04.Nisa_.174-175.mp3
1.66M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۴ و ۱۷۵ |
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا ۱۷۴
اى مردم! از سوى پروردگارتان براى شما برهان و حجّتى آمده است ونورى روشنگر (همچون قرآن) را به سوى شما فرود آورديم.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا ۱۷۵
پس كسانى كه به خدا ايمان آورده وبه او توسّل جستند، بزودى آنان را در رحمت و فضل خويش وارد مىكند و آنان را به سوى خود در راه راست هدايت مىكند.
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۵min
#قرآن
#نسا_۱۷۴ #نسا_۱۷۵
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
✍کتابت با خون
من نمیدانم وقتی طلبههای حوزهی علمیه، کتاب لمعه را دست میگیرند، چه حسی دارند.
مشهور است که لمعه را شهید اول، در زندان دمشق نوشته است و مرکب او در کتابت این کتاب خون بدنش بوده است.
لمعه مهمترین کتاب در فقه شیعهی دوازده امامی ماست و بسیاری از قانونهای مدنی ایران از این کتاب گرفته شده است.
من نمیدانم طلبهها وقتی لمعه را باز میکنند چه حسی دارند ولی روزی که خار و میخک را از نرمافزار ایرانصدا باز کردم تا گوش کنم، حس کسی را داشتم که یک کتاب ممنوعه به دستش رسیده، کتابی که در تاریکی زندان توسط شهید یحیی سنوار نوشته شده و بعد از چندبار رونویسی برای باقیماندن از شر اسرائیلیها، بعد از چندبار پاک شدن از سایتهای کتابخوانی، حالا رسیده به دستهای من.
شاید شهید یحییسنوار هربار که از بازجویی برمیگشته، یک گوشهی سلول مینشسته و با دستهای خونی، خار و میخک را مینوشته. اگر با دستخونی هم ننوشته باشد، سطر سطر کتاب نشانههای خوندلی که خورده پیداست.
من بعد از گوشدادن خار و میخک به چهار اصل مهم رسیدم:
اول اینکه من اصلا محدثهی قبل از خار و میخک نیستم. من تشنهتر از قبل دوست دارم از تاریخ عماد، احمد، محمد، ابراهیم، حسن، پاشا محمود، مریم، اسرا و شخصیتهای کتاب بدانم.
دوم اینکه دربارهی فلسطین فقط راویان فلسطینی میتوانند اینطور شورانگیز روایت کنند. ما چه میفهمیم تولد، زندگی و مرگ داخل اردوگاه آوارگان چه شکلی ست؟! اصلا اردوگاه چهشکلیست؟ یک ساختمان درست و حسابی یا یک گودال تاریک توی دل زمین.
سوم اینکه حتی اگر مثل شهید یحییسنوار در خط مقدم مبارزه با دشمن باشی باید برای رساندن پیامات بروی دانشگاه ادبیات و با هنر، پیام مقاومت را به گوش دنیا برسانی. بعد از این کتاب میخواهم هنر داستاننویسی را بیشتر از قبل و تخصصیتر یاد بگیرم.
چهارم اینکه مادر ستون اصلی داستان خار و میخک است و مادر در ادبیات یعنی وطن. برای ایستادن مادر باید تا آخرین قطرهی خون جنگید.
من عاشق سطر سطر کتابم ولی اینجا برای حسن ختام این چند خط را باهم بخوانیم:
در یکی از خانههای محله الشجاعیه، ابونضال و امنضال و نضال و محمد و دو تا از دخترهایشان نشسته بودند. محمد که تقریباً بیست و پنج ساله بود خیلی زیتون میخورد طوری که توجه امنضال را جلب کرد و پرسید: چه شده محمد که فقط زیتون میخوری؟ چیز دیگری دوست نداری پسرم؟ محمد گفت: نه مادر! همه چیز دوست دارم، اما زیتون را بیشتر دوست دارم. مگر این زیتون از همان درخت زیتونمان نیست که عماد پای آن شهید شد؟ اشک از چشم امنضال چکید و گفت: خدا رحمتش کند، بله پسرم. محمد گفت: برای همین دوستش دارم. احساس میکنم روح عماد در این زیتون است، برای همین خیلی دوستش دارم چون عماد را دوست دارم.
#خار_و_میخک
#شهید_یحیی_سنوار
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
04.Nisa_.176.mp3
3.03M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۶ | يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
(اى پيامبر!) از تو فتوا مىخواهند، بگو: خداوند دربارهى (ارث) كلاله (/ برادر و خواهر پدرى يا پدر و مادرى) به شما چنين فتوا مىدهد كه: اگر مردى بميرد و فرزندى (يا پدر و مادرى) نداشته باشد ولى خواهرى داشته باشد، نصف آنچه به جا گذاشته از آنِ خواهر است و او نيز از خواهرش اگر فرزندى نداشته باشد همهاموال را ارث مىبرد و اگر دو خواهر باشند، دو سوّم دارايى به جامانده را ارث مىبرند (/ هر كدام يك سوّم) و اگر چند برادر و خواهر باشند مرد برابر سهم دو زن ارث مىبرد. خداوند احكام را براى شما بيان مىكند تا گمراه نشويد و خداوند به هر چيز دانا است.
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۰min
#قرآن
#نسا #نسا_۱۷۶
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
بغض قلم
✍کتابت با خون من نمیدانم وقتی طلبههای حوزهی علمیه، کتاب لمعه را دست میگیرند، چه حسی دارند.
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند
ذرهپروری اساتید عزیزم به مشق شاگرد
سپاس بیکران 💐
https://eitaa.com/kordmihanhasan/816
https://eitaa.com/dehkadetarbyat/522
😔بیحرمتی!
👇(به نقل از همسر شهید صدرزاده)
صبح عاشورای ۸۸ برای نماز صبح که بیدار شدم، دیدم مصطفی پشت هم استخاره میگیرد. بعد موبایلش را برداشت و شروع کرد به گرفتن شماره.
گفتم: (مصطفی این وقت صبح) هنوز حرفم تمام نشده بود که شروع به صحبت کرد و گفت:( خوبی داداش؟ میای بریم تهران؟ راستش خیلی استخاره کردم که بریم، استخاره خیلی خوب اومد. مراسم بمونیم پشیمونی داره.)
گفتم:(کجا؟ پس مراسم چی میشه؟ چرا میخوای بری؟) گفت:(نگران نباش. میریم مراسم سعید حدادیان و بعد از مراسم به حق حضرت زهرا خبری نمیشه. انشالله نماز ظهر عاشورا رو هم مسجد خودمون میخونیم)
پرسیدم:( برای چی استخاره میزدی؟) گفت:(چیزی نیست. برا مسئلهای میخواستم.) وقتی خیلی سوال پیچش کردم و نگرانی مرا دید گفت:( گفتن امروز میریزن تو خیابونا. داشتم استخاره میکردم که به تهران برم یا همین جا (کهنز) عزاداری کنم.) بعد هم با دوستش رفت. هیچ خبری از نداشتم. تقریبا ساعت هشت و نیم شب بود که دیدم اخبار ۲۰:۳۰ تلویزیون، صحنههایی از تهران را نشان داد. دیدن آن صحنهها دلشوره و اضطرابم را بیشتر کرد. وقتی به خانه آمد، دیدم مصطفی از شدت ناراحتی اشک توی چشمهایش جمع شده است. گفت:( بیحرمتی کردن! حرمت امام حسین رو نگه نداشتن! حرمت حضرت عباس رو نگه نداشتن! حرمت این روزا رو نگه نداشتن! چون روز عاشورا به امام حسین بیحرمتی کردن، من مطمئنم که از بین میرن.)
آن شب تا صبح راه میرفت و میگفت:(نمیدونی چه وضعی بود! دست میزدن، سوت میزدن! ) مدام این جملات را تکرار میکرد.
📒کتاب سرباز روزنهم/ شهید مصطفیصدرزاده
#فتنه_۸۸
#نهم_دی
#کتابخوانی
#بغض_قلم
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils