💢خوابت توی این قبر مبارک!
🔹کتاب «عایده» نوشته محبوبهسادات رضوینیا بهتازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب دربرگیرنده روایت زندگی یکی از مادران شهدای حزبالله لبنان است. کتاب «عایده» به زندگی عایده سرور مادر شهید علی اسماعیل از اعضای حزبالله لبنان میپردازد و زندگی او را از کودکی تا شهادت فرزند ۱۷ سالهاش برای مخاطب روایت میکند. او از اهالی لبنان است که از کودکی علاقه زیادی به حجاب و انجام فعالیتهای دینی داشته و با وجود مخالفتهای شدید مادرش چادر سر میکند و با داشتن زمینههای مذهبی به حزبالله میپیوندد.
🔹عایده با یکی از اعضای حزبالله ازدواج میکند و صاحب سه فرزند میشود که یکی از آنها در هفده سالگی به شهود و کراماتی عجیبی دست پیدا میکند و به شهادت میرسد. یکی از کرامات شهید علی اسماعیل که رضوینیا در مقدمه به آن اشاره کرده رایحه خوشی است که در محل شهادت او در قله شمالی پراکنده میشده است. نویسنده کتاب، سرکار خانم رضوینیا، برای مصاحبه با این مادر شهید به بیروت سفر میکند و مصاحبه را به زبان عربی انجام میدهد. پس از پیادهسازی و ترجمه مصاحبه در ایران، نویسنده تدوین ابتدایی کتاب را انجام میدهد و در طول ۳۴ روز از راوی کتاب، خانم عایده سرور، در منزل خود در مشهد مقدس پذیرایی میکند و بازخوانی و نگارش کتاب را با همراهی یکدیگر به انجام میرسانند.
🔹از آنجایی که روایت این کتاب مربوط به کشور لبنان است، نیاز به افزودن پاورقیهایی از اشخاص، شهدا، عملیاتها و مناطق مختلف به متن کتاب داشته است. به همین دلیل پاورقیهای کتاب پیشرو ممکن است کمی طولانی به نظر برسند اما اطلاعات جامعی برای مخاطب غیرلبنانی دارند و مخاطب را با تاریخ، جغرافیا، حوادث، شخصیتها و سیاست کشور لبنان آشنا میکنند. «عایده» در ۱۴ فصل توسط دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری انقلاباسلامی با همکاری مؤسسه رسالات لبنان منتشر شده است. در پایان کتاب هم، وصیتنامه شهید و عکسهایی از او و خانوادهاش قرار گرفته است.
🔹برشی از کتاب عایده:
«زمین جایی که قرار بود آرامگاه علی باشد را طوری عمیق کنده بودند که برای قبری سه طبقه استفاده شود. هر طبقه مخصوص یک شهید. خودکار، دفتر کوچک و قرآنی که همیشه همراهم داشتم از توی کیفم درآوردم. وقتی پایم را روی لبهی قبر گذاشتم دیدم که چه قدر عمیق است اما کمی بعد آن پایین داخلش بودم. اصلاً نمیدانستم که چه طور وارد آنجا شدهام. اول یاسین خواندم. مادربزرگم رمزیه همیشه میگفت خواندن این سوره قبل از ورود متوفی به قبر باعث انس او به خانه آخرتش میشود و جلوی وحشت میت را میگیرد. بعد از آن خودکارم را برداشتم و همانطور که نشسته بودم روی تکههای کاغذ برای علی این طور آوردم: «مامان دوستت دارم»، «شب به خیر»، «شهادتت رو تبریک میگم»، «خوابت توی این قبر مبارک»، «انشاءالله مزارت از باغهای بهشت باشه»، و «مامان! علی! پیش حضرت زهرا یادم کن! فراموش نکنیها!». بعد از این یادداشتها با علی مشغول صحبت شدم. گفتم: «مامان دل من توی قبر پیش توئه. مطمئن باش بیای اینجا تنها نیستی. من جای خوابیدنت رو برات آماده کردم. به خاطرت توش سوره یاسین خوندم. از اون کاغذایی که همیشه وقتی دوره یا جبهه میرفتی توی جیبت میذاشتم هم نوشتم چون میدونم تو اونا رو میخونی.»
📚کتاب: عایده
✍نویسنده: محبوبهسادات رضوینیا
🔘ناشر: سوره مهر
🖇 کتاب «عایده» را میتوانید از سایت سوره مهر به آدرس https://sooremehr.ir/book/54451/عایده/ تهیه کنید🌱
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢جنگ از زشتترین پدیدهها بود اما زیباترین اتحادها را میآفرید!
🔹حسن [طهرانیمقدم] مأموریتی تازه، بسیار خاص و دشوار برای خودش تعریف کرده بود. کسی برای او مأموریتی تعریف نکرده بود. اما او میدوید تا رزمندگانی را که با آنها محبت و مودتی خالصانه حس میکرد، وارد دنیای موشکها کند. حاج حسن مقدم، با همان روشی که موشکی در ایران تشکیل یافت، برای حزبالله برنامه چید. باید از توپخانه شروع میکردند. او چند نفر از بچههای مورداطمینانش را از روند توسعهٔ موشکی در ایران جدا کرد تا با حزبالله مرتبط شوند و برنامهٔ آموزش کادر موشکی لبنان را آغاز کنند. همانطور که مدیریت و فرمان موشکی در جمهوری اسلامی ایران بهدلیل استراتژیک بودنش، دست فرماندهی کل قوا بود، آنها هم با همین روش مدیریت کردند و موشکی در مشت نفر اول حزبالله قرار گرفت. فقط افراد انگشتشماری که از آغاز سال ۱۳۷۴ توسط سیدحسن نصرالله تأیید میشدند، هستهٔ اولیهٔ مجموعه را شکل دادند.
🔹در قدم اول، آموزش تجهیزاتی که میشد در منطقه به کار گرفت، آغاز شد. دورهٔ تئوری در لبنان برگزار شد، اما آموزشهای تکمیلی و عملی، خارج از لبنان.
«الان برای حزبالله، کاتیوشا خیلی سلاح خوبیه.»
این نظر مربیان ایرانی با تشخیص شرایط حزبالله بود.
«اما حزبالله حتی ظرفیت و توان استفاده از کاتیوشا را هم درست و حسابی نداره.»
«کاتیوشا سلاحیه که دیدبان میخواد. لانچر میخواد، باید به بحثهای روانهسازی و فنیش وارد بشن.»
جنگ در جغرافیای لبنان سختیهای خاصی داشت. اوج کار عملیاتی بچههای حزبالله این بود که دو پایهٔ قیچیمانند، یکی کوتاه و دیگری بلندتر، به فاصلهٔ ۱/۵متر، بهعنوان نقطهٔ اتکا روی زمین قرار داده و گلولهٔ سهمتری کاتیوشا را رویش میگذاشتند و پرتاب میکردند. این سلاح دوربرد مقاومت بود که اصلا معلوم نبود کجا میرود!
«مشکل مقاومت، فعلا در سکوی پرتاب و لانچره.»
بنابراین، بچههای حاج حسن قبل از هر چیز، برایشان لانچر ساختند. طرز استفادهاش را هم آموزش دادند. تجربههای قبلی حزبالله نشان میداد شدت اشراف اطلاعاتی اسرائیلیها بهقدری بوده که بهراحتی، محل لانچرهای قیچیمانند حزبالله برای پرتاب این کاتیوشا را خیلی سریع کشف کرده و زدهاند.
🔹بچههای حاج حسن هرگز از مشورت با فرماندهشان دست خالی نرفتند.
«ممد، بچههای مقاومت هم به نواخت تیر بالاتر نیاز دارن، هم سرعت جابهجایی بیشتر.»
در اولین قدم، سراغ لانچر و خودرو رفتند. بهجای یک لانچر، لانچر ششتایی بر اساس ظرفیتهای حزبالله تولید و پشت خودروهای شورلت نصب کردند.
«حالا که تجهیزات زمینی متناسب با مهمات ساخته شده، باید برن بهسمت خودکفایی در بهکارگیری.»
در جایجای لبنان کار بهشکل زیرزمینی شکل گرفت. در این مدت، مرتب، تیمهایی از سوی حاج حسن به لبنان رفته و آموزش میدادند. یک سال پس از آن، سازمان موشکی حزبالله شکل گرفت.
🔹گام بعدی پس از سازماندهی و بهینهسازی کاتیوشاها، کار روی راکت ۲۴٠ بود. حزبالله تعداد محدودی از این راکت داشت، ولی امکان بهکارگیریاش را نداشت.
«قدرت این راکت دو برابر موشک کاتیوشاست. ما هم زمان جنگ از کره خریدیم. آخرای جنگ، تو صنایع دفاعی خودمون تولیدش کردیم.»
جنگ از زشتترین پدیدهها بود، اما زیباترین اتحادها را میآفرید. وقتی توان استفاده از راکت ۲۴٠ نصیب حزبالله شد، آنها محکم روی اولین پلهٔ توان موشکی ایستادند. وقتش رسیده بود تا دبیرکل حزبالله، سید حسن نصرالله، برای اولین بار اسرائیل را تهدید کند: «در صورت بروز هر تحرکی، رژیم غاصب اسرائیل بداند که ما عکا را میزنیم.»
صهیونیستها که تا آن زمان مطمئن بودند آتش حزبالله تا نهر لیطانی، روستاها و تپههای شبعا در جنوب لبنان و شمال فلسطین اشغالی نمیرسد، سخن جدیدی از دبیرکل حزبالله میشنیدند و با بهت و ترس تحلیلش میکردند. عکا شهری صنعتی در سی چهل کیلومتری مرز لبنان بود و رهبر شیعه و دینی حزبالله ادعا میکرد قدرت زدن آن را دارند. رهبری که دروغ و غلو در مرامش نبود.
🔹مردان موشکی ایران در کنار ساخت سلاح، برای آموزش نیروهای حزبالله برنامه میریختند، درست مثل همان راهی که خودشان طی کرده بودند. توسعهٔ ساختار موشکی حزبالله را پلکانی کردند. افراد مجرب هر دوره، سلاح بعدی را تحویل میگرفتند. آرمان حاج حسن خودکفایی مقاومت بود و این راه را با همان زحمات شبانهروزی، دویدنها و ننشستنها هموار میکرد.
🟢متن بالا برشیست از جلد دوم کتاب «مرد ابدی»؛ روایتی مستند از زندگی سردار شهید طهرانیمقدم
📚کتاب: مرد ابدی
✍نویسنده: معصومه سپهری
🔘ناشر: شهید کاظمی، تسنیم
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#مرد_ابدی
#شهید_طهرانی_مقدم
#لبنان
#حزب_الله
#سید_حسن_نصرالله
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢چه کسی گفته مردم ما خسته شدهاند؟!
🔹ابراهیم، حسن و عدنان نشستهاند و نقشههایی از موشکهای با برد بیشتر جلویشان است. ابراهیم از عدنان میپرسد که آیا از نظر فنی میتواند این نقشهها را در کارگاهش پیاده کند. عدنان بعد از بررسی دقیق نقشهها، سرش را تکان میدهد و موافقت میکند. آنها سریع کار را شروع میکنند و وسایلی که آماده کردهاند را داخل ماشین میگذارند و به سمت شهر بیت حانون میروند. در آنجا موشکها را نصب میکنند و فتیله را روشن کرده و کمی دور میشوند و از خدا کمک میخواهند. بعد از چند ثانیه، موشک با صدای مهیب پرتاب میشود و از مرز عبور میکند. سه مجاهد یکدیگر را در آغوش میگیرند و با عجله برمیگردند تا موشکهای بیشتری بسازند و به دیگران در مناطق دیگر آموزش دهند.
🔹در پاسخ به هر جنایت، دهها موشک قسام و موشکهای دیگر شلیک میشوند. بعضیها از تهدیدهای اشغالگران میترسند. ابراهیم با لبخند میگوید: «آنها چه کار دیگری میتوانند بکنند؟ مگر اینکه بیشتر از این ما را بکشند و خانههایمان را خراب کنند. آنها باید دوباره بسازند تا دوباره خراب کنند.» عدنان میگوید: «فکر میکنی آنها حساب کردهاند که مردم خسته شدهاند و میخواهند استراحت کنند؟» ابراهیم با لبخند میگوید: «چه کسی خسته شده؟ تو یا من؟ یا مادران و زنهای ما که فرزندان و خانههایشان را از دست دادهاند؟ هیچکس نگفته که خسته شده است. مگر ندیدی هر مادری که فرزندش شهید میشود میگوید حاضر است همه فرزندانش را فدا کند تا قدس و مسجدالاقصی آزاد شود؟ کسانی که میگویند مردم ما خسته شدهاند، فقط عده کمی هستند که به دنبال منافع سیاسی یا اقتصادی خود هستند، اما مردم صبور ما آمادهاند که همه چیز خود را فدای عزت و شرف و مقدسات خود کنند.»
🟢پ.ن: متن بالا برشیست از رمان «خار و میخک» نوشته یحیی السنوار.
این رمان به زودی از سوی انتشارات کتابستان معرفت، با ترجمه سرکار خانم اسما خواجهزاده و همچنین انتشارات سوره مهر، با ترجمه سرکار خانم هانیه کمری، منتشر خواهد شد.
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#یحیی_السنوار
#مقاومت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢خون و جان ما از خون کوچکترین شهیدی که جان خود را در راه وطن، دین و مقدسات فدا کرد، باارزشتر نیست.
#بدون_مرز
#یحیی_السنوار
#مقاومت
#غزه
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢از خداوند میخواهیم شما را سالم به خانههایتان برگرداند
🔹از رزمندگان حزبالله گرفته تا صاحب این خانه شریف؛ از خداوند متعال خواهانیم که شما را سالم و سلامت به خانههایتان بازگرداند و پیروزی باشکوهی به ما عنایت فرماید.
🔹اکنون با توجه به شرایط سختی که در آن قرار داشتیم، به دلیل کمبود برخی از لوازم ضروری برای ادامه انجام وظایف، مجبور به استفاده از برخی لوازم منزل از جمله (پیاز، لبنه، مکدوس (ترشی بادمجان)، نخود و...) شدیم، از شما طلب مغفرت و مغفرت میکنیم. انشاءالله ما حتما موارد استفاده شده را برگردانیم. درود و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
🟢پ.ن: متن بالا نامهای از رزمندگان حزباللهست که پس از خروج از خانهای در جنوب لبنان به جا مانده است.
#بدون_مرز
#حزب_الله
#مقاومت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢وقتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بشارت پیروزی دادند
خاطره فرمانده شهید حزبالله حاج علی کرکی از خواب عجیبی که در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان دید.
#بدون_مرز
#شهید_علی_کرکی
#لبنان
#حزب_الله
#حضرت_زهرا
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید| روایت انفجار پیجرها در حوزههنری
🔹#شب_خاطره یکی از قدیمیترین برنامههای حوزه هنری است که به همت #دفتر_ادبیات_و_هنر_مقاومت حوزه هنری پایهگذاری شد و اولین پنجشنبه هرماه در حوزه هنری برپا میشود.
🗓️ سوم آبان
⏰ساعت ۱۶
🏢سالن سوره حوزه هنری
🆔 @hozehonari_ir