🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌼🌼🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼
🌿
#کلام_امیر
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ، ثُمَّ تَلاَ: «إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا…» الاْيَةَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ.
نزديكترين و شايستهترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند كه از همه به تعليماتشان آگاهترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مىپوشانند) سپس امام علیه السلام اين آيه را تلاوت كرد: «شايستهترين و نزديك ترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»
به يقين دوست محمد صلی الله علیه و آله كسى است كه خدا را اطاعت كند، هرچند پيوند نسبىاش دور باشد و دشمن محمد كسى است كه خدا را نافرمانى كند هرچند قرابت او نزديك باشد.
#شرح_و_تفسير
📝دوست و دشمن پيامبر(صلى الله عليه وآله)
📌امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار خود به معيار و ملاک ارتباط با انبيا و اوليا اشاره کرده مى فرمايد: «نزديک ترين و شايسته ترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند که از همه به تعليماتشان آگاه ترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مى پوشانند)»; (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ).
«سپس حضرت(عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: شايسته ترين و نزديک ترين مردم به ابراهيم آنها هستند که از او پيروى کردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»
(إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا/ سوره آل عمران. ایه 68)
روشن است که منظور امام(عليه السلام) از علم و آگاهى در اينجا همان علمى است که دعوت به عمل مى کند و علم، اگر در عمق جان انسان نفوذ کند به يقين انسان را به عمل وادار مى کند.
✍بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند که صحيح «أعْمَلُهُمْ» است، زيرا آيه شريفه و جمله هاى بعد سخن از اطاعت و تبعيت دارند که همان عمل است; ولى همان گونه که گفتيم، نيازى به تغيير عبارت روايت از نزد خودمان نيست، زيرا ثمره درخت علم، عمل است و علم بى عمل نوعى جهل و نادانى است، زيرا اگر انسان، چيزى را به طور قطع باور کند و عميقاً به آن معتقد باشد، بر طبق آن راه مى رود.
✍سپس امام(عليه السلام) در تأييد گفتار فوق مى افزايد: «به يقين دوست محمد(صلى الله عليه وآله) کسى است که خدا را اطاعت کند، هرچند پيوند نسبى اش دور باشد و دشمن محمد (صلى الله عليه وآله)کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند قرابت او نزديک باشد»; (ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّد مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّد مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ).
«لُحمَة» معانى مختلفى دارد و در اينجا به معناى قرابت و نزديکى است.
امام(عليه السلام) آنچه را در ذيل اين کلام مبارک فرموده اشاره به مصداقى از مصاديق آن کبراى کليه اى است که در بالا آمد و از آنجا که مخاطبان آن حضرت، امت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) هستند آن اصل کلى را بر اين امت منطبق کرده و نتيجه گيرى نموده که ولايت و دوستى و پيروى از پيغمبر اسلام جز از طريق اطاعت حاصل نمى شود. اين همان چيزى است که در حديث معروف امام سجاد(عليه السلام) که گفت و گوى امام را با طاووس يمانى منعکس مى کند آمده است. امام در پايان اين حديث فرموده است: «خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ أَحْسَنَ وَلَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَخَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَلَوْ کَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً; خداوند بهشت را آفريده براى کسانى که او را اطاعت کنند و اين کار را به خوبى انجام دهند، هرچند برده حبشى باشند و دوزخ را آفريده براى کسانى که او را عصيان کنند، هرچند فرزندى از دودمان قريش باشند».(1)
📝در حديث ديگرى مى خوانيم که سعد بن عبدالملک ـ که از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و امام باقر(عليه السلام) او را «سعد الخير» مى ناميد ـ خدمت امام رسيد در حالى که مانند زنان مصيبت زده گريه مى کرد و اشک مى ريخت.
امام باقر(عليه السلام)فرمود: اى سعد چرا گريه مى کنى؟ عرض کرد چگونه گريه نکنم در حالى
که از شجره ملعونه در قرآن (اشاره به بنى اميه است) هستم. امام(عليه السلام) فرمود: تو از آنها نيستى. تو اموى هستى، ولى از ما اهل بيتی. آيا کلام خدا را نشنيده اى که از ابراهيم حکايت مى کند و مى گويد: (فَمَنْ تَبِعَنى فَإنَّهُ مِنّى; هرکس از من متابعت کند او از من است؟»(2)
(1). بحارالانوار، ج 46، ص 82
(2). بحارالانوار، ج 46، ص337
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
@beytonoor
ا❤️🌺🌸💕⚜✨
ا🌺💛🌿🕊
ا🌸🌿🕊
ا🌿🕊
ا💕
ا✨
﷽
#کلام_امیر
📝لاَ يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلاَّ مَنْ لاَ يُصَانِعُ وَلاَ يُضَارِعُ، وَلاَ يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ.
#شرح_و_تفسير
☄مجريان فرمان خدا
امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار و حکيمانه، صفات کسانى را که توانايى اجراى اوامر الهى را دارند بيان مى کند و آن را در سه چيز خلاصه کرده، مى فرمايد: «فرمان خدا را تنها کسى مى تواند اجرا کند که نه سازش کار باشد (و اهل رشوه) و نه تسليم و ذليل(در مقابل ديگران) و نه پيروى از طمع ها کند»
بديهى است آنان که اهل «مصانعه» (به معناى سازشکارى و رشوه گرفتن) هستند هرگز نمى توانند حق را به حق دار برسانند، چرا که زورمندان اهل باطل آنها را خريدارى مى کنند و از حق منصرف مى سازند و در اين ميان حقوق ضعفا پايمال مى شود.
همچنين کسانى که ضعيف و ذليل و ناتوانند قدرت اجراى فرمان خدا را ندارند، زيرا اجراى فرمان حق قاطعيت و شجاعت و استقلال شخصيت را مى طلبد و افراد زبون که به روش اهل باطل عمل مى کنند توان اين کار را ندارند.
نيز اشخاص مبتلا به انواع طمع ها; طمع در مقام، مال و خواسته هاى هوس آلود... هرگز نمى توانند مجرى فرمان خدا باشند، زيرا طمع بر سر دوراهى ها و چند راهى ها آنها را به سوى خود جذب مى کند و از پيمودن راه حق باز مى دارد.
به همين دليل در طول تاريخ کمتر زمامدارى را ديده ايم که به طور کامل مجرى فرمان حق باشد (مگر انبيا و اوليا) زيرا گاه يکى از اين سه نقطه ضعف و گاه همه آنها را داشته است، از اين رو از پيمودن راه حق باز مانده است.
☄آنچه امام(عليه السلام) در بالا درباره موانع اجراى فرمان الهى بيان فرمود امورى است که در آيات و روايات اسلامى نيز بر آن تأکيد شده است; از جمله درباره رشوه مى خوانيم پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «إيّاکُم وَ الرِّشْوَةَ فَإنَّها مَحْضُ الْکُفْرِ وَ لا يَشُمُّ صاحِبُ الرِّشْوَةِ ريحَ الْجَنَّةِ; از رشوه بپرهيزيد که کفر خالص است و رشوه گير بوى بهشت را هرگز استشمام نمى کند».
کسى که رشوه مى گيرد در واقع پرستش درهم و دينار را بر پرستش خالق مختار مقدم مى شمرد و قوانينى را که براى حمايت از ضعفاى جامعه است تبديل به وسيله حمايت از دزدان و دغل کاران و ظالمان مى کند و «مضارعة» که همان اظهار ذلت و ناتوانى در برابر زورگويان است عامل ديگرى براى زير پا گذارد فرمان خدا و به قدرت رسيدن ظالمان است.
☄اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه همّام (خطبه 193) مى فرمايد: «فَمِنْ عَلامَةِ أحَدِهِمْ أنَّکَ تَرى لَهُمْ قُوَّةً فى دينِ؛
يکى از نشانه هاى پرهيزگاران اين است که او را در دين (و اجراى فرمان الهى) قوى و نيرومند مى بينى».
در مورد طمع که مانع سوم است همين بس که در روايتى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) در بحارالانوار آمده که: «ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعُ وَ لا أفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعُ; هيچ چيز مانند بدعت ها دين را از بين نمى برد و چيزى مانند طمع انسان را فاسد نمى سازد».
☄در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «مَنْ أرادَ أنْ يَعيشَ حُرّاً أيّامَ حَياتِهِ فَلا يُسْکِنِ الطَّمَعَ قَلْبَهُ; کسى که مى خواهد در طول عمر آزاد زندگى کند بايد اجازه ندهد طمع در قلبش سکونت يابد»
(ميزان الحکمه، ج 6، ح 11213)
سعدى در شعرى که بر گرفته از اين حديث است مى گويد:
هر که بر خود درِ سؤال گشاد
تا بميرد نيازمند بود
آز بگذار و پادشاهى کن
گردنِ بى طمع بلند بود
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹 #حکمت_شماره_110
✨
💕
🌿🕊
🌸🌿🕊
🌺💛🌿🕊
❤️🌺🌸💕⚜✨
@beytonoor
#کلام_امیر
🌴 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹 #حکمت_شماره_109
نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِهَا يَلْحَقُ التَّالِي، وَإِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِي.
#شرح_و_تفسير
✍ما از افراط و تفريط دوريم...
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه، موقف خود و خاندانش را در برابر «مقصران» و «غاليان» روشن ساخته است، مى فرمايد: «ما تکيه گاه ميانه هستيم; (بايد) عقب افتادگان به آن ملحق شوند و تندروان به سوى آن باز گردند»
اين تعبير کنايه زيبا و دلنشينى است، زيرا «نُمْرُقة» در اصل به معناى پشتى يا متکايى است که بر آن تکيه مى کنند; پشتى وسط و ميانه، پشتى ممتازى بوده که در صف پشتى هاى مجلس مورد توجه و جايگاه افراد شريف تر بوده است. مى فرمايد: آنها که پايين ترند بايد رو به سوى ما کنند و آنها که بالاترند بايد نگاه خود را به ما باز گردانند (و همگى راه اعتدال را پيش گيرند).
اشاره به اينکه مورد قبول در اسلام و آيين الهى امورى است که در سر حد اعتدال و دور از افراط و تفريط باشد، همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)(1) و در جاى ديگر درباره انفاق مى فرمايد: «(وَالَّذينَ إذا أنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتَرُوا وَکَانَ بَيْنَ ذلِکَ قَواماً); کسانى که هنگامى که انفاق مى کنند نه اسراف مى کنند و نه سخت گيرى و در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مى کنند».(2)
منظور از «تالى» کسانى هستند که اوصاف برجسته امامان اهل بيت(عليهم السلام) را انکار مى کردند و آنان را در حد فردى معمولى قرار مى دادند و منظور از «غالى» کسانى که آنان را از حد امام معصوم بالاتر برده و صفات خدايى برايشان قائل مى شدند و حتى گاهى به الوهيت آنها رأى مى دادند. امام(عليه السلام) مى فرمايد: ما هيچ يک از اين دو گروه را نمى پسنديم نه تالى و نه غالى.
👈بعضى از شرّاح نهج البلاغه «وسطى» را به معناى ممتاز و عالى گرفته اند نه به معناى ميانه، همان گونه که در آيه 28 از سوره «قلم» مى خوانيم: (قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ) که اوسط در اينجا به معناى افضل و برتر است.
ولى با توجه به تالى و غالى که در ذيل اين کلام حکيمانه آمده چنين احتمالى بسيار بعيد است و مناسب همان معناى وسط است که طرف افراط و تفريط دارد.
پيروى از حد اعتدال و پيمودن خط ميانه نه تنها در مسائل اعتقادى مورد توجه است که در مسائل اخلاقى و اجتماعى نيز غالباً چنين است، زيرا افراط و تفريط در اين امور نيز زيانبار بوده و حد وسط و حالت اعتدال داراى آثار و برکات روشنى است.
خوشبختانه پيروان مکتب اهل بيت با هدايت هاى آنها در همه جا حد اعتدال را برگزيدند; در حالى گروهى گرايش به جبر و گروهى تفويض را انتخاب مى کردند، پيروان اين مکتب شعار «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» را برگزيدند و در جايى که جمعى قائل به تشبيه (اعتقاد به جسميت خداوند) و گروهى معتقد به تعطيل (کسانى که مى گويند ما از ذات و صفات خدا هيچ چيز نمى فهميم) در ميان مسلمانان بودند، پيروان اين مکتب نه تشبيه را پذيرفتند و نه تعطيل را بلکه معتقد شدند کنه ذات خدا و صفات او گرچه براى انسان ها قابل درک نيست; ولى او را مى توان از طريق آثارش در پهنه جهان هستى به خوبى شناخت.
👈آخرين سخن اين که تعبير به «نحن» گرچه به معناى امامان اهل بيت است ولى از بعضى از روايات استفاده مى شود که پيروان راستين آنها نيز همين گونه اند.
چنان که در حديثى از امام باقر(ع) مى خوانيم فرمود: «اى جميعت شيعه شما هم جايگاه حد وسط و معتدل باشيد که غلو کننده به سوى شما باز گردد و عقب مانده به شما ملحق شود» در اين هنگام مردى عرض کرد: فدايت شوم، منظور از غالى چيست؟ فرمود: گروهى هستند که درباره ما مطالبى مى گويند که ما درباره خود نمى گوييم (آنها راه غلو و افراط را مى پويند) آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم».
سپس امام(ع) رو به مردم کرد و فرمود: به خدا سوگند ما برات آزادى (از آتش دوزخ براى کسى) نداريم و ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست و حجت خاصى در برابر او نداريم و جز از طريق اطاعت به او تقرب نمى جوييم».
سپس افزود: هر کس از شما مطيع خدا باشد ولايت ما براى او سودبخش است و هر کس از شما معصيت خدا کند ولايت ما به او سودى نمى بخشد. واى بر شما (به ولايت ما) مغرور نشويد، واى بر شما... مغرور نشويد».(3)
(1). بقره، آيه 143.
(2). فرقان، آيه 67.
(3). کافى، ج 2، ص 75، ح 6.
@beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇—
#کلام_امیر
#نهج_البلاغه
الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
غم و اندوه نيمى از پيرى است.
حکمت شماره 143
#شرح_و_تفسير
✍اشاره به اين که غم و اندوه، انسان را پير مى کند، هرچند انسان به حسب سن و سال پير نشده باشد; موهاى او تدريجاً سفيد مى شود، قامت وى خميده و قواى بدن رو به تحليل مى رود و از نظر فکرى و روحى نيز احساس پيرى مى کند.
منظور امام(عليه السلام) اين است که انسان تا مى تواند غم و اندوه را به خود راه ندهد و از آثار سوء آن بپرهيزد.
البته انکار نمى توان کرد اسباب غم و اندوه مختلف است و بخشى از آن قابل اجتناب نيست; گاه مربوط به مسائل دينى و معنوى است که انسان به هر حال با آن دست به گريبان خواهد بود. حتى در حديث معروفى از ابن عباس مى خوانيم که مى گفت: هيچ آيه اى شديدتر و مشکل تر از اين آيه (فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ ...)(1) بر پيامبر(ص) نازل نشد و از اين رو هنگامى که اصحاب آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا! چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان گشته
فرمود: «شَيَّبَتْني هُودُ وَالْواقِعَةُ; سوره «هود» و «واقعه» مرا پير کرد».(2) گفته شده علت همان دستورى است که خداوند به پيغمبرش درباره استقامت در مقابل دشمنان سرسخت و کينه توز و بى رحم داده است. (و مى دانيم سوره «هود» و «واقعه» هر دو در مکه نازل شده در زمانى که پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخت از طرف مشرکان در فشار بود و گفته اند: سوره «هود» بعد از وفات «ابوطالب» و «خديجه» نازل شد که امواج غم و اندوه از هر سو قلب پاک پيامبر را احاطه کرده بود).
☀️ولى به هر حال بسيارى از عوامل غم و اندوه امورى است که انسان مى تواند خود را از آن دور دارد يا نسبت به آن بى اعتنا باشد، از اين رو در حديثى آمده است که زيارت اهل قبور غم و اندوه را زايل مى کند، زيرا سرچشمه بسيارى از اندوه ها امور مادى است; هنگامى که انسان به زيارت اهل قبور مى رود و پايان کار دنيا را مى بيند که ثروتمند و مسکين همه در يک جا خفته اند و هيچ کدام جز کفنى با خود از اين دنيا نبرده اند آرامش پيدا مى کند.
🍀در طب امروز اين مسئله به روشنى ثابت شده که سرچشمه بسيارى از بيمارى هاى جسمى ناراحتى هاى روحى است; بيمارى هاى اعصاب، قلب، معده و غير آن در بسيارى از موارد از فشارهاى عصبى و به اصطلاح استرس ها و غم و اندوه ها ناشى مى شود و درمانى جز خلاص کردن خود از غم و اندوه ها ندارد و اگر انسان عزم راسخ و اراده قوى داشته باشد مى تواند خود را از آن دور دارد.
بسيارى از حکما و شعرا براى کمک کردن به انسان ها براى فراموشى اسباب اين گونه غم و اندوه ها سخنان نغز و پربارى دارند.
🌸 امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: در برابر امور دنيا صبر و شکيبايى پيشه کنيد، زيرا ساعتى بيش نيست; آنچه گذشته است نه دردى از آن احساس مى کنى نه سرورى و آنچه نيامده است نمى دانى چيست، بنابراين دنيا براى تو همان ساعتى است که در آن هستى پس در برابر اطاعت خداوند شکيبايى پيشه کن و بر ترک معصيت صبر نما».(3)
در حقيقت بسيارى از افکار غم انگيز افکار بيهوده اى است که ما خودمان آن را براى خود فراهم مى کنيم مثلا مى نشينيم خود را با افراد بالادست مقايسه مى کنيم و بر محروميت خود اشک حسرت مى ريزيم و گاه مى گوييم: اى
کاش فلان فرصت را از دست نمى دانيم که اگر نداده بوديم امروز چه ثروت يا چه مقامى داشتيم؛ به همين دليل دستور داده شده است که هميشه به پايين تراز خود نگاه کنيد تا شاد و خرم باشيد و نگاه به بالاتر نکنيد تا غمگين
و اندوهگين شويد.(4)
🔹نيز بسيار مى شود که به هنگام وقوع حوادث ما يک روى سکه را مى بينيم و نگران مى شويم در حالى که سوى ديگر سکه ممکن است امورى باشد که بهترين کمک را به ما کند.
قرآن مجيد مى فرمايد: «(فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللهُ فِيهِ خَيْراً کَثِيراً); چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد».(5)
شاعر مى گويد:
جبين گره مکن از هر بدى که پيش آيد *** کز اين نوشته تو يک روى صفحه مى خوانى
به روى ديگر آن نعمتى نهفته خداى *** که شکر کردن آن تا به حشر نتوانى(6)
📝منابع:
(1). هود، آيه 112.
(2). مجمع البيان، ج 5، ذيل تفسير سوره هود; بحارالانوار، ج 17، ص 52; در المنثور، ج 5، ص 202.
(3). کافى، ج 2، ص 454، ح 4.
(4). به حديث امام باقر(عليه السلام) در کتاب کافى، ج 2، ص 137، ح 1 مراجعه شود.
(5). نساء، آيه 19 .
(6). ديوان مرحوم شهريار.
—◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇—
@beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇—
#کلام_امیر
🌹 #نهج_البلاغه
✍ سُوسُوا إِيمَانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَحَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاةِ،
وَادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلاَءِ بِالدُّعَاءِ.
حکمت_شماره_146
#شرح_و_تفسير
🔅بهترين راه حفظ ايمان و مال
امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار خود به آثار صدقه در راه خدا و اداى زکات و برکات دعا اشاره کرده مى فرمايد: «ايمانتان را با صدقه حفظ کنيد و اموالتان را با زکات، و امواج بلا را با دعا از خود دور کنيد»
«سوسوا» از ريشه «سياست» به معناى تدبير و حفظ و اصلاح است.
تأثير #صدقه در حفظ ايمان از اين نظر است که علاقه انسان به مال بيش از هر چيز است; بسيارند کسانى که در اعمال و عبادات ظاهرى قهرمان ميدان اند; اما هنگامى که پاى مسائل مالى به ميان مى آيد مى لنگند. به همين دليل پرداختن صدقه و چشم پوشى از مال مخصوصاً اگر به صورت عادت روزانه انسان درآيد در تقويت پايه هاى ايمان بسيار مؤثر است و شايد به دليل اهميت صدقات و انفاق در راه خدا در قرآن مجيد بذل مال در کنار بذل جان قرار گرفته و مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ; خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خريدارى کرده که در برابرش بهشت براى
آنان باشد».(1)
🌷در مورد حفظ اموال از طريق پرداخت زکات هم از جنبه هاى ظاهرى قابل تفسير است، هم از جنبه هاى معنوى; از نظر ظاهر مى دانيم زکات حق محرومان است هنگامى که قشر ضعيف جامعه از حقوق مسلم خود محروم شود کار به شورش ها و قيام ها بر ضد اغنيا مى کشد و اموال آنها به خطر مى افتد، قيام هاى کمونيستى در عصر ما گواه صادق اين مدعاست.
در اعصار گذشته نيز کم و بيش اين معنا وجود داشته و شايد شورش زنجيان که در نيمه دوم قرن سوم هجرى واقع شد و شخصى به نام «على بن محمد» در بصره ظهور کرد و گروهى از بردگان را که در شرايط بسيار سختى در مزارع و باغات زندگى مى کردند و با خدمات طاقت فرسا با کمترين بهره مندى مشغول کار بودند گرد خود جمع کرد، نمونه اى از همين رخداد باشد.(2)
🔹قرآن مجيد نيز اشاره پرمعنايى به اين معنا دارد آنجا که مى فرمايد: «وَأَنفِقُوا فِى سَبِيلِ اللهِ وَلاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ; و در راه خدا انفاق کنيد و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نيفکنيد»(3)
قرار گرفتن اين دو جمله پشت سر هم دليل بر ارتباط آنها با يکديگر است; يعنى اگر انفاق فى سبيل الله ترک شود ثروتمندان خودشان را با دست خود به هلاکت افکنده اند و اکثريت محروم سرانجام به پا مى خاسته قوانين را در هم مى شکنند و شورشى غير قابل کنترل ايجاد مى کنند.
🔹از نظر معنوى نيز جاى ترديد نيست که خداوند برکات خود را از کسانى بر مى گيرد که حقوق محرومان را نمى پردازند.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در ابواب زکات کتاب وسائل الشيعه آمده است: «ما ضاعَ مالٌ في بَرٍّ أوْ بَحْر إلاّ بِتَرْکِ الزَّکاةِ; هيچ مالى در دريا و خشکى از بين نرفت جز به سبب ترک زکات».(4)
🌷در مورد جمله سوم يعنى رابطه دفع امواج بلا به وسيله دعا نيز روايات فراوانى داريم و پيش از روايات، قرآن مجيد از آن سخن گفته، مى فرمايد: «قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ; بگو: پروردگارم براى شما ارزشى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد».(5)
🔅در حديثى در کتاب شريف کافى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إنّ الدُّعاءَ يَرُدُّ الْقَضاءُ وَقَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَقَدْ أُبْرِمَ إبْراماً; دعا حوادث سخت را باز مى گرداند حتى اگر دستور آن از آسمان صادر و محکم و مبرم شده باشد».(6)
🌷در همين کتاب از امام زين العابدين(عليه السلام) مى خوانيم: «الدُّعاءُ يَدْفَعُ الْبَلاءَ النّازِلَ وَما لَمْ يَنْزِلْ; دعا بلايى را که نازل شده است دفع مى کند و همچنين بلائى را که نازل نشده است».(7)
👌البته استجابت دعا شرايطى دارد که از جمله شرايط آن توبه و نهى از منکر و استفاده از غذاى حلال است.(8)
(1). سوره توبه، آيه 111.
(2). در جلد پنجم «پيام امام»، ص 352 ذيل خطبه 128 شرح کافى درباره شورش زنجيان داده شده است.
(3).سوره بقره، آيه 195 .
(4). وسائل الشيعه، ج 6، ص 5.
(5). سوره فرقان، آيه 77 .
(6). کافى، ج 2، ص 469، ح 3.
(7). همان، ح 5.
(8). ر.ک: مقدمه کتاب «کليات مفاتيح نوين».
—◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇—
@beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇—
#کلام_امیر
📝هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ.
☀️امام(عليه السلام) فرمود:
آن کس که قدر خود را نشناسد هلاک مى شود.
#شرح_و_تفسير
مى دانيم يکى از عميق ترين غرايز انسان، دوست داشتن خويشتن است و بسيار مى شود که بر اثر آن انسان قدر و منزلت خود را گم مى کند جنبه هاى مثبت خويش را بسيار بيش از آنچه هست مى پندارد و حتى گاهى جنبه هاى منفى خود را مثبت مى انگارد. به همين دليل بر جاى خود تکيه نمى کند، بلکه خود را در جايى قرار مى دهد که شايسته آن نيست و در آنجا، گاه سخنانى مى گويد که دين و دنياى او را بر باد مى دهد، آبروى او را مى ريزد، سرچشمه مفاسدى در جامعه مى شود که نتيجه همه آنها هلاکت معنوى و مادّى است.
مثلاً کسى چند صباحى آموزش علوم دين را ديده و هنوز به مقام اجتهاد نرسيده خود را مجتهدى اعلم بداند و به استنباط احکام بنشيند و احکامى را آميخته با اشتباهات فراوان براى اين و آن بازگو کند و عبادات و معاملات آنها را ضايع سازد، چنين شخصى که قدر خود را نشناخته به يقين مسئوليت سنگينى را در قيامت خواهد داشت.
⭕️يا شخصى چند کتاب طبى را مطالعه کرده، ناگهان براثر خودبزرگ بينى خويش را طبيبى حاذق و لايق بپندارد و دستورات طبى صادر کند که باعث خطر جانى براى گروهى شود، او به يقين دنيا و آخرت خود را تباه ساخته است.
⭕️شاهد اين تفسير، جمله معروفى است که در افواه دانشمندان شهرت يافته «رَحِمَ اللهُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وَلَمْ يَتَجاوَزْ حَدَّهُ; خدا رحمت کند کسى را که قدر و منزلت خويش را بشناسد و از حدّ خود تجاوز نکند».
🌺شاهد ديگر بر اين تفسير همان چيزى است که در خطبة 16 نهج البلاغه گذشت: «هَلَکَ مَنِ ادَّعَى، وَخابَ مَنِ افْتَرى، مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ وَکَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَلاَّ يَعْرِفَ قَدْرَهُ; آن کس که به ناحق ادعايى کند هلاک مى شود و آن کس که با دروغ و افترا مقامى را طلب کند محروم مى گردد و به جايى نمى رسد و آن کس که (با ادّعاهاى باطل) به مبارزه با حق برخيزد و در برابر آن قد علم کند هلاک خواهد شد و در نادانى انسان همين بس که قدر خويش را نشناسد».
انسان به موهبت الهى قدر و مقام والايى دارد و جِرم صغيرى است که عالم کبير در آن خلاصه شده است حتى مى تواند از فرشتگان آسمان بالاتر رود. آرى چنين است مقام آدميت، بنابراين اگر مقام خود را درست نشناسد و شخصيت خويش را با درهم و دينار و مقامى معاوضه کند و در هوا و هوس ها و شهوات غوطه ور شود و از رسيدن به مقام قرب الهى باز ماند خود را هلاک کرده است، چرا که قدر خود را نشناخته است.
با توجه به آنچه گذشت و تبادر عمومى دانشمندان از اين حديث معناى اوّل مناسب تر به نظر مى رسد، هرچند در بعضى از روايات نيز تعبيراتى است که معناى دوم را تداعى مى کند; مانند آنچه در کلام ديگرى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام)آمده است که مى فرمايد: «مَنْ حَصَّنَ شَهْوَتَهُ فَقَدْ صَانَ قَدْرَه»(1) هرچند جمع ميان دو معنا نيز ممکن است که از يک سو نگاه به معناى اول کند و از سويى ديگر نگاه به معناى دوم.
(1). کافى، ج 8، ص 22، خطبه وسيله.
🌴#نهج_البلاغه
—◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇—
@beytonoor