سرتاسر مدت کوتاهی که دختر پیامبر
بعد از پدر زنده بود. به مبارزه با دولت
حاکم و مقابله با اعمال خصمانهی آنها
گذشت. آن حضرت در این مدت همهچیز
را به وسیلهای برای مقابله با حکومت تبدیل کرده بود.
گاهی فریاد میزد و گاهی خطبه میخواند.
یک روز اعلام برائت مینمود و روز دیگر از
پذیرفتن ملاقات حاکمان خودداری میکرد و
حتی وصیت کرد که غاصبان به تشییع
جنازهی او نیایند و بر جسدش نماز نخوانند
و سرانجام با دستور پنهان ساختن قبرش،
یک نشان ماندگار از عدم مشروعیت را بر
جبین آن حکومت نقش کرد. این روی
واقعی تاریخ است. البته ما در تمام این
زمینهها به طور جدی با کمبود منابع و ابهام
آنچه در دسترس است روبه رو هستیم.
📒کتاب دختر پیامبر/ آیتالله جاودان
#فاطمیه
#بغض_قلم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
📒آسیاب بچرخ
✍داستانهایی از زندگی حضرت زهرا
خانم ثقفی از نویسندههای هنرمند ادبیات کودک هستند که روایات تک خطی و کوچکی که در تاریخ از زندگی حضرت زهرا آمده را به داستانی کودکانه تبدیل کردند.
خوشبو بودن حضرت، مناسک و عبادتهای شبانه، کار خانه و توجه به بچهها محورهای سه داستان این کتاب هستند.
وظیفهای که برای داستان دینی قائلیم این است که مخاطب را آرزومند حضور در داستان کند نه اینکه نویسنده معلم تاریخی شود که وقایع تاریخی مذهبی را گزارشوار و اخبارگونه بیان کند.
در این کتاب هر فرشته نماینده من بود، من به عنوان مخاطب. فرشته نگاه شیرین کودکانهای داشت و بالغانه رفتار نمیکرد. سوال داشت مثل هر بچهای. فکر میکرد مثل هر بچهای. تلاش میکرد مثل هر بچهای. مهر میورزید مثل همه بچهها. مشاهدهگری میکرد مثل بچهها و دوست میداشت و عشق میورزید مثل همه بچهها.
داستان را که میخوانی دلت میخواهد تو فرشتهای بودی که بوی آغوش فاطمه را به نی نی میرساند دلت میخواهد تو برای حسین لالایی بخوانی...
این داستانها تمناهای ما هستند که البته شدنی هستند.🥺
تصویرگری خوبی هم دارد که به شیرین شدن داستانها کمک بسیار کرده است.
#فاطمیه
#داستان_کودک
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
فرشته گلپری گفت: «از یاس و باران، سیب و ریحان، لیموترش و نان، چی خوشبوتر؟»
فرشتهی کاروبار چشمهایش را ریز کرد. یک خانه گوشهی زمین نشان داد.
فرشته گلپری گفت: «از همه خوشبوتر آن خانه است؟ مأموریت آنجاست؟»
و دلش تاپ تاپ کرد. تندی پر زد و رفت پایین.
📒#آسیاب_بچرخ
✍ سنا ثقفی
#داستان_کودک
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
🖤چه خون دلها خورد علی!
وقتی به کسی ظلم میشود، مظلوم یا توانایی گرفتن انتقام دارد یا ندارد. اگر نداشته باشد که ندارد. اما اگر داشته باشد و بگیرد هم که گرفته و حرفی نمیماند.
ولی اگر توانایی داشته باشد و نگیرد، اینجا ماجرا از زمین بلند میشود و دیگر زمینی نیست، مخصوصا اگر مظلوم پهلوان باشد و با یک دست در قلعه بزرگی را کنده باشد.
آیت الله بهجت قدس سره میفرمودند:
حضرت امیر علیهالسلام شمشیر را برداشت، خواست برود مطالبه حق فاطمه علیهاالسلام را بکند.
اذان را شنید. [به فاطمه علیهاالسلام] گفت: «میخواهی این اذان پابرجا باشد یا میخواهی بروم و بکشم کسانی را که مخالفت با نورالله، با فاطمه، میکنند؟».
[حضرت فاطمه علیهاالسلام] گفت: «نه! میخواهم اذان [پابرجا] باشد؛ اسلام صوری باشد».
همان اسلام صوری را مراعاتکردن، کار را به جایی رساند که [با وجود این روایت که دارد] «إِرتَدَّ النَّاس بَعد رَسُول اللهِ إِلَّا ثَلَاثَة؛ مردم بعد از پیامبر به ورطه ارتداد (و انحراف از مسیر حق) افتادند، مگر سه نفر»، آن «ثلاثه»[١]، بهاندازه مثلاً پانصد میلیون شد.
تقیّه این کارها را کرد. و الّا اگر از همان اول، به سب و طعن و اینها مشغول میشدیم، کجا [تعداد شیعیان] زیاد میشد؟! همین زیادیها هم از دست میرفتند!
📒درس خارج فقه، کتاب جهاد، آبان ١٣٨٧
#پی_نوشت:
1. در برخی از نقلها عبارت «یا چهار نفر، یا پنج نفر» نیز در ذیل روایت آمده است.
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
داستان نوجوان با یک داستان دینی
ماجرای کتاب روز اول روز آخر، ریشه در یک داستان دینی دارد که البته نویسنده هیچ اصراری نداشته آن را به خوانندهاش بگوید و هیچجای کتاب اشارهای به این موضوع نکرده است. ماجرای دینی هم در واقع قصه فدک و غصب حق حضرت فاطمه است ولی در داستان دنبال همانندسازی نباید گشت بلکه نویسنده از یک غصب حق و اینکه حق به حقدار میرسد ولو اگر دردسرهای زیادی به صاحب حق برسد.
«روز اول، روز آخر» قصهای پرضرب و کششدار است که خواننده نوجوان را میتواند راضی کند. به عبارتی باید گفت خانم میرابوطالبی رگ خواب نوجوان را خوب میشناسد و تلاش کرده آن را در داستانش به خوبی به کار ببندد تا مخاطبش را با قصهاش و روند تحول شخصیتش همراه کند.
داستان پر از فراز و فرود است. هر دو سه فصل یکمرتبه اتفاقی غیرمنتظره چالش تازهای برای خواننده درست میکند تا سر از کار شخصیتهای کتاب در بیاورد. رضا و مسعود دو شخصیت اصلی داستاناند که یکی (مسعود) برای رسیدن به حقیقت و دیگری (رضا) در مسیر وفاداری و رفاقت پابهپای رفیقش میرود تا او در این مسیر تنها نماند.
اقلیم اردکان هم کتاب را خواندنیتر کرده و داستان یک داستان اقلیمیست.
پرداختن به موضوع فرار از خانه، مرگ، در بخشهایی داستان را وارد آسیبهای اجتماعی میکند که به نظرم کتاب برای نوجوانهای بالای ۱۵ سال قابل درکتر است.
#داستان_نوجوان
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
علفها در یک چشم به هم زدن گُر گرفته بودند و زبانههای آتش تا بالای دیوار آمده بودند. همان موقع، رضا هوار کشان از او جدا شده و رفته بود بقیه را خبر کند. لابد تا آن موقع فکر کرده بود مسعود فقط لاف میزند، اما او فکر همه چیز را کرده بود. با خودش کبریت آورده بود و میدانست نصرت برای نماز میرود مسجد و آن موقع روز کسی توی کوچهباغها نمیآید. چه وقتی بهتر از آن موقع. دیده بود شعلهها رسیدهاند به درخت توت و افتادن شاخهی سوختهی اولی را دیده بود. آن موقع تازه فهمیده بود چه کاری کرده… درخت جلوی چشمهایش داشت جان میداد.
📒روز اول روز آخر / معصومهمیرابوطالبی/ نشر فرهنگ اسلامی/ ۱۹۶ صفحه
#داستان_نوجوان
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
🖤 رشد نمیکنی!
مادر با دستهای لرزان نوزاد را گذاشت روی ترازو. اخمهای زنسفیدپوش رفت توی هم. پرونده را باز کرد و چند خط نوشت؛ رشد نداره!
مادر، نوزاد را بوسید و توی بغلش گرفت. پرونده را با اشک نگاه کرد و از اتاق بیرون زد.
سرش را برد زیر گلوی نوزاد و زمزمه کرد؛ مادر پهلوهام بشکنه رشد میکنی! خونهام آتیش بگیره رشد میکنی! تو بگو مادر دیگه چیکار کنه!
#مادر
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
تشییع داغ عزیز را التیام میبخشد.
نمونهاش بیتابی مادران شهدا برای رسیدن پیکر عزیزشان بعد سالها.
نمونهاش بیتابی خانوادههای کرونایی که بدون تشییع زیر خاک رفتند.
نمونهاش شک ما به زنده بودن امام موسی صدر و شهید متوسلیان.
نمونهاش مردم لبنان که هنوز فکر میکنند شهید سیدحسننصرالله زنده است و هنوز پروازش را باور ندارند.
نمونهاش داغ جسم ربوده شدهی یحیی سنوار برای مردم فلسطین.
تشییع و دیدن عزیزی که جلوی چشمهایت برای همیشه زیر خروارها خاک میرود، آدم را تسکین میدهد. معروف است بین عزیز از دست دادهها که خاک سرد است. انگار خاک آدم را آرام میکند...
موسی پیامبر و عزیز کردهی خدا بود ولی تشییع نشد و مزار کلیم خدا تا همین امروز هم مشخص نیست. بنیاسرائیل جای مزار پیامبرشان را نمیدانند و از آن روز محکوماند به تیح و سرگشتگی...
حضرت فاطمه هم دختر پیامبر و عزیز کردهی خداست. مسلمانان هم مزار دختر پیامبرشان را به آغوش نکشیدهاند.
داغ فاطمیه شاید برای همین از محرم نفسگیرتر است، شاید جابر هم تا قبل از اربعین که به کربلا آمد و تربت را به آغوش کشید، آرام و قرار نداشت. شاید کاروان حضرت زینب هم اربعین آرامش گرفت و شیعه به امید در آغوش کشیدن ششگوشه در اربعین، هر عاشورا زنده میماند.
تشییع قلب را التیام میدهد، خاک داغ را سرد میکند؛ و شیعه تا ظهور در حسرت بینشانی عزیزکردهی پیامبرآخرین سرگشته است. استخوان در گلو و خار در چشم...
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
با غم بر دل نشسته راه افتادند.
حسن شروع به گریه کرد و گفت:
یعنی حتی شبها هم نمیتوانیم
به مزار او سر بزنیم...؟!
حسین گفت: حتی شبها؟
علی (علیهالسلام) فرمود: حتی شبها...
#فاطمیه
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه (ع)
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-إِنَّهُمیَرَوْنَهُبعِیداوَنَراهُقَرِیبا..
🌱منهـرروز
درانتـظارآمدنتهستـم
منهرروز در خبرها دنبال شما میگردم.
هرلحظهبیشترحسمیکنـم
که آمدنت نزدیک است
هر لحظه بیشتر از قبل حس میکنم
که پیروزی فلسطین کلید رمزآلود فرج شماست.
شاعر چه قشنگ گفت:
زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم
آه ای جانِ بهلب آمده! کوتاه بیا...
گفت شاعر: "خبر آمد، خبری در راه است"
خبر آمدنت آمده از راه، بیا...
🍃مراسم فاطمیه ۱۴۰۳
امنای حضرت خدیجه
#گزارش
#امنای_حضرت_خدیجه
#فاطمیه
@beheshtesamen