#دلنوشته
یکبار سامرا رفتم. هیچ وقت فکر نمیکردم عشقم به امام هادی این گونه باشد.
حرمی که شبیه هیچ حرمی نبود. و از روزی که رفتم دلم برای سامرا هم تنگ میشود مثل کاظمین مثل نجف.
برای ششگوشهای که کبوترها دور تا دورش میچرخند. برای حرمی که شبیه سر زدن به خانواده خودم بود.
چون خانوادهای کنار هم میزبان زائران هستند. دلم محتاج آرامش حرم سامرا ست، جایی که خانه امام زمان است!
📒 عکس مادرم و سامرا
#امام_هادی
#سامرا
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
ساعتهای حرم زود میگذرد و با هر دینگ دینگ سر ساعت انگار این تیزی عقربهها ست که چون نیزه به حفرههای قلب فرو میرود.
این بار هم ساعت بودن جایش را به نبودن داد و روز شمار حسرت خوردن تا وصال دوباره زده شد.
خوشا به حال کبوترها که بیخیال ساعت نشستهاند به تماشای گنبد و اصلا نگران گذشت زمان نیستند.
👇لحظههای وداع
#امام_رضا
#دلتنگی
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
کبوتر کنج سقاخانه به زلالی آب زل زده بود.
نسیم خنکی آب را زیر پرهایش میرساند.
هرکاری کرد نتوانست نوک به آب بزند!
در همین حرم روضهی تشنگی سقا را شنیده بود.
#شب_جمعه
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
هدیههایی که به خواهرزاده سهسالهام در پیادهروی اربعین امسال دادند!
ریحانه فقط چند ستون پیاده رفت نه همهی مسیر😭
امون از غریبی رقیه!
یتیمگیر آوردنش
تو کوچهها میزدنش 😭
#عکس_نوشته
#اربعین
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
روزی که خبر را شنیدم، دهانم بسته شد. من که درباره هرچیزی حرف میزنم و اظهار نظر میکنم، در سکوتی غریب فرو رفتم.
خبر این بود: شهید گمنامی در بوستان فردیس آرام خواهد گرفت. بوستان فردیس، شهید، گمنام 😭
نشد روز تشییع حاضر باشم، در راه زیارت سردار سلیمانی به کرمان بودم. اما هربار
دلم برای مظلومیت این شهید گرفت.
عزیز دل یک مادر قرار بود بیاید وسط پارکی که پر است از دختران مو افشانی که سگهایشان را برای گردش به پارک میآورند.
امروز که به زیارت ایشان مشرف شدم، حس کردم جنگ برای این شهید تمام نشده، غریبانه در سنگر وسط پارک ایستاده و به مبارزه مشغول است.
روز شهادت حضرت زهرا به این پارک پا گذاشته و حالا در کنارش هر روز پارکنشینها نماز جماعت میخوانند.
هر روز به هوایش صدای اذان در پارک بلند است.
احساس آدمها دروغ نمیگوید.
قطعا شهید گمنام بوستان فردیس خاص بوده و انسانی ویژه که اینگونه قبلهگاه این شهر پر فریب شده.
کاش روزی هویت شما را بفهمیم.
کاش نام زیبای شما را بدانیم و از اعمال شما به ما بگویند که چه کردهای که اینگونه تک و تنها و غریب به جهادی جدید دعوتشدهای؟
شهید ۲۲ ساله هوای شهر ما هوای خوبی نیست، کمکاری از ما بوده، شما از آسمان دستما شهر زدهها را بگیر!
دلم آسمان میخواهد!
#عکس_نوشته
#دفاع_مقدس
#شهید_گمنام
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
مهمان سفرهی امام رضا شدن
و چشیدن طعم لذیذ غذا حضرتی
آرزوی همه است.
راهش ثبتنام کردن در نرمافزار نسیمرضوان ولی به خاطر حجم زیاد زوار کمی دور از دسترس به نظر میرسه.
ولی چای خوردن میانبر برای زائرهایی
که دنبال تبرک از حرم هستند.
امروز مشهد انقدر گرم بود به جای چای شربت میدادند و زائرها کامشون رو به شهد شربت بهشتی حرم شیرین میکردند.
انشالله بهشت هم سر سفره
امام مهربونمون باشیم.
👇 این حال خوب روزی همهتون
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
🌺مرا ببر و نیاور فقط همین ارباب...
وقتی هیچ بلیطی برای برگشتن نیست
و قرار تا آخر عمر بمونی پیش امامرضا
کاش میشد. 😔
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
یه کار خیلی خوب تشرف
سالمندان و افراد کم توان به حرم.
روزی سه نوبت
سوار ویلچرشون میکنند
و راحت ضریح حضرت
رو زیارت میکنند.
وقتی پای رفتن نداری،
آقا خودش میاد به دیدنت
مثل اون پیرمردی که
پاهاش درد میکرد
و خادم حرم
سر به سرش گذاشت
که امام رضا بالای مناره است.
پیر ساده دل، دلش شکست.
چهطور با این عصا و پا درد
تا بالای منارهها برم.
پایین پله اول صدای آقا رو شنید
که : حاجی بمون خودم میام!
#عکس_نوشته
🆔 @bibliophil
1.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزها بیشتر از
همیشه عاشقتم!
عاشق این آرامش!
عاشق این امنیت
زیر سایهی این پرچم
من تو خیابان که راه میرم
جملات کتابها یادم میاد.
امروز پرچم رو که دیدم
یاد کتاب الی افتادم!
اونجایی که نویسنده
از مرز لبنان به سوریه رفت.
و روایت میکرد:
مسیر کوتاهی تا
حرم حضرت زینب رو
بیشتر از ده بار ماشینها
رو نگه میداشتند،
کل مسافرها رو پیاده میکردند،
ماشین و مسافر رو میگشتند.
نه یک بار و دوبار چندین بار!
فکر کن از کرج بخوای بری تهران
بیست بار بیان خودت
و وسایلت رو بگردن!
حالی دیگه برا آدم میمونه!
نه و ا ل ا !
مرگا به من که با پر طاووس عالَمی ...
یک موی گربه وطنم را عوض کُنم
#عکس_نوشته
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil