eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
147 عکس
37 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌417 💫کنار تو بودن زیباست💫 وارد پاساژ شدیم. اینکه سپهر جل
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 تو ماشین نشستیم و منتظر سپهر موندیم.‌ _خیلی خوشگل شدی. آهی کشیدم و جنس چادرم رو با دو انگشت امتحان کردم. دو سالی بود که نتونسته بودم چادر بخرم و برای اینکه رنگش بور نشه سعی می‌کردم همیشه از جاهای سایه برم و بیام. الان چطور باید خوشحال باشم. مگه خاطرات روزهای تنهایی و بی کسیم‌می‌زاره ماشین تکونی خورد و در عقب آهسته باز شد و صدای سپهر رو شنیدم _آروم بزار _چشم آقا _دستت درد نکنه در بسته شد و جاوید گفت _تو رستوران نه جواب بده نه بی محلی کن.‌چون حرمتت حفظ نمی‌شه _نشستی اینجا مثلا ته دل من رو خالی کنی که برای بابات احترام بخری؟ راه خوبی نیست سمتم چرخید _نه به جان بابا! من با قلق‌های رفتاری بابا آشنام. قبلا هم رفتارش رو تو دفتر رستوران دیدی. اونجا مراعات هیچ کس رو نمی‌کنه... در ماشین باز شد و سپهر پشت فرمون نشست. جاوید گفت _دستت درد نکنه بابا. خیلی زحمت کشیدی سپهر نیم نگاهی از توی آینه بهم انداخت خواستم پوزخند بزنم و بگم که کسی که بعد از بیست و دو سال اومده یه چادر و مانتو برای دخترش خریده بهش نمیگن زحمت کشیدی اما از اخطار‌های جاوید ته دلم خالی شده. نکنه حرفی بزنم و توی رستوران جلوی اون همه آدم بخواد کاری که توی خونه وقتی تنها بودیم رو کرد دوباره تکرار کنه! نفس سنگینی کشیدم و نگاهم رو به بیرون دادم. _با نازنین تالار دیدید؟ _نه هنوز _دیر میشه ها! _یکم به اختلاف خوردیم. نازنین میگه باغ بگیریم... سپهر تشر مانند گفت _نازنین غلط کرده! جاوید ناراحت گفت _دارم راضیش می‌کنم! _تقصیر من و سعیدِ که سپردیم دست خودتون‌. فردا خودم با عموت می‌ریم یه تالار رو قرار داد می‌بندیم. جاوید دستپاچه گفت _تا فردا خودمون یکی رو انتخاب می‌کنیم سپهر سرش رو بالا داد _بابا خواهش می‌کنم! مطمعنم نازنین قبول نمی‌کنه.‌ قبولم کنه با دلخوریه سپهر کلافه گفت _خیلی خب! فردا صبح همه با هم می‌ریم _آخه بابا... عصبی حرف جاوید رو قطع کرد _بسه جاوید! فردا همه با هم می‌ریم. شش ماهه سپردیم به شما امروز و فردا می‌کنید. الانم که غلط اضافه کرده باغ می‌خواد! جاوید ناراحت سرش رو پایین انداخت و دیگه جواب نداد.‌ مگه باغ چه ایرادی داره! چقدر زورگوعه! خب عروسیِ نازنین دلش می‌خواد تو باغ باشه.‌ پارت زاپاس رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋 قیمت ۵۰ تومن بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 بانک ملی فاطمه علی کرم فیش رو برای این ایدی ارسال کنید @onix12 عزیزان پی دی اف نیست کانال خصوصی هست. بعد از خرید رمان رو فقط خودتون میتونید بخونید. نه اجازه دارید به کسی لینک رو بدید نه تو هیچ کانال و گروهی بزارید❌ 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫