eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
👌حرف آخر در دنیایی که فضای مجازی اش آلوده تر از فضای حقیقی اش است.... در روزگاری که عده ای حرمت قلم را حفظ نمیکنند و قلم را به سخره میگیرند با کلمات و روایت هایی آلوده به هوس و گناه..... سعی داشتم داستانی بنویسم که در عین عاشقانه بودن برای سن جوانان ما، که در کنار لحظات عاشقانه اش، نکات تربیتی و اخلاقی و حتی اثرات تربیت نادرست را به تصویر بکشد..... ...... که چرا به اسم شهدا، کانال دارید و رمان شهدایی نمیزنید! ..... ..... بنده هم رسالتی دارم..... اگر قرار باشه خواننده ی جوان را جلب کانال شهدایی کنیم باید رمان امروزی اما با قلم پاک بگذاریم..... باید جوانان را جلب کنیم.... همان چیزی که دشمن از ما در آن موفق تر بوده.... چرا؟؟؟؟ چون توانسته جوانان ما را جلب همین عاشقانه های خاصی کند که گاهی به گناه ختم شده..... اما به شما اطمینان می دهم در رمان بعدی خود.... جبران شود..... یا نام حقیقی آن.... پاراهور.... اسمی ترکیبی به معنای در جوار گمان هاست. گمان می کنم که گاهی گمان های ما ، وهمی خیال انگیز یا شاید هم وسوسه ای شیطانی باشد . من از تو آموختم که حتی در بدترین شرایط هم گمان نیک داشته باشم . پاراهور من ... از تو آموختم که سخت ترین آدم ها هم احساس دارند و میشکنند. از تو آموختم که ارزش هرانسانی به احساس اوست نه ظاهر زیبا و شاید پست و مقام فریبنده اش . هومن را دوست داشتم چون عاشق بود اما به دلیل غروری که چون غده ای سرطانی در قلبش رشد کرده بود و فراگیر شده بود ، پنهانش می کرد. غرورش حاصل ضعفی بود که در سالیان سال دوری از پدر و مادرش احساس میکرد و بخاطر طعنه ها و سرزنش هایی که از عمه ای که همیشه خودش و خانواده اش را بی عیب و نقص میدید و البته برتر ، شنیده بود . غرور هومن یک وسیله ی دفاع شخصی از شخصیت پراحساس خودش بود که به بازی گرفته شد و در اوج نیاز به توجه والدین ،طرد شد . هومن با این حس غرور از شخصیت تخریب شده ی خودش دفاع می کرد تا خود راشبیه همه ی انسان های برتر و موفق نشان دهد. نسیم را دوست داشتم بخاطر سادگی باوری که داشت و البته گاهی لوس و ازخود راضی بود بخاطر توجه ومحبت های زیاد والدینی که می خواستند جای خالی پدر و مادرش را پرکنند . مینا و منوچهر نمادی از هر پدر و مادری هستند که اشتباهاتی دارند و غافل از اثرات آن بر روی فرزندشان . و گاهی انقدر خونسرد که قطعا تخریب ها را هم نمیبینند و گاهی انقدر محکم برخورد میکنند ، که استحکام ها را تخریب. خانم جان و آقاجان را دوست داشتم که یاد و خاطره ی مادربزرگ و پدربزرگ مهربانم را برایم تداعی می کرد. عمه مهتاب نماد انسان های حسود و پر افاده ای بود که در زندگی همه ی ما وجود دارند.کسانی که همه چیز را برای خودشان می خواهند و طاقت دیدن خوشبختی دیگران را ندارند چون خودشان در حسرت این خوشبختی هستند. اینجور آدم ها به نظرم بیشتر نیاز ترحم هستند . ترحمی رقت بار به حال دلی که سنگ شده چون فقط برای من وخانواده ام میتپد و ارزشی برای زندگی دیگران قایل نیست . و اما آخر ... پارسا ... نماد هر پسری که درگذشته اش علاقه ای داشته و ناموفق مانده ...اما زندگی تولد ثانیه به ثانیه ی عشق است و نباید آنرا در گذشته متوقف کرد. پارسا آنقدر عاقلانه با جریان نسیم کنار آمد که با جواب نسیم ، توجهش به فریبا جلب شد و در همان چند روز ، متوجه ی علاقه ی زیاد فریبا نسبت به خودش شد و همین جریان ، باعث شکوفا شدن عشقی نو شد . ما زنده ایم تا زندگی کنیم .گاهی به غم و گاهی به شادی . اما در هر روز زندگی باید با یک نفس بلند بگوییم : _خدایا شکرت که هستم ، عاشقم ، لبخند میزنم ، صبورم و هنوز نگاه هایی هستند که بیقرارم می شوند . یاعلی 🍁🍂🍁🍂 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎ ‎ ‌‎‎ ╚══🌸🕊═════════╝