اش حتماً الان ناراحت و نگرانش است. این طفلی ها توی این تاریکی چه کار می کنند؟!»
محکم جوابم را داد: «می جنگند.»
بعد دوربینش را از توی ماشین آورد و گفت: «بگذار یک عکس در این حالت از تو بگیرم.»
حوصله نداشتم. گفتم: «ول کن حالا.»
توجهی نکرد و چند تا عکس از من و بچه ها گرفت و گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟!»
گفتم: «دلم برای این بچه ها، این جوان ها، این رزمنده ها می سوزد.»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🍃 گاه و بیگاه به سمت #تو ام
#آرامش لحظههایم اینجاست...
گاهی برای دیدنت از #دلتنگی
گاهی برای دردِ دل از روزمرگی
حالا بگو
چطور توانم؟ 😔
تحمل روزها دور ماندن از تو را؟!
#پنجشنبههای_دلتنگی
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁