غلام رضا عالی در تظاهرات 21 بهمن 1357، با اصابت گلوله به کاسه سر در حالت کما در بیمارستان بستری و شب چهلم به منزل منتقل می شود در حالی که به علت اصابت گلوله، حافظه اش پاک شده بود و امکان تکلم هم نداشت:
بعد از مرخصی از بیمارستان حال خوشی نداشتم. همه کارهایم حتی نظافت، بر عهده افراد خانواده بود. این حالت، مخصوصا اینکه احساس می کردم خانواده ام خسته شده اند، خیلی ناراحتم می کرد.
از مادرم خواستم رختخوابم را سمت قبله پهن کند. به #امام_علی (ع) متوسل شدم که یا شفایم و یا مرگم را از خدا بگیرد. در عالم رؤیا محضرشان رسیدم. فرمودند: تو شفا یافتی، اما باید به دیدار #امام_خمینی بروی.
محضر امام (ره) رسیدم و شرح حالی دادم و از امام (ره) برای انجام مقدمات اعزامم به آلمان کمک خواستم و گفتم: «از همه راه های طبیعی بهبودی نا امید شدم».
امام (ره) فرمود: «صبر کنید. از جده ام فاطمه زهرا (س) که نا امید نشده اید».
استکان چایی را خودشان شرین کرده، مقداری دعا بر آن خواندند و خود چشیدند. آنگاه آن را با قاشق بر دهانم ریختند.
از قم که برگشتیم، روز ۱۳ رجب، روز ولادت #حضرت_علی (ع) زبانم بر تکلم باز شد.
ادامه دارد...
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
ادامه مطلب قبل
زبانم باز شده بود، اما #لکنت زبان داشتم و برخی کلمات را فراموش می کردم. با این حال علاقه زائد الوصفی به #مداحی اهل بیت (ع) داشتم. به حضرت علی (ع) متوسل شدم. در عالم رؤیا خدمت شان رسیده، عرض حاجت کردم.
فرمودند: تو بخوان ما درست می کنیم.
فردای آن روز که در جایی مشغول صحبت بودم، یاد خواب دیشب افتادم. شروع کردم به خواندن مدح حضرت علی (ع):
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
با کمال تعجب، بدون هیچ وقفه و لکنتی مداحی کردم و از آن به بعد، این مسئولیت را دارم و در شهرهای مختلف نیز برنامه اجرا می کنم.
در سال ۱۳۹۴ که دیداری با مقام معظم رهبری داشتم آنجا هم مداحی کردم و از ایشان انگشتر و چفیه هدیه گرفتم.
#شهید_غلام_رضا_عالی
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_امام_علی ع
#کتاب_شب_چهلم (زندگی نامه شهید زنده غلام رضا عالی)، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید هادی، تاریخ چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحات ۷۷-۶۵ و 130-134.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#باز_نشر
فرازی از وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری:
بچه های ایران و عراق! من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم . یکی از دلایلی که به #نجف آمدم همین بود که پیشرفت کنم.
نجف شهری است که مثل #تصفیه_کن است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب می دهد. این مولای ما خیلی مهربان است.
مرا در #وادی_السلام دفن کنید. دوست دارم نزدیک امام باشم.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#وصیت_نامه_شهید_ذوالفقاری
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#شهدا_و_امام_علی (ع)
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
انسان كه در روز در پرتو خورشيد تلاش مىكند و يا شب در پرتو چراغ يا شمع كارى انجام مىدهد، به همه چيز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانى مىكند كه اگر پرتوافشانى او نبود همه حركت ها متوقف و همه جنب و جوشها راكد مىشد.
#شهدا پرتوافشانان و شمع هاى فروزنده اجتماعاند كه اگر پرتوافشانى آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جايى نمىبرد.
#شهید_مرتضی_مطهری
#دیدگاه_شهدا
#شهید_شناسی
#مجموعه_آثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص: 446.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
برش ها
#شهید_امروز
#شهید_حسین_خرازی
شهید حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهید_حسن_آزادی
شهید حسن آزادی جانشین تیپ «۲۱ امام رضا (ع)» (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهید_سید_قاسم_سادات
شهید مدافع حرم سیدقاسم سادات (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهید_سیدمحمود_افتخاری
🌹سالروز شهادت حسین خرازی فرمانده لشکر۱۴ امام حسین(ع)
✍️ شهید حسین خرّازی (۱۳۳۶-۱۳۶۵ش)، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران جنگ تحمیلی بود. او در محله کلم کوی اصفهان به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم طبیع یبه خدمت سربازی اعزام شد و در این دوره به عملیات سرکوبگرانه ظفا رعمان اعزام شد. او این سفر را سفر معصیت می دانست و همه نمازهایش را در آن تمام خواندند.
✅او يك سال پس از انقلاب، همزمان با توطئه گروهك هاي ضد انقلاب در گنبد و تركمن صحرا، به آن منطقه اعزام شد و در فرونشاندن غائله این دو شهر و سپس در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت.
✅عمليات هاي فرمانده كل قوا، ثامن الائمه، فتح المبين، بيت المقدس، خيبر، بدر، والفجر8 و كربلاي 4 و 5، صحنه هاي فراواني از رشادتها، ابتكار، خلاقيت و حسن فرماندهي اين سردار رشيد اسلام بود، او در عمليات خيبر در اسفند 1362، دستِ راست خود را در راه خدا تقديم كرد.
✅ سرانجام اين سردار رشيد اسلام ، پس از سی جراحت در طول جنگ، در جريان عمليات بزرگ و غرورآفرين كربلاي 5، در روز جمعه هشتم اسفند 1365، در شلمچه روحش آسمانی شد و پيكر مطهرش پس از تشييعي با شكوه، در گلستان شهداي اصفهان (تخت فولاد) رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
#شهید_حسین_خرازی
#زندگی_نامه_شهدا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حسین روی #نظم بچه ها خیلی حساس بود. #عملیات_کربلای_چهار، لشکر حضرت رسول (ص) در کانی مانگا عملیات می کرد. گردانی از ما هم گردان احتیاط بود.
فرماندهی، بالای ارتفاع بود و برای اعزام گردان احتیاط، باید با لشکر حضرت رسول ارتباط مخابراتی میگرفتیم.
فرماندهی روی ارتفاعات لری مستقر بود. چون ارتباط گیری آنجا زیر تیر بود، محسن زاهدی مسئول مخابرات به من گفت: تو برو بالای ارتفاع، اگر حسین آمد بفرستش پایین. ما از پایین ارتباط برقرار می کنیم.
ما تا ساعت یازده شب منتظر ماندیم و نیامد و گرفتیم خوابیدیم. به ناگاه با صدای جیغ حسین از خواب بیدار شدم. سریع رفتم داخل سنگر مخابرات و بچه ها را بیدار کردم.
علیخانی را دیدم که شلوارش گتر نکرده بود. گفتم: سریع گتر کن تا حسین نیامده. کِش نداشت. تا بتواند کاری بکند حسین از راه رسید.
وضعیت لباس او و خواب بودن همه ما، اعصابش را به هم ریخته بود. ما را از پنجره انداخت بیرون.
یادداشتی به محسن زاهدی نوشت و به من گفت دستش برسانم.
نوشته بود: حاج محسن یک دست کتک لازم است، سریع بیا بالا. محسن زاهدی تا قضیه را فهمید تا صبح بالا نیامد.
#شهید_حسین_خرازی
#سیره_نظامی_شهدا
#نظم_و_انظباط_سازمانی
#قانون_مداری
راوی: محمد سعید رشادی
#کتاب_زندگی_با_فرمانده ؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحه ۴۲ تا ۴۵.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وفات عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها را به همه اعضای محترم کانال تسلیت عرض می کنم.
خاطرات ارادت شهدا به آن بانوی معظم را با هشتگ ذیل پیگیری بفرمایید.
#حضرت_زینب
#شهدا_و_حضرت_زینب س
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 479.mp3
2.42M
🎙زینبم اما نه آن زینب که رفت از کربلا...
🔻روضه #حضرت_زینب(س)
⏱ | 05:11
👤استاد #میرزامحمدی
شب آخری که حرم #حضرت_زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود.
مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند.
این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد.
بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت.
ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟
گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم. خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد.
فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت.
#حاج_احمد_متوسلیان
#شهدا_و_اهل_بیت ع
#شهدا_و_حضرت_زینب س
#کتاب_یادگاران .جلد 9؛ کتاب احمد متوسلیان خاطره شماره 97 و 99.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت #حاج_احمد_متوسلیان از حرم #حضرت_زینب (س)