4_5857274221289275738-0.mp3
718.6K
1⃣ لباس #تقوا چه لباسی است؟
2⃣ زشتی انجام #گناه در #ماه_رمضان
💠حضرت آیت الله ابطحی رحمةالله علیه
زمان: چهار دقیفه
@bidary11
#تشرفات (قسمت اول):
💥١٧ رمضان سالروز صدور فرمان دستور ساخت مسجد جمکران💥
شیخ عفیف و صالح حسن بن مثله جمکرانی فرمود: من در شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان ۳۹۳هجری قمری در منزل خود در قریه جمکران خوابیده بودم، ناگهان در نیمه های شب، جمعی به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز که حضرت بقیه الله امام مهدی(علیه السلام)تورا میخواهند. من از خواب برخاستم و آماده می شدم که در خدمتشان به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام برسم.
✨💫✨
خواستم در آن تاریکی پیراهنم را بردارم، گویا اشتباه کرده بودم و پیراهن دیگری را برمیداشتم و می خواستم بپوشم، که از خارج منزل از همان جمعیت صدایی آمد که به من میگفت: آن پیراهن تونیست، به تن مکن! تا آنکه پیراهن خودم را برداشتم و پوشیدم، باز خواستم شلوارم را بپوشم، دوباره صدایی از خارج منزل آمد که: آن شلوار تو نیست، نپوش! من آن شلوار را گذاشتم و شلوار خودم را برداشتم و پوشیدم..و بالاخره دنبال کلید در منزل می گشتم، که در را باز کنم و بیرون بروم، صدایی از همانجا آمد، در منزل باز است، احتیاجی به کلید نیست.
✨💫✨
وقتی به در خانه آمدم ، دیدم جمعی از بزرگان ایستاده اند و منتظر من هستند! به آنها سلام کردم، آنها جواب دادند و به من مرحبا گفتند. من در خدمت آنها به همان جایی که الان مسجد جمکران است، رفتم.
✨💫✨
خوب نگاه کردم، دیدم در آن بیابان تختی گذاشته شده و جوانی تقریبا سی ساله بر آن تکیه کرده و پیرمردی در خدمتش نشسته و کتابی در دست گرفته و برای آن جوان می خواند و بیشتر از شصت نفر در اطراف آن تخت مشغول نمازند!.این افراد بعضی لباس سفید دارند و بعضی لباسهایشان سبز است. آن پیرمرد که حضرت «خضر» علیه السلام بود مرا در خدمت آن جوان که حضرت «بقیة الله» ارواحنافداه بود، نشاند و آن حضرت مرا به نام خودم صدا زد.
✨💫✨
و فرمود: «حسن مُثله» می روی به «حسن مسلم» میگویی تو چند سال است، که این زمین را آباد کرده و در آن زراعت میکنی. از این به بعد دیگر حق نداری در این زمین زراعت کنی و آنچه تا به حال از این زمین استفاده کرده ای باید بدهی تا در روی این زمین مسجدی بنا کنیم! و به حسن مسلم بگو: این زمین شریفی است، خدای تعالی این زمین را بر زمینهای دیگر برگزیده است و چون تو این زمین را ضمیمهٔ زمین خود کرده ای خدای تعالی دو پسر جوان تو را از تو گرفت، ولی تو تنبیه نشدی، و اگر از این کار دست نکشی خدا تو را به عذابی مبتلا میکند که فکرش را نکرده باشی.
✨💫✨
من گفتم: ای سید و مولای من، باید نشانه ای داشته باشم، تا مردم حرف مرا قبول کنند و الا مرا تکذیب خواهند کرد. فرمود: ما برای تو نشانه ای قرار می دهیم، تو سفارش ما را برسان و به نزد سیدابوالحسن برو و بگو؛ با تو بیاید و آن مرد را حاضر کند و منافع سالهای گذشته این زمین را از او بگیرد و بدهد ، تا مسجد را بنا کنند و بقیه مخارج مسجد هم از « رهق» به ناحیهٔ اردهال که مِلک ماست بیاورد و مسجد را تمام کنند و نصف «رهق» را وقف این مسجد کردیم تا هر سالی درآمد آن را برای تعمیرات و مخارج مسجد بیاورند و مصرف کنند و به مردم بگو به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند...
ادامه دارد.
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت اول): 💥١٧ رمضان سالروز صدور فرمان دستور ساخت مسجد جمکران💥 شیخ عفیف و صالح حسن بن مثل
#تشرفات (قسمت دوم):
و به مردم بگو : به این مسجد توجه و رغبت زیادی داشته باشند و آن را عزیز دارند و بگو: اینجا چهار رکعت نماز بخوانند که دو رکعت اول به عنوان تحیت مسجد است. و دو رکعت دوم به نیت نماز صاحب الزمان(علیه السلام) بخوانند...وقتی این سخنان را شنیدم با خودم گفتم: که محل مسجدی که متعلق به حضرت صاحب الزمان(علیهالسلام) است همان جائی است که آن جوان با چهاربالش نشسته است. به هر حال حضرت بقیةالله (علیهالسلام) به من اشاره فرمودند که مرخصی!
✨💫✨
من از خدمتش مرخص شدم، وقتی مقداری راه به طرف منزلم در جمکران رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: در گله گوسفندان « جعفر کاشانی چوپان» بُزی است که تو باید آن را بخری، اگر مردم ده جمکران پولش را دادند بخر و اگر هم آنها پولش را ندادند، باز هم از پول خودت آن بز را بخر و فرداشب که شب هیجدهم ماه مبارک رمضان اسیت، آن بز را در اینجا بکش و گوشتش را اگر به هر بیماری که مرضش سخت باشد و یا هر علت دیگری که داشته باشد ، بدهی خدای تعالی او را شفا میدهد و آن بز ابلق، موهای زیادی دارد و هفت علامت دیگر در طرف دیگر اوست.
✨💫✨
باز من مرخص شدم و رفتم، دوباره مرا صدا زدند و فرمودند: ما هفتاد روز، یا هفت روز دیگر در اینجا هستیم. (اگر بر هفت روز حمل کنی شب بیست و سوم می شود و شب قدر است و اگر حمل بر هفتاد روز کنی شب بیست و پنجم ذیقعده است، که شب بسیار بزرگی است.) بهرحال مرتبه سوم از خدمتشان مرخص شدم و به منزل رفتم و تا صبح در فکر این جریان بودم. صبح نمازم را خواندم و به نزد «علی منذر» رفتم و قصه را برای او نقل کردم و علامتی که از امام زمان باقی مانده بود در محل مسجد فعلی زنجیرها و میخهایی بود که در آنجا ظاهر بود، دیدیم...
✨💫✨
سپس با هم خدمت «سید ابوالحسن الرضا» رفتیم وقتی به در خانه آن سید جلیل رسیدیم، دیدیم خدمتگزارانش منتظر ما هستند. اول از من پرسیدند: تو اهل جمکرانی؟ گفتم: بله. گفتند: سید ابوالحسن از سحرگاه منتظر شماست. من خدمتش رسیدم سلام کردم، جواب خوبی به من داد و به من احترام گذاشت و قبل از آنکه من چیزی بگویم فرمود: ای حسن مثله شب گذشته در عالم رؤیا شخصی به من گفت: مردی از جمکران به نام حسن مثله نزد تو میآید، هرچه گفت حرفش را قبول کن و به او اعتماد نما که سخن او سخن ماست و باید حرف او را رد نکنی ، من ازخواب بیدارشدم و از آن ساعت تا به حال منتظر تو هستم.
✨💫✨
من جریان را مشروحا به ایشان گفتم. او دستور داد اسبها را زین کنند و ما سوار شدیم و با هم حرکت کردیم و به نزدیک ده جمکران رسیدیم، «جعفرچوپان» را دیدیم که با گلهٔ گوسفندانش در کنار راه بود ، من میان گوسفندان او رفتم، دیدم آن بز با جمیع خصوصیاتی که فرموده بودند در عقب گلهٔ گوسفندان میآید، آن را گرفتم و تصمیم داشتم پول آن را بدهم و بز را ببرم، جعفرچوپان قسم خورد که من تا به امروز این بز را در میان گوسفندانم ندیده بودم وامروز هم هر چه خواستم او را بگیرم نتوانستم، ولی نزد شما آمد و آن را گرفتید و این بز مال من نیست. من بز را به محل مسجد فعلی بردم و آن را طبق دستوری که فرموده بودند کشتم.
✨💫✨
و سید ابوالحسن الرضا دستور فرمودند که: حسن مسلم را حاضر کنند و مطلب را به او فرمودند و او هم منافع سالهای گذشته زمین را پرداخت و زمین مسجد را تحویل داد. مسجد را ساختند و سقف آن را با چوب پوشانیدند و سید ابوالحسن الرضا آن زنجیرها و میخهائی که در آن زمین باقی مانده بود، در منزل خود گذاشت و به وسیلهٔ آن بیمارها شفا پیدا میکردند. منهم از گوشت آن بز به هر مریضی که دادم شفا یافت. سید ابوالحسن الرضا آن زنجیرها و میخها را در صندوقی گذاشته بود و ظاهرا بعد از وفاتش وقتی فرزندانش می روند که مریضی را با آنها استشفا کنند می بینند که مفقود شده است!
(این بود قضیه ساختمان مسجد جمکران)
📗ملاقات با امام زمان ص ۱۶
@bidary11
#راهکارهای_شبهای_احیا
🎐اولین شب از شبهای احیاست، سر سفره خاصی قرار گرفته ایم.
منظور از احیا، زنده شدن #روح انسان است. این شبها خدای تعالی یک تفضل خاصی به بندگانش دارد که انسان بیدار می شود.
لیلة القدر خیر من الف شهر
#شب_قدر بهتر از هزار ماه است!
هزار ماه برابر است با ۸۳ سال، یعنی طول عمر یک انسان.
🎐اگر شما بتوانید این شب را درک کنید، مثلا می خواستید ۸۳ سال زندگی کنید تا به درجه ای از رشد و پیشرفت #روحي برسید، در یک شب عاید شما می شود.
اگر برای مزد و ثواب کار میکنی، یکشب کار کنی به اندازه ۸۳ سال مزد می گیری.
اگر برای انس با خدا کار می کنی، در یکشب خدا راه را بهت نشان می دهد.
ولی ما نفهمیده ایم از چه مسیری برویم تا به اینها برسیم؟!
دعای جوشن کبیر خواندن خوب است ولی وقتی معنیش را نمی فهمی و با خستگی می خوانی چه چیزی عایدت می شود؟
نماز قضا را هم در طول سال وقت دارید که بخوانید.
🎐اما بنشینید با تفکر و تدبر که یکساعت تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت است.
فکر کنیم چه باید بکنیم تا بهتر از ۸۳ سال باشد؟!
فقط یک مؤمن ظاهری و مسجدی و خشک مقدس نباشیم! اهل رشد و پیشرفت باشیم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که دو روزش با هم مساوی باشد مغبون است، ضرر کرده!
از #شب_قدر سال قبل تا الان چقدر پیشرفت کردیم؟ به کجا رسیدیم؟
اگر از نظر ایمان، #تقوا فهم و درک همان فرد پارسال باشیم، مغبونیم.
حالا وای به حال کسی که #گناه بیشتری هم کرده، ادامه روایت می فرماید: فَُهوَ مَلعُون! این شخص ملعون است!
🎐امشب شب توبه است! از خدا بخواهیم گناهان و اشتباهاتی که روی #غفلت مرتکب شده ایم را ببخشد، این پرده های حجاب را کنار بزند تا ما حقیقت شب قدر را بفهمیم.
ادامه دارد.
💎استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary11
#راهکارهای_شبهای_احیا
▪️حکمت باز کردن قرآن و بر سر گرفتن آن▪️
در این شبها می گویند قرآن را باز کنید و جلوی رویتان بگیرید و بعد بر سر بگیرید.
رحمتی که خدا در این ماه قرار داده قرآن است که آن را در #شب_قدر نازل کرده، قرآن فرمول انسانیت است.
هرجای قران را که باز کردی و دیدی در موردت صدق نمی کند بدان از انسانیت کم داری.
قرآن را باز می کنیم یعنی خدایا من می خواهم به این نقشه الهی برای انسان شدن عمل کنم. خدایا من نسبت به این کتاب تو #غفلت داشتم، از این به بعد می خواهم به آن توجه کنم.
بسته بود، بازش کردی. پس حواستان جمع باشد.
وقتی آن را بر سر می گیری یعنی خدایا می خواهم سر تا قدمم تحت تربیت این قرآن قرار بگیرد. می خواهم از این به بعد قرآن مدیر زندگی من باشد.
▪️فرمایشات ارزشمند استاد معظم حاج آقا زعفری زاده
@bidary11
#راهکارهای_شبهای_احیا
●دومین شب احیاست. شب زنده شدن و #بیداری_از_خواب_غفلت است. باران رحمت خدا سیل آسا نازل می شود. خودمان را تحت بارش الطاف خدای مهربان قرار دهیم.
○چرا فرموده اند این سه شب را احیا بگیرید؟
●خدای تعالی در شب نوزدهم با فرق شکافته امیرالمؤمنین و در شب بیست و یکم با شهادت ولی الله الاعظم علی علیه السلام خواسته ما را تکانی بدهد تا از #خواب_غفلت بیدار شویم.
○این شبها باید حیات بگیریم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: کسی که دو روزش مساوی باشد مغبون است.
●وقتی لفظ انسانیت در مورد کسی صدق می کند که در مسیر رشد و پیشرفت #روحي قرار گرفته باشد. به جنبه های روحیش توجه داشته باشد نه فقط صرفا به مسائل جسمی اش بپردازد.
👇👇👇👇👇
#راهکارهای_شبهای_احیا
●متاسفانه تمام فکر ما محدود شده به این جسم. حیات، مریض بودن، سالم بودن، ناراحت بودن، خوشحال بودن، را همش در ارتباط با جسم در نظر می گیریم.
○در حالی که این جسم یک لباس است برای #روح . آنرا در می آورند و کنار می گذارند. روحمان چی؟ سالم است؟ حیات دارد؟ اصلا زنده است؟ سلامت روحی دارد؟ رشد دارد؟ چقدر در این جهت حرکت کردیم؟
● #ماه_رمضان تمرین رها کردن جسم است. جسمت را تعطیل کن.
○این شبها اگر گفتند بیایید احیا بگیرید یعنی بیایید از اوج برکت و رحمت و مغفرت در این شبهای خاص استفاده کنید و روح خودتان را زنده کنید. یک حیات معنوی در خودتان ایجاد کنید.
برای کسی که از نظر روحی مرده، چه بیدار باشد، چه خواب فرقی نمی کند حتی اگر هزار شب قرآن روس سرش بگیرد، چیزی نمی فهمد. تغییری نمی کند. رشدی ندارد.
●بیایید باور کنیم که اصل و حقیقت ما روح ماست. وقت بگذاریم فکر کنیم تا سحر هم اگر فکر کنیم جا دارد که باورمان بیاید که ما روحیم.
آنچه که ارزش دارد در این شبها بخواهیم که حضرت روحمان را پاک بفرمایند.
#اندکی_تأمل
▪️استاد معظم جناب حاج آقا زعفری زاده حفظه الله
@bidary11