eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀 _سخت نگیر فرشته.... اولا به همه که نگفته.... فقط به دکتر شهامت گفته.... ثانیا خودش باید ناراحت باشه تو چرا دلخوری؟ _ولم کن اصلا حوصله توجیح ندارم. _ولی خیلی بامزه اید شما دوتا.... بازم اگه از دستش حرص خوردی حتما بهم بگو.... کلی می خندم از دستتون. با حرص بلند و عصبی فریاد زدم: _بله.... با اون چارلی چاپلینی که وسط پایگاه داره راه می ره بایدم بخندی.... و ناگهان.... صدای سرفه ای مردانه توجه ام را به پشت سرم جلب کرد! چرخیدم و چشم در چشم یوسف خشکم زد. لبخندی زد و باز سرفه ای نمایشی کرد. _بله... تشبیه جالبی بود.... چارلی چاپلین هم بهم میاد.... با همه ی عصبانیتم از او، اما این بار از اینکه این حرفم را شنید، خجالت کشیدم. بی اختیار بغض کردم از این همه بَدبیاری در یک روز ، به زحمت با بغض رو به عادله گفتم : _ببینید فرمانده چکار دارن خانم حسینی. و فوری از درمانگاه بیرون زدم. عصبانی از خودم و آن همه اتفاق پیش آمده، نشستم روی تپه ی خاکی کنار درمانگاه و در خلوتم یک دل سیر از دست خودم گریستم. اینکه بقیه چرا رفتارهای مرا اشتباه برداشت می کردند، حرصم می داد. آنقدر آنجا ماندم تا آرام شدم و مطمئن، که حتما یوسف از درمانگاه خارج شده است. وقتی برگشتم به درمانگاه، عادله خیره ام شد. _چرا یه دفعه زدی زیر گریه ؟! _خسته شدم.... از دست این همه قضاوت. _بشین سخت نگیر. مرا روی صندلی نشاند و ادامه داد : _اون بیچاره که خودش هم با لقبی که بهش دادی کلی خندید.... واسه چی حرص می خوری تو بی خودی؟.... اصلا وقتی تو بغض کردی و رفتی حال اونم گرفته شد.... اصلا توقع نداشت گریه کنی!.... برگشت به من گفت؛ من شوخی کردم فقط! سکوتم را نگه داشته بودم که عادله ادامه داد : _فرمانده گفت هر وقت حالت بهتر شد بری سنگرش... کارت داره. _من باهاش کاری ندارم. _لج نکن دیگه فرشته... اون بنده ی خدا خودش ناراحت شد که تو با گریه از درمونگاه زدی بیرون. باز بغض کرده گفتم : _اون خودش به اندازه ی کافی تیکه هاشو به من انداخته که حالا ناراحت شده. عادله چشمکی زد و آهسته لب زد: _ولی تو بیشتر بهش تیکه انداختی ها.... و بلند بلند خندید: _هیچی مثل چارلی چاپلین قشنگ نبود! و باز خندید! 🥀 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🥀 🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀@be_sharteasheghi🥀 〰〰〰〰〰〰〰〰 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 🥀🥀 🥀