“رو به ما! در انتظارِ مایی!”
یوسف #زهرا! در اینجا هیچکس یعقوب نیست!
شرمسارم، دیدهام از هجرِ تو مرطوب نیست!
رو به راهم ظاهراً، در باطن امّا نیستم…
زودتر من را مداوا کن! که حالم خوب نیست!
صبر هم اندازهای دارد، عزیز #فاطمه!
صبرِ ما که صبرِ بیاندازهی ایّوب نیست!
دور از تو غرقِ غفلتهای دنیا گشتهام!
نزدِ تو سرگرمِ دنیا! هم تقاصَش چوب نیست!
از کرم من را حسابم میکنی! مولای من!
گرچه میدانم گنهکاری چو من محبوب نیست!
روزهای جمعهی دلگیر را پایان بده!
تا ببینم جمعهای را که دلم آشوب نیست!
آفتِ نَفْس است! افتاده به جانِ باغِ ما…!
ورنه محصولِ محبّانِ #علی معیوب نیست!
رو به ما! در انتظارِ مایی! و گفتی: #بیا!
پیش تو گریه کنِ جدت حسین! مغضوب نیست!
#امام_زمان (عج)
✍🏻 شاعر: بهمن ترکمانی
🆔 @bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم:
455K
قطعهای از شعرِ “#پرندهی_مهاجر”:
پرنده داشت… میدید!
که آن پرودگارش
در آن #نورِ کتابِ اهل بیتش!
تمام اجرِ أحمد را، مَودّت در قبالِ اهلبیتش ثبت کرده!
خداوندا لَکَ الحَمد…
که آنها…!
همان راهِ به سوی تو! و رضوانِ تو بودند!
وَ هستند!
پرنده دور پرواز بود و داشت… میرفت!
پرنده نورِ مادر بود و در او داشت… میدید!
که خورشید!
گرفت آن روز؟ آن دست قمر را برد بالا
پس از عمری دویدن!
رخِ خورشید! دیگر داشت میرفت!
ولی اَلحمدلله!
ز نورش! در میانِ خلق میتابید! یک ماه!
پرنده خود درونِ نورِ مولا بود در راه…!
دو چشمش باز بود و داشت میدید!
که از مافوق! تا مادونِ #عالم
درون نورِ این نورِ عظیم است!
وَ مولامان صراطَ المستقیم است!
خداوندا لَکَ الحَمد…
که مولایم #علی بود! و علی هست!
پرنده داشت… میدید!
که هر چه هست! زآن اوج! تا عمق!
همه إحصا شده در نورِ مولاست!
وَ عالم قَیّمَاش! این نورِ زیباست!
تمام صادرههای إلهی!
به نحوی در طوافی دسته جمعی!
به دور نورِ خورشیدِ #امام است!
وَ کعبه هم مثالی زین پیام است!
بگو الله أکبر…!
کزین مولا در عالم نیست… بهتر!
پرنده با صدای فاطمی! گفت:
خداوندا لَکَ الحَمد…
پرنده داشت… لَبّیک! میگفت!
وَ نورش را درون نورِ مولا داشت میشست!
پرندهای مهاجر بود و با لحنِ پدر میخوانْد آواز!
کبوتر با کبوتر باز با باز!
کند همجنس با همجنس پرواز!
#دعای_ندبه
#مَثَل_الامام_مَثَل_الکعبه
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
🆔 @bineshaneha
“پَر کشیدنِ مادر”
دیگر تمامِ عشقِ #علی بندِ یک دم است!
هر قدر اگر بگویم از این غربتش، کم است
این بغضِ بیصدایِ نهان، در پسِ گلو...
آهی به وسعتِ همه آفاقِ #عالم است
دیوار و در به غربتِ او گریه میکنند!
دنیا بدونِ فاطمه! عینِ جهنّم است!
دیگر به زنده ماندنِ #زهرا امید نیست!
از بس که نبضِ مادرمان نامنظّم است
اینگونه که حسین و حسن ضجّه میزنند
گویا که پَر کشیدنِ مادر مُسلّم است!
#مادر_مهربان (س)
✍🏻 شاعر: مهران ساغری
🆔 @bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم:
455K
قطعهای از شعرِ “#پرندهی_مهاجر”:
پرنده دور! پرواز بود و داشت… میدید!
که خورشید!
گرفت آن روز! آن دستِ قمر را برد بالا…
وَ گفت: ای ماسوا…! مَنْ کُنْتُ مَولاه
بدانید این #علی بر اوست مولا…
خدایا! والِ مَن والاه
خدایا! عادِ مَن عاداه
پرنده داشت… میدید!
علی از ابتدای آفرینش
أمیرالمؤمنین بود!
علی هست! و علی بود!
وَ بر عالم وَ آدم او وَلی بود!
در آن روزِ غدیرِ خم! برادر!
تو گویی رونمایی شد! از آن انوارِ برتر!
سپس رحمت حکومت را برای فضل در عرش
بپا کرد…!
وَ مُلْکِ حق! به نامش گشت… اعلام!
وَ کامل گشت اسلام!
سپس فرمود: آن #نور!
که هرکس من نَبیَّام بر وجودش!
بدانید! این علی باشد أمیرش!
سپس فرمود در پیشِ خلایق!
که نورِ #رحمت و #فضل
سراسر ریشههای یک درختند!
وَ هر دو صادرهای! از وجودند!
اَلا! من با علی هر دو درخت واحدی! هستیم از نور!
وَ جز ما! سائرُ النّاس!
درختی سخت شَتّاست!
پرنده دور…! پرواز بود و داشت… میدید!
سراسر نورِ خورشید است در ماه!
وَ اصلِ هر دو بابُ الله…!
همان اوجِ فضای نورِ لا یُوصَفْ…!
پرنده دیگر از آنجا فراتر را نمیدید!
وَ میگفت:
شهادت میدهم او راست میگفت:
معلّم زآنچه در آنهاست! میگفت…!
#امام_مهدی (عج)
#دعای_ندبه
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
🆔 @bineshaneha
“غلام خانهٔ مادر”
اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو! سنگِ کسی را به سینهام نزدم
سؤال اگر که بپرسی از اعتقاداتم!
فقط ولایتِ در خانهٔ تو را بلدم!
به هر نماز! رسیدم دم درِ خانه!
که از قنوتِ نمازِ تو پُر شوَد سبدم!
ولیّ علیست! ولی بودهای #وجودِ علی!
حدیثِ قدسیِ لَولٰاکْ…! بهترین سندم!
مقامِ درک وجودِ تو! رازِ توحید است!
چو آمدی تو! ز #کوثر، وجود یافت عدم!
گدای تابشِ نورِ علی مِنَ الْاَزَلَم!
غلامِ خانهٔ نورانیات! اِلی الْاَبَدَم!
اگر ترابِ قدومِ ابوتراب شوَم!
سپردهای! که کنند از پلِ صراط رَدم!
به جز تو هیچکسی نیست شافعِ برزخ!
به لطفِ #نورِ تو! خوب است برزخِ جسدم
چو در دفاعِ #علی! اوّلین نفر بودی!
رسیده از تو به ما ذکرِ یا علی مددم!
#مادر_مهربان (س)
#تراب_باش
✍🏻 شاعر: گروه شعر یا مظلوم
🆔 @bineshaneha
بینشانهها
“عالم، فدک فاطمه است!” گویـا کلـیــدِ غیـب به دستـانِ فـاطــمه است #عالم، فَدَکْ سَراست! که از آنِ
هـر چند خـانه، همان خـانهی #علـــی است
امـّا ورودِ خـانـه! به فـرمــانِ #فـاطــمه است!
🆔 @bineshaneha
“ایران کشور فاطمه است”
وجود از دلِ خلقت #فاطمه است!
کلام خدا، صحبت فاطمه است!
جهان در یدِ قدرت فاطمه است!
بدان! مادرت! حضرت فاطمه است!
تو در عشق، پیغمبری میکنی!
برای همه مادری میکنی!
چه توحید نابیست! در بند تو!
کلید بهشت است، لبخند تو!
به پیشانی ماست سربند تو!
همه وقف گشتیم بر فرزند تو!
ببین! یاورِ جاننثار توایم!
گدایان ایل و تبار توایم
#وجود تو در اوج شب، ماه شد!
مسیرِ خدا با تو کوتاه شد!
حضورِ تو فانوس این راه شد!
یدالله! با تو یدالله شد!
تو #نورِ غدیرِ خُم آوردهای!
تو ما را به سوی علی بُردهای!
علی، فاطمه هست و زهرا، علی!
شده ذکرِ یا فاطمه، یا علی!
رسیدیم با فاطمه! تا #علی!
به زهرا سپرده حرم را علی!
پُر از شور و شوق و شعف، میرویم
به همراه #مادر، نجف میرویم!
فقیر علی، قنبر فاطمه است
علیدوست، در لشگر فاطمه است!
تمام وطن! محضرِ فاطمه است!
که #ایرانِ ما، کشور فاطمه است!
به لطف تو یکتاپرستیم ما!
سرِ جانمازت نشستیم ما!
#مادر_مهربان (س)
✍🏻 شاعر: بردیا محمدی
🆔 @bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم:
455K
قطعهای از شعرِ “#پرندهی_مهاجر”:
سپس آن دخترِ نورانیاش را…
برای همسری در زندگیِّ پاکِ #مولا
به مولامان امیرالمومنین داد…
پرنده داشت… میدید!
کز آن آغاز…! این انوارِ #عالم!
به هم بودند! و با هم!
علی شد پادشاهِ مُلْکِ ظاهر!
وَ #زهرا پادشاهِ مُلْکِ باطن!
عجیب است…!
که این انوارِ پُر نور!
در این عمقِ جهان هم این چنین رفتار کردند!
وَ بعد از عقد و پیوند
علی پیوسته در میدان و ظاهر…!
علی بیرون منزل بود… ماهر…!
وَ زهرا هم چراغ و #نورِ منزل…!
عجیب است…!
پرنده داشت… میدید!
رسول الله بود و نورِ مسجد!
فقط بر او! حلالش کرد ایشان!
سپس سد کرد! ابوابِ تمام اولین و آخرین را!
مگر بابِ علی بن أبیطالب #امیرالمومنین را!
وَ با قیدِ ودیعه…!
تمامِ علم و حکمت را به او! داد…
سپس فرمود با ما:
ألا! من! شهرِ علمم…!
#علی هم بابِ این شهر…!
سپس فرمود مولا:
که هر فردی اراده کرد! شهر و حکمتم را…!
فقط باید از این در! واردِ این شهر! گردد!
خداوندا! لَکَ الحَمد…
که ما را با علی همراه کردی!
خداوندا! لَکَ الحَمد…
که ما را غرقِ اقیانوسِ خورشید!
ز بابِ ماه! کردی…
#امام_مهدی (عج)
#دعای_ندبه
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
🆔 @bineshaneha
“در طوافِ خانهٔ توایم”
کَرَم، فقیرِ سرِ سفرههای احسانت!
وَ ابر، تشنهٔ در جستجوی بارانت!
قیام، حاصلِ "قَد قامَتِ الصَلوةِ" تو بود!
نشسته دینِ خدا! در مسیرِ ایمانت!
اطاعت از تو! همان طاعت از خداوند است!
بهشت! شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت!
قنوت نیمه شبت! #نورِ کهکشانها بود!
به آسمان برود نوری از شبستانت!
به چادر تو! ملائک دخیل میبندند!
عجیب نیست یهودی شود مسلمانت!
همیشه چرخِ فلک، در طوافِ خانهٔ توست!
تمامِ جمعِ ملک، در طوافِ دستانت!
همه! فقیر و یتیم و اسیر آمدهایم!
به گِردِ خانه! به امّید لقمهٔ نانت!
اگر حسین و حسن، نورِ دیدگانِ تواَند!
نبی، چو روحِ تو میگردد! و #علی، جانت!
اگر چه چادر پُر نورِ تو! در آتش سوخت!
ببین! که لاله دمیده به مُلکِ ایرانت!
همین طلیعهٔ در انقلاب! شاهدِ ماست!
که چون خلیلی! و آتش، شده گلستانت!
#بیا اجازه بده تا معارفی بشویم!
که بهرمند شویم از نگاهِ پنهانت!
بهارِ خانهٔ حیدر! خزان نمیگردی!
قسم! به برفِ سرِ گیسوی زمستانت!
به شانههای تو قوّت نبود و شانه زدی!
که زینبت نشود بیش از این پریشانت!
به غیرتِ تو قسم! در دفاعِ از مولا!
خودت شکستی! و نشکستهاست پیمانت!
علی برای تو نهج البلاغه را میخواند!
مگر به گوش بیاید، صدای قرآنت!
دوباره پیرهنی را به دجله میانداخت!
مگر دوباره بیارد خداش! بر خوانت!
#حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟
فدای پیکرِ غرقِ به خون و عریانت...!
#فاطمه_زهرا (س)
#ملت_امام_حسین (ع)
#مهمانی_شب_جمعه
✍🏻 شاعر: احمد ایرانینسب
🆔 @bineshaneha
پرنده مهاجر.pdf
حجم:
455K
قطعهای از شعرِ “#پرندهی_مهاجر”:
پرنده داشت… میدید!
رسول الله میفرمود با او
تویی با من برادر!
تو هستی آن وصیّ و وارث من!
تمام گوشت و خونت! #علی جان!
ز لحَم و خون من! باشد نمایان!
پرنده داشت… میدید!
وَ میگفت:
شهادت میدهم! او راست میگفت!
معلّم زآنچه در مولاست! میگفت!
علی بود و علی بود
دگر دوران غوغای ولی بود!
فضای عمقِ #عالم گشته از نورش بهاری!
وَ گشته نعمتِ تام!
به سوی سرزمینِ عمق، جاری!
بنا بود…
که از مَجرای او! اشراقِ #نور! آغاز میگشت!
وَ بابِ مُلْکِ حق هم باز میگشت!
بنا بوداو زمین را چون بهشتی غرق در این نور میکرد!
سراسر بابِ نعمت بود این مرد!
ولی افسوس…! افسوس…!
که آنهایی که در روز غدیر خم سراسر عهد بستند
پس از رحلت! زدند آن را شکستند!
سراسر یا حسادت یا حماقت!
درون آن جَماعت موج میزد!
مگر سلمان و مقداد و ابوذر
وَ برخی شیعیان خوب دیگر…
علی هم کرد امضا…!
لیاقت نیست اینجا…!
وَ #کوثر رفت بالا…!!؟
خدایا! وای… بر ما…!
خدایا! وای… بر ما…!
خدایا! وای… بر ما…!
#امام_مهدی (عج)
#دعای_ندبه
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
🆔 @bineshaneha
“فقط با یاد مادر قلبها آرام میگیرند”
هزاران سالِ نوری قبلِ خلقت، خلق شد زهرا!
هزاران سال، قبل از مریم و آسیّه و حوّا…!
نفهمیدم که انسان است یا اِنسیّةُ الحَوْرا!
#علی شد باءِ بِسْمِ اللهُ زهرا، نایِ اَعْطَیْنا…!
خدا، روزِ ازل دار و ندارش را به #زهرا داد!
جهان را خلق کرد و اختیارش را به زهرا داد!
به تعداد ملائک سینه چاک و سینه زن دارد!
چه غم دارد که #نورِ قدرتی! مثلِ حسن دارد!
مدافع بر ولایت بود! تا جان در بدن دارد!
به سویش قطره هم انگیزهٔ دریا شدن دارد!
ندارم غیرِ عشقِ فاطمه، سرمایهای دیگر
ندارم بر سرم جز سایهٔ او! سایهای دیگر
امامت میکند بر یازده #نور_خدا! مادر!
شده در #اربعین، نورِ نجف تا کربلا! مادر!
علی میبست بر پیشانیاش، سربندِ یا مادر!
قیامت میکند هر کس که باشد یار با مادر!
فقط با یاد مادر! قلبها آرام میگیرند!
ملائک از نماز فاطمه الهام میگیرند!
برایم مادری کرده است، حتی بهتر از مادر!
هزاران بوسه بر دستان او داده است پیغمبر
نمیدانم بگویم #فاطمه یا هستیِ حیدر!
علی یا فاطمه گفت! و پس از آن فتح شد خیبر!
به عالم او #امیرالمومنین و لایق زهراست
علی جای خودش! گویا خدا هم عاشق زهراست!
✍🏻 شاعر: احسان نرگسی
🆔 @bineshaneha