هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_515
پسر فهیمه و آقا یاسر به دنیا آمد.
یک پسر تپل و سفید و خوشگل.
نمی دانم چرا بعد از آن همه ذوقی که برای فهیمه کردم و جیغ کشیدم اما اشک در چشمانم نشست.
اگر من واقعا نمی توانستم باردار شوم، دق می کردم حتما.... اصلا من هیچی... یوسف.... یوسف حتم داشتم عاشق بچه است اما با سکوتش سعی داشت وانمود کند که چندان برایش این چیزها مهم نیست.
فهیمه تنها یک روز در بیمارستان بود و فردای آن روز مرخص شد.
خانه ی خاله طیبه غوغایی شده بود. خانم تسلیمی هم برای کمک به خاله طیبه آمده بود.
آقای تسلیمی هم یک گوسفند جلوی پای نوه ی پسری اش کشت و همین کار ما را زیاد کرده بود.
من و خاله اقدس کله پاچه و سیرابی پاک می کردیم. خاله طیبه و خانم تسلیمی برای فهیمه کاچی و برای ناهار غذا درست می کردند.
آقای تسلیمی هم کنار دست قصاب، گوشت ها را خرد می کرد.
همه مشغول به کار بودند جز فهیمه و گل پسرش که هنوز اسمی نداشت!
خانم تسلیمی می گفت به آقا یاسر زنگ زدند تا خودش را برای دیدن پسرش به تهران برساند اما زودتر از آقا یاسر یوسف سر رسید!
از در باز حیاط وارد شد و با تعجب به گوسفندی که داشتند پوستش را آقای تسلیمی و قصاب می کندند، نگاه کرد.
من با همان چادری که سرم بود با دیدنش فوری برخاستم و گفتم:
_سلام....
نگاهش سمتم آمد و همراه سلامی به جناب تسلیمی سمت من و مادرش آمد.
_چه خبره اینجا؟!
با ذوق گفتم:
_خاله شدم... بذار برم بچه رو بیارم ببینی.
دستانم را شستم و فوری به خانه رفتم.
فهیمه داشت بچه را شیر می داد که وارد اتاق شدم.
_بسه شیر خورد... بده ببرم به یوسف نشونش بدم.
فهیمه آرام پسرش را از آغوشش جدا کرد.
_مراقب باشی فرشته.
با ذوق خواهرزادهام را در آغوش گرفتم و گفتم :
_هستم... جانم چه نازه... ببین هنوز گرسنه است... داره دستش رو می خوره!
_برو بیا تا گریه نکرده باز شیرش بدم.... آروغش رو هم نگرفتم.
برخاستم و همراه با پسر آقا یاسر سمت یوسف رفتم.
یوسف با دیدن قنداقه ی در آغوشم تا پله ی اول بالا آمد که او را سمت یوسف گرفتم:
_ببین.... خیلی نازه نه؟
نگاه یوسف با لبخند توی صورت کوچک کودک چرخید.
_جانم چقدر کوچولوعه!... عزیزم....
و بعد دست در جیب پیراهنش کرد و مقداری پول به عنوان چشم روشنی گذاشت روی قنداقه ی بچه و گفت :
_برو بدش به مادرش فرشته.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀