فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓یکشنبه تون عالی و
🌸پر از عشق و محبت
💓امروز از خدا
🌸برای تک تکون اینگونه
💓آرزو کردم..
🌸 الهی
💓همه چیزتون عالی باشه
🌸حالتون عالی
💓روزتون عالی
🌸لحظه هاتون عالی
💓حس تون عالی
💓وازهمه مهمتر
🌸زندگیتون عالی باشه
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
☘️💕
✅فرزندانی که در دوران کودکی و نوجوانی به مقدار کافی از محبت پدر و مادر بهره مند بوده اند دارای اراده قوی و روان سالم می باشند.
❌افرادی که در خانواده های خشن زندگی می کنند و از مهر و محبت پدر و مادر بی بهره بوده اند، در بزرگسالی با مشکلات روحی و روانی مواجه می شوند و احساس حقارت می کنند.
🏷کرامت و بزرگواری از عوامل سلامت رفتاری است، بنابراین در کنار مهرورزی والدین به فرزند روح بزرگواری را در او تقویت می کنند.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
📘خواندن کتاب در دوران بارداری علاوه بر افزایش هوش جنین از افسردگی های بعد از زایمان می کاهد!
👈توصیه می شود در دوران بارداری از خوابیدن بیش از حد پرهیز شود.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🍟#تغذیه_کودک 👶
✅چیپس ترد خانگی 😋
💠مناسب کودکان بالای ۲ سال 👍
✴️ معمولا وقتی تو خونه میخوایم چیپس درست کنیم،هرچقدرهم
که سیب زمینی رو نازک ورقه میکنیم باز مث چیپسای سردشده نرم میشن و به هم میچسبن.. 😔
⚛ راهکاراش چیه واسه تردشدنش تا شبیه چیپس حاضری بشه؟⁉️
🔆 سیب زمینی رو ورقه کنید وبعد داخل مخلوط آب سرد 💧❄️ با تکه های یخ و نمک و بکینگ پودر بخوابونید.
⏰ حداقل یکی دوساعت بعد اون ها رو درسبد بریزید و صبرکنید آبش بره،یاخشکشون کنید 👌
🔥 حالا در روغن زیادسرخ کنید.خواهید دید که چقدر ترد و پفکی هستن..برای طعم دادنش میتونین از سرکه استفاده کنید یا فلفل هم به مواد اضافه کنید..
#چیپس ترد خانگی😋🥔🍟
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
هدایت شده از 💛 مهاجر 💛
♦️کودکان بايد بدانند چیزهایی زیادی را میتوان با پول خرید اما چیزهای زیادی هم وجود دارند که با پول به دست نمیآیند مانند اعتماد، احترام، عشق، شادی، دوست و عزتنفس.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
♦️ تولد فرزند دوم تاثیرات زیادی بر کل خانواده بویژه فرزند اول دارد به خصوص در ماههای اول تولد که والدین به شدت از توجه به فرزند بزرگتر غافل میشوند.
🔸 کودکان در مقابل ورود نوزاد جدید واکنشهای متفاوتی از قبیل خشونت، لجبازی، چسبندگی به مادر و اضطراب جدایی، مشکلات خواب، مشکلات مربوط به غذا خوردن و رفتارهای بچه گانهای از خود بروز میدهند.
🌟 لازم که والدین خود را برای واکنشهای کودک اول آماده کرده، از تنبیه و سرزنش وی خود داری کنند.
مدت زمان بیشتری را با او بگذرانند و از دادن مسئولیت نگهداری فرزند جدید به کودک اول خود داری کنند.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
♦️تنبيه در بيشتر مواقع هيچ تاثير مثبتی بر کودک ندارد چون هیچ رفتار صحیح و جایگزینی را برای کودک معرفی نمیکند فقط از کاری باز میدارد در کل تشویق بدون برنامهریزی قبلی تاثیر مثبت بیشتری دارد تا تنبیه
بعضی معتقدند در کودکی با روش تربیتی سرشار از تنبیه بزرگ شده اند و الان هم هیچ مشکلی ندارند! واقعا!
کافی است نگاهی به جامعه بیندازیم.
وقتی وارد بطن هر خانواده می شویم، متوجه می شویم کمتر آدم بی مسئله داریم.
تعداد زیادی در جامعه ما وجود دارند که درگیر افسردگی و اضطراب هستند.
این همه دعوا و خشونت در جامعه ما نشانه تاثیر همین روش اشتباه تربیتی است، همیشه دعوا داریم و مدام به هم پرخاش می کنیم. چرا باید حتما باید بترسیم تا قوانین را رعایت کنیم؟ یاد گرفته ایم از کسی بترسیم تا قانون را رعایت کنیم... اینها نتیجه همان روش تربیتی نادرست و دیکتاتورمآبانه است.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
✅ بوسیدن کودکتان در ساخت ایمنی کمکش می کند:
💋وقتی کودک تازه متولد شده خود را می بوسید، پاتوژن هایی که ممکن است روی پوست کودک زیاد شده باشند را برمیدارید. پاتوژن ها به اندام های لنفاوی ثانویه مانند لوزه ها می روند، جایی که سلول های حافظه B که مخصوص این پاتوژن ها هستند تحریک می شوند. یک مادر شیرده می تواند از این سلول های B استفاده کند تا در برابر پاتوژن ها آنتی بادی تولید کند، سپس این مواد از طریق شیر مادر به کودک منتقل می شود تا با پاتوژن ها مبارزه کند. پس بوسیدن مادر می تواند سیستم ایمنی فرزندش را تقویت کند.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
#قصه_متنی
قصه ای ڪودڪانه و آموزنده درباره اراده داشتن
بادبادڪی در آسمان🎈✨
یڪی از روزهای گرم تابستان بود. یڪ روز وقتی ڪه مینا با مادرش از خانه مادربزرگ برمی گشت،توی آسمان یڪ بادبادڪ دید. دلش می خواست او هم یڪ بادبادڪ داشته باشد. به مادرش گفت: «برای من یڪ بادبادڪ می خری؟»
مادر لبخندی زد و گفت: «بادبادڪ ها فروشی نیستند. هر بچه ای برای خودش یڪ بادبادڪ درست می ڪند.»
همان روز مینا تصمیم گرفت برای خودش یڪ بادبادڪ درست ڪند.
صبح روز بعد او مریم، امید و ستاره را باخبر ڪرد. مریم،امید و ستاره دوستان مینا بودند و خانه آنها در همسایگی هم بود.
مینا گفت: «من می خواهم یڪ بادبادڪ درست ڪنم. دوست دارید هر ڪدامتان یڪ بادبادڪ داشته باشید؟»
امید گفت:«آخ جان! بادبادڪ! من بادبادڪ هوا ڪردن را خیلی دوست دارم.»
مریم تا به حال بادبادڪ ندیده بود ولی ستاره به ڪمڪ برادرش چندین بار بادبادڪ درست ڪرده بود.
همه گفتند:«ما هم می خواهیم یڪ بادبادڪ داشته باشیم. آن وقت همه با هم تصمیم گرفتند ڪه یڪ بادبادڪ درست ڪنند. مینا ڪمی فڪر ڪرد و گفت: «اما من نمیدانم چطوری میتوان بادبادڪ درست ڪرد.»
ستاره خندید و گفت:«سیاوش برادر من بلد است. او بادبادڪ های خوبی درست می ڪند.»
آنها به سراغ سیاوش رفتند و از او ڪمڪ خواستند، سیاوش برادر بزرگ ستاره بود. او به مدرسه می رفت و چون تابستان بود تعطیل بود.
سیاوش گفت: «من حاضرم به شما ڪمڪ ڪنم. ولی برای درست ڪردن بادبادڪ به خیلی چیزها احتیاج داریم. به ڪاغذ بادبادڪ، چسب، قیچی، نخ، حصیر و…»
امید گفت:«ای بابا! خیلی سخت است. بیایید برویم بازی ڪنیم. بادبادڪ سازی را فراموش ڪنیم.»
مینا گفت: «اما من دوست دارم یڪ بادبادڪ داشته باشم. ما می توانیم وسیله های آن را از خانه هایمان بیاوریم.»
هرڪدام از آنها به خانه هایشان رفتند و دوباره برگشتند. مریم ڪاغذ را آورد. مادر مریم خیاطی ڪار می ڪرد. اما فقط یڪ برگه ڪوچڪ داشت و آن را هم به مریم داد.
مینا چسب و قیچی را آورد. امید چیزی با خودش نیاورد.ستاره و سیاوش هم توانستند نخ و یڪ حصیر پیدا ڪنند. وسیله هایی ڪه آنها آورده بودند خیلی ڪم بود.
سیاوش گفت: «متأسفم با این وسیله ها نمی توانید هر ڪدام یڪ بادبادڪ داشته باشید.» امید گفت: «پس باشد برای بعد! ما بادبادڪ نمی خواهیم.»
مریم گفت: «نه ما تصمیم گرفته ایم بادبادڪ درست ڪنیم. با همین وسیله ها باید بسازیم.»
سیاوش پرسید: «چطوری؟! این وسیله ها خیلی ڪم است.»
مینا گفت: «خب فقط یڪ بادبادڪ درست می ڪنیم. فڪر می ڪنم برای یڪ بادبادڪ وسیله ڪافی باشد.»
آن وقت بچه ها با خودشان فڪر ڪردند ڪه این بادبادڪ برای چه ڪسی باشد. ستاره ڪمی فڪر ڪرد و خندید و گفت: «برای همه ما این بادبادڪ می تواند برای همه ما باشد.»
امید از این فڪر خوشش نیامد. توپش را برداشت و رفت. او حوصله این همه ڪار را نداشت. چون فڪر می ڪرد در آخر هم صاحب بادبادڪ نخواهد بود.
مینا، مریم و ستاره به ڪمڪ سیاوش نشستند و یڪ بادبادڪ درست ڪردند. مینا و مریم و ستاره گوشواره ها و دنباله بادبادڪ را ساختند. سیاوش هم با حصیر برای بادبادڪ ڪمان درست ڪرد. وقتی بادبادڪ درست شد مریم برای بادبادڪ چشم و ابرو ڪشید. بادبادڪ آنها خیلی قشنگ شد.
سیاوش خندید و گفت: «این قشنگ ترین بادبادڪی است ڪه تا به حال دیده ام.»
مریم و مینا و ستاره هم خندیدند و همدیگر را در آغوش گرفتند. حالا آنها صاحب یڪ بادبادڪ شده بودند. یڪ بادبادڪ زیبا، بزرگ و قشنگ ڪه با ڪمڪ هم ساخته بودند.
عصر همان روز آنها با ڪمڪ سیاوش بادبادڪ خود را به آسمان فرستادند. آنها به ترتیب نخ بادبادڪ را می گرفتند و با آن بازی می ڪردند. آنها خیلی خوشحال بودند، اما امید با ناراحتی و با اخم پشت پنجره خانه شان نشسته بود و به مریم و مینا و ستاره نگاه می ڪرد.
بادبادڪ مینا، مریم و ستاره آن قدر به هوا رفته بود ڪه به اندازه یڪ عدس شده بود. در یڪ لحظه هر سه نفر نخ بادبادڪ را گرفتند. آنها احساس می ڪردند ڪه باد می خواهد بادبادڪشان را ببرد. هر سه نفر بادبادڪ را گرفتند ڪه بادبادڪشان به جای دوردستی نرود.
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻
علفهای اذیت کار - @mer30tv.mp3
3.71M
#قصه_شب
علفهای اذیت کار
👶🏻 @behtarinmadar 👶🏻