eitaa logo
بغض قلم
651 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
326 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
05.Maeda_.020.mp3
2.95M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۲۰ | وَ إِذْ قالَ مُوسى‌ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ  و (به ياد آوريد) زمانى كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد آوريد، هنگامى كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را پادشاهان قرار داد (كه صاحب اختيار مال و جان و ناموس و حكومت شديد) و به شما چيزهايى داد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود. 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇تفسیر قرآن: ۱۰min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین عبور کردن از رگ‌های حسین و تپیدن با نبض حسین زینب، یعنی حسین در آینه تانیث زینب، یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم. زینب، یعنی کشیدن بار پشت حسین، بردل. 📒آفتاب در حجاب/ سید‌مهدی‌شجاعی 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils
وقتی بیشتر از خودم به کتاب نمیری دختر غیرت دارید. رفقای ناب یعنی همین ❤️ انصافا خانم یاحقی چه نمیری دختر رو خوب نوشته 😂
📢 توئیت KHAMENEI.IR در پی اعلام آتش‌بس در غزه/ رهبر انقلاب: ✏️امروز دنیا فهمید که صبر مردم غزه و ایستادگی مقاومت فلسطینی، رژیم صهیونیستی را وادار به عقب‌نشینی کرده است. ✏️در کتابها خواهند نوشت که روزی، جماعتی صهیونیست، با فجیع‌ترین جنایات، هزاران زن و کودک را کشتند و در آخر شکست خوردند. 🖼 | 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از دیمزن
روزنوشت های پیچائیل بیست و ششِ ده سه یک ماه پیش به خاطر دعای یک جوشکار که لنگ مزد آن روزش بود، ماموریت داشتم بروم توی کوره نیروگاهی که ذخیره گازوئیلش کم بود بدمم تا برق آن منطقه نرود. اما پیچاندم و نرفتم. فرشته نظارت نازل شد و توضیح خواست. گفتم:‌ «من از آتیش بدم می ياد. یه ماموریت بدید که توش آتیش نداشته باشه!» بدون هیچ حرفی رفت. فکر کردم پذیرفته و همه چیز تمام شده. کمی بعد ماسائیل با یک ماموریت عجیب آمد و گفت: «کمیته انضباطی درباره تو گفته ترسش از آتش باید بریزد.» بعد هم سرش را آورد جلوتر و زیر گوشم آرام گفت:‌ «چند روز دیگه که قیامت شد، کار ما روی زمین تموم می شه و باید آماده نقش های جدید باشیم. اومدیم و شدی مامور جهنم!» به عمر چند هزار ساله ام آن طور قانع نشده بودم. ماسائیل رفت. من ماندم و تفسیر این جمله اش. «بگرد و آتش ها را پیدا کن.» کارم را از آتش بازی های سال نو در اروپا شروع کردم. حجم آتش بازی شان قطعا از چهارشنبه سوری ایران بیشتر بود. اما آن قدر جریمه استانداردنبودن ترقه هایشان بالا بود که همه از مواد مجاز استفاده می کردند و نیاز به مراقبت و محافظت من نبود. حوصله ام سر رفت. نشستم روی ابری و به مکالمات مردم گوش دادم. چیزی که فهمیدم این بود که فقط توی آلمان مردم برای سال نو صد و هشتاد میلیون یورو مواد آتش بازی می خرند که ۲۵ درصدش مالیات است و به جیب کشورشان می رود. تازه به جز صد و هفتاد میلیون یورویی که صادرات موادمنفجره دارند. چه اقتصاد سودآوری دارد آتش! یعنی آدم ها میلیون ها یورو پول می دهند که با آتش بازی کنند؟ همان روز زیر لب گفتم:‌ «وای به روزی که آتش بخواهد با آن ها بازی کند!»‌ و این اتفاق چند روز بعد واقعا رخ داد! نمی دانم فکر من باعث شد یا این جمله ترامپ که «اگر حماس اسیران اسرائیل را آزاد نکند ما خاورمیانه را به جهنم تبدیل خواهیم کرد.» دو روز بعدش آتش، کالیفرنیا را به بازی گرفته بود و داشت ازش جهنم می ساخت. آتش با باد پیچنده ی عجیبی گُر می گرفت و راه می رفت. فرماندار ایالت می گفت انگار کل منطقه در بمباران سوخته باشد. طبق ماموریتم خودم را رساندم کالیفرنیا. خانه ها شیک و گران بودند. اما چهره وحشت زده و مستاصل مردم همان بود که توی غزه دیده بودم. وقتی که مجبور می شدند خانه و زندگی و وسایل و آلبوم عکس ها و مدارک شان را به آتش بسپارند و فرار کنند. فرشته های عذاب را بالای حجم عظیم آتش و دود دیدم. پرسیدم برای عذاب آمده اید؟ گفتند نه تازه این اول تلنگر است. فقط خواستیم ببینند آوارگی و بی خانمانی چه شکلی است. نزدیک مردم شدم. می خواستم ببینم آیا به این چیزها فکر می کنند. آنها از مالیات زیادی که داده بودند می گفتند. و از تجهیزات آتش نشانی که رفته بود اکراین و کاهش بودجه آتش نشانی که صرف کمک به اسرائیل شده بود و از ناکارآمدی فرماندار و خیلی چیزهای دیگر. یک دسته فرشته خوشحال را هم دیدم که بالای سر آوارها نشسته بودند و تسبیح خدا را می گفتند. پرسیدم: "از چه خوشحالید؟ از آواره شدن مردم؟" لب هایشان را گزیدند و گفتند:‌ «استغفرالله که از ظالمان باشیم. از شکسته شدن هیمنه استکبار خوشحالیم.» بال زدم و رفتم بالا. به جز کالیفرنیا روی غزه هم آتش می دیدم. طبق ماموریتم رفتم آنجا. خیلی خبری از بمباران گسترده نبود. هوا به شدت سرد بود. آتش را داخل چادر یکی از آواره ها دیدم. وارد چادر شدم. نوزادی از سرما یخ زده بود. آتش توی قلب مادرش بود. می سوخت و زبانه می کشید. روح زیبای نوزاد بالای سر مادرش بال بال می زد و می گفت: «به کدامین گناه کشته شدم؟» بغلش کردم و بردمش بالا. «عوضش هوای بهشت خوب است. برو و آنجا منتظر مادرت باش.» دایه ای بهشتی به استقبالش آمده بود. از بالا دوباره نگاهی به زمین انداختم. کلماتی پر از آتش به بالای آسمان قطر پرتاب می شدند. حساس شدم. رفتم همانجا. چه جایی بود. نماینده هایی از قطر و آمریکا و مصر به عنوان میانجی نشسته بودند. نماینده اسرائیل این طرف میز بود و نماینده حماس هم آن طرف میز و موضوع بر سر توافق آتش بس!‌ روح شهدای مقاومت را دیدم که یکی یکی آمدند و به آن طرف میز اضافه شدند. یادم نمی رود که بعد از طوفان الاقصی حماس پیشنهاد آتش بس داد و اسرائیل به خنده گرفت که "چه آتش بسی؟ فاتحه ی حماس و غزه خوانده است." بعد از یک سال و یک فصل حماس ولی آن طرف میز نشسته و دارد قول می گیرد در ازای آزاد کردن ۳۳ اسیر صهیونیست، آتش قطع شود و ارتش اسرائیل از غزه بیرون برود و آوارگان به مناطق زندگی خود برگردند و ارسال کمک ها آزاد شود و جمعی از اسرای حبس ابد و زنان و کودکان آزاد شوند! هر چه توافق به سمت امضا نزدیک می شد فرشته های بیشتری در رفت و آمد به هم تبریک می گفتند. بیشتر نماندم. آتش کالیفرنیا هنوز در حال گسترش بود. پلیس به چندهزار نفر دیگر دستور تخلیه داده بود. باید برمی گشتم به آن آتش بزرگ. اما پیچاندم و رفتم لبنان.
هدایت شده از دیمزن
زنی کنار آتشی که بین چادرها روشن بود نشسته بود و می خندید. فیلم صفحه موبایلش خنده و شادی کودکان فلسطینی را بعد از آتش بس نشان می داد. همسرش دید و گفت: «حیاتی! از بعد سید نخندیده بودی.» دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
788_46617632793673.mp3
13.9M
👌مگه از یه مداحی دیگه چی می‌خوایم؟! 🎧 از روی خاک‌ها عَلم برداشت 🎤 سید‌مجید‌بنی‌فاطمه 🆔 https://eitaa.com/bibliophil 🆔 https://ble.ir/bibliophils