💢رنج را تنها رنج میتواند بسراید!
قسمت اول
🔹درد خویشاوند خود را میشناسد. ژنهای درد در هر نقطه که باشند یکدیگر را پیدا و جذب میکنند و درد این هزار توی بیانتها مثل شاخههای ترد پیچک راه خود را میگیرد و بالا میآید و این روایت رنج است. رنج را تنها رنج میتواند بسراید! لهجههای غزهای مرثیه سرایی نمیکند. رسالتش این است که روایت کند. هر چه هست را روایت کند. نه کمتر نه بیشتر! راوی قابل اعتماد حتی پس یا پیش نمیگوید فقط هر چه هست را میگوید حالا اگر تو رنج را میخوانی، بهخاطر اصالت رنج و درد است نه ملال. لهجههای غزهای مماس با واقعیت و بیپرده روایت شده است از زاویه و دوربین نگاههایی که هنوز در بهت و تحیر ماندهاند. از مردمک چشمهایی که هنوز تنشان از داغ گرم است و وقتی نداشتند تا هرم آتش افتاده در آبادیهایشان را خوب حس کنند. روایتهایی درست از دل حادثه. با فاصلهای نزدیک. روایتهایی زنده و در راستای واقعیتی که قدمتی بیش از هفتاد سال دارد. لهجههای غزهای زخم روباز ماندهای است که خون روی آن دلمه نمیزند... خون جوشان است. خون غزه، جبالیا، خانیونس و خون زمین...
🔹مهمترین نکته در این اثر خالص بودن آن است. راوی از چیزی روایت میکند که هم به چشم دیده و هم آن را چشیده است. یک گزارش تمام عیار جنگی که تحتثاثیر زمان قرار نگرفته اما پایبند مکان است. چیزی که در قلم یوسفالقدره و فاتنه الغره به چشم میخورد، «قدرت بیان مستقیم» است. مرزی میان جهان روایت با جهان واقعی در لهجههای غزهای وجود ندارد. اثر واژه اضافه ندارد و صاعقهوار و در ایجاز کامل ایراد میشود و قبل از آنکه تو بتوانی تجزیه و ترکیبش کنی به پایان میرسد. روایتی که اثرش به این راحتیها از ذهن پاک نمیشود و مخاطب را در یک تفکر عمیق نسبت به جهان واقعی فرو میبرد. روایتها در لهجههای غزهای بهگونهایست که در هر ورق راوی یک لحظه از واقعیت را ثبت میکند ولی عمق کلمات به واسطه خلوص و البته فرم روایی در ذهن مخاطب ژرفا دارد و ما به عنوان مخاطب میتوانیم خودمان در ذهن خودمان واقعیت بیکم و کاست گفته شده در بیان مستقیم و صریح نویسنده را بارها و بارها تصویر کنیم. نوشته: «آواره از درد خودم به درد دیگران، و در حالی که گریهام را به تعویق انداختهام، در گریه بزرگتر و گستردهتری به اندازه کل باریکه غزه غرق میشوم» شاید اگر خوب دقت کنیم در ژرفای همین چند جمله معنای انسان نمایان است. انسانی کوچک به وسعت تمام زمین.
🔹جان کتاب برخواسته از خبر است. بر اصل آنچه انسان از لحظهای که تفکرش آغاز میشود در حال روایت خویش است و تشکیل لایههای شناختیاش قبل از شروع به فرآیند حل مسئله از خبر آغاز میشود. خبر در حقیقت یک رکن اساسی در برقراری ارتباط بین انسانهاست. رکن اصلی و بهتر است بگویم رسالت کتاب «خبر» است. شاید دلیلش این باشد که کتاب در نسبتی نزدیک به حادثه رسالت نخست خود را تبیین خبر درست در میان اخبار ریز و درشت واقعه در موقعیت جنگی میداند. این که راوی چه نسبتی با واقعه دارد و چه موقعیتی نسبت به زمان و مکان واقعه دارد، بر اصالت خبر تاثیر میگذارد. در دنیایی که رسانه تاثیر گستردهای بر واقعیت دارد و بنابر سیاست گاهی از شدت و حدت میکاهد یا به آن اضافه میکند، تمییز دادن روایت خالص از ناخالص سخت است اما اگر به ساختار و فرم روایی کتاب برگردیم و در میان کلماتش غور کنیم درخواهیم یافت که با راویان قابل اعتمادی سر و کار داریم که به چیزی بالاتر روایت فکر میکنند. در لحظه روایت، راویان به خاطر ایستادن در وسط معرکه به حاشیهها فکر نمیکنند و کتاب محصول پیاوویهای مختلف اما خالص از شرایط کنونی غزه است.
🟢متن بالا برشیست از یادداشت لیلا مهدوی بر کتاب «لهجههای غزهای»، در بهخوان
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#مقاومت
#غزه
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢روایت مریمهایی که هر روز خون مسیح را از در و دیوار بیتالمقدس پاک میکنند
قسمت دوم
🔹در جنگ یکی از ابزارهای برای انتقال و هدایت کنشهای جمعی روایت است. آن چیزی که روایت را در لهجههای غزهای بارز میکند گوش شنوا و نیاز اکثریت جوامع به شنیدن گزارش و روایت از واقع هفتم اکتبر به بعد است. این که جامعه تشنه شنیدن باشد و نویسنده دست بگذارد روی «برهه حساس کنونی» به معنای واقع در شرایطی که چشم همه جهان به نوار باریک غزه دوخته است، روایتهای جمع شده در لهجههای غزهای را بارز میکنداما اگر به ساختار و فرم کتاب برگردیم نویسندهها از اجزایی روایت کردهاند که در راستای یک کل منسجم هستند. نویسندهها برای بیان موقعیت خاص منطقه از زاویه نگاهها و نقطهنظرهای مختلف دست به روایت میزنند. و واقعه را از زوایای مختلف تصویر میکند. در کتاب لهجههای غزهای ما شاهد جهانهای روایی مختلفی هستیم که عقاید ساده و متنوعی دارند. شاید برای همین است که یوسف القدره و فاتنهالغره برای اثری که گردآوری کردهاند عنوان لهجههای غزهای را انتخاب میکنند. زیرا در پس لهجههای مختلف یک اتحاد محکم به نام غزه یا وطن وجود دارد. در روایتهای غزهای راویان از نیازها حرف میزنند. از نیازهای اولیه برای بقا، نیاز به «یک قرص نان».
🔹در جریان روایتها کمکم میبینیم که مردم غزه برای رسیدن به نیازهای بدیهیشان سخت میگذرانند و به این سختی خو گرفتهاند. یاد گرفتهاند که وقت باز کردن گره فقط به آن گره فکر کنند. یاد گرفتهاند درکنار تهدید بزرگی به نام ترس و محنت از دست دادن داشتههای فیزیکی و معنوی خود را از زیر آوارهها بیرون بکشند و زندگی کنند مثل ما که قریب یک سال است که به رنجی که آنها میبرند، عادت کردهایم و خاموش ایستادهایم و گاهی چند خطی بشر دوستانه برایشان مینویسیم و دست تکان میدهیم. یکی دیگر از محورهایی که در این اثر مشاهده میشود، جان گرفتن کنشهای جمعی در راستای فردیتهای قوامگرفته است. کنش جمعی همیشه از محورهای اصلی زندگی و معیشت برمیخیزد اما در لهجههای غزهای کنش جمعی قدمی فراتر و بالاتر از چیزی است و درباره جنگ و بقا حرف میزند. این که یک حرکت زیرجلدی در جامعه امروز باریکه غزه در حرکت است که همه را در راستای یک هدف مشترک قرار داده و به واسطه همین کنش جمعی عنصر امید در اهالی جامعه خاموش نمیشود.
🔹پایان هر روایتی خاصه روایت رنج، دلیل آن روایت باید معلوم باشد. شاید دلیل روایت از روزهای خونین غزه عنصری باشد به نام امید. لهجههای غزهای از اصلی به نام اصل بقا حرف میزند، از نیاز حرف میزند نه از خواسته! و تکان دهندهترین نکته در باره این اثر این است که از روزمره مردم فلسطین حرف میزند.
روزمرهای که آماج کمانه تیرهای پس و پیش شر مطلق است و مردم گذشته از تابآوری دارند روزمره خود را زندگی میکنند. چیزی فراتر از سیاست یا قدرت نظامی. لهجههای غزهای روایت مریمهاییست که هر روز خون مسیح را از در و دیوار بیتالمقدس پاک میکنند...
«طبق اعلام وزرات بهداشت ۱۲۵۰ بچه زیر آوارند: ۱۲۵۰ داستان درد و رنج و احساس انقراض دنیا با انقراض وحشیانه کودکان بیگناه به شکلی وحشیانه که تنهایی را در دل بازماندگام زنده مانده آنها به ارث میگذارد.
«مادرجان، بهخدا هیچکس جز اونایی که رفتن پیش خدا نجات پیدا نکردن. خدا از این دنیای ظالم نسبت به اونا مهربونتره. مایی که زندهایم هر روز هزاربار میمیریم، هزار بار میمیریم مادر!»»
🟢متن بالا برشیست از یادداشت لیلا مهدوی بر کتاب «لهجههای غزهای»، در بهخوان
🔗لینک مطلب:
https://B2n.ir/d66038
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#مقاومت
#غزه
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢زندگی برای من انگار سفری بود برای کشف همهٔ حقایق. سفری که بیش از ۴۵ سال پیش، در آغازین روزهای هفده سالگیام در درونم آغاز شده بود، و اینجا در جادهٔ خروجی فرودگاه بغداد به پایان رسید!
🔹مراسم بزرگداشت و آئین رونمایی از مستند سینمایی «جمال؛ جهان از دریچه چشمان من»؛ به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت ابومهدی المهندس در حوزه هنری روی پرده میرود.
⏱️زمان: چهارشنبه ۱۲ دیماه ۱۴٠۳، ساعت ۱۸
🏫مکان: خیابان سمیه، حوزه هنری، سالن سوره
#بدون_مرز
#مستند
#ابومهدی_المهندس
#مرکز_مستند_حقیقت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی
12.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببينيد| معرفى كتاب #عایده به قلم محبوبه سادات رضوینیا توسط #حاج_محمود_کریمی در مراسم جشن ولادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
📌 کتاب عایده را میتوانید از انتشارات سوره مهر تهیه کنید.
🆔 @hozehonari_ir
💢عایده، روایت استواری یک مادر
🔹کتاب «عایده» روایت یک مادر فداکار و مجاهد و مهربان لبنانی است که از اولین جوانههای ادبیات بدون مرز رشد و نمو کرده است. این اثر روایتی از زندگی مادر شهید «علی اسماعیل» شهید مدافع حرم در سوریه و عضو حزبالله لبنان است که از دوران کودکی تا زمان شهادت پسرش بیان شده؛ استواری این مادر شهید مطالبی خواندنی را به مخاطب ارائه میکند. شخصیت این مادر شهید، سبک زندگی ویژهای را معرفی میکند، او دو پسر و یک دختر دارد، اما داستان زندگیاش که از زبان خودش بیان میشود فراز و فرود بسیاری را دارد. او زنی از اهالی لبنان است و از کودکی علاقه ویژهای به حجاب دارد، گرایش مذهبیاش سبب شد با یکی از اعضای حزبالله ازدواج کند و یکی از دو پسرش یعنی «علی اسماعیل» زمانی که هفده سال دارد را به عنوان یکی از شهدای مدافع حرم در سوریه از دست بدهد.
🔹در این کتاب تلاش کردم تا فضای حزبالله و جغرافیای آن منطقه همچنین آداب و رسوم مردم لبنان را انعکاس دهم. شیوه نگارش این اثر خاطرات شفاهی است و کاملاً مستند نوشته شده؛ دارای ۱۴ فصل است که اغلب شخصیت عایده را معرفی میکند. تربیت فرزندانش و شهادت المهندس شهید محمدعلی عباس اسماعیل «حیدر» که فرزند بزرگش هست حکایتی خواندنی و تامل برانگیز دارد؛ و همکاری خوبی از سوی حوزه هنری برای نوشتن کتاب با من انجام شد. برای نوشتن کتاب «عایده» یک هفته به لبنان سفر کردم بعد از آن عایده سرور به ایران آمد و ادامه مصاحبهها را با او گرفتم و سپس به تنظیم کتاب پرداختم. خوشبختانه همراهی زیادی با من برای تولید این کتاب انجام شد.
🔹این کتاب همانند منشوری است که در آن پیامهای متعددی برای مخاطب مطرح میکند، اما یکی از مهمترین آنها معرفی توانمندیها و رشد یک انسان را به قلم میکشد. صبر و استواری او در مقابل سختیها قابل تامل است. حتی از فرزندش که عزیزتر از جانش است به خاطر دفاع از اسلام میگذرد. این امر به سبب انتخابهای خاص او در مراحل متعدد زندگی بوده که به کمال و رشد این شخصیت اشاره دارد. استواری شخصیت این زن، زمینه را برای پرورش فرزندان مومن و متعهد و شهادتطلب فراهم میکند. ارادت او به سید حسن نصرالله سبب شد تا بتواند در سایه چنین شخصیتهایی فرزندان قهرمانی را تربیت کرده و به نیروی مقاومت تقدیم کند.
🔹مدتی قبل کتاب «عایده» رونمایی شد و این زن شجاع در مراسم رونمایی تاکید کرد حتی اگر چندین پسر داشت همه آنها را در راه اسلام در راه رضای خدا فدا میکرد. تا اینکه چند روز بعد، خبر شهادت دومین پسرش در جبهه لبنان بر اثر بمبارانهای رژیم صهیونیستی در مرز لبنان و رژیم جنایتکار صهیونیستی اعلام شد. مدت دوماه و نیم بود که محمد به همراه سایر همرزمانش «مدافعان قدس» به آن منطقه رفته و از او اطلاعی در دست نبود و اکنون خبر شهادتش به مادرش رسیده است. با این حال استواری او شگفتی من به عنوان یک نویسنده را برانگیخت. اگرچه نوههایش در غم فقدان پدر بیقراری میکردند، اما او استوار ایستاده بود.
🟢متن بالا برشیست از یادداشت محبوبهسادات رضوینیا، نویسنده کتاب «عایده» در خبرگزاری میزان
📚کتاب: عایده
✍نویسنده: محبوبه سادات رضوینیا
🔘ناشر: سوره مهر
🔳کاری از: دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری
🔗لینک مطلب:
https://B2n.ir/m13655
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#حزب_الله
#مقاومت
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢میزبان شماییم در آئین رونمایی از مستند سینمایی «جمال؛ جهان از دریچهٔ چشمان من»
🔹این پنجره فرصتی است برای تماشای دوبارهٔ شخصیت والای شهید ابومهدی المهندس، فرماندهای که مقاطع مهمی از تاریخ معاصر مقاومت در منطقه برای همیشه به رسم و نام او مزین است.
⏱️زمان: چهارشنبه ۱۲ دیماه ۱۴٠۳، ساعت ۱۸
🏫مکان: خیابان سمیه، حوزه هنری، سالن سوره
#بدون_مرز
#مستند
#ابومهدی_المهندس
#مرکز_مستند_حقیقت
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی مقامات مصری از دیدن حاج قاسم شوکه شدند!
💢وقتی مقامات مصری از دیدن حاج قاسم شوکه شدند!
🔹بعد از انتخاب محمد مرسی به ریاست جمهوری مصر، قرار شد در خصوص همکاریهای مشترک بازرگانی بین ایران و مصر مذاکراتی انجام شود. آن زمان من معاون وزیر امور خارجه بودم. در سفری به قاهره با حلقه اول اطرافیان آقای مرسی _تیم اصلی ریاست جمهوری_ ملاقات کردم. دیدار حدود پنج ساعت به طول انجامید و ما به توافقات اولیه برای همکاریهای بازرگانی و توریستی بین دو کشور رسیدیم. در ادامه قرار شد حلقه اصلی پیرامون آقای مرسی هم به ایران بیایند و موضوع را نهایی کنیم. پس از مدتی این کار صورت گرفت و آنها به ایران آمدند و توافق نهایی حاصل شد.
🔹این نکته را باید بگویم که مردم مصر در موضوع فلسطین بسیار حساس هستند. من در این سالها بیش از هفت یا هشت بار به مصر سفر کردهام. هر بار که در قاهره کنفرانس مطبوعاتی داشتم، رئیس دفتر حفاظت منافع وقت ما در قاهره تأکید میکرد که در حمایت از قدس و فلسطین جملهای بگویید. زمانی از چند رسانه مصری علت را پرسیدم، سردبیران رسانهها گفتند مردم مصر به شدت نسبت به آزادی فلسطین و قدس شریف علاقه و توجه دارند و از اینکه جمهوری اسلامی ایران، در عالیترین سطح یعنی مقام معظم رهبری _به تعبیر آنها امام خامنهای_ به صراحت اعلام میکند در جنگ ۲۲ روزه غزه و جنگ ۳۳ روزه لبنان، ما در کنار مقاومت ایستادیم و حمایت همه جانبه کردیم، بسیار شادمان میشوند. لذا به این دلیل مردم مصر علاقه خاصی به جمهوری اسلامی ایران دارند.
🔹در هر صورت هیئت عالیرتبه مصری به ایران آمدند. از آنجا که پرونده حمایت از فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی را سردار سلیمانی دنبال میکرد، ملاقات با ایشان برای هیئت مصری خیلی مهم بود. به هر حال آنها از جریان اخوانالمسلمین بودند و خودشان را انقلابی میدانستند. وقتی توافقات انجام شد، رئیس هیئت مصری به من گفت ما خواهشی از شما داریم و میخواهیم ژنرال سلیمانی را ولو برای پنج دقیقه ببینیم. گفتند برای ما خیلی مهم است که ژنرال سلیمانی را به دلیل عملکرد موفق و نقش ایشان در مبارزه با صهیونیستها ببینیم. به سردار سلیمانی تلفن زدم و موضوع را اطلاع دادم. ایشان گفت اگر جمعبندی شما این است که ملاقات انجام شود، من وقت میدهم.
🔹وقتی به محل ملاقات رفتیم، سردار جلوی در اتاق منتظر بود. من آنها را به ترتیب مقام معرفی و هدایت کردم که وارد اتاق شوند. بعد از احوالپرسی، به سردار سلیمانی اطلاع دادند که تلفن فوری دارید. سردار به من گفتند یکی دو دقیقه با این آقایان بنشینید تا من تلفن را جواب بدهم و بیایم. کمتر از یک دقیقه که گذشت، مسئول هیئت مصری به من گفت سردار سلیمانی هنوز نیامده؟ به او گفتم سردار سلیمانی همان آقایی بود که جلوی در با شما احوالپرسی کرد. او تعجب کرد. احتمالاً ابتدا تصور کرد من برای اینکه صحنهسازی کرده باشم اینها را جایی بردهام و فردی را معرفی کردهام و گفتهام او ژنرال سلیمانی است.
🔹بعد از چند دقیقه که سردار آمد و اعضای هیئت مصری نگاه راهبردی ایشان به جهان اسلام، امت اسلامی و احیای تمدن اسلامی را دیدند، تازه متوجه شدند جای درستی آمدهاند. وقتی ملاقات تمام شد و خارج شدیم، مصریها به من گفتند: ما تصورمان از سردار سلیمانی یک ژنرال بداخلاق، اخمو و خشن بود. اصلاً ما در زندگی سیاسیمان یک ژنرال عالیرتبه در این سطح از شهرت بینالمللی که هیچ، در طراز داخلی هم ندیده بودیم که اینقدر متواضع و دارای تفکر عالی در حوزه جهان اسلام باشد و وقتی صحبت میکند، عمیق و راهبردی سخن بگوید.
🟢متن بالا برشیست از کتاب «صبح شام»، روایتی از بحران سوریه خاطرات حسین امیرعبداللهیان
📚 کتاب: صبح شام
✍️نویسنده: محمدمحسن مصحفی
🔘 ناشر: سوره مهر
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#صبح_شام
#حاج_قاسم
#امیر_عبداللهیان
#فلسطین
#ادبیات_بیداری
🖇 کتاب «صبح شام» را میتوانید از سایت سوره مهر به آدرس https://sooremehr.ir/book/3980/صبح_شام/ تهیه کنید 🌱
🌍 با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢زنی که ملکه خیابانها بود!
قسمت اول
🔹یه خانم آمریکایی ماجرای زندگیش رو اینطور تعریف میکنه که: «وقتی توی خیابون قدم میزدم، موهام آرایش خاص داشت و لباسهام رو به دقت انتخاب کرده بودم. بوی عطرم همهجا رو پر میکرد و با هر حرکت بدن، چشمها بهطرفم میچرخید؛ در یک کلام، ملکهی خیابان بودم! در مقطع دانشآموزی موفق بودم و برای ورود به دانشگاه میتونستم از چند بورس تحصیلی استفاده کنم. همزمان با دانشجویی، روزنامهنگاری هم میکردم. به دلیل تعصبات مذهبی به شهرها و ایالتهای مختلف میرفتم و مردم رو به مسیحیت دعوت میکردم. یه ترم، به اشتباه یه واحد درسی انتخاب کردم و بهدلیل مسافرت به اوکلاهاما، با دو هفته تأخیر از موضوع مطلع شدم. هیچ راهی جز شرکت توی کلاس اون درس نداشتم. عدم حضور توی کلاس مساوی بود با محرومیت از بورس تحصیلی. این در حالی بود که هیچ علاقهای به اون درس نداشتم.»
🔹نگرانی این خانم وقتی زیادتر میشه که میفهمه اکثر دانشجوهای اون کلاس، مسلمان و عرب هستن. همراهی با عربهای مسلمان که دین اونها رو ساختگی میدونسته براش آزاردهنده بوده. دو شبانهروز با ناراحتی فکر میکنه و در آخر هم شوهرش قانعش میکنه که: «شاید اراده خدا تو رو برای یه مأموریت برگزیده باشه. برو و اونها رو به مسیحیت دعوت کن!» با این انگیزه به دانشگاه برمیگرده. از همون روزهای اول، با هر بهانهای با دانشجوهای مسلمان گفتوگو میکنه و از اونها میخواد که با تبعیت از مسیح خودشون رو نجات بدن. او خودش تعریف میکرد که: «اونها با احترام به حرفهام گوش میدادند؛ ولی درباره تغییر دین، تسلیم نمیشدند. برای همین، راه دیگهای به ذهنم رسید. تصمیم گرفتم با کتابهای خودشون، باطل بودن عقایدشون رو ثابت کنم. یه نسخه قرآن و چند تا از کتابهای اسلامی رو از دوستم خواستم.» او قرائت قرآن رو شروع میکنه و بعد در فاصله یهسال و نیم، پانزده کتاب اسلامی رو مطالعه میکنه و دوباره به قرائت قرآن مشغول میشه. در این مدت هر چیزی که میتونسته بهانهای برای ایراد و اشکال باشه رو یادداشت میکنه. اما به مرور زمان دچار ابهامات بیشتری میشه. ناخودآگاه ذهنش با موضوعاتی درگیر میشه که تصورش رو هم نمیکرده. آرام آرام تغییراتی در رفتارش پیدا میشه دیگه به پارتیها نمیره و مشروبات الکلی رو کنار میذاره. گوشت خوک نمیخوره و سعی میکنه توی مهمونیهای مختلط شرکت نکنه. او میگفت: «شوهرم فکر میکرد من با مرد دیگهای رابطه دارم؛ نمیتونست بپذیره که این همه تغییر در من رخ بده!» با وجود این همه تغییر او همچنان مسیحی بود.
🔹یه روز چند نفر مسلمان به سراغش میان. او میگفت: «وقتی در خونه رو باز کردم، دیدم چند نفر مسلمان عرب روبهروی من ایستادهان. اونها گفتن ما انتظار داشتیم شما مسلمان بشین! گفتم: من مسیحیام و هیچ تصمیمی برای تغییر دینم ندارم! با این وجود شروع به صحبت کردیم. هرچه پرسیدم، اونها با تسلط پاسخ دادن. به هیچ وجه حرفهای عجیب من درباره قرآن رو مسخره نکردن و از انتقادهای تند من به اسلام عصبانی نشدن. اونها میگفتن که معرفت، گمشده مؤمن هست و سؤال یکی از راههای رسیدن به معرفته. وقتی اونها رفتن، احساس کردم درونم اتفاقی رخ داده! تا اینکه ۲۱ می ۱۹۷۷ مقابل یک روحانی این کلمات رو تکرار کردم: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله.
🟢متن بالا برشیست از کتاب «ستارهها چیدنی نیستند»، برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی
📚کتاب: ستارهها چیدنی نیستند
✍نویسنده: محمدعلی حبیباللهیان
🔘ناشر: معارف
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#اسلام
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz