eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
شب عاشورا - حاج میثم مطیعی.mp3
2.2M
شب عاشورا 😔💔 👤حاج میثم مطیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. عزیزم حسین💔😭😭 🖤اینجا ایران است ♥️به وقت شب دهم محرم 🖤بوکن ♥️بوی اشک و دعا 🖤بوی فریاد یاحسین(ع) ♥️با هم فریاد بزنیم 🖤ای اهل حرم میرو علمدارنیامد ♥️شب عاشورای حسیـنی 🖤بر همه تسلیت باد ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🌷 🍃التماس دعای فرج🍃 ⭕️امشب صدقه برای قبل نازنین آقا امام زمان عج فراموش نشود🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌❖ در این "روز عاشورا"🏴 تو خلوتهای خودتون هر جایی که "دلتون لرزید".. یا "گوشه ے چشمتون اشکے"جمع شد. بگویید که "خداوندا به حق" "امام حسین" مستجاب کن "دعای" کسے که با "اشکهایش" "تو را صدا میزند".. به عشق امام حسین(ع)♡ برای همه دعا کنیـد🖤 التماس دعا🙏 🖤عاشورای حسینی تسلیت باد🖤 🏴 🏴 .
Shame Ghariban Ast 128 (MusicTarin).mp3
7.98M
امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است...🥀 شام غریبان است... 💔🖤
✨ آیت اللّه سید علی قاضی🍃 یک چله زیارت میگرفتند که شروع اون عاشورا بوده و تا روز اربعین ادامه می دادند، این چله بسیار پر فضیلت وسراسر نور و حاجت های بزرگ برآورده می‌کنه، ان شاءالله 🍃اگرکسی امروز فرصت نکرده بخونه تا وقت هست دستبکاربشید و بسم الله بگید عزیزان این چله ی سرشار از نور رو☀️ 🌷
🖤 |.•🌿🎨 :• -- 🇵 🇷 🇴 🇫 🇮 🇱 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
📿 •|در میان نامه‍ 📜 اعمال در محشر فقط؟! روزهایی که برایت گریه 😭 کردم دیدَنیست.. 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت ســے وپــنــجـم (بــخــش دوم) آروم پاهام رو،روے برگ هاے خشڪ گذاشتم،ڪوچہ خلوت بود و چادرم رو باد بہ بازے گرفتہ بود. ڪلید رو انداختم داخل قفل و چرخوندم،در خونہ باز بود،بہ نشونہ تاسف سرم رو تڪون دادم و همونطور ڪہ وارد خونہ مے شدم گفتم:مامان خانم خودت هے بہ ما گیر مے دے پاییزہ درو خوب ببندید اونوقت خودت درو تا آخر باز گذاشتے؟ چادرم رو درآوردم و آویزون ڪردم،مادرم جواب نداد! در رو بستم و بلند گفتم:مامان! جوابے نگرفتم،وارد آشپزخونہ شدم،هروقت بیرون مے رفت روے در یخچال برام یادداشت میذاشت،اما خبرے از یادداشت نبود! حس بدے بهم دست داد،دلشورہ! سریع موبایلم رو درآوردم و شمارہ موبایلش رو گرفتم،صداے زنگ موبایلش از اتاق خواب مشترڪش با پدرم اومد! وارد اتاق شدم،در ڪمد باز بود و لباس ها روے زمین پخش شدہ بود! نگران شدم،حتما اتفاقے افتاد بود! موبایل رو از ڪنار گوشم پایین آوردم و در همون حین علامت قرمز رو لمس ڪردم! با عجلہ رفتم بہ سمتم در و چادرم رو برداشتم،در رو باز ڪردم،داشتم چادرم رو سر مے ڪردم ڪہ شهریار وارد شد! ڪمے آروم شدم،نگاهش افتاد بهم،صورتش درهم بود! مطمئن شدم اتفاقے افتادہ! رو بہ روش ایستادم و گفتم:داداش چیزے شدہ؟ چیزے نگفت و وارد خونہ شد! ڪلافہ دنبالش رفتم. _شهریار،داداشے دارم با تو حرف میزنم!چرا مامان نیست؟نگو نمیدونے! برگشت سمتم،دستش رو برد بین موهاش و پوفے ڪرد! با نگرانے نگاهش ڪردم اما چیزے نگفتم! لب هاش بہ هم خورد:مریم تصادف ڪردہ! گنگ نگاهش ڪردم فڪرم رفت سمت هستے دوماهہ! گفتم:چیزیش شدہ!اتفاقے براے هستے افتادہ؟ سرش رو بہ نشونہ منفے تڪون داد:نہ هستے همراهش نبودہ! با تردید نگاهم ڪرد و ادامہ داد:هانیہ،مریم درجا تموم ڪردہ! چشم هام رو بستم،سخت نفسم رو بیرون دادم! خبر برام عجیب و نامفهوم بود! مریم،مرگ،هستے،امین،علاقہ! همش توے سرم مے چرخید! احساس عجیب و بدے داشتم! چشم هام رو باز ڪردم:بگو شوخے میڪنے! سرش رو تڪون داد و اشڪے از گوشہ چشمش چڪید! گذشتہ نباید برمے گشت! ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma