#برشی_از_امان_نامه ۱
از: حبیب بن مظاهر
به: سلیمان بن صرد خزاعی
و یک روز
خاکها را پس میزنی
رد پای ما را پیدا میکنی و
راه میافتی.
کلماتی که در حلقوم ما بریده شد،
به لب تیغ
به زبان تو جاری می شود.
حتی شاید دقیقهٔ تو نیز
ظهر روز دهم باشد...
پس آنگاه ادامهٔ خون ما
از شریان بریدهٔ تو فواره میزند
و خضاب خون
آبروی برگشتهٔ تو خواهد شد.
اما دریغ
تو دیر کردهای؛
وقت فضیلت خون
و آن نیمروز بی غروب گذشته است....
#امان_نامه
#شعر_عاشورایی
#کتاب_خوب عاشورایی
@behesht_e_khane