eitaa logo
بیداری از خواب غفلت
6.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
240 ویدیو
25 فایل
برای بیداری از خواب غفلت چند عامل مؤثر است: ١. خواندن تشرفات محضرامام زمان ٢. فرمایشات بیدارکننده اساتیداخلاق ٣. شرح حال اولیاءخدا مدیر: @bidari1 ادمین تبادل: @Yamahdi122 کپی فرمایشات اساتید با ذکر نام شریفشان جایز است. کپی سایر مطالب آزاد.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج محمدعلی فشندی می‌گوید: با آقا سید باقر خیاط و جمعی به مسجد جمکران رفتیم، همه خوابیدند من بیدار بودم و یک پیرمردی که پشت بام یک شمعی روشن کرده بود و دعا می‌خواند. من مشغول نماز شب شدم. ناگاه دیدم هوا روشن شد. با خودم گفتم ماه طلوع نموده. هرچه نگاه کردم ماه را ندیدم، یک مرتبه دیدم به فاصله ۵٠ متری زیر یک درخت سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست. به پیرمرد گفتم: شما کنار آن درخت سیّدی را می‌بینی؟ گفت: هوا تاریک است چیزی دیده نمی‌شود، خوابت می‌آید برو بخواب! دانستم که آن شخص نمی بیند. ✨💫✨ نزدیک آقا رفتم و عرض کردم: من می‌خواهم به کربلا بروم چه کنم نه پول دارم نه گذرنامه! اگر تا صبح پنجشنبه آینده گذرنامه با پول تهیه شود می‌دانم امام زمانم هستید و الا یکی از سادات می‌باشید! ناگاه دیدم آقا نیست و هوا تاریک شد. صبح به رفقا داستان را گفتم. بعضی از آنها مرا مسخره کردند. گذشت، روز چهارشنبه صبح زود در میدا فوزیه سابق برای کاری آمده بودم و منزل در شمیران بود. کنار دیواری ایستاده بودم و باران می‌آمد. پیرمردی نزدیکم آمد که او را نمی‌شناختم. گفت: حاج محمدعلی می‌خواهی کربلا بروی؟! گفتم: مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه. گفت: شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت شناسنامه بیاور. گفتم: عیالم را هم می‌خواهم ببرم. گفت: مانعی ندارد. ✨💫✨ فورا به منزل رفتم و عکس و رونوشت را تهیه کردم و آوردم. گفت: فردا صبح همین وقت بیا اینجا. فردا صبح در همان محل آن پیرمرد آمد، گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمه پنج هزارتومن به من داد و رفت. دیگر او را ندیدم. به منزل آقا سید باقر رفتم، ختم صلوات داشتند. بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند: گذرنامه گرفتی؟! گفتم: بلی و ماجرا را گفتم. شروع کردند به گریه کردن و می‌گفتند: خوش بحالت با این سعادتت! 📗شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السلام ج٢ ص ٢۴٣ 💫تا زنده ایم وقت زیارت به ما بده 💫تا دیرتر نگشته زمان وصال ما 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة @bidary11
💐حضرت ولیعصر ارواحنافداه: ✅براستى كه علم ما بر اوضاع شما احاطه دارد و هيچ چيز از احوال شما بر ما پوشيده نيست و نسبت به لغزشهايى كه از شما سرمى زند شناخت داريم. ⚠️مراقب اعمالمان باشیم! 📗بحار، ج۵٣ @bidary11
4_5857274221289275738-0.mp3
718.6K
1⃣ لباس چه لباسی است؟ 2⃣ زشتی انجام در 💠حضرت آیت الله ابطحی رحمةالله علیه زمان: چهار دقیفه @bidary11
السلام علیک یا صاحب الزمان 💕 مولا به همین خوشم صدایم بکنی یک وترِ شبت، مرا دعایم بکنی از عطر نفسهای شبانگاهی خود در این رمضان، تو با خدایم بکنی @bidary11
(قسمت اول): 💥١٧ رمضان سالروز صدور فرمان دستور ساخت مسجد جمکران💥 شیخ عفیف و صالح حسن بن مثله جمکرانی فرمود: من در شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان ۳۹۳هجری قمری در منزل خود در قریه جمکران خوابیده بودم، ناگهان در نیمه های شب، جمعی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز که حضرت بقیه الله امام مهدی(علیه السلام)تورا میخواهند. من از خواب برخاستم و آماده می شدم که در خدمتشان به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام برسم. ✨💫✨ خواستم در آن تاریکی پیراهنم را بردارم، گویا اشتباه کرده بودم و پیراهن دیگری را برمیداشتم و می خواستم بپوشم، که از خارج منزل از همان جمعیت صدایی آمد که به من میگفت: آن پیراهن تونیست، به تن مکن! تا آنکه پیراهن خودم را برداشتم و پوشیدم، باز خواستم شلوارم را بپوشم، دوباره صدایی از خارج منزل آمد که: آن شلوار تو نیست، نپوش! من آن شلوار را گذاشتم و شلوار خودم را برداشتم و پوشیدم..و بالاخره دنبال کلید در منزل می گشتم، که در را باز کنم و بیرون بروم، صدایی از همانجا آمد، در منزل باز است، احتیاجی به کلید نیست. ✨💫✨ وقتی به در خانه آمدم ، دیدم جمعی از بزرگان ایستاده اند و منتظر من هستند! به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند و به من مرحبا گفتند. من در خدمت آنها به همان جایی که الان مسجد جمکران است، رفتم. ✨💫✨ خوب نگاه کردم، دیدم در آن بیابان تختی گذاشته شده و جوانی تقریبا سی ساله بر آن تکیه کرده و پیرمردی در خدمتش نشسته و کتابی در دست گرفته و برای آن جوان می خواند و بیشتر از شصت نفر در اطراف آن تخت مشغول نمازند!.این افراد بعضی لباس سفید دارند و بعضی لباسهایشان سبز است. آن پیرمرد که حضرت «خضر» علیه السلام بود مرا در خدمت آن جوان که حضرت «بقیة الله» ارواحنافداه بود، نشاند و آن حضرت مرا به نام خودم صدا زد. ✨💫✨ و فرمود: «حسن مُثله» می روی به «حسن مسلم» میگویی تو چند سال است، که این زمین را آباد کرده و در آن زراعت میکنی. از این به بعد دیگر حق نداری در این زمین زراعت کنی و آنچه تا به حال از این زمین استفاده کرده ای باید بدهی تا در روی این زمین مسجدی بنا کنیم! و به حسن مسلم بگو: این زمین شریفی است، خدای تعالی این زمین را بر زمینهای دیگر برگزیده است و چون تو این زمین را ضمیمهٔ زمین خود کرده ای خدای تعالی دو پسر جوان تو را از تو گرفت، ولی تو تنبیه نشدی، و اگر از این کار دست نکشی خدا تو را به عذابی مبتلا میکند که فکرش را نکرده باشی. ✨💫✨ من گفتم: ای سید و مولای من، باید نشانه ای داشته باشم، تا مردم حرف مرا قبول کنند و الا مرا تکذیب خواهند کرد. فرمود: ما برای تو نشانه ای قرار می دهیم، تو سفارش ما را برسان و به نزد سیدابوالحسن برو و بگو؛ با تو بیاید و آن مرد را حاضر کند و منافع سالهای گذشته این زمین را از او بگیرد و بدهد ، تا مسجد را بنا کنند و بقیه مخارج مسجد هم از « رهق» به ناحیهٔ اردهال که مِلک ماست بیاورد و مسجد را تمام کنند و نصف «رهق» را وقف این مسجد کردیم تا هر سالی درآمد آن را برای تعمیرات و مخارج مسجد بیاورند و مصرف کنند و به مردم بگو به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند... ادامه دارد. @bidary11
🔸پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله: 🌷من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم. #روایت 📙خصال، ص ١۴۴ @bidary11
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت اول): 💥١٧ رمضان سالروز صدور فرمان دستور ساخت مسجد جمکران💥 شیخ عفیف و صالح حسن بن مثل
(قسمت دوم): و به مردم بگو : به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند و بگو: اینجا چهار رکعت نماز بخوانند که دو رکعت اول به عنوان تحیت مسجد است. و دو رکعت دوم به نیت نماز صاحب الزمان(علیه السلام) بخوانند...وقتی این سخنان را شنیدم با خودم گفتم: که محل مسجدی که متعلق به حضرت صاحب الزمان(علیه‌السلام) است همان جائی است که آن جوان با چهاربالش نشسته است. به هر حال حضرت بقیةالله (علیه‌السلام) به من اشاره فرمودند که مرخصی! ✨💫✨ من از خدمتش مرخص شدم، وقتی مقداری راه به طرف منزلم در جمکران رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: در گله گوسفندان « جعفر کاشانی چوپان» بُزی است که تو باید آن را بخری، اگر مردم ده جمکران پولش را دادند بخر و اگر هم آنها پولش را ندادند، باز هم از پول خودت آن بز را بخر و فرداشب که شب هیجدهم ماه مبارک رمضان اسیت، آن بز را در اینجا بکش و گوشتش را اگر به هر بیماری که مرضش سخت باشد و یا هر علت دیگری که داشته باشد ، بدهی خدای تعالی او را شفا می‌دهد و آن بز ابلق، موهای زیادی دارد و هفت علامت دیگر در طرف دیگر اوست. ✨💫✨ باز من مرخص شدم و رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفتاد روز، یا هفت روز دیگر در اینجا هستیم. (اگر بر هفت روز حمل کنی شب بیست و سوم می شود و شب قدر است و اگر حمل بر هفتاد روز کنی شب بیست و پنجم ذیقعده است، که شب بسیار بزرگی است.) بهرحال مرتبه سوم از خدمتشان مرخص شدم و به منزل رفتم و تا صبح در فکر این جریان بودم. صبح نمازم را خواندم و به نزد «علی منذر» رفتم و قصه را برای او نقل کردم و علامتی که از امام زمان باقی مانده بود در محل مسجد فعلی زنجیرها و میخهایی بود که در آنجا ظاهر بود، دیدیم... ✨💫✨ سپس با هم خدمت «سید ابوالحسن الرضا» رفتیم وقتی به در خانه آن سید جلیل رسیدیم، دیدیم خدمتگزارانش منتظر ما هستند. اول از من پرسیدند: تو اهل جمکرانی؟ گفتم: بله. گفتند: سید ابوالحسن از سحرگاه منتظر شماست. من خدمتش رسیدم سلام کردم، جواب خوبی به من داد و به من احترام گذاشت و قبل از آنکه من چیزی بگویم فرمود: ای حسن مثله شب گذشته در عالم رؤیا شخصی به من گفت: مردی از جمکران به نام حسن مثله نزد تو می‌آید، هرچه گفت حرفش را قبول کن و به او اعتماد نما که سخن او سخن ماست و باید حرف او را رد نکنی ، من ازخواب بیدارشدم و از آن ساعت تا به حال منتظر تو هستم. ✨💫✨ من جریان را مشروحا به ایشان گفتم. او دستور داد اسبها را زین کنند و ما سوار شدیم و با هم حرکت کردیم و به نزدیک ده جمکران رسیدیم، «جعفرچوپان» را دیدیم که با گلهٔ گوسفندانش در کنار راه بود ، من میان گوسفندان او رفتم، دیدم آن بز با جمیع خصوصیاتی که فرموده بودند در عقب گلهٔ گوسفندان می‌آید، آن را گرفتم و تصمیم داشتم پول آن را بدهم و بز را ببرم، جعفرچوپان قسم خورد که من تا به امروز این بز را در میان گوسفندانم ندیده بودم وامروز هم هر چه خواستم او را بگیرم نتوانستم، ولی نزد شما آمد و آن را گرفتید و این بز مال من نیست. من بز را به محل مسجد فعلی بردم و آن را طبق دستوری که فرموده بودند کشتم. ✨💫✨ و سید ابوالحسن ‌الرضا دستور فرمودند که: حسن مسلم را حاضر کنند و مطلب را به او فرمودند و او هم منافع سالهای گذشته زمین را پرداخت و زمین مسجد را تحویل داد. مسجد را ساختند و سقف آن را با چوب پوشانیدند و سید ابوالحسن ‌الرضا آن زنجیرها و میخهائی که در آن زمین باقی مانده بود، در منزل خود گذاشت و به وسیلهٔ آن بیمارها شفا پیدا می‌کردند. منهم از گوشت آن بز به هر مریضی که دادم شفا یافت. سید ابوالحسن الرضا آن زنجیرها و میخها را در صندوقی گذاشته بود و ظاهرا بعد از وفاتش وقتی فرزندانش می روند که مریضی را با آنها استشفا کنند می بینند که مفقود شده است! (این بود قضیه ساختمان مسجد جمکران) 📗ملاقات با امام زمان ص ۱۶ @bidary11
👆👆👆 پس زمینه موبایل مزین به نام مقدس مولا و سرورمان حضرت بقیة الله ارواحنافداه @bidary11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎐اولین شب از شبهای احیاست، سر سفره خاصی قرار گرفته ایم. منظور از احیا، زنده شدن انسان است. این شبها خدای تعالی یک تفضل خاصی به بندگانش دارد که انسان بیدار می شود. لیلة القدر خیر من الف شهر بهتر از هزار ماه است! هزار ماه برابر است با ۸۳ سال، یعنی طول عمر یک انسان. 🎐اگر شما بتوانید این شب را درک کنید، مثلا می خواستید ۸۳ سال زندگی کنید تا به درجه ای از رشد و پیشرفت برسید، در یک شب عاید شما می شود. اگر برای مزد و ثواب کار میکنی، یکشب کار کنی به اندازه ۸۳ سال مزد می گیری. اگر برای انس با خدا کار می کنی، در یکشب خدا راه را بهت نشان می دهد. ولی ما نفهمیده ایم از چه مسیری برویم تا به اینها برسیم؟! دعای جوشن کبیر خواندن خوب است ولی وقتی معنیش را نمی فهمی و با خستگی می خوانی چه چیزی عایدت می شود؟ نماز قضا را هم در طول سال وقت دارید که بخوانید. 🎐اما بنشینید با تفکر و تدبر که یکساعت تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت است. فکر کنیم چه باید بکنیم تا بهتر از ۸۳ سال باشد؟! فقط یک مؤمن ظاهری و مسجدی و خشک مقدس نباشیم! اهل رشد و پیشرفت باشیم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که دو روزش با هم مساوی باشد مغبون است، ضرر کرده! از سال قبل تا الان چقدر پیشرفت کردیم؟ به کجا رسیدیم؟ اگر از نظر ایمان، فهم و درک همان فرد پارسال باشیم، مغبونیم. حالا وای به حال کسی که بیشتری هم کرده، ادامه روایت می فرماید: فَُهوَ مَلعُون! این شخص ملعون است! 🎐امشب شب توبه است! از خدا بخواهیم گناهان و اشتباهاتی که روی مرتکب شده ایم را ببخشد، این پرده های حجاب را کنار بزند تا ما حقیقت شب قدر را بفهمیم. ادامه دارد. 💎استاد حاج آقا زعفری زاده @bidary11
▪️حکمت باز کردن قرآن و بر سر گرفتن آن▪️ در این شبها می گویند قرآن را باز کنید و جلوی رویتان بگیرید و بعد بر سر بگیرید. رحمتی که خدا در این ماه قرار داده قرآن است که آن را در نازل کرده، قرآن فرمول انسانیت است. هرجای قران را که باز کردی و دیدی در موردت صدق نمی کند بدان از انسانیت کم داری. قرآن را باز می کنیم یعنی خدایا من می خواهم به این نقشه الهی برای انسان شدن عمل کنم. خدایا من نسبت به این کتاب تو داشتم، از این به بعد می خواهم به آن توجه کنم. بسته بود، بازش کردی. پس حواستان جمع باشد. وقتی آن را بر سر می گیری یعنی خدایا می خواهم سر تا قدمم تحت تربیت این قرآن قرار بگیرد. می خواهم از این به بعد قرآن مدیر زندگی من باشد. ▪️فرمایشات ارزشمند استاد معظم حاج آقا زعفری زاده @bidary11