در پایان: بر روی قبرم این مطلب نوشته شود:
ای برادر، به کجا میروی کمی درنگ کن آیا با کمی گریه و یک فاتحه خواندن بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد!
ما نظاره میکنیم که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد. و اما مسئولیت ادامه دادن راه ماست و...
پیکر مرا در گلزار شهدای شاهرود در کنار دوستم علی کلباسی دفن کنید.
اگر جنازه ام برنگشت مزار هر یک از شهدا مزار من است.
در نهایت از تمامی دوستانم حلالیت میطلبم و امیدوارم که هر بدی از طرف من به شما رسیده است را به بزرگی خود ببخشید.
والسلام رضا نادری
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_رضا_نادری
#مدافع_حرم
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
عزیزان من، مشکل برای این است که ما نباید زندگیمان را با جنگ تطبیق دهیم! یعنی فکر کنیم که هر وقت بیکار هستیم باید به جبهه برویم، این طرز تفکر برای کسی که امام دارد و می خواهد براساس تکلیف زندگی کند اشتباه است.
چرا که مقلد امام، از خود قدرت تصرفی در رابطه با امور زندگی ندارد. پس انسان باید ببیند که جبهه چه وقت به او نیاز دارد. یعنی جنگ را با زندگی اش تطبیق دهد.
یعنی اگر درس بود، اگر مسئله ازدواج بود و اگر هزار کار مهم دنیوی دیگر بود وقتی که به ما گفتند جبهه به شما نیاز دارد باید پشت پا به آنها زد. آیا مسئله اسلام مهمتر است یا درس و دیپلم! به خدا قسم که در روز قیامت حساب امثال ما بسیار سخت خواهد بود.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_رضا_نادری
#مدافع_حرم
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
چه شیرین است آن زمانی که وعده دیدار حاصل شود. و من با چهره ای بشاش و بدنی خونین و قطعه قطعه شده به دیدارت بیایم.
الهی در آن لحظه دوست دارم که فرصتی به من دهی!
الهی تو رحیمی، تو بخشنده ای، تنها تو مولا و سرپرست منی. دوست دارم در آن لحظه فرصتی یابم تا رو به قبله کنم. سر به سجده گذارم و در حالت طاعت و بندگی، تو را برای چند بار دیگر بخوانم.
سخنی با شما برادران و دوستان دارم...
برادران عزیز انتظاری که از شماست از سایرین نیست. انتظاری که شهدا و امام از شما دارند جدای از عام مردم است. چرا که شما همگی در جبهه بوده اید و مظلومیت اسلام و جنگ را در بعضی از مواقع مشاهده نموده اید. دیده اید که چگونه در بعضی از عملیاتها به خاطر کمبود نیرو چه بر سر ما آمده! چطور حاصل دسترنج خون شهدا و رزمندگان در آخر کار به علت نبودن نیروی پشتیبانی بی ثمر گشته و چقدر شهید و مجروح و مفقودالاثر به خاطر همین مسئله در خاک لاله گون جبهه به جای مانده.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_رضا_نادری
#مدافع_حرم
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
با شروع انقلاب در دل خود نوری را مشاهده کردم که نغمه آستان ربوبیت تو را سر داده بود. این تحول روزها و شبها بر من بیشتر آشکار شد. مرا به سوی تو میکشید، در اندرون من حالات روحانی ریشه دوانده بود. تا اینکه به من توفیق دادی که پای به مکانی بگذارم که همه اش نور و صفا و همه اش عشق بود. و آن خاک گلگون، جبهه نام داشت.کم کم در این بازارِ عشق و عاشقی واژه شهادت را درک کردم. من دیگر از ژرفای زندگی پست دنیا و وابستگی هایش بیرون آمده بودم.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_رضا_نادری
#مدافع_حرم
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
زندگینامه شهید علی زمان نانکلی مربی گردان تخریب سپاه همدان
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_علی_زمان_نانکلی
#مدافع_حرم
#شهید
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
دوره های مقدماتی و تخصصی تخریب را پشت سر گذاشت و پس از مدت کوتاهی یکی از مربیان خلاق و باتخصص یگان شد. فرماندهان به توانایی و دانش علی پی بردند و او را در سطوح بالاتر به کار گرفتند و مسئولیت های بالاتری به او واگذار شد.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_علی_زمان_نانکلی
#مدافع_حرم
#شهید
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
پس از رسیدن به سن تحصیل وارد دوران درس و مدرسه شد و همزمان با جمع دوستان هم سن و سال خود در کنار بازی های کودکانه و کمک کردن به امور خانه و خانواده، در هیات های مذهبی و جلسات قرآن و احکام کسب فیض می نمود.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_علی_زمان_نانکلی
#مدافع_حرم
#شهید
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم
دوران نوجوانی علی نیز همچون سایر هم سن و سال های خود، همزمان بود با روزهای مبارزه مردم ایران با حکومت پهلوی و مجاهدت برای استقرار حکومت عدل الهی در ایران همیشه سرافراز. علی و دوستانش نیز با پخش اعلامیه، دیوار نویسی، سردادن شعارهای انقلابی در نیمه شب ها و اماکن خاص نظامی و امنیتی و شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها به سیل خروشان انقلاب پیوستند.
#دفاع_مقدس
#شهادت_زمینه_سازان_ظهور
#شهید_علی_زمان_نانکلی
#مدافع_حرم
#شهید
#شهادت
#گردان_153_حضرت_قاسم