در انتهای کوچه شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
اصرار پشت پنجره گفتگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
تا آنکه طرح پنجرهای نو درافکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
ما خواب دیدهایم که دیوار شیشهای است
اینک رسیده ایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
#قیصر_امین_پور
#غزل
@beytolghazal
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن... ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی
#تک_بیتی
@beytolghazal
اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم
تو را نمیدهم از دست، تا توان دارم
سری به مستیِ نیلوفرانِ صحرایی
«دلی به روشنی باغ ارغوان دارم»
اگرچه مردهای ای عشق! نعش نامت را
هنوز هم که هنوز است بر زبان دارم
چراغ یاد تو را در کجا بیاویزم
کز این کبودِ نفسگیر در امان دارم؟
میان سینهٔ من آتشست چون فانوس
اگرچه خواستم این شعله را نهان دارم
#عبدالجبار_کاکایی
#غزل
@beytolghazal
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
#قاسم_صرافان
#تک_بیتی
@beytolghazal
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است!
اکسیر من! نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است!
#محمدعلی_بهمنی
#غزل
@beytolghazal
برگهایم ریخت بر روی زمین، یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رای موافق میدهد
#کاظم_بهمنی
#تک_بیتی
@beytolghazal
مرا به قصهٔ مادربزرگ خواب مکن
غرورِ حوصله ام را چنین خراب مکن
به جستجوی تو در چشمهای من غوغاست
بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن
چرا در آینه تکرار میشوی هر شب؟
بس است چشم حريص مرا مجاب مكن
به بالهای تو بستند روزهای مرا
کنون که عمر عزیز منی، شتاب مکن
دو رودخانه به دریای چشمهایت ریخت
دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن
#عبدالجبار_کاکایی
#غزل
@beytolghazal
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمیباید خواست
#رهی_معیری
#تک_بیتی
@beytolghazal
وقت میلادست انگورِ ضریحت نوبر است
سائلی باز آمده در حسرت انگشتر است
زائرانِ درگهت کردند کارِ آفِتاب
خاک صحرای نجف در اصل ذرّه پرور است
آسمان کاغذ شود، جنگل قلم، دریا جوهر
هر چه از حیدر بگویند باز از او کمتر است
سرنوشتم را سپارم دست آقای نجف
طالعم دست علی باشد برایم بهتر است
اعتقاد هر کسی باشد برایش محترم
سیزده را دوست دارم زاد روز حیدر است
#سید_حسین_میرعمادی
#غزل
@beytolghazal
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشتهست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
#وحشی_بافقی
#غزل
@beytolghazal