📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
#کلام_امیر
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
📝 وقال عليه السلام :
لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.
از بخشش كم حيا مكن زيرا محروم ساختن از آن هم كمتر است!
🖌شرح و تفسير
#بخشش_کم
امام(عليه السلام) در اين سخن حکيمانه اش از محروم کردن نيازمندان به هر اندازه که ممکن باشد نهى مى کند و مى فرمايد: «از بخشش کم حيا مکن، زيرا محروم کردن از آن هم کمتر است»; (لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ، فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ).
بسيارند کسانى که معقتدند بايد بخشش به مقدار قابل ملاحظه باشد و اگر انسان توان آن را نداشت، ترک کند، در حالى که بخشش کم (توأم با عذرخواهى و ادب) حد اقل دو فايده دارد: نخست اين که در بسيارى از موارد همين مقدار حل مشکلى مى کند و ديگر اين که دست رد به سينه درخواست کننده زدن نوعى اهانت است و اين کار جلوى اهانت را مى گيرد. اضافه بر اينها روح سخاوت را در انسان در تمام حالات پرورش مى دهد.
تعبير به «إنَّ الْحِرْمانَ أقَلُّ مِنْهُ; محروم ساختن از آن کمتر است» نوعى کنايه و تشبيه است، زيرا محروم کردن قابل مقايسه با مقدار مالى که انسان مى بخشد نيست تا بگوييم اين از آن کمتر است.
امام(عليه السلام) در واقع محروم کردن را نيز نوعى بخشش بسيار کم محسوب کرده که هر بخششى از آن بيشتر است.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «هر کار نيکى صدقه اى محسوب مى شود خواه به غنى باشد يا فقير، بنابراين صدقه را ترک نکنيد هرچند به نيمى از يک دانه خرما باشد و خود را از آتش دوزخ دور داريد هرچند به نيمى از يک
دانه خرما باشد، زيرا خداوند متعال اين صدقه کوچک را براى صاحبش پرورش مى دهد، همان گونه که شما بچه اسب يا بچه شتر خود را پرورش مى دهيد و در روز قيامت پرورش يافته آن را به او باز مى گرداند تا جايى که بزرگ تر از کوه عظيمى خواهد بود; «کُلُّ مَعْرُوف صَدَقَةٌ إِلَى غَنِيّ أَوْ فَقِير فَتَصَدَّقُوا وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَة وَاتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ التَّمْرَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يُرَبِّيهَا لِصَاحِبِهَا کَمَا يُرَبِّي أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ أَوْ فَصِيلَهُ حَتَّى يُوَفِّيَهُ إِيَّاهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَکُونَ أَعْظَمَ مِنَ الْجَبَلِ الْعَظِيمِ». (بحارالانوار، ج 71، ص 410، ح 16)
🖌در گفتار حکيمانه 422 تعبير ديگرى از همين موضوع مهم آمده است مى فرمايد: «افْعَلُوا الْخَيْرَ وَلاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً; کار نيک را انجام دهيد و هيچ مقدار از آن را کم مشماريد».
مهم اين است که انسان در #انفاق خود، هرچند کم #اخلاص داشته باشد. اين خلوص نيت، کم را بسيار و کوچک را بزرگ مى کند.
🎌شاهد اين سخن داستانى است که در شأن نزول آيه 79 سوره توبه آمده است:
لشکر اسلام براى مقابله احتمالى با دشمن در جنگ تبوک آماده مى شد. پيغمبر اکرم دستور به جمع آورى کمک هاى غذايى براى سربازان اسلام داد. هرکس به اندازه توانايى خود مقدارى خرما به عنوان زکات يا تبرع به مسجد مى آورد و کسانى که امکانات بيشترى داشتند مقدار فزون ترى مى آوردند.
کارگر مسلمانى به نام «ابو عقيل انصارى» که از چاه هاى اطراف مدينه آب براى منازل مى آورد و با مبلغ مختصرى که از اين کار دريافت مى کرد هزينه زندگى خانواده خود را در حد پايين تأمين مى کرد نيز به فکر کمک به ارتش اسلام افتاد و چون اندوخته اى نداشت گفت: يک شب را اضافه کار مى کنم و درآمد آن را خدمت پيامبر مى آورم.
محصول کار شبانه او دو من خرما بود که يک من آن را براى خانواده خود گذارد و يک من را خدمت پيامبر آورد.
منافقان عيب جو هنگامى که ديدند «ابو عقيل» مشتى خرماى خشکيده در دامن ريخته خدمت پيامبر مى آورد او را به باد مسخره و استهزا گرفتند و سخن ها گفتند. آيه شريفه نازل شد، کار «ابو عقيل» را کاملاً ستود و استهزا کنندگان را به عذاب اليم الهى تهديد کرد: «اَلَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِى الصَّدَقَتِ وَالَّذِينَ لايجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَيَسخَرُونَ مِنهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم ٌ; کسانى که از صدقات مومنان اطاعت کار عيبجويى مى کنند، و آنهايى را که دسترسى جز به مقدار (ناچيز) توانائيشان ندارند مسخره مى نمايند خدا آنها را مسخره مى کند (کيفر استهزا کنندگان را به آنها مى دهد) و براى آنان عذاب دردناکى است» (توبه، آيه 79)
ببخش مال و مترس از کسى که هرچه دهى *** جزاى آن به يکى ده ز دادگر يابى.
@beytonoor
موسسه بیت النور کرج
📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕 #کلام_امیر 🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه 📝 وقال عليه السلام : لاَ تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاء
#کلام_امیر
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🍃امام(عليه السلام) فرمود: لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً.
هميشه جاهل را يا افراط گر مى بينى و يا تفريط کار!
📖شرح و تفسير
🌺افراط و تفريط نشانه جهل است.
امام در اين کلام حکمت آميز به مسئله مهمى اشاره کرده که سراسر زندگى انسان ها را در بر مى گيرد، مى فرمايد: «هميشه جاهل را يا افراط گر مى بينى و يا تفريط کار»; (لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً).
🌟راه صحيح به سوى مقصد راه مستقيم است که ما پيوسته در نمازها هر روز خدا را مى خوانيم تا ما را بر آن راه ثابت بدارد. در اطراف راه مستقيم خطوط انحرافى فراوانى هست که پيدا کردن راه مستقيم از ميان آن خطوط نياز به دقت و علم و دانش دارد. به همين دليل، جاهل غالبا گرفتار خطوط انحرافى يا در جانب زياده روى مى گردد و يا در سوى کوتاهى و کندروى. اين مسئله در تمام شئون زندگى اعم از فردى و اجتماعى و سياسى و غير آن ديده مى شود; مثلاً حفظ ناموس و پاسدارى آن از هرگونه انحراف يک فضيلت است ولى افراد جاهل گاهى به طرف افراط کشيده مى شوند و با وسواس هر حرکتى از همسر خود را زير نظر مى گيرند و با نگاه اتهام و گمان سوء به او نگاه مى کنند به طورى که زندگى براى آنها تبديل به دوزخى مى شود و گاه هيچ گونه نظارتى بر وضع خانه و همسر خود ندارند که کجا رفت و آمد و با چه کسى صحبت مى کند و امثال آن.
🌀در مسائل بهداشتى فرد جاهل گاه چنان گرفتار افراط مى شود که دست به سوى هيچ آب و غذايى نمى برد به گمان اين که همه آنها آلوده است، در هيچ مهمانى شرکت نمى کند، هيچ هديه اى را نمى پذيرد و بايد تنها خودش غذاى خويش را تهيه کند و گاه در جهت مخالف قرار مى گيرد و فرقى ميان آلوده و غير آلوده، بيمار مسرى و غير بيمار نمى گذارد.
🌀بعضى از شارحان، اين مطلب را با موضوع عدالت در مسائل اخلاقى پيوند زده و گفته اند: هميشه فضايل اخلاقى حد وسط در ميان دو دسته از رذايل است: شجاعت حد اعتدالى است که در ميان صفت تهور (بى باکى) و جبن (ترس و بزدلى) قرار گرفته است. عالم به سراغ حد وسط و جاهل يا در طرف افراط قرار مى گيرد و يا در جانب تفريط و همچنين سخاوت حد اعتدال ميان بخل و اسراف است؛ همان گونه که قرآن مجيد در سوره اسراء آيه 29 خطاب به پيغمبر اکرم(ص) مى فرمايد: «(وَلا تَجْعَلْ يَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً); هرگز دستت را بر گردنت زنجير مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از کار فرو مانى»
🌟با دقت به جوامع بشرى مى بينيم که غالب نابسامانى ها بر سر افراط و تفريط هاست که زاييده جهل و نادانى است; گاه آن چنان در مسائل اقتصادى قائل به آزادى مى شوند که فرآيند آن نظام سرمايه دارى ظالم است و گاه چنان سلب آزادى مى کنند که نتيجه آن نظام کمونيسم و گرفتارى هاى آن است، مهم يافتن خط اعتدال و ثابت ماندن بر آن است.
💐در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم که در روز قيامت حاکمى (از حاکمان مسلمين) را مى آورند که بيش از آنچه خداوند دستور داده عمل کرده، خداوند به او مى گويد: بنده من چرا بيش ز آنچه بايد تازيانه بزنى زدى؟ عرض مى کند: من براى غضب تو غضب ناک شدم. به او گفته مى شود: آيا سزاوار است غضب تو شديدتر از غضب من باشد؟ سپس حاکم ديگرى را مى آورند که کوتاهى کرده خداوند به
او مى فرمايد: چرا در برابر آنچه به تو امر کرده بودم کوتاهى کردى؟ عرض مى کند: پروردگارا من به او رحم کردم؟ به او گفته مى شود: آيا رحمت تو از رحمت من وسيع تر است؟
سپس هر دو را به سوى دوزخ مى برند.
📕شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 8، ص 247.
@beytonoor
🌴🌴🌴🌴💫💫💫🌴🌴🌴🌴
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
منْ أَصْلَـحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ أَصْلَـحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ، وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ، وَمَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.
🌴شرح و تفسير
راه اصلاح و به سامان رسيدن امور
✍امام(عليه السلام) در اين کلام نورانى که در واقع مرکّب از سه جمله است به سه امر مهم اشاره مى کند و مى فرمايد: «کسى که ميان خود و خدا را اصلاح کند خداوند ميان او و مردم را اصلاح مى کند و کسى که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنيايش را اصلاح خواهد کرد و کسى که در درون وجودش واعظى داشته باشد خداوند حافظى براى او قرار خواهد داد»
🌺از بعضى از روايات استفاده مى شود که بزرگان علما در گذشته هنگامى که نامه اى به يکديگر مى نوشتند غالباً از اين سه جمله حکيمانه، در نامه خود بهره مى گرفتند و به راستى سزاوار است که با آب طلا نوشته شود و همه روز انسان بر آن نظر بيفکند.
در اينکه رابطه ميان نتيجه هاى سه گانه اى که در اين کلمات حکمت آميز آمده و مقدمات آن، رابطه اى طبيعى و منطقى است يا روحانى و معنوى شارحان نهج البلاغه راه هاى مختلفى را پيموده اند; ولى مى توان گفت: هم رابطه الهى و معنوى است و هم رابطه منطقى.
زيرا کسى که ميان خود و خدا را اصلاح کند يعنى در برابر هر امرى قرار مى گيرد نخست نگاه کند که رضاى خدا در چيست و آن را برگزيند، چنين کسى به يقين مشمول عنايات الهى قرار مى گيرد و خداوند رابطه او را با مردم سامان مى بخشد.
اضافه بر اين، اصلاح رابطه با خدا مسلتزم صدق و امانت و راستى است. کسى که صدق و امانت و راستى پيشه کند به يقين مردم به او علاقه مند مى شوند و امين مردم خواهد بود و به او اعتماد مى کنند و مشکلى با او نخواهند داشت.
همچنين کسى که امر آخرت خويش را اصلاح کند; يعنى اوامر الهى را اطاعت و نواهى او را ترک گويد مشمول لطف خداوند خواهد شد; خداوند کار دنياى او را نيز سامان مى دهد.
افزون بر اين، اصلاح امر آخرت به تقوا و پرهيزگارى است و به يقين انسان هاى باتقوا در زندگى مادى خود نيز موفق خواهند بود، زيرا راه خلاف در پيش نمى گيرند; به کسى ظلم و ستم نمى کنند، همه با او مهربان هستند و او نيز با همه مهربان.
نيز کسى که واعظ نفسانى; يعنى وجدان بيدار و تقواى درونى داشته باشد که در برابر گناهان به او هشدار دهد، لطف پروردگار بر او سايه خواهد افکند و او را از گزند حوادث محفوظ مى دارد. اضافه بر اين شخصى که چنين واعظى درونى دارد از امور خطرناک مى پرهيزد و چنين کسى از گزند حوادث محفوظ خواهد بود.
بنابراين رابطه اين سه امر با آن سه نتيجه هم رابطه معنوى است و هم رابطه منطقى و طبيعى.
🌺اين سخن را با حديثى از امام باقر(عليه السلام) که مرحوم کلينى در اصول کافى آورده پايان مى دهيم. مطابق اين حديث امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند عزّوجلّ چنين فرموده است: «وَعِزَّتِي وَجَلاَلِي وَعَظَمَتِي وَعُلُوِّي وَارْتِفَاعِ مَکَانِي لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ إِلاَّ کَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ رِزْقَهُ وَکُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِر / به عزت و جلال و عظمت و نورانيت و علو مقامت سوگند ياد مى کنم که هيچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چيزى از امور دنيا مقدم نمى شمرد مگر اين که من بى نيازى او را در دل او و همّت او را در آخرتش و آسمان ها و زمين را ضامن روزى او قرار مى دهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود». (کافى، ج 2، ص 137، ح 1)
@beytonoor
🌿🌿🌿🌿🌿
🌿🌼🌼🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼
🌿
#کلام_امیر
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ، ثُمَّ تَلاَ: «إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا…» الاْيَةَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ.
نزديكترين و شايستهترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند كه از همه به تعليماتشان آگاهترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مىپوشانند) سپس امام علیه السلام اين آيه را تلاوت كرد: «شايستهترين و نزديك ترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»
به يقين دوست محمد صلی الله علیه و آله كسى است كه خدا را اطاعت كند، هرچند پيوند نسبىاش دور باشد و دشمن محمد كسى است كه خدا را نافرمانى كند هرچند قرابت او نزديك باشد.
#شرح_و_تفسير
📝دوست و دشمن پيامبر(صلى الله عليه وآله)
📌امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار خود به معيار و ملاک ارتباط با انبيا و اوليا اشاره کرده مى فرمايد: «نزديک ترين و شايسته ترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند که از همه به تعليماتشان آگاه ترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مى پوشانند)»; (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ).
«سپس حضرت(عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: شايسته ترين و نزديک ترين مردم به ابراهيم آنها هستند که از او پيروى کردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»
(إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا/ سوره آل عمران. ایه 68)
روشن است که منظور امام(عليه السلام) از علم و آگاهى در اينجا همان علمى است که دعوت به عمل مى کند و علم، اگر در عمق جان انسان نفوذ کند به يقين انسان را به عمل وادار مى کند.
✍بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند که صحيح «أعْمَلُهُمْ» است، زيرا آيه شريفه و جمله هاى بعد سخن از اطاعت و تبعيت دارند که همان عمل است; ولى همان گونه که گفتيم، نيازى به تغيير عبارت روايت از نزد خودمان نيست، زيرا ثمره درخت علم، عمل است و علم بى عمل نوعى جهل و نادانى است، زيرا اگر انسان، چيزى را به طور قطع باور کند و عميقاً به آن معتقد باشد، بر طبق آن راه مى رود.
✍سپس امام(عليه السلام) در تأييد گفتار فوق مى افزايد: «به يقين دوست محمد(صلى الله عليه وآله) کسى است که خدا را اطاعت کند، هرچند پيوند نسبى اش دور باشد و دشمن محمد (صلى الله عليه وآله)کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند قرابت او نزديک باشد»; (ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّد مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّد مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ).
«لُحمَة» معانى مختلفى دارد و در اينجا به معناى قرابت و نزديکى است.
امام(عليه السلام) آنچه را در ذيل اين کلام مبارک فرموده اشاره به مصداقى از مصاديق آن کبراى کليه اى است که در بالا آمد و از آنجا که مخاطبان آن حضرت، امت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) هستند آن اصل کلى را بر اين امت منطبق کرده و نتيجه گيرى نموده که ولايت و دوستى و پيروى از پيغمبر اسلام جز از طريق اطاعت حاصل نمى شود. اين همان چيزى است که در حديث معروف امام سجاد(عليه السلام) که گفت و گوى امام را با طاووس يمانى منعکس مى کند آمده است. امام در پايان اين حديث فرموده است: «خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ أَحْسَنَ وَلَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَخَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَلَوْ کَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً; خداوند بهشت را آفريده براى کسانى که او را اطاعت کنند و اين کار را به خوبى انجام دهند، هرچند برده حبشى باشند و دوزخ را آفريده براى کسانى که او را عصيان کنند، هرچند فرزندى از دودمان قريش باشند».(1)
📝در حديث ديگرى مى خوانيم که سعد بن عبدالملک ـ که از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و امام باقر(عليه السلام) او را «سعد الخير» مى ناميد ـ خدمت امام رسيد در حالى که مانند زنان مصيبت زده گريه مى کرد و اشک مى ريخت.
امام باقر(عليه السلام)فرمود: اى سعد چرا گريه مى کنى؟ عرض کرد چگونه گريه نکنم در حالى
که از شجره ملعونه در قرآن (اشاره به بنى اميه است) هستم. امام(عليه السلام) فرمود: تو از آنها نيستى. تو اموى هستى، ولى از ما اهل بيتی. آيا کلام خدا را نشنيده اى که از ابراهيم حکايت مى کند و مى گويد: (فَمَنْ تَبِعَنى فَإنَّهُ مِنّى; هرکس از من متابعت کند او از من است؟»(2)
(1). بحارالانوار، ج 46، ص 82
(2). بحارالانوار، ج 46، ص337
🌿
🌿🌼
🌿🌼🌼
🌿🌼🌼🌼
🌿🌿🌿🌿🌿
@beytonoor
ا❤️🌺🌸💕⚜✨
ا🌺💛🌿🕊
ا🌸🌿🕊
ا🌿🕊
ا💕
ا✨
﷽
#کلام_امیر
📝لاَ يُقِيمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلاَّ مَنْ لاَ يُصَانِعُ وَلاَ يُضَارِعُ، وَلاَ يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ.
#شرح_و_تفسير
☄مجريان فرمان خدا
امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار و حکيمانه، صفات کسانى را که توانايى اجراى اوامر الهى را دارند بيان مى کند و آن را در سه چيز خلاصه کرده، مى فرمايد: «فرمان خدا را تنها کسى مى تواند اجرا کند که نه سازش کار باشد (و اهل رشوه) و نه تسليم و ذليل(در مقابل ديگران) و نه پيروى از طمع ها کند»
بديهى است آنان که اهل «مصانعه» (به معناى سازشکارى و رشوه گرفتن) هستند هرگز نمى توانند حق را به حق دار برسانند، چرا که زورمندان اهل باطل آنها را خريدارى مى کنند و از حق منصرف مى سازند و در اين ميان حقوق ضعفا پايمال مى شود.
همچنين کسانى که ضعيف و ذليل و ناتوانند قدرت اجراى فرمان خدا را ندارند، زيرا اجراى فرمان حق قاطعيت و شجاعت و استقلال شخصيت را مى طلبد و افراد زبون که به روش اهل باطل عمل مى کنند توان اين کار را ندارند.
نيز اشخاص مبتلا به انواع طمع ها; طمع در مقام، مال و خواسته هاى هوس آلود... هرگز نمى توانند مجرى فرمان خدا باشند، زيرا طمع بر سر دوراهى ها و چند راهى ها آنها را به سوى خود جذب مى کند و از پيمودن راه حق باز مى دارد.
به همين دليل در طول تاريخ کمتر زمامدارى را ديده ايم که به طور کامل مجرى فرمان حق باشد (مگر انبيا و اوليا) زيرا گاه يکى از اين سه نقطه ضعف و گاه همه آنها را داشته است، از اين رو از پيمودن راه حق باز مانده است.
☄آنچه امام(عليه السلام) در بالا درباره موانع اجراى فرمان الهى بيان فرمود امورى است که در آيات و روايات اسلامى نيز بر آن تأکيد شده است; از جمله درباره رشوه مى خوانيم پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «إيّاکُم وَ الرِّشْوَةَ فَإنَّها مَحْضُ الْکُفْرِ وَ لا يَشُمُّ صاحِبُ الرِّشْوَةِ ريحَ الْجَنَّةِ; از رشوه بپرهيزيد که کفر خالص است و رشوه گير بوى بهشت را هرگز استشمام نمى کند».
کسى که رشوه مى گيرد در واقع پرستش درهم و دينار را بر پرستش خالق مختار مقدم مى شمرد و قوانينى را که براى حمايت از ضعفاى جامعه است تبديل به وسيله حمايت از دزدان و دغل کاران و ظالمان مى کند و «مضارعة» که همان اظهار ذلت و ناتوانى در برابر زورگويان است عامل ديگرى براى زير پا گذارد فرمان خدا و به قدرت رسيدن ظالمان است.
☄اميرمؤمنان على(عليه السلام) در خطبه همّام (خطبه 193) مى فرمايد: «فَمِنْ عَلامَةِ أحَدِهِمْ أنَّکَ تَرى لَهُمْ قُوَّةً فى دينِ؛
يکى از نشانه هاى پرهيزگاران اين است که او را در دين (و اجراى فرمان الهى) قوى و نيرومند مى بينى».
در مورد طمع که مانع سوم است همين بس که در روايتى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) در بحارالانوار آمده که: «ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعُ وَ لا أفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعُ; هيچ چيز مانند بدعت ها دين را از بين نمى برد و چيزى مانند طمع انسان را فاسد نمى سازد».
☄در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «مَنْ أرادَ أنْ يَعيشَ حُرّاً أيّامَ حَياتِهِ فَلا يُسْکِنِ الطَّمَعَ قَلْبَهُ; کسى که مى خواهد در طول عمر آزاد زندگى کند بايد اجازه ندهد طمع در قلبش سکونت يابد»
(ميزان الحکمه، ج 6، ح 11213)
سعدى در شعرى که بر گرفته از اين حديث است مى گويد:
هر که بر خود درِ سؤال گشاد
تا بميرد نيازمند بود
آز بگذار و پادشاهى کن
گردنِ بى طمع بلند بود
🌹 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹 #حکمت_شماره_110
✨
💕
🌿🕊
🌸🌿🕊
🌺💛🌿🕊
❤️🌺🌸💕⚜✨
@beytonoor
#کلام_امیر
🌴 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹 #حکمت_شماره_109
نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطى، بِهَا يَلْحَقُ التَّالِي، وَإِلَيْهَا يَرْجِعُ الْغَالِي.
#شرح_و_تفسير
✍ما از افراط و تفريط دوريم...
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه، موقف خود و خاندانش را در برابر «مقصران» و «غاليان» روشن ساخته است، مى فرمايد: «ما تکيه گاه ميانه هستيم; (بايد) عقب افتادگان به آن ملحق شوند و تندروان به سوى آن باز گردند»
اين تعبير کنايه زيبا و دلنشينى است، زيرا «نُمْرُقة» در اصل به معناى پشتى يا متکايى است که بر آن تکيه مى کنند; پشتى وسط و ميانه، پشتى ممتازى بوده که در صف پشتى هاى مجلس مورد توجه و جايگاه افراد شريف تر بوده است. مى فرمايد: آنها که پايين ترند بايد رو به سوى ما کنند و آنها که بالاترند بايد نگاه خود را به ما باز گردانند (و همگى راه اعتدال را پيش گيرند).
اشاره به اينکه مورد قبول در اسلام و آيين الهى امورى است که در سر حد اعتدال و دور از افراط و تفريط باشد، همان گونه که قرآن مجيد مى گويد: (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً)(1) و در جاى ديگر درباره انفاق مى فرمايد: «(وَالَّذينَ إذا أنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتَرُوا وَکَانَ بَيْنَ ذلِکَ قَواماً); کسانى که هنگامى که انفاق مى کنند نه اسراف مى کنند و نه سخت گيرى و در ميان اين دو حد اعتدال را رعايت مى کنند».(2)
منظور از «تالى» کسانى هستند که اوصاف برجسته امامان اهل بيت(عليهم السلام) را انکار مى کردند و آنان را در حد فردى معمولى قرار مى دادند و منظور از «غالى» کسانى که آنان را از حد امام معصوم بالاتر برده و صفات خدايى برايشان قائل مى شدند و حتى گاهى به الوهيت آنها رأى مى دادند. امام(عليه السلام) مى فرمايد: ما هيچ يک از اين دو گروه را نمى پسنديم نه تالى و نه غالى.
👈بعضى از شرّاح نهج البلاغه «وسطى» را به معناى ممتاز و عالى گرفته اند نه به معناى ميانه، همان گونه که در آيه 28 از سوره «قلم» مى خوانيم: (قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَّکُمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ) که اوسط در اينجا به معناى افضل و برتر است.
ولى با توجه به تالى و غالى که در ذيل اين کلام حکيمانه آمده چنين احتمالى بسيار بعيد است و مناسب همان معناى وسط است که طرف افراط و تفريط دارد.
پيروى از حد اعتدال و پيمودن خط ميانه نه تنها در مسائل اعتقادى مورد توجه است که در مسائل اخلاقى و اجتماعى نيز غالباً چنين است، زيرا افراط و تفريط در اين امور نيز زيانبار بوده و حد وسط و حالت اعتدال داراى آثار و برکات روشنى است.
خوشبختانه پيروان مکتب اهل بيت با هدايت هاى آنها در همه جا حد اعتدال را برگزيدند; در حالى گروهى گرايش به جبر و گروهى تفويض را انتخاب مى کردند، پيروان اين مکتب شعار «لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين» را برگزيدند و در جايى که جمعى قائل به تشبيه (اعتقاد به جسميت خداوند) و گروهى معتقد به تعطيل (کسانى که مى گويند ما از ذات و صفات خدا هيچ چيز نمى فهميم) در ميان مسلمانان بودند، پيروان اين مکتب نه تشبيه را پذيرفتند و نه تعطيل را بلکه معتقد شدند کنه ذات خدا و صفات او گرچه براى انسان ها قابل درک نيست; ولى او را مى توان از طريق آثارش در پهنه جهان هستى به خوبى شناخت.
👈آخرين سخن اين که تعبير به «نحن» گرچه به معناى امامان اهل بيت است ولى از بعضى از روايات استفاده مى شود که پيروان راستين آنها نيز همين گونه اند.
چنان که در حديثى از امام باقر(ع) مى خوانيم فرمود: «اى جميعت شيعه شما هم جايگاه حد وسط و معتدل باشيد که غلو کننده به سوى شما باز گردد و عقب مانده به شما ملحق شود» در اين هنگام مردى عرض کرد: فدايت شوم، منظور از غالى چيست؟ فرمود: گروهى هستند که درباره ما مطالبى مى گويند که ما درباره خود نمى گوييم (آنها راه غلو و افراط را مى پويند) آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم».
سپس امام(ع) رو به مردم کرد و فرمود: به خدا سوگند ما برات آزادى (از آتش دوزخ براى کسى) نداريم و ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست و حجت خاصى در برابر او نداريم و جز از طريق اطاعت به او تقرب نمى جوييم».
سپس افزود: هر کس از شما مطيع خدا باشد ولايت ما براى او سودبخش است و هر کس از شما معصيت خدا کند ولايت ما به او سودى نمى بخشد. واى بر شما (به ولايت ما) مغرور نشويد، واى بر شما... مغرور نشويد».(3)
(1). بقره، آيه 143.
(2). فرقان، آيه 67.
(3). کافى، ج 2، ص 75، ح 6.
@beytonoor