eitaa logo
برش‌ ها
413 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
496 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ص۳ برشی از کتاب صفحه ۳۸۵-۳۸۷. یادمان نرود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
برش‌ ها
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
محمد رضا مسئول تبلیغات انجمن اسلامی دبیرستان هاتف بود. اصرار داشت که در کنار کار عقیدتی، باید مراسم دعا هم داشته باشیم. از مدیر مجوزش را گرفت. دوستانش موافق نبودند. می گفتند: اگر استقبال نشود، برای نیروهای انقلابی مدرسه بد می شود. اما او اصرار داشت. در اولین دعای کمیلش پنجاه نفر دانش آموز را پای نشاند. بعد از چند جلسه همسایه ها تقاضا کردند که آنها هم بتوانند در مراسم شرکت کنند. شب ها جمعه در باز بود. به روی همه. سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۳۹ و ۴۰٫
#شهید_علی_هاشمی
برش‌ ها
#شهید_علی_هاشمی
علی برای خودش نمی خرید. هیشه آنچه که داش را مرتب و تمیز نگه می‌داشت. یک بار برای مدرسه اش کت خریدم؛ اما علی آن را نپوشید. می‌گفت: مادر برایم بخر. در مدرسه بعضی از بچه‌های یتیم هستند، خیلی ها فقیرند، دلم نمی‌آید من لباس نو بپوشم و آنان نداشته باشند. راوی مادر شهید کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۱.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
برش‌ ها
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
از سال دوم که رفتیم رشته ، درس های حفظی مان خوب نبود؛ اما در درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره اول کلاس بودیم. صبح که می آمدیم مدرسه یک مسئله سخت را می گذاشتیم وسط. هر کسی زود تر به جواب می‌رسید، برنده بود. مصطفی کیف می کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می‌کرد. از آن بچه های شب امتحانی بود. را هم همین طور خواند. از سر امتحان کنکور که آمد گفت: رتبه ام می‌شود آن هم فقط مهندسی شیمی شریف. همین هم شد. رتبه ۷۲۹ مهندسی شیمی شریف. کتاب یادگاران، جلد ۲۲؛ کتاب احمدی روشن، نویسنده: مرتضی قاضی،ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چاپ نهم- ۱۳۹۳؛ خاطره شماره ۳ و ۸٫
برش‌ ها
#شهید_محمدجواد_باهنر
در همان ایامی که محمد جواد عازم بود، یکی از اقوام سرزده آمده بود تا خوابی را که دیده بود تعریف کنند. می گفت در خواب دیدم که در حیاط خانه تان دو شاخه به چه بزرگی در آمده است. نه رنگشان به رنگ گل‌های این دنیا می ماند و نه بویشان. پدر محمد جواد، غروب روز بعد آن را برای یکی از دوستان هم مسجدی اش که تعبیر خواب می دانست تعریف کرده بود. او جواب داده بود: دو نفر در خانواده شما عالمان بزرگ خواهند شد. خودش هم سالها بعد خواب یکی از منسوبین مرحومشان را دید. آن فرد به او گفت: همه مردم در آسمان اسمی دارند و اسم تو در عالم بالا است. ایشان به همین مناسبت اسم اولین پسرش را ناصر گذاشت. کتاب ، نویسنده: مرجان فولاد وند، ناشر: انتشارات مدرسه، نوبت چاپ: هفتم؛ ۱۳۹۲؛ صفحه ۱۰ و ۳۹ و ۴۰٫
#شهید_مهدی_زین_الدین