باز کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند. با آوایی ملکوتی، همچون آوای ملائک. کسی مرا به سوی خود دعوت میکند و من مبهوت این دعوتم.
مگر ورود من به کعبه ممکن است؟
کعبه را دریست و در را کلیدی و کلید را کلیدداری. چه کسی مأذون است به گذر از این در جز بزرگان قریش؟ همانها که اختیاردار نذورات و قربانیان هستند. همانها که خود را سروران حجاز میدانند. همانها که شلاق بر تن بردگان میزنند. همانها که دخترکان را زنده در گور میکنند. بزرگان قریش. فرزندان ابراهیم. همانها که با آئین ابراهیم بیگانهاند و سرمستِ قدرتِ لات و هُبل و عزّی.
واااای از این درد! نفسم به شماره افتاده و پاهایم بیرمق شده. دوباره دست بر دیوار خانه میبرم و به کعبه تکیه میکنم.
«پروردگارا! رحم کن به زنی که جز تو پناهی ندارد. به حق جنینی که در رحم دارم. به حق کودکی که در وجودم راز و نیازم را با تو نظاره میکند. پروردگارم! تو آگاهی که اینهمه درد را به جان خریدم و خود را به خانهٔ تو رساندم و بارها خانهات را طواف کردم. ای پروردگار بصیر! میبینی که جز تو مأوایی ندارم... میبینی که حتی مردانی که در جوار خانهات گرد هم نشستهاند به یاری زنی ناتوان نمیشتابند...
آنها را با چون منی چه کار؟ من اگر در جوار همین خانه قالب تهی کنم؛ سنگی از سنگ نخواهد جنبید...
تو را قسم میدهم به خشتخشت خانهات به فرزندانم رحم کن و رنج بیمادری را نصیبشان نکن.
آنچه که به فرزند آمنه روا دانستی به فرزندانم روا مدار... به حق مادریام برای محمدِ یتیم!
ای عالِم به حال بندگانت، میدانم که تن داغ و تبدارم را میبینی... قطرههایی را که از سر و رویم میچکند را هم مینگری و آگاهی که توان راه رفتنم نیست...
حال این چه صدایی است که از درون خانه مرا به خود میخواند؟ چرا هر بار که گمان به وهم و خیال میبرم صدا بیشتر جان میگیرد؟ اگر به خانهات میخوانیام؛ پس قفل بر در خانهات چه میگوید؟ این آوای ملکوتی از عرش اعلاست یا از درون خانه؟ خود دیدی که بارها دست به حلقهٔ در بردم و بارها دست به کلید کعبه و هر بار در بسته بود. آیا امیدی به گشایش این در هست؟»
منادی همچنان مرا میخواند. اطرافم را مینگرم. باید کسی را پی کلیددار کعبه بفرستم تا بیاید و... نه، نه... خیال عبثی است خواندن کلیددار کعبه برای گوش خواباندن بر دیوار خانه و باز کردن در برای زنی آبستن که بار نهادنش نزدیک است.
کعبه منزه است و مکان عبادت، نه مکانی برای زایمان زنان. آنچه میشنوم خیالیست حاصل تب و درد. باید از این خانه دور شوم. مریم، دختر عمران، نیز برای وضع حمل به دستور وحی، از قدس، عبادتگاه پروردگار یگانه، دور شد.
من هم باید برم. اما... اما، صدا دوباره جان گرفت. ناتوان روی زمین مینشینم و سر و دست به دیوار کعبه میگذارم.
«خداوندا! من چگونه مردان قریش را مجاب کنم که کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند؟
من که نه مانند مریم، پیامبرزادهام و نه چون او خادم خانهٔ تو. حتی همچون او پیامبری در بطن خود ندارم. میدانم که پیامبری هم اگر از قریش برخیزد فرزند من نخواهد بود که پیش از این نشانههایش را در محمد دیدهاند. چگونه باور کنم این دعوت را، زمانی که حتی آمنه هم ندایی از درون کعبه نشنیده؟»
درد و تب و نمناکی عرق همهٔ وجودم را گرفته. میدانم که دچار وهم شدهام و این ذهن پریشان و تن رنجور، حاصلی جز خیالات ندارد. خواب و خیال است. آری خواب و خیال است..
📒کتاب طلوع روز چهارم
#امام_علی
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم
شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم
بیچاره میشدیم اگر روز اربعین
راه نجف به کرببلایی نداشتیم
پابند صحن حضرت زهرا شدیم که
وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم
یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین
در کاروان خسته صدایی نداشتیم
دلتنگ لحظههای زیارت که میشویم
ای وای اگر امام رضایی نداشتیم
عمریست ما گدای همین خانواده ایم
مدیون بچه های همین خانواده ایم
#امام_علی
#احمد_ایرانی_نسب
#شب_جمعه
🆔 @bibliophil
نخلستان و ماه .mp3
زمان:
حجم:
3.83M
🌴درد و دل نخلستان با ماه 🌙
ماه! ماه! چرا با من حرف نمیزنی؟!
نکند زبانم لال بیصاحب شدیم!
نگو که دیگر آقا نیمه شبها شانههای حیدریاش را نمیگذارد روی ساقهی پایم! نگو که دیگر صدای قشنگ علی(عليهالسلام) را نمیشنوم!
آخر من بزرگ شدم به مدد دستهای پینه بستهی علی (عليهالسلام)
او خود مرا کاشت!! در این خاک بیوفای کوفه!
ماه! نمیخواهی حرف بزنی! چقدر لاغر و زرد شدی! روی شاخههای من بنشین! تا باهم به درد یتیمی گریه کنیم! آخر یتیمی دردیست که درمان ندارد!
📒 کتاب پشت پرچم قرمز/ محدثه قاسمپور/ نشر سفیر
#امام_علی
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
🆔 @bibliophil
♦️ وصیت حضرت علی(عليهالسلام) به حسنین پس از ضربت خوردن
📒«نامهی ۴۷ نهجالبلاغه»
🔹شما را به ترس از خدا سفارش میکنم، به دنیا پرستى روى نیاورید، گر چه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست مىدهید، اندوهناک مباشید،
🔹حق را بگویید، و براى پاداشِ الهى عمل کنید و دشمنِ ستمگر و یاورِ ستمدیده باشید. شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانى را که این وصیّت به آنها مىرسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ایجادِ صلح و آشتى در میانتان سفارش مىکنم، زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که مىفرمود: «اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزهی یکسال برتر است».
🔹خدا را! خدا را! دربارهی یتیمان، نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضایع گردد!
🔹خدا را! خدا را! در باره همسایگان، حقوقشان را رعایّت کنید که وصیّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّمِ شماست، همواره به خوشرفتارى با همسایگان سفارش مىکرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد.
🔹خدا را! خدا را! درموردِ قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند.
🔹خدا را! خدا را! در بارهی نماز، چرا که ستون دین شماست.
🔹خدا را! خدا را! دربارهی خانهی خدا، تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمىشوید.
🔹خدا را! خدا را! در بارهی جهاد با اموال و جانها و زبانهاى خویش در راه خدا.
🔹بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روى گردانید، و پیوند دوستى را از بین ببرید.
🔹امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط میگردند، آنگاه هرچه خدا را بخوانید جواب ندهد!
(سپس فرمود).
🔹اى فرزندانِ عبدالمطلّب: مبادا پس از من دست به خونِ مسلمین فرو برید. و بگویید، امیر مؤمنان کشته شد، بدانید جز قاتلِ من کسى دیگر نباید کشته شود.
🔹درست بنگرید! اگر من از ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضاى او را مبرید، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: «بپرهیزید از بریدن اعضاى مرده، هر چند سگ دیوانه باشد»
#ماه_مبارک_رمضان
#امام_علی
🆔 @bibliophil
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم
شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم
بیچاره میشدیم اگر روز اربعین
راه نجف به کرببلایی نداشتیم
پابند صحن حضرت زهرا شدیم که
وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم
یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین
در کاروان خسته صدایی نداشتیم
دلتنگ لحظههای زیارت که میشویم
ای وای اگر امام رضایی نداشتیم
عمریست ما گدای همین خانوادهایم
مدیون بچههای همین خانوادهایم
#امام_علی
#احمد_ایرانی_نسب
#شب_جمعه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
باز کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند. با آوایی ملکوتی، همچون آوای ملائک. کسی مرا به سوی خود دعوت میکند و من مبهوت این دعوتم.
مگر ورود من به کعبه ممکن است؟
کعبه را دریست و در را کلیدی و کلید را کلیدداری. چه کسی مأذون است به گذر از این در جز بزرگان قریش؟ همانها که اختیاردار نذورات و قربانیان هستند. همانها که خود را سروران حجاز میدانند. همانها که شلاق بر تن بردگان میزنند. همانها که دخترکان را زنده در گور میکنند. بزرگان قریش. فرزندان ابراهیم. همانها که با آئین ابراهیم بیگانهاند و سرمستِ قدرتِ لات و هُبل و عزّی.
واااای از این درد! نفسم به شماره افتاده و پاهایم بیرمق شده. دوباره دست بر دیوار خانه میبرم و به کعبه تکیه میکنم.
«پروردگارا! رحم کن به زنی که جز تو پناهی ندارد. به حق جنینی که در رحم دارم. به حق کودکی که در وجودم راز و نیازم را با تو نظاره میکند. پروردگارم! تو آگاهی که اینهمه درد را به جان خریدم و خود را به خانهٔ تو رساندم و بارها خانهات را طواف کردم. ای پروردگار بصیر! میبینی که جز تو مأوایی ندارم... میبینی که حتی مردانی که در جوار خانهات گرد هم نشستهاند به یاری زنی ناتوان نمیشتابند...
آنها را با چون منی چه کار؟ من اگر در جوار همین خانه قالب تهی کنم؛ سنگی از سنگ نخواهد جنبید...
تو را قسم میدهم به خشتخشت خانهات به فرزندانم رحم کن و رنج بیمادری را نصیبشان نکن.
آنچه که به فرزند آمنه روا دانستی به فرزندانم روا مدار... به حق مادریام برای محمدِ یتیم!
ای عالِم به حال بندگانت، میدانم که تن داغ و تبدارم را میبینی... قطرههایی را که از سر و رویم میچکند را هم مینگری و آگاهی که توان راه رفتنم نیست...
حال این چه صدایی است که از درون خانه مرا به خود میخواند؟ چرا هر بار که گمان به وهم و خیال میبرم صدا بیشتر جان میگیرد؟ اگر به خانهات میخوانیام؛ پس قفل بر در خانهات چه میگوید؟ این آوای ملکوتی از عرش اعلاست یا از درون خانه؟ خود دیدی که بارها دست به حلقهٔ در بردم و بارها دست به کلید کعبه و هر بار در بسته بود. آیا امیدی به گشایش این در هست؟»
منادی همچنان مرا میخواند. اطرافم را مینگرم. باید کسی را پی کلیددار کعبه بفرستم تا بیاید و... نه، نه... خیال عبثی است خواندن کلیددار کعبه برای گوش خواباندن بر دیوار خانه و باز کردن در برای زنی آبستن که بار نهادنش نزدیک است.
کعبه منزه است و مکان عبادت، نه مکانی برای زایمان زنان. آنچه میشنوم خیالیست حاصل تب و درد. باید از این خانه دور شوم. مریم، دختر عمران، نیز برای وضع حمل به دستور وحی، از قدس، عبادتگاه پروردگار یگانه، دور شد.
من هم باید برم. اما... اما، صدا دوباره جان گرفت. ناتوان روی زمین مینشینم و سر و دست به دیوار کعبه میگذارم.
«خداوندا! من چگونه مردان قریش را مجاب کنم که کسی از درون خانه مرا به سوی خود میخواند؟
من که نه مانند مریم، پیامبرزادهام و نه چون او خادم خانهٔ تو. حتی همچون او پیامبری در بطن خود ندارم. میدانم که پیامبری هم اگر از قریش برخیزد فرزند من نخواهد بود که پیش از این نشانههایش را در محمد دیدهاند. چگونه باور کنم این دعوت را، زمانی که حتی آمنه هم ندایی از درون کعبه نشنیده؟»
درد و تب و نمناکی عرق همهٔ وجودم را گرفته. میدانم که دچار وهم شدهام و این ذهن پریشان و تن رنجور، حاصلی جز خیالات ندارد. خواب و خیال است. آری خواب و خیال است..
📒کتاب طلوع روز چهارم/ فاطمه سلیمانی
#امام_علی
#بغض_قلم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
بگردون ابرش از رحمت برآمد از دل دریا
که دریا شد از آن صحرا که صحرا شد از آن دریا
بخـار از دشت پیدا شد چو ترکان بخارایی
زتیر ترکشش سـوزد سر خـارا ز بُن خـارا
زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژدهی یوسف
زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد نابینا
پی معجز ز شاخ گل برآمد بلبل از شادی
تجلی کرد بر هر شاخ گل صد معجز موسی
علیِّ عالیِ اعلا، ولیِ والی والا
وصی سیدِ بطحا به حکمش جمله مـا فیها
قوام جسم را جوهر، زمانی روح را رهبر
کلام نیک پیغمبر، ولیّ ایزد دانا
حدیثی خاطرم آمد که می فرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سرّ لیلة الاسرا
بطاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجد اقصی
بهر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی
بهر محراب دو صد منبر، به هر منبر علی پیدا
پیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن گفتند
که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یک جا
تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
بغیر از خود ندیدم هیچکس در نزد آن مولا
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشهای تنها
بگوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب
که تا صبح از درون خانه پا ننهاد برون اصلا
که ناگه جبرئیل از حق سلام آورد بر احمد
که ای مسندنشین بارگاه قرب اوادنی
اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما
ولیت از همه بگذشت، با ما بود در بالا
جنابش خالقی باشد که بر خلقش دو صد عالم
بهر عالم دو صد آدم بهر آدم دو صد حوا
.
.
.
علی سریست در وحدت که باشد سِر بی همتا
علی خلقی است در خلقت که باشد خلقتش یکتا
چو این اوصاف را بشنید از وصف کمال او
گرفت انگشت حیرت بر دهانش بوعلی سینا
#امام_علی
نخلستان و ماه .mp3
زمان:
حجم:
3.83M
🌴درد و دل نخلستان با ماه 🌙
ماه! ماه! چرا با من حرف نمیزنی؟!
نکند زبانم لال بیصاحب شدیم!
نگو که دیگر آقا نیمه شبها شانههای حیدریاش را نمیگذارد روی ساقهی پایم! نگو که دیگر صدای قشنگ علی(عليهالسلام) را نمیشنوم!
آخر من بزرگ شدم به مدد دستهای پینه بستهی علی (عليهالسلام)
او خود مرا کاشت!! در این خاک بیوفای کوفه!
ماه! نمیخواهی حرف بزنی! چقدر لاغر و زرد شدی! روی شاخههای من بنشین! تا باهم به درد یتیمی گریه کنیم! آخر یتیمی دردیست که درمان ندارد!
📒 پشت پرچم قرمز/ نشر سفیر
#امام_علی
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils