eitaa logo
بهشتیان 🌱
31.9هزار دنبال‌کننده
211 عکس
70 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌420 💫کنار تو بودن زیباست💫 وارد رستوران شدیم.‌ از دیدن ا
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 در اتاقی که جاوید گفته بود رو باز کردم و داخل رفتم. اتاق بزرگی که دو تا میز دو طرفش بودو تمام وسایلش از چوب قهوه‌ای رنگ براق. خواستم روی مبل بشینم که چشمم به تلفن روی میز افتاد. محتاط به در نگاه کردم شاید بشه از اینجا به مرتضی زنگ بزنم. سمت میز رفتم و با استرس گوشی رو برداشتم و شماره رو گرفتم که صدایی از پشت سرم باعث شد تا گوشی رو سرجاش بزارم _قطعه. سر چرخوندم و با دیدن پسری کت‌و شلواری و مرتب و خوش چهره، اخم‌هام توی هم رفت و لبخند زد و گفت _تو غزالی؟! با همون اخم گفتم _به شما چه ربطی داره. برو بیرون ابروهاش بالا رفت و لبخندش پهن تر شد _اینجا اتاق منِ پس چرا جاوید گفت بیام اینجا! با همون لحن قبلیم گفتم _جاوید گفت اینجا منتظر بمونم در رو بست و سمتم اومد _اتاق جاویدم هست.‌ تلفن من قطعه. باید با اون یکی زنگ بزنی _میرم بیرون منتظرش میمونم سمت در رفتم _اتاق دایی اخرین درِ سرچرخوندم و نگاهش کردم.‌پس سروش اینه. دکمه‌ی کتش رو باز کرد و روی صندلی نشست _دایی مهمون داره. اگر بخوای می‌تونی همینجا منتظر جاوید بمونی. اگرم نه که فکر نکنم دایی با رفتنت مشکل داشته باشه. برو اتاق خودش نگاهم رو ازش گرفتم و از اتاق بیرون رفتم. نه دلم‌می‌خواد با پسر اون زن نحس تو یه اتاق تنها باشم نه دوست دارم برم پیش سپهر. به دیوار تکیه دادم و به در آسانسور خیره موندم. کاش جاوید زودتر بیاد در اتاقی باز شد و سپهر با اخم‌های تو هم نگاهم کرد _تو چرا اینجایی! نگاه ازش گرفتم و جوابش رو ندادم سمتم اومد و کمی هول برم‌ داشت.‌تکیه‌م رو از دیوار برداشتم و نگاهش کردم. نگاهی به اطراف انداخت _جاوید کجاست؟ _گفت تو اتاق باشم‌ تا بیاد ولی یکی اومد من نتونستم اون اتاق بمونم _کسی بالا نمیاد! _فکر کنم پسر خواهرته دستش رو روی بازوم گذاشت _بیا اتاق خودم. به ناچار باهاش همقدم شدم _فقط مهمون دارم. بشین تا بره وارد اتاق شدیم . مردی که روی مبل نشسته بود به احترامم ایستاد سلامی گفت و خیلی سرد جوابش رو دادم. سپهر به مبل گوشه‌ی اتاق اشاره کرد و گفت _بشین اینحا بابا جان. الان کارم تموم میشه جوری وانمود میکنه که انگار خیلی صمیمی هستیم پارت زاپاس رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋 قیمت ۵۰ تومن بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 بانک ملی فاطمه علی کرم فیش رو برای این ایدی ارسال کنید @onix12 عزیزان پی دی اف نیست کانال خصوصی هست. بعد از خرید رمان رو فقط خودتون میتونید بخونید. نه اجازه دارید به کسی لینک رو بدید نه تو هیچ کانال و گروهی بزارید❌ 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂