eitaa logo
بداهه های #روح _الله_عمران
98 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جلالت را ستایش می کنم ای آنکه فرمودی که شأنت نیست مثل آسمان بازیچه ات باشد 🌹🌱 ! در «ذَر» به کامل بودنت بودست دل بردی در خاک دنیا سنگ بر دندان تو ...یعنی.... 🌹🌱 دلم خوشست که مصراااعی از وجود تو گویم جمال توست که خاکم ز بی زبانی خویشم 🌹🌱 ! این بار هم ز وصف تو ناکام مانده اند علم بدیع و علم بیان و فصاحتم 🌹🌱 تمام جنگل مازندرانمان را گر قلم کنند ؛ ز وصف تو بر نمی آیند 🌹🌱 خوشا بحال همان پیرمرد پیشنمازی که عمر رفته ی خود را تمام وقف شما کرد 🌹🌱 @bedaheh_110
حسن حسن حسن از لب نمی رسد به نهایت که زینتی ست به رخسار حُسن و حُسن مجسّم علیه السلام
هزار شاخه ی گل را گذاشتند کناری فرشتگان ... همه را پای مقدم تو بریزند 🌹🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━ 👇
ان شاء الله نگو "نمی رسد آن روز ... نه نمی آید" سحر در اوج سیاهی به خانه می آید ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
ان شاء الله نگو "نمی رسد آن روز ... نه نمی آید" سحر در اوج سیاهی به خانه می آید ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
ان شاء الله نگو "نمی رسد آن روز ... نه نمی آید" سحر در اوج سیاهی به خانه می آید ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
زبان با بی زبانی با هر آنچه در توان دارد تمنای بیان از آسمانی بیکران دارد سیاهی شب از موی سیاهش بود می دانی نیازی هم به گفتن نیست از او روز، جان دارد بخوان آیات را و بنشین تا برای تو بگویم او چگونه رحمتی با میهمان دارد خداوندا چگونه می توانم بر زبان آرم چه مادر! دُرّ؛ و باباایی! امیر مؤمنان دارد پیمبر سجده بود و روی دوشش طفل بازیگوش عجب لبخند شیرینی به لبها بی گمان دارد _ آری _ رفت و جای منبر او را دو روز این دارد و بعد دو روزی نیز آن دارد یکی دستور قتل مادرش را داد و آن دیگر مدال افتخار آتشی بر آشیان دارد بگویم .... بین بیست و پنج سال آیینه پنهان بود اگر چه خار در چشمان و در حلق استخوان دارد بگیر این بیت بی آرایه ام را ... ساده می گویم برای گفتنش جان می دهم گر میل جان دارد هزاران سال مکتوب ست تاریخ؛ ای سیاهی ها! کسی در طول تاریخ از بهتر، نشان دارد؟! را نیز آنگونه به خون آغشته کردند و از آن روز آسمان از شرم، آشوبی نهان دارد ادامه دارد
زهری پلید بر جگرش ڪارگر شده اقای غصه ها نفسش مختصر شده
دریای ملائک آشنایش باشد هر کس که نخواست تا گدایش باشد ــ البته ز ساحت شما دور ... اما ــ بهتر ... به جهنم ... از خدایش باشد
دستان ستاره ها همه درکارند تا خِیل گدای ماه را بشمارند ماندم چه بگویم این دو ابر باریک آقای مرا غریب می پندارند؟!
بعد همه ی ــ عزیز ــ نیست با دست اگرچه راهی سد نیست او باشد و از گدا گدایی بکنی؟! حالا تو بگو خدا وکیلی بد نیست؟!
زبان با بی زبانی با هر آنچه در توان دارد تمنای بیان از آسمانی بیکران دارد سیاهی شب از موی سیاهش بود می دانی نیازی هم به گفتن نیست از او روز، جان دارد بخوان آیات را و بنشین تا برای تو بگویم او چگونه رحمتی با میهمان دارد خداوندا چگونه می توانم بر زبان آرم چه مادر! دُرّ؛ و باباایی! امیر مؤمنان دارد پیمبر سجده بود و روی دوشش طفل بازیگوش عجب لبخند شیرینی به لبها بی گمان دارد _ آری _ رفت و جای منبر او را دو روز این دارد و بعد دو روزی نیز آن دارد یکی دستور قتل مادرش را داد و آن دیگر مدال افتخار آتشی بر آشیان دارد بگویم .... بین بیست و پنج سال آیینه پنهان بود اگر چه خار در چشمان و در حلق استخوان دارد بگیر این بیت بی آرایه ام را ... ساده می گویم برای گفتنش جان می دهم گر میل جان دارد هزاران سال مکتوب ست تاریخ؛ ای سیاهی ها! کسی در طول تاریخ از بهتر، نشان دارد؟! را نیز آنگونه به خون آغشته کردند و از آن روز آسمان از شرم، آشوبی نهان دارد ادامه دارد
زبان با بی زبانی با هر آنچه در توان دارد تمنای بیان از آسمانی بیکران دارد سیاهی شب از موی سیاهش بود می دانی نیازی هم به گفتن نیست از او روز، جان دارد بخوان آیات را و بنشین تا برای تو بگویم او چگونه رحمتی با میهمان دارد خداوندا چگونه می توانم بر زبان آرم چه مادر! دُرّ؛ و باباایی! امیر مؤمنان دارد پیمبر سجده بود و روی دوشش طفل بازیگوش عجب لبخند شیرینی به لبها بی گمان دارد _ آری _ رفت و جای منبر او را دو روز این دارد و بعد دو روزی نیز آن دارد یکی دستور قتل مادرش را داد و آن دیگر مدال افتخار آتشی بر آشیان دارد بگویم .... بین بیست و پنج سال آیینه پنهان بود اگر چه خار در چشمان و در حلق استخوان دارد بگیر این بیت بی آرایه ام را ... ساده می گویم برای گفتنش جان می دهم گر میل جان دارد هزاران سال مکتوب ست تاریخ؛ ای سیاهی ها! کسی در طول تاریخ از بهتر، نشان دارد؟! را نیز آنگونه به خون آغشته کردند و از آن روز آسمان از شرم، آشوبی نهان دارد ادامه دارد