joze25.mp3
4.01M
#فایل صوتی🎧
#جز_بیست_وپنجم📜
به روش #تحدیر (تندخوانی)✨
#استادمعتزآقایی
#ختمقرآن
باهدف انس باقران درماه #بندگی🌷
25.mp3
3.7M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه
شرح دعای #روز_بیست_وپنجم ماه مبارک رمضان
حضرت آیت الله #مجتهدی(ره)☀️💫
🔴 #پیشنهادوییییییژه😍
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #ترجمه دعای
#روز_بیست_وپنجم ماه مبارک رمضان
✅ویدیو دانلود شود🌹
ٱؤنــئ که
حَـؤٱســش
بهت هَسـت ... 🌱
حَــؤٱســت
بهـش هَســت ...؟!✨
خُدٱئ جـٱن ❤️
#معبود_من 📿
💞سخت نیست دیدنِ حضورت.
سخت نیست♡حس کردنِ دستانی که لحظه لحظه بیشتر دلگرمم میکندُ
💞خالصانه تر رو به سویِ تو میآیمُ فقط میخواهم سبک کنی این بارِ سنگینِ دوشم را...
💞خدایا کنارم باشتا روشن شود شبهای تاریک این دل....
💞کنارم باش شاید از حسِّ حضورت کمی دلم شرمنده شود از تمامی لحظههای دورےاز تو...
💞خدایا چه کُند این دل وقتی تو را تمنّا میکندُ
باز هم از تو فاصله میگیرد
💞مگر غیر از توکسی میتواند پا به پاے دردُدلهایم همراهم باشد؟
💞خدایا درمانِ این دردها جز تو کسی نیست
تسکین ببخش وجودے را که از خودت تهی شده
💞خدایادریای پرتلاطم دل من با توآرام است.
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
طوری که مادرشوهرم نفهمد، آرام و ریزریز گفت: «قدم خانم! ببین چی می گویم. نه جیغ و داد کن و نه سر و صدا. مواظب باش مامان نفهمد.»
دست و پایم یخ کرده بود. تمام تنم می لرزید. تکیه ام را به یخچال دادم و زیر لب نالیدم: «یا حضرت عباس! صمد طوری شده؟!»
آقا شمس الله بغض کرده بود. سرخ شد. آرام و شکسته گفت: «ستار شهید شده.»
آشپزخانه دور سرم چرخید. دستم را روی سرم گذاشتم. نمی دانستم باید چه بگویم. لب گزیدم. فقط توانستم بپرسم:
«کِی؟!»
آقا شمس الله اشک چشم هایش را پاک کرد و گفت: «تو را به خدا کاری نکن مامان بفهمد.»
بعد گفت: «چند روزی می شود. باید هر طور شده مامان را ببریم قایش.»
بعد از آشپزخانه بیرون رفت. نمی دانستم چه کار کنم. به بهانه چای دم کردن تا توانستم توی آشپزخانه ماندم و گریه کردم. هر کاری می کردم، نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. آقا شمس الله از توی هال صدایم زد. زیر شیر ظرف شویی صورتم را شستم و با چادر آن را خشک کردم. چند تا چای ریختم و آمدم توی هال.
آقا شمس الله کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود، تا مرا دید، گفت: «می خواهم بروم قایش، سری به دوست و آشنا بزنم. شما نمی آیید؟!»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
داستان روزهای فرد در 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
حوالیِ اردیبهشت بوی بهشت می آید !
عطر شکوفه ها و خاکِ بارانخورده هوش از سرِ مردم شهر پرانده !
فصل بهار شوخی بردار نیست,
تمام آدمها را عاشق میکند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
یک روز #ماه_رمضان موتور هونداش رو امانت گرفتم تا جایی برم،
گفتم کاری نداری؟
گفت: دم افطاره، دیدی کسی پیاده ست، سوارش کن #ثواب داره
#از_شهدا_یاد_بگیریم
#راوی: از دوستان شهید
#شهید: محمدمهدی ایثاری
#تاریخ_شهادت: 1387/3/27
#محل_شهادت: تهران
#نحوه_شهادت: سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی
هدایت شده از Update
eitaa_4.2(1656).apk
19.57M
🔹 برنامه اندروید ایتا به نسخه 4.2 بروزرسانی شد
🔸 امکاناتی که در این نسخه به برنامه افزوده شده در لینک زیر قابل مشاهده است:
https://eitaa.com/eitaa/167
🔹 منابع رسمی برای دریافت این نسخه:
1️⃣ کافه بازار
2️⃣ مایکت
3️⃣ ایران اپس
4️⃣ چارخونه
5️⃣ کندو
6️⃣ وبسایت رسمی ایتا
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
🔹 برنامه اندروید ایتا به نسخه 4.2 بروزرسانی شد 🔸 امکاناتی که در این نسخه به برنامه افزوده شده در لی
✅ایتا به روز شد✅
پیام رسان ایتا در این نسخه علاوه بر امکانات جدیدی که به مرور فعال خواهد کرد ، مشکلات #اعلان را تا حد زیادی در این نسخه برطرف کرده است
لطفا از نسخه اصلی استفاده کنید و
همیشه بروز باشید🌷😍
عزیزای دلی که میگید پیامای کانال
براتون بالا نمیاد❌
کانال از دسترستون خارج میشه❌
بروزرسانی نمیشه❌
✅✅✅اپدیت جدیدو نصب کنید تا مشکلاتتون حل بشه😍😍😍😍😍
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :5⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
می دانستم نقشه است. به همین خاطر زود گفتم: «چه خوب، خیلی وقته دلم می خواهد سری به حاج آقایم بزنم. دلم برای شینا یک ذره شده. مخصوصاً از وقتی سکته کرده، خیلی کم طاقت شده. می گویند بهانه ما را زیاد می گیرد. می آیم یکی دو روز می مانم و برمی گردم.»
بعد تندتند مشغول جمع کردن لباس های بچه ها شدم. ساکم را بستم. یک دست لباس مشکی هم برداشتم و گفتم: «من آماده ام.»
توی ماشین و بین راه همه اش به فکر صدیقه بودم. نمی دانستم چطور باید توی چشم هایش نگاه کنم. دلم برای بچه هایش می سوخت. از طرفی هم نمی توانستم پیش مادرشوهرم چیزی بگویم. این غصه ها را که توی خودم می ریختم، می خواستم خفه شوم.
به قایش که رسیدیم، دیدم اوضاع مثل همیشه نیست. انگار همه خبردار بودند، جز ما. به در و دیوار پارچه های سیاه زده بودند. مادرشوهرم بنده خدا با دیدن آن ها هول شده بود و پشت سر هم می پرسید: «چی شده. بچه ها طوری شده اند؟!»
جلوی خانه مادرشوهرم که رسیدیم، ته دلم خالی شد. در خانه باز بود و مردهای سیاه پوش می آمدند و می رفتند. بنده خدا مادرشوهرم دیگر دستگیرش شده بود اتفاقی افتاده. دلداری اش می دادم و می گفتم: «طوری نشده. شاید کسی از فامیل فوت کرده.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
داستان هرشب در کانال مطلع عشق 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✍ #یاد_خوبان
🌷لباس های راپل و پوتین هایش را خودش تهیه کرد و همه چیز خرید تا از سپاه چیزی نگیرد.
🌷 سفارش کرده بود؛ که، اگر شهید شد و مراسمی برگزار شد. از سپاه هیچ کمکی قبول نکنند❌ .آخر هم مادرش به وصیت اش📝 عمل کرد.
🌷قضاوت کننده های مجازی و حقیقی ،مواظب باشند؛ چگونه روایت می کنند و در پایان چگونه قضاوت می کنند.با کج و قوس روایت کردن میدان رفتن ِ این علی اکبرها، خود را مدیون نکنید.
🌷هر شهید🥀 مصداق یک ویژگی است، نام گذاری این مصداق هم با شما، که چه نیرویی باعث می شود؛ در درمای هشت درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر سینه خیز بروی تا دل دشمن؛ تا جاده شناسایی شود.
🌷هرشهید حسرت دارد، اما؛ حسرت ابوامیر، امیر حسین ۵ ساله است که هرگاه دلش سنگینی می کند، چیزی جز سنگ ِ سرد ِ شهدای گمنام، وزن دلش را کم نمی کند. جایی که شامه ای از عطر و بوی پدرمی دهد.
🌷شاید گاهی برای بازکردن مسیر صعب العبور شهادت باید توی سرمای استخوان سوز، سینه خیز بروی و خوش رقصی کنی...
#شهید_علی_آقاعبداللهی🌷
🔸 شهید #علیاکبرشیرودی در کنار هیلکوپتر جنگیاش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
▫️خبرنگار ژاپنی پرسید:
شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
▫️شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.
٨ اردیبهشت سالروز #شهادت شهید شیرودی گرامی باد.
قسمت 23.mp3
7.33M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 3⃣2⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 7:31دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
joze26.mp3
3.99M
#فایل صوتی🎧
#جز_بیست_وششم📜
به روش #تحدیر (تندخوانی)✨
#استادمعتزآقایی
#ختمقرآن
باهدف انس باقران درماه #بندگی🌷
26(1).mp3
3.54M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه
شرح دعای #روز_بیست_وششم ماه مبارک رمضان
حضرت آیت الله #مجتهدی(ره)☀️💫
🔴 #پیشنهادوییییییژه😍
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #ترجمه دعای
#روز_بیست_وششم ماه مبارک رمضان
✅ویدیو دانلود شود🌹
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣2⃣2⃣
#فصل_هفدهم
همین که توی حیاط رسیدیم، صدیقه که انگار خیلی وقت بود منتظرمان بود، به طرفمان دوید. خودش را توی بغلم انداخت و شروع کرد به گریه کردن. زار می زد و می گفت: «قدم جان! حالا من سمیه و لیلا را چطور بزرگ کنم؟»
سمیه دوساله بود؛ هم سن سمیه من. ایستاده بود کنار ما و بهت زده مادرش را نگاه می کرد. لیلا تازه شش ماهش تمام شده بود. مادرشوهرم، که دیگر ماجرا را فهمیده بود، همان جلوی در از حال رفت. کمی بعد انگار همه روستا خبردار شدند. توی حیاط جای سوزن انداختن نبود. زن ها به مادرشوهرم تسلیت می گفتند. پا به پایش گریه می کردند و سعی می کردند دلداری اش بدهند.
فردای آن روز نزدیک های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: «آقا صمد آمد. آقا صمد آمد.»
خانه پر از مهمان بود. دویدیم توی حیاط. صمد آمده بود. با چه وضعیتی! لاغر و ضعیف با موهایی ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوال پرسی کنم، یا جلو بروم و چیزی بگویم. خودم را پشت چند نفر قایم کردم. چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم.
صدیقه دوید طرف صمد. گریه می کرد و با التماس می گفت: «آقا صمد! ستار کجاست؟! آقا صمد داداشت کو؟!»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
داستان هرشب در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
4_5891055324483291291.apk
8.29M
💯 #پیشنهادویییییژه ومطمعن👏
🔵خانم وآقایی که دنبال #کارهستید😢رایگان #شغل_موردعلاقه خود را ازبین پیشنهادهای داخل برنامه پیدا کنید👆😍
🔵اگه کسب وکاری داریدکه نیاز به تبلیغ داره اینجارایگان کارخود راتبلیغ کنید😍
بانصب رایگان اپلیکیشن #سرکار
میتونید شغل خودتون ثبت کنید تاکلی مشتری ببینن و بیان سراغتون
🔴🔹🔴دقت کنید برای درج آگهی و جستجوی کار بصورت #رایگان حتما باید با کد زیر وارد بشین👇👇👇
sarkar-b300271