eitaa logo
بهشتیان 🌱
35.3هزار دنبال‌کننده
558 عکس
313 ویدیو
2 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها👇 https://eitaa.com/joinchat/1016726656C03ad44f3ea تبلیغات👈🏻    https://eitaa.com/joinchat/3465609338C403c4bc61a
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌431 💫کنار تو بودن زیباست💫 نزدیک خونه صدای سرخوش جاوید ر
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 جاوید قصد داره باهام حرف بزنه اما انقدر ازش دلگیرم که دوست ندارم نگاهش کنم. چادرم رو روی سرم انداختم و از اتاق بیرون رفتم. نگاهم رو به سپهر که منتظر جاوید بود دادم با دیدن من کلافه رو به اتاق پسرش گفت _جاوید بیا دیگه! دیر شد _اومدم بابا خیلی برام زور داره که مجبورم بابت هر کاری از سپهر اجازه بگیرم اما فعلا دور، دور سپهره و من چاره ای ندارم _میشه من برم تو حیاط تا شما بیاید؟ با تعجب نگاهم کرد و فوری تعجب نگاهش رو توی خونسردی صورتش گم کرد _برو کاش بفهمه این احترام فقط از سر اجباره کفشم رو پوشیدم و از خونه بیرون اومدم و پله‌ها رو پایین رفتم و با دیدن مهین پایین پله‌ها برای یک لحظه پشیمون شدم که چرا صبر نکردم و تنها اومدم.‌ اخم‌هام رو توی هم کردم و بقیه‌ی پله ها رو پایین رفتم _سلام نیم نگاه پر از نفرتی بهش انداختم و جوابش رو ندادم _بهت یاد ندادن جواب سلام واجبه از کنارش رد شدم و همزمان گفتم _جواب سلام هر کی واجب باشه مال تو واجب نیست. سمت ماشین سپهر رفتم و منتظر موندم. _سلام سر چرخوندم و به سروش نگاه کردم و بی‌میل جوابش رو دادم و نگاهم رو ازش گرفتم _صبحت بخیر جلوتر اومد و نزدیکم ایستاد _این وقت صبح بیداری؟ _آره _چرا انقدر تو رفتار سردی؟ خیره تو چشم‌هاش گفتم _میدونی مهین با زندگی مادر من چیکار کرده؟ تاکیدی ادامه دادم _تو پسر مهینی! _من هیج کدوم از کارهای مادرم در گذشته رو تایید نمی‌کنم _تایید نکردنش مهم نیست. رد کردنش مهمه چند ثانیه‌ای خیره نگاهم کرد و گفت _رد هم کردم.‌مادرم خودشم میدونه و خیلی پشیمونه... _پشیمونی اون هیچ تاثیری تو حال من و مادرم نداره.‌ نگاهم سمت سپهر و جاوید رفت که بهمون نزدیک می‌شدن‌ رد نگاهم رو گرفت _آقا سروش از من فاصله بگیر. نفرت من از مادرت روی تو اون خواهرت هم هست ناراحت نفسش رو بیرون داد و رو به سپهر که بهمون نزدیک شده بود گفت _سلام دایی. صبح بخیر _سلام. با ما میای؟ _نه با ماشین خودم میام. چند جا کار دارم جاوید نگاهم کرد دلخور ازش رو گرفتم. کل دیشب رو منتظرش بودم خیلی راحت میگه خوابم رفت. سپهر قفل ماشین رو زد و بی حرف سوار شدم‌.‌ جاوید هم نشست اما سپهر و سروش در حال حرف زدن هستن _الان با من قهری! پارت زاپاس رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋 کل رمان‌۵۰ تومان بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 بانک ملی فاطمه علی کرم فیش رو باید همون روز ارسال کنید وگرنه قبول نمیکنم فیش رو برای این ایدی ارسال کنید @onix12 عزیزان پی دی اف نیست کانال خصوصی هست. بعد از خرید رمان رو فقط خودتون میتونید بخونید. نه اجازه دارید به کسی لینک رو بدید نه تو هیچ کانال و گروهی بزارید❌ 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂