#یادداشت_دوم
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم
#صد_سال_تنهایی_دیگر
یک قرن دیگر هم از غیبت ولی الله الاعظم گذشت.روزگاری که به بیشترین و عیان ترین حالت میبینیم : ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاس(سوره روم آیه ۴۱).
#امام_باقر_علیه_السلام در حدیثی بسیار گرانقدر در شرح آیه مذکور می فرمایند:به خدا قسم زمانی فساد همه جا را فراگرفت که مردم به جای #امیرالمؤمنین علی علیه السلام امام دیگری را برگزیدند.(کتاب #الکافی ج۸ ص۵۸).
امامت به #علم است که علم، چراغ راه عمل است. ظهور فساد حداکثری در حیات انسان و حیوان، به دلیل عمل حداکثری بر اساس علم فاسد و ناصحیح #أئمه_كفر است. گزارشهای معتبری میگویند تا کمتر از پنجاه سال آینده #دو_سوم موجودات زمین به دلیل فساد در دریا و خشکی و آلودگیهای ناشی از #پیشرفتهای_علمی!!!! منقرض خواهند شد. وضعیت فساد جامعه ی انسانی هم که بماند...
امام صادق علیه السلام میفرمایند: #هیچ_چیزی نیست که مردم در زندگی خود #نیازمند آن باشند، مگر اینکه آنرا در قرآن ذکر و برای رسولش بیان کرده(اصول کافی حدیث ۱۷۹و۱۸۰). به عنوان مثال آیا مردم برای #درمان_کرونا #نیازمند راه حل نیستند؟؟که در نتیجه پاسخش در قرآن و سنت باشد؟ و این سبب حقیقی #غیبت، #غربت و #مظلومیت امام است.
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۳۶
۱۵ آبان۱۴٠۲/ سال سوم
نمی از بال مگس بر کرانه اقیانوس!
مبانی استنباط فقه البیان به معنای حقیقی کلمه یک شبکه در هم تنیده، منسجم و معنادار از قرآن و روایات را پیش روی ما قرار می دهد. در این منطق استنباطی برخلاف متد اصولی موجود، #اوامر_و_نواهی شارع در نهایت کار مورد بررسی قرار می گیرد نه در ابتدا، چرا که اوامر و نواهی، نتایج و ثمرات پایانی کارند و #رب_العالمین برای اینکه بنده خود را به آن مرحله برساند، مجموعه ای بسیار گرانقدر از #توصیفات و #علل_الشرایع یک حکم را نیز بیان کرده که در منطق اجتهادی موجود به صورت حداقلی بررسی می شود.
فقه البیان ۹ مقصد دارد و برای عملیاتی کردن هدایت، به دنبال کشف پرسش حاکم بر یک مسئله(نیاز) و پاسخ شارع به آن است. یک طلبه در این منظر توانایی بررسی تمامی مسائل زندگی انسانی را دارد، چرا که قرآن، #تبیان و #تفصیل همه چیز است( ۸۹نحل/۱۱۱یوسف) و خداوند نیز درباره #جمیع_ما_یحتاج_الیه_العباد، رهنمایی تبیانی تفصیلی دارد(تفسیر العیاشی ج۱ص۶/الکافی ج۱ص۵۹) نه فقط درباره محرمات و واجبات آنهم با نگاه فردی و بدون توجه به زیرساختهای عقلانی پیشینی یک حکم!
از باب نمونه مقصد سوم فقه البیان، بیان مبتنی بر «مُکث»(۱٠۶ إسراء) است. در این مقصد که به دنبال ارائه پاسخ شارع به نیازهای گونه گون بشری هستیم، ابتدائا #تعریف یک مسئله یا حکم را از نگاه شارع بررسی می کنیم. همینطور #تصویر آن مسئله به معنای مجموعه فوایدی که باز هم خود شارع بیان کرده و نهایتا #تصمیم یک امر به معنای مجموعه اقداماتی که شارع گرانقدر برای عملیاتی شدن آن موضوع بیان کرده است.
بر اساس این منطق و همینطور #بیان_مبتنی_بر_نظام_مقایسه به عنوان یکی دیگر از ابواب فقه البیان، یادداشتی در مورد موضوع بنیادین #عدالت آماده کرده ام که ان شاءالله به زودی منتشر خواهد شد.
در واقع ابتدا به تعریف عدالت از منظر شارع پرداخته ام، سپس فواید و در نهایت مجموعه اقدامات زیرساختی برای حرکت به سمت جامعه عادلانه. حقیقتا الان که نگاه می کنم می بینم که باتوجه به زیرساخت های۹گانه هدایت(دریافت)، می شود حداقل ۹ جلد کتاب بسیار نفیس درباره عدالت نوشت، ناظر بر رفع نیازهای انسانی و تماما برگرفته از آیات و روایات و حجیت یافته. با در نظر گرفتن تمام ۹ مقصد استنباطی فقه البیان، خود را در برابر اقیانوس بیکرانه ای از عقلانیت وحیانی می یابیم که حضرت «#عِلْمْ» علیه السلام در نهج البلاغه اش فرمودند: القُرْآنُ فَهُوَ یَنابیعُ العِلْمِ وَ بُحورُه وَ بَحْرٌ لایُدْرَکُ قَعْرُه. (خطبه۱۹۸)
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۳۷
۲۱ آبان ۱۴٠۲/ سال سوم
العدالة حياة الأحكام!
شاید این مهم ترین پرسش در مواجهه با بیش از چهارصد هزار روایت و بیشتر از شش هزار آیه قرآن باشد: چگونه و بر اساس چه اصول و قواعدی، #همه این آیات و روایات را کنار هم بگذاریم، پازل نیازهای مختلف بشری را تکمیل و از نعمات صراط مستقیم برخوردار شویم(سوره حمد آیه ۵و۶)؟
پاسخ را در این یادداشت عرض کردیم و حالا می خواهیم بر اساس «بیان مبتنی بر مُکث» به بررسی مسئله #عدالت از منظر خداوند متعال بپردازیم. قاعدتا ابتدا تعریف عدالت را بررسی می کنیم، سپس تصویر و فواید آن و نهایتا تصمیم عدالت به معنای مجموعه اقدامات عملی برای حرکت به سمت جامعه عادلانه.
۱. #تعریف:
عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد(نهج البلاغه حکمت۴۳۷)
۲. #تصویر یا فواید ده گانه عدالت:
۱.تسکین قلوب (من لایحضر ج۳ص۵۶۷)
۲. اصلاح مردم (غررالحکم ج۱ ص۲۹۸)
۳. آبادانی بلاد (غررالحکم ج۱ص۶۸۸)
۴. احیای همه احکام (مستدرک ج١١ص٣١٨)
۵. استغنا و بی نیازی مردم،
۶. نزول ارزاق آسمانی،
۷. خروج برکات زمینی( کافی ج۳ ص۵۶۸)
۸. چشم پاک شدن مردم،
۹. خوب صحبت کردن مردم با یکدیگر،
۱٠. ظلم نکردن مردم(تحف العقول ج۱ص۳۶۵)
۳. #تصمیم:
هدایت بشر عادلانه ترین مسئله عالم است(نحل۹٠/ اسراء٩). قاعدتا رویگردانی از این مسیر هم بزرگترین ظلم به انسان که فرمود: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها(۲۲سجده). در عصر ظهور که مهم ترین ارکان هدایت _ #امام و #علم _ به جایگاه حقیقی خود باز می گردند(توبه۳۳)، عدالت نیز تمام ارکان زمین و آسمان را فرا می گیرد(کمال الدین و تمام النعمه ج۱ص۲۵۷). بنابراین حرکت به سمت جامعه عادلانه، از اتکای به دستگاه کارشناسی عادلانه شروع می شود. از بازگشت به علم امام علیه السلام. بازگشت به مسیری که تنها و تنها در علم قرآن و روایات وجود دارد(سوره جن ۱و۲/ إسراء٩/ نساء٨٢). آنچه که در بسته اولویت های تمدنی دوازده گانه می بینیم، آغاز تلاشی است برای ارائه مجموعه ای از تصمیمات عدالت بنیان قرآنی روایی.
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۵۷
۷ فروردین ۱۴٠۳/ سال چهارم
دستان بسته خدا در آموزه های رشته مدیریت!
تاکنون در چند یادداشت به این مسئله پرداخته ایم که ارتباط ما با قرآن عظیم قطع است و بریده. ما #عملا قرآن را کتابی مربوط به گذشته می دانیم و شخصیت های هدایت و ضلالت مطرح در قرآن را، #اساطیر_الأولین های تاریخ گذشته. این است که نه از انبیاء علیهم السلام و موضع گیری شان راه امروزمان را روشن می کنیم، نه دشمنان پیامبران و حرفهایشان را کماکان زنده و در جریان می دانیم. شرح دلایل این مصیبت معرفتی در این مقال نمی گنجد اما می توان گفت: به رسمیت نشناختن قرآن و سنت به عنوان یک #دستگاه_دانشی_مستقل، در رفع تمامی نیازهای انسان و نپرسیدن مسائل و مشکلات زندگی از قرآن، نتیجه این نگاه است.
از باب نمونه:
مهم ترین عرصه حیات انسان، راه و روش و علومی است که بر اساس آن، زندگی را #مدیریت می کند و پیش می برد. یکی از نمودهای مبنا نبودن قرآن در زندگی ما این است که تصمیم گیری مدیران جامعه، از حزب اللهی و انقلابی تا توسعه گرا و سکولار، بر اساس مجموعه کتابها و نگاه های یکسانی در رشته های مختلف #علم_مدیریت است. عرصه های متنوع دانش مدیریت کنونی در یک موضوع بنیادین اشتراک دارند و آنهم عدم توجه به جایگاه مدیریتی خداوند متعال در عالم و تاثیر آن در سرنوشت انسان است. مبنای عمل یک مدیر حزب اللهی همان کتابهایی است که مبنای کار مدیر ضد دین و ملحد است. شاید تنها تفاوتش این باشد که مدیر انقلابی در ابتدای کار بسم الله هم می گوید! بیشتر به آپارتمان ام الفسادی می ماند که مسمای به یک نام مذهبی هم شده. نتیجه این رویکرد این است که حضرت باری تعالی در برنامه ریزی های یک مدیر هیچ نقشی ندارد و این است همان نگاه های مثلا علمی ذاتا مسموم!
حذف نرم و بنیادین خداوند متعال از اداره زندگی بشر، همان امتداد نگاه #یهودیان است که با لباس #علم و این بار در کتابهای رشته مدیریت ظاهر شده: وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ (۶۴ مائده).
اما مبنای اصلی نگاه مدیریتی صحیح زندگی انسان که در قرآن ارائه شده، توجه به اَبَر مسئله ی #تقدیر است(۲۱ حجر). امری که دانش مدیریت کنونی فرسنگها با فهمش فاصله دارد. تقدیری که از طرف خداوند متعال به صورت سالیانه برای انسان رقم می خورد و آغازش از #شب_قدر است(سوره قدر/ طلاق۱۲/ دخان ۱تا۶). تقدیر الهی حداقل چهار عرصه مهم برای انسان دارد: حیات و ممات(۵۶ یونس)، فقر و غنا(۲۶ آل عمران)، عزت و ذلت(۲۶ آل عمران) و سعادت و شقاوت.
مناسک حاکم بر تقدیر و نسبت آن با اختیار انسان، همچنین نوع ارتباط بین تقدیر و شب قدر با نظم و نظامات اجتماعی از مهم ترین موضوعات مطرح در #مدیریت زندگی انسان بر اساس صراط مستقیم قرآن است.
مطالعه بیشتر: ارکان ثلاثه مدیریت اسلامی
@besalamen_amenin
#یادداشت_۱۷۸
۲۲ مهر ۱۴٠۳/ سال چهارم
خسروان بخش خصوصی و فرهادان مدفون
در بی ستون ها!!!
عکسش را که دیدم، به ناگاه دستم را گرفت و به روزهای دبیرستان برد، دقیقا بیست سال پیش! #فرهاد_پیرزاد را می گویم. آدمیزاد به میزانی که با دیگران احساس مشابهت کند، به همان اندازه هم نزدیکشان می شود و خودمانی. تحصیل را در همان مدرسه ای گذرانده بود که من: دبیرستان نمونه دولتی آیه الله خامنه ای(حفظه الله) #قوچان. زاده روستا و جالب اینکه در همان رشته ای قبول شده بود که من: حقوق! تنها تفاوتمان در این که او در دانشگاه فردوسی مشهد و من در بابلسر.
فرهاد پیرزاد، رتبه ۱۸٠ کنکور سراسری سال ۱۳۹۱ و یکی از جان باختگان حادثه تلخ #معدن_طبس در ۳۱ شهریور امسال. اینکه چرا و چگونه استعداد و موهبتی چون او، از عمق چند صد متری زمین سر درآورْد، اندوهی بس غم انگیز و تلخ است که چند و چونش را ندانم. به هر روی رحمت و رضوان خدا بر آن برادر نادیده عزیز، که از مصادیق بارز #الکٰادّ_عَلیٰ_عَیٰالِه بود و به فرموده امام صادق علیه السلام، در زمره #مجاهدان_فی_سبیل_الله(الکافی ج۵ص۸۸).
با خود می گویم کاش #نظامی_گنجوی زنده می شد و جاه و جلال شگفت انگیز ظلم خسروانی را در عصر مدرن می دید. بارگاهی به نام #بخش_خصوصی با نقاب #علم که از نسل فرهاد، هزاران هزار محروم میکند و مرحوم. محروم از حقی که خدا برایشان مقرر کرده و مرحوم در بیستون های #بی_ستون و نا امن.
حال آنکه از نظر شرع مقدس #اسلام، هر آنچه که از منابع و معادن مختلف در زمین است، حق تمامی ابنای بشر است. نباید به هیچ وجهی تبعیض و تفاوت در بهره برداری از آنها وجود داشته باشد، که این ویژه خواری است و #إستئثار.
فی المثل آیه هفتم سوره حشر در نحوه تقسیم #فِیْءْ، به عنوان یکی از مصادیق ثروتهای عمومی، به یک اصل بسیار بنیادین اشاره می کند: اینکه ساز و کارهای اقتصادی نباید به نحوی باشد که ثروت، تنها در دست #اغنیای جامعه در گردش باشد. از همین روی، حضرت نبی الله الاعظم به عنوان معلم اول و آخر بشریت می فرمایند: پنج نفرند که من و همه انبیای مستجاب الدعوه آنها را لعن کرده ایم. یکی از آنها #المُسْتَأثِرُ_بِالْفَيْءْ است. یعنی کسی که اموال متعلق به امام جامعه و ثروتهایی که _به تعبیر امروز _ باید برای محرومیت زدایی عامه مردم استفاده شود را به خود اختصاص دهد(الکافی ج۲ص۲۹۳).
حضرت آقا امیر المومنین علیه السلام در برنامه حکومتی که برای جناب #مالک_اشتر می نویسند، به این امر مهم توجه داده می فرمایند: إيّاكَ وَ الاستئثارَ بِمَا الناسُ فيهِ أُسْوَةٌ . بپرهيز از ويژه سازى و انحصار طلبى در چيزهايى كه متعلق به همه مردم است و همه در آن برابرند (نهج البلاغه نامه ۵۳).
این موضوع آنقدر مهم است که حضرت آقا امام رضا علیه السلام، اعلان برائت از #أهل_الإستئثار را جزو شروط مسلمانی عنوان می کنند(عیون الأخبار ج۲ص۱۲۱).
#انفال در اسلام عزیز به معنای اموال عمومی است که در اختیار پیامبر و جانشینان معصوم ایشان(علیهم السلام) قرار دارد و در زمان غیبت، اختیار آن با ولی امر مسلمین و تحت تصرف حکومت اسلامی است. اموالی که از آن باید در مصالح عمومی جامعه و به سود همگان بهره برداری شود. با این مبنا #معادن، یکی از مهم ترین مصادیق انفال و ثروتهای عمومی و متعلق به همه مردم است. آنهم معادن بسیار غنی و ارزشمند کشوری چون ایران، که واجد یک درصد جمعیت جهان است و در مقابل، مالک هفت درصد معادن دنیا.
از نظر احکام اقتصادی پیشرفته اسلام، که بخشی از آن در #رساله_های_توضیح_المسائل آمده، بهره برداری از معادن باید به صورت #غیرمتمرکز و به وسیله همه مردم باشد. در این مبناست که همه فقها و مراجع در بخش #خمس رساله هایشان، از احکام معدن هم سخن گفته اند. به این معنا که همه می توانند از برکات معادن بهره مند شوند و در مقابل، باید خمسش را به حکومت بپردازند.
اما آنچه که مانع پیاده سازی این حکم حکیمانه می شود، وجود مسئله ای است به نام #بخش_خصوصی. سرمایه دارانی که تنها به دلیل سرمایه دار بودن، بهره برداری از معادن طلایی ایران را #استئثار کرده و سالیانه مبلغ اندکی از درآمد فوق نجومی شان را، تحت عنوان حقوق دولتی معادن به حکومت می پردازند. اینجاست که فرهادهای مستضعف و مظلوم را که مالکان حقیقی معادنند، #اجیر می کنند، به عمق چندصد متری زمین می فرستند و در مقابل آنهمه رنج و سختی، ماهیانه هشت نه میلیون تومان هم به آنان می دهند و تمام(اینجا).
و مگر بردگی و برده داری چیزی جز این است؟ در عصر مدرن، فرعونها، خسروها و قارونها هم شکلهای مختلفی پیدا کرده اند. گاهی شبیه بمبهایی می شوند که بر سر اهالی شهر #غزه آوار می شوند و زمانی که بشدت خطرناک ترند، در قالب تئوری های اقتصادی در می آیند و کشورها را خراب و ویران می کنند.
مطالعه بیشتر: مدیریت اسلامی معادن
@besalamen_amenin