eitaa logo
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
725 دنبال‌کننده
156 عکس
13 ویدیو
9 فایل
ڪافہ ڪتاب انقلاب دریچہ ای بہ دنیاے ڪاغذے ڪتاب @book_caffe_Eng👈 کانال انگلیسۍ ما پیج اینستاگرام بہ زودی.....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌵📗💚اهدافت رو براۍآدم ها تعـــــریف نڪن، 🦄💜نشونشون بدھ🏹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
📸🍁پس هر بار ڪه با حقۍ رویارو شد، آن را پوشاند، تا زیستنش را آسان ڪند. فرشته ها مۍ گریستند و میگفتند
🏠پیامبرۍ از خانه ما رد شد. آسمانِ حیاط ما پر از عادت و دود بود‌، پیامبر ڪنارشان زد.🙃 🌝خورشید را نشانمان داد و تڪه ای از آن را توۍ دستهایمان گذاشت✋. 🕊❣پیامبرۍ از خانه ما رد شد و ناگهان هزار گنجشڪ عاشق از ڪوچڪ باغچه روییدند🌱 و هزار آوازۍ را ڪه در گلویشان جا مانده بود به ما بخشیدند و ما به یاد آوردیم ڪه با درخت و پرنده نسبت داریم.🌳🕊 🗝🚪پیامبرۍ از خانه ما رد شد. ما هزار در بسته داشتیم و هزار قفل بۍ ڪلید. پیامبر برایمان آورد. اما نام او را ڪه بردیم قفل ها بۍ رخصت ڪلید باز شدند.🎈 💌من به خدا گفتم: امروز پیامبرۍاز خانه ما رد شد. امروز اینجا است. خدا گفت: ڪاش مۍ دانستۍ پیامبرۍ از ڪنار خانه تان مۍگذرد و ڪاش مۍ دانستۍ ڪه بهشت همان توست.🥨 ... ✍عرفان_نظر_آهاری 📘 ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5926838350588676358.mp3
5.98M
🎶یڪ فنجان آرامش☘🌝☕️ ༺◍⃟🌞🦋 ⇆ㅤ◁ㅤ ❚❚ㅤ ▷ㅤ↻ ━━━━━━━━━━━━━━━━ ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروزتو با یه نگاه تازه آغاز کن!💁🏻‍♀ برات نیرویی رو آرزو می کنم که تو رو قادر به نهایت استفاده از امروزت کنه🐝🍯 صبح بخیر دوست خوب من!🌺🦋 ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪــافھ ☕️کتـاب📚انقݪابـــ 🇮🇷
✍ #محمدعلۍ_جعفرۍ 📗#قصه_دلبری #پارت_نوزدهم 🍊🐝خیلۍ نازنازیه! خندید و گفت : من فڪر ڪردم چه مسئله مهم
📗 🔎پروژه پدرم ڪلیدخورد . بهش زنگ زد: یه نفر رو معرفۍڪن تا اگه سوالۍ داشتم از اونا بپرسم . شماره و نشانۍ دو نفر روحانۍ و یڪۍ از رفقاۍ دانشگاهش را داده بود. وقتۍ پدرم با آن ها صحبت ڪرد، ڪمۍ آرام و قرار گرفت.🖇🦋 🕸🌵نه ڪه خوشش نیامده باشد، براۍ آینده زندگۍ مان نگران بود. براۍ دختر نازڪ نارنجۍ اش. حتۍ دفعه اول ڪه او را دید گفت این چقدر مظلومه.😔🙂 🎿☘ باز یاد حرف بچه ها افتادم حرفشان توۍ گوشم زنگ مۍ زد: شبیه شهدا مظلوم! یاد حس و حالم قبل از این روزها افتادم و محمدحسینۍ ڪه امروز مۍدیدم ، اصلا شبیه آن برداشت هایم نبود‌.🤷🏻‍♀ براۍمن همان شده بود ڪه مۍ گفتند. 🙃 ⚓️پدرم ڪمی ڪه خاطر جمع شد، به محمدحسین زنگ زد ڪه مۍخوام ببینمت! قرار و مدار گذاشتند برویم دنبالش. هنوز در خانه دانشجویۍ اش زندگی مۍڪرد. من هم با پدر و مادرم رفتم . خندان سوار ماشین شد. 🚙 🎀برایم جالب بود ڪه ذره اۍاظهار و ڪم رویۍ در صورتش نمۍدیدم. پدرم از راه افتاد سمت روستایمان، اسلامیه، و زندگۍ اش را گفت : از ڪودڪۍ اش تا ازدواج با مادرم و اوضاع فعلۍ اش . ✋🌸بعد همه ڪف دستش را گرفت طرف محمد حسین و گفت : «همه زندگیم همینه، گذاشتم جلوت. ڪسی ڪه مۍ خواد دوماد خونه من بشه، فرزند خونه منه و باید همه چیز این زندگۍ رو بدونه!» 🦋✋او هم ڪف دستش را نشان داد و گفت :« منم با شما رو راستم!» تا اسلامیه از خودش و پدر و مادرش تعریف ڪرد . حتۍ وضعیت مالۍاش را شفاف بیان ڪرد. دوباره قضیه را ڪه تمام دارایۍ اش بود گفت. ... ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱
☃همچون هر دانه برفۍ ڪه منحصر به فرد است ، هر نیز همین طور است🌈🌸 🌵روز خود را با این درڪ آغاز ڪن ڪه می توان آن را به یڪ روز و تبدیل ڪنۍ🌝🍀 ⋆🤍࿐໋₊ بہ ڪافہ ڪتاب انقݪاب بپـــــوندید ~🦋🍃🖇𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🚛 @book_caffe ┈┈••✾•🌺🍃🌺🍃🌺•✾••┈┈ 🌳⃢🚕☕️📚༺✒️ 🇮🇷 ⃟✨༺🍫͜͡🌱