eitaa logo
بغض قلم
640 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
311 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه تونستید با اسم این سه کتاب یه جمله یا داستانک بگید، یه کتاب بهتون جایزه می‌دم. تو کامنت‌های کانال بله برام بنویسید. 👇 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
05.Maeda_.016.mp3
3.89M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۶ | يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ خداوند به وسيله‌ى آن (كتاب) كسانى را كه بدنبال رضاى الهى‌اند، به راه‌هاى امن و عافيت هدايت مى‌كند، و آنان را با خواست خود از تاريكى‌ها به روشنايى درمى‌آورد، و به راه راست هدايت مى‌كند. 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇تفسیر قرآن: 13min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
کی حال داره اون همه رو بذاره اینجا 😔 لطفا برید همون‌جا بخونید ❤️😍
📒تنها درسایه شب آبستن ✍ فاطمه لسانی (همراه عزیزمون) سکوتی سنگین همه جا را فراگرفته و چیزی جز تاریکی به چشم نمی‌آمد. درحالی که کتاب شب آبستن در دستانم بود لحظه‌ای ترس تمام وجودم را دربرگرفت. «آخه الان چه وقته قطع شدن برق بود؟» ازبچگی ترس از تاریکی داشتم؛ نمی‌دانستم پدر و مادرم چند ساعت دیگر از خانه دایی برمی‌گردند؟ حتی جرات نمی‌کردم از اتاق بیرون بیایم. روی مبل رفتم و از پشت پنجره بیرون رانگاه کردم. همه جا تاریک است. اما چشمم به گنبد حرم امام حسین (ع) که خورد قلبم آرام شد. پشت پرچم قرمز هاله‌ای از نور زیبا می‌دیدم. همه چیز را فراموش کردم و انگار به عالمی دیگر رفتم. اما ناگهان صدای انداختن کلید روی درب ورودی خانه لرزه به جانم انداخت. پدر و مادرم نبودن چون ماشینی در پارکینگ نیامد. «خدایا چه کارکنم؟» چشمانم خیره به گنبد و دعا گویان زیرلب؛ صدای بازشدن درب راشنیدم. از روی مبل افتادم و پشت دراتاق قایم شدم. صدای پا به گوشم می‌رسید نفس‌هایم به شماره افتادند. « خدایا کمکم کن چرا با مامان و بابا، به خونه دایی نرفتم؟» ازپنجره نور کمی روی دیوار اتاق افتاده بود.سایه فرد غریبه را دیدم. نمی‌دانستم چه باید بکنم؟ همینکه وارد اتاق شد باکیف وسایلم که نسبتا سنگین بود باتمام توان به سرش کوبیدم. اما به یکباره صدای جیغ خواهرم راشنیدم که داد زد :«نمیری دختر چرا اینجوری میکنی؟ من دیدم برقا قطع شده گفتم بیام بهت سربزنم...» باشرمندگی و لپ‌هایی سرخ ازخجالت سعی کردم ترسم راپنهان کنم وگفتم: «ببخشید فکر کردم دزد اومده‌.. خواهرم که قیافه‌ام رادید بلند خندید و بغلم کرد.
باشگاه ادبی بانوی فرهنگ برگزار می‌کند: نشست تخصصی مقاومت «سرزمین را زنانش زنده نگه می‌دارند.» می‌خواهیم مقاومت را با نگاه زنانه ببینیم از پنجره‌ای که زن‌ها باز کرده‌اند. زن‌هایی که نمی‌گذارند خاک سرزمینشان رنگ مرگ را ببیند. به دبیری «سحر دانشور» با حضور «مهمانان ویژه از حوزه مقاومت» و برپایی بازارچه جهت کمک به جبههٔ مقاومت. زمان: دوشنبه ۲۴ دیماه، ساعت ۱۴ الی ۱۷. مکان: حوزه هنری انقلاب اسلامی، طبقه همکف، سالن طاهره صفار زاده. حضور در این نشست، برای عموم آزاد و رایگان است. با ما همراه باشید 🪻 https://ble.ir/banooyefarhang_info
انقدر برا برنامه‌ی فردا ذوق دارم 😍
مخصوصا پوسترش خیلی سوال‌برانگیز که دوتا مهمون بعدی کدوم خانم‌ها هستند ❤️😍