eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
684 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
zekrhaye-khorafi.ali_.mp3
3.16M
🔊فایل صوتی #کوتاه 🔰 اذکار خرافی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
خاکریز یا دکل .mp3
2.31M
🔊 #پادکست | خاکریز یا دکل 🎙 به روایت حاج حسین یکتا ما باید انقلاب اسلامی را از بالای دکل ببینیم، نه از پشت خاکریز! 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 🌴✨🌴امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند: ✨فاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ، وَاعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ، وَانْتَفِعُوا بِالنُّذُرِ 💠پس از عبرت ها پند گيريد، از دگرگونى نعمت ها اندرز پذيريد و از هشدارِ هشداردهندگان بهره گيريد» 📘نهج_البلاغه خطبه ۱۵۷ 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 جاے همیشگیموݧ قطعہ‌ے سردار ایوبے پلاک🌷 شونہ بہ شونہ‌ے علے راه میرفتم شهیدم و پیدا کردم و نشستم کنار قبرش اما ایندفعہ نه از گل یاس خبرے بود نه از گلاب و آب😔 علے میخواست کنارم بشینہ کہ گفتم: علے برو پیش شهید خودت ابروهاشو داد بالا و باتعجب😳 گفت: چرا؟؟؟ خوب حالا اونجا هم میرم نه برو اے بابا،باشہ میرم میخواستم قبل رفتنش بہ درد و دل کردنش باشهیدش نگاه کنم، یقیݧ داشتم کہ حاجتشو از اوݧ هم خواستہ و بیشتر از اوݧ بہ ایݧ یقیݧ داشتم کہ حاجتشو میگیره🍃 رفت و کنار قبر نشست اول آهے کشید، بعد دستشو گذاشت رو پیشونیش و طورے کہ مݧ متوجہ نشم اشک میریخت😭 پشتمو بهش کردم کہ راحت باشہ. خودمم میخواستم باشهیدم🌷 درد و دل کنم سرمو گذاشتم رو قبر خاک‌هاے روے قبرش و فوت کردم از کارم خندم گرفت😁 مثل بچہ‌ها شده بودم .بیݧ خنده بغضم گرفت لبخند رو لب داشتم اما اشک میریختم😭 حالم و نمیدونستم از خودش خواستم تو انتخابم کمک کنہ کمکم کرد و علے و انتخاب کردم❤️ حالا هم اومده بودم علیم و بسپرم بهش، بگم مواظبش باشہ بگم علے کہ بره قلبم و هم با خودش میبره، کمکش کـݧ خوب ازش نگهدارے کنہ🍃 باصداے علے بہ خودم اومدم اسماء بستہ دیگہ پاشو بریم هوا تاریک شده🌄 بلند شدم، تمام چادرم خاکے شده بود خاک چادرم و با دستش پاک کرد و مݧ بالبخند تلخے بهش نگاه میکردم😳 چند قدم که برداشتم سرم گیج رفت، اگہ علے نگرفتہ بودم با صورت میخوردم زمیݧ عصبانے شد و با صدایے کہ هم عصبانیت هم قاطیش بود گفت:😡 بیا، خوبم خوبمت ایـݧ بود؟؟ چیزے نیست علے از گشنگیہ خیلہ خوب بریم ... روبروے یہ رستوراݧ وایساد دیگہ از عصبانیت خبرے نبود نگاهم کرد و پرسید: خوب خانمم چے میخورے اوووووووم، فلافل.🌭 فلافل؟؟؟؟؟؟ آره دیگہ علے فلافل میخوام آخہ فلافل کہ ...🌭 حرفشو قطع کردم .إ مگہ از مݧ نپرسیدے؟؟ هوس کردم دیگہ خیلہ خب باشہ عزیزم فلال و خوردیم و رفتیم سمت خونہ‌ے علے اینا وارد خونہ کہ شدیم ماماݧ علے زد تو صورتش و گفت: خاک بہ سرم اینجا چیکار میکنید؟ اسماءجاݧ حالت خوبہ دخترم⁉️ پشت سر اوݧ بابا رضا اومد و با خنده گفت: سلام، منظور خانم ایـݧ بود کہ خدارو شکر کہ مرخص شدے و حالت خوبہ 😊 خوش اومدے دخترم بعد هم رو بہ علے کرد و با اشاره پرسید :قضیہ چیہ؟ علے شونه‌هاش و انداخت بالا و گفت: نمیدونم😳 بابا با اصرار خودش مرخصش کردم لبخندے زدم و گفتم: حالم خوبہ نگراݧ نباشید😊 راستے فاطمہ کجاست؟؟ ماماݧ علے دستشو گذاشت رو شونم و گفت:خستہ بود خوابید 😴 تو هم بروتواتاق علے استراحت کـن چشمے گفتم و همراه علے از پلہ‌ها رفتم بالا در اتاقو برام باز کرد وارد اتاق شدم و رو تخت نشستم‌ اومد سمتم و چادرم و از سرم در آورد و آویزوݧ کرد لباسام بوی بیمارستان و میداد و حالمو بد میکرد🤢 لباسامو عوض کردم یہ نفس راحت کشیدم☺️ دستے بہ موهام کشیدم .موهام بهم ریختہ بود، دستام جوݧ نداشت اما نمیخواستم علے بفهمہ . شونه رو برداشتم و کشیدم بہ موهام علے شونه رو از دستم گرفت و خودش موهام و شونہ کرد احساس خوبے داشتم اما یہ غمے تو دلم بود😔 📝 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا گمراهی مرا به حساب تو می‌نهند این کسر شأن چشم فریبنده‌ی تو نیست #شهید_سجاد_طاهرنیا #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه 🇮🇷 🔸می دانم که من لیاقت شهادت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. می دانم که از مولا و سرور باید چیزهای بزرگ خواست. 🔹می دانم که امام خامنه ای (مدظله العالی) فرمود: اگر می خواهید خدمتتان اجر داشته باشد، برای خداکار کنید و جهاد با نفس داشته باشید و از خدا طلب شهادت کنید؛ می دانم به قول شهید آوینی کسی که شهید نشود باید برود و بمیرد! 🔸پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین (ع) قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (ع) قرار بده و مرا از این نعمت بهره مند بساز و مرا عزیز گردان. مــــدافــــع حــــــرمـ #شهیدرسول_پورمراد 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
yad-marg-v-ghiamat.ali_.mp3
2.52M
🔊فایل صوتی #کوتاه 🔰یاد مرگ و قیامت 🔰 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 🔸بابک خیلی خونسرد، آرام و مهربان و کاملا مد روز بود و همانطور که در تصاویر بعد از شهادتش همه دیدند خیلی خوش‌تیپ، خوش‌چهره و خوش‌هیکل بود. 🔸بابک به خیلی چیزها باور و اعتقاد داشت و نسبت به پیامبر و ائمه اطهار احترام زیادی قائل بود و در رفتارهای اجتماعیش نشان می‌داد کاملا با نماز و با خدا بود و کمک کردن به دیگران را بسیار دوست داشت، به مسجد محله‌شان می‌رفت و همیشه در نماز جماعت‌ها شرکت می‌کرد مدافــــــع حــــرم #شهیدبابک_نورےهریس 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
او خودش را کشت!.mp3
987.1K
علت نفوذ شهدا در قلوب مردم و جوانان و چرایی عدم تأثیر برخی کارهای فرهنگی در جامعه به روایت حاج حسین یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #شاخه_گلی_از_نهج_البلاغه 🇮🇷 🌴✨🌴امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: 💠آن کس که بدون آگاهى (و مطالعه کافى) به انجام دادن کار پردازد همچون کسى است که از بى راهه مى رود و چنين کسى هر قدر جلوتر مى رود از منزل مقصود فاصله بيشترى مى گيرد ولى آن کس که از روى آگاهى عمل مى کند همچون رهروى است که در جاده روشن گام بر مى دارد (و به زودى به مقصد مى رسد. ☘️📒☘️نهج البلاغه، خطبه‌ی: 154. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 مگر حجاب عقلانیست؟ ✊️ نه به حجاب اجباری در دانشگاه تورنتوی کانادا! شاید ما بدجوری دین را تعریف کردیم... 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 چشمامو بستم😑 و گفتم: علےجاݧ وسایلات و آماده کردے⁉️ جوابم و نداد شونہ کردݧ موهام کہ تموم شد شروع کرد بہ بافتنشوݧ برگشتم سمتش و دوباره پرسیدم : وسایلات و جمع کردے⁉️ پوفے کرد و سرش و انداخت پاییݧ نه جمع نکردم😔 إ خوب بیا با هم جمعشوݧ کنیم باشہ واسہ فردا الاݧ هم مݧ خسته‌ام هم تو ...😞 حرفشو تایید کردم اما اصلا دلم نمیخواست بخوابم میخواستم تا صبح باهاش حرف بزنم و نگاش کنم .😶 اصلا کاش صبح نمیشد.... امروز جمعه‌است اسماء نزاشتے بخوابما😴 پوووفے کردم و گفتم: ببیݧ علے مݧ از دلت❤️ خبر دارم .میدونم کہ آرزوت بوده کہ برے الانم بخاطر مݧ دارے ایݧ حرفارو میزنے و خودتو میزنے بہ اوݧ راه با ایݧ کارات مݧ بیشتر اذیت میشم😔 پاشو ساکت🎒 رو بیار زیاد وقت نداریم چیزے نگفت.از جاش بلند شد و رفت سمت کمد، درشو باز کرد و یہ ساک نظامے بزرگ کہ لباس‌هاے نظامے داخلش بود و آورد بیروݧ ساک رو ازش گرفتم و لباسها رو خارج کردم، خوب علے وسایلے رو کہ احتیاج دارے و بیار کہ مرتب بزارم داخل ساک وسایل هارو مرتب گذاشتم.😐 باورم نمیشد خودم داشتم وسایلشو جمع میکردم کہ راهیش کنم . علے ماماݧ اینا میدونݧ❓❓ آره ولے اونا خیالشوݧ راحتہ تو اجازه نمیدے کہ برم خبر ندارݧ کہ... حرفش و قطع کردم. اردلاݧ چے⁉️ اونم میدونہ⁉️ سرشو بہ نشونہ‌ے تایید تکوݧ داد اخمے کردم😠 و گفتم: پس فقط مݧ نمیدونستم😔 چیزے نگفت . اسماء جمع کردݧ وسایل کہ تموم شد .پاشو ناهار بریم بیروݧ. ‌ قبول نکردم امروز خودم برات غذا🍲 درست میکنم... پلہ‌هارو دوتا یکے رفتم پاییـݧ بابا رضا طبق معمول داشت اخبار نگاه میکرد🌐 وارد آشپزخونہ شدم مادر علے داشت سبزے پاک میکرد. سلام ماماݧ إ سلام دخترم بیدار شدے؟؟ حالت خوبہ⁉️ لبخندے زدم😊 و گفتم: بلہ خوبم ممنوݧ. ماماݧ ناهار کہ درست نکردید؟؟ نه الاݧ میخواستم پاشم بزارم شماها هم کہ صبحونہ نخوردید میل نداریم ماماݧ جاݧ . اگہ اجازه بدید مـݧ ناهارو درست کنم نه اسماء جاݧ خودم درست میکنم شما برو استراحت کــݧ.🛌 بااصرارهاے مـݧ بالاخره راضے شد. خوب قورمہ سبزے بزارم⁉️ الاݧ نمیپزه کہ اشکال نداره یکم دیرتر ناهار میخوریم . علے دوست داره امشبم کہ میخواد بره گفتم براش درست کنم. مادر علے از جاش بلند شد و اومد سمتم.کجا میخواد بره⁉️😳 واے اصلا حواسم نبود از دهنم پرید. إم .إم هیچ جا ماماݧ خودت گفتے امشب میخواد بره ابروهام و دادم بالا و گفتم: مـݧ؟؟؟؟حتما اشتباه گفتم خدا فاطمہ رو رسوند با موهاے بهم ریختہ و چهره ے خواب آلود😴 وارد آشپزخونہ شد با دیدݧ مـݧ تعجب کرد :إ سلام زن داداش اینجایے تو⁉️ بہ سلام خانم .ساعت خواب?? واے انقد خستہ بودم بیهوش شدم باشہ حالا برو دست و صورتت و بشور بیا بہ مـݧ کمک کـݧ😊 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا شهــــ🌷ــــدا مـرغاڹ خونیــڹ حریمـ ڪبریایی خداوند هستند ڪه قطراتــ خونيڹ آنهاست ڪه از عنبر و مشڪ خوشبوترستــ و عطر جنتــ عصاره عطر خونیڹ آنها است.. #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنا‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِ‌فِی‌سَبِیلِکَ #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصّیتنامه 🇮🇷 🔹پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدرکه آلوده اش شوم و خویش را فراموش و گم کنم. علی وار زیستن و حسین وار شهیدشدن را دوست دارم. الگوهای جاوید یک مؤمن از بندهای هوی وهوس رستن است و من این الگو را نیزدوست داشتم. 🔸عزیزان این را می دانید که هر کس معامله ای را انجام دهد و سود ببرد خرسند و خوشنود است و من معامله ای انجام دادم نه با مخلوق بلکه با خالق و خدای خویش. خریدار خداست و فروشنده من حقیر، مورد معامله جان و مال این گناهکار و سودآن بهشت است. چه کسی به عهدش در این معامله از خدا وفادارتر است و خواهد بود؟ #شهیدقربانعلی_بیدهندی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
tojih-gonah.ali_.mp3
2.7M
🔊فایل صوتی #کوتاه 🔰 توجیه گناه 🔰 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
💔|🌹🍃 °•{سردار خلبان #شهیدحمیدرضاسهیلیان💔🍃}•° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #افتخارات🔻 🔻➖یکی از افتخارات بزرگ شهید سهیلیان، آزاد کردن سرپل ذهاب بود. آن هم درست زمانی که از تهران، دستوری مبنی بر تخلیه پادگان سرپل ذهاب و از بین بردن مهمات داده شده بود تا مبادا انبار مهمات به دست دشمن بیفتد. 🔻➖حمیدرضا دستور رسیده را نادیده گرفت و اعلام کرد: هر کس می خواهد از این پادگان برود، برود. اما هیچ کس حق ندارد یک بالگرد را از این جا خارج کند. 🔹➖حمیدرضا در حالی دستور را نادیده گرفت که حتی دشمن، سیم های خاردار پادگان را رد کرده بود. به گفته شهید شیرودی حمیدرضاآن چنان برای آزادکردن سرپل ذهاب، مصمم بود که روی چمن های پادگان یکه و تنها و با اراده راسخ نشسته بود و نمی شد تنهایش گذاشت. به همین خاطر، من و چند تن از دوستان به طرفش رفتیم و اعلام آمادگی کردیم و در عملیات گسترده ای که با فرماندهی شهید سهیلیان انجام شد، به کمک خدا و همراهی دوستان، پادگان سرپل ذهاب آزاد شد.➖🔹 ‌🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 روایتگری شهدا 🇮🇷 شب کربلای پنج پلاکش رو کند و پرت کرد تو کانال پرورش ماهی. رفیقش گفت: چیکار داری میکنی؟! چرا پلاکت رو میکنی؟ الان تیر میخوری، مفقود میشی. گفت: «فلانی! من هرچی فکر میکنم امشب تو شلمچه ما تیر میخوریم؛ با این آتیشی که از سمت دژ میاد، دخلِ ما اومده. من یه لحظه به ذهنم گذشت اگه من شهید بشم جنازه‌ی ما که بیاد مثلاً جلوی فلان دانشگاه عجب تشییعی میشه! به دلم رجوع کردم دیدم قبل از لقاء خدا و دیدار خدا، دارم. میخوام با کندن این پلاکه و با نیامدن جنازه یقین کنم که جنازه‌ای نمیاد که تشییع بشه که جمعیتی بیاد و این شهوت رو بخشکونم.» تیر خورد و مفقود شد... مفقود شد؟! اگه مفقود شد چرا خاطره‌هاش گفته میشه؟ چی برا خدا بود و تو اَبَر کامپیوتر خدا گم شد؟ خدا یه زیر خاکی‌هایی داره که نگه داشته روز قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک؟ ببینید این هم جوون بوده. اونجا فتبارک الله أحسن الخالقین رو ثابت میکنه! 🎙به روایت حاج حسین یکتا 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوالی اساسی اگر‌ «لااِکراهَ فِي الدّین» هیچ اجباری در دین نیست... پس چرا در ایران اجباریست⁉️ جوابی فوق العاده به علت اجباری بودن حجاب درجامعه. 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷🇮🇷 با کمک فاطمہ غذا رو گذاشتم🍲 تا آماده شدنش یکے دو ساعت طول می‌کشید علے پیش بابا رضا نشستہ بود از پلہ‌ها رفتم بالا وارد اتاق علے شدم و در و بستم، بہ در تکیہ دادم و نفس عمیقے کشیدم اتاق بوے علے رو میداد میتونست مرحم خوبے باشہ زمانے کہ علے نیست🍃 همہ جا مرتب بود و ساک نظامیش و یک گوشہ‌ے اتاق گذاشتہ بود لباس‌هاش رو تخت بود کنار تخت نشستم و سرمو گذاشتم رو لباسها چشمامو بستم😑 ناخودآگاه یاد اوݧ باز و بند خونے کہ اردلاݧ آورده بود افتادم💬 اشک از چشمام جارے شد 😭 قطرات اشک روے لباس ریخت اشکهامو پاک کردم و چشمامو بستم، دوست نداشتم بہ چیزے فکر کنم ، بہ یہ خواب طولانے💤💤 احتیاج داشتم ، کاش میشد بعد از رفتنش بخوابم و وقتے کہ اومد بیدار شم. با صداے باز و بستہ شدݧ در بہ خودم اومدم. علے بود😍 اسماء تنها اومدے بالا ؟؟چرا مـݧ صدا نکردے کہ بیام⁉️ آخہ داشتے با بابا رضا حرف میزدے راستے علے نمیخواے بهشوݧ بگے؟؟ الاݧ با بابا رضا حرف زدم و گفتم بهش: بابا زیاد مخالفتے نداره اما ماماݧ نه قرار شد بابا با ماماݧ حرف بزنہ🍃 اسماء خوانواده ے تو چے؟؟ خوانواده‌ے مـݧ هم وقتے رضایت منو ببینـݧ راضے میشݧ اسماء بگو بہ جوݧ علے راضے‌ام. راضے بودم اما نه از تہ دل❤️ جوابے ندادم، غذا رو بهونہ کردم و بہ سرعت رفتم پاییݧ😔 مادر علے یہ گوشہ نشستہ بود داشت گریہ میکرد😭 پس بابا رضا بهش گفتہ بود با دیدݧ مݧ از جاش بلند شد و اومد سمتم چشماش پر از اشک بود 😭 دوتا دستش و گذاشت رو بازوم و گفت: اسماء، دخترم راستش و بگو تو بہ رفتݧ علے راضے هستی⁉️ یاد مامانم وقتے اردلاݧ میخواست بره افتادم، بغضم گرفت سرم و انداختم پاییݧ و گفتم: بلہ😔 پاهاش شل شد و رو زمیݧ نشست بر عکس ماماݧ آدم تو دار و صبورے بود و خودخوري می‌کرد دستش و گرفت بہ دیوار و بلند شد و بہ سمت اتاقشوݧ حرکت کرد 😔 خواستم برم دنبالش کہ بابا رضا اشاره کرد کہ نرو آهے کشیدم و رفتم بہ سمت آشپزخونہ غذا آماده بود 🍲 سفره رو آماده کردم و بقیہ رو صدا کردم اولیـݧ نفر علے بود کہ با ذوق شوق اومد 😍 بعد هم فاطمہ و بابا رضا همہ نشستـݧ علے پرسید: إ پس ماماݧ کو؟؟ بابا رضا از جاش بلند شد و گفت: شما غذا رو بکشید مـݧ الاݧ صداش میکنم بعد از چند دیقہ مادر علے بے حوصلہ اومد و نشست😞😔 غذاها رو کشیدم بہ جز علے و فاطمہ هیچ کسے دست و دلشوݧ بہ غذا نمیرفت علے متوجہ حالت مادرش شده بود و سعے میکرد با حرفاش ما رو بخندونہ🙃 ساعت ۵ بود گوشے و برداشتم و شماره‌ے اردلاݧ و گرفتم📲 بعداز دومیـݧ بوق گوشے برداشت. الو الو سلام داداش بہ اهلا و سهلا کربلایے اسماء خوبے خواهر⁉️ یہ خبرے چیزے از خودت ندیا مـݧ اخبارتو از شوهرت میگیرم خندیدم😂 و گفتم خوبے داداش، زهرا خوبہ⁉️ الحمدوللہ داداش میدونے کہ علے امروز داره میره ، میشہ تو قضیہ رو بہ ماماݧ اینا بگے؟؟ گفتم اسماء جاݧ گفتے؟؟؟!! آره خواهر ما ساعت ۸ میایم اونجا براے خدافظے✋ آهے کشیدم و گفتم باشہ خدافظ. ظاهرا مـݧ فقط نمیدونستم ،پس واسہ همیـݧ بهم زنگ نمیزنـݧ😔 میخواݧ کہ تا قبل از رفتنش پیش علے باشم.. 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا ▫️خوشا به حال آنان که پروازشان اسیر هیچ قفسی نشد، و هیچ بالی اسیر پروازشان نساخت .. ▫️خوشا به حال آنان که از رهایی رهیدند، و بال وبال جانشان نشد ▫️خوشا به حال آنان که ..... و خوشا به حال ما، اگر شهید شویم #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 #فرازی_از_وصیتنامه🇮🇷 ◽️مردم ارزش گندم بیشتر است یا ارزش نان؟! اما اگر گندم بخواهد ارزش پیدا کند باید زیر سنگ عظیم آسیاب خرد شود و باید در تنور داغ چند صد درجه تاب و تحمل داشته باشد همان تنوری که علی(ع) سر را تا ناف داخل گرمای آن می‌کرد و با خود می‌گفت: بچش گرمای تنور را. ◽️تا از بچه‌های یتیم شهدا غافل نباشی و بالاخره بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه و اگر امروز در کاروانیان حسین(ع) ثبت نام نکنیم و عازم نشویم فردا ما را در صف این کاروانیان راه نخواهند داد و از ما نام و نشانی نخواهند پرسید ... #سردار #شهید_علیرضا_بلباسی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
taghsim konande rahmat.ali.mp3
2.82M
🔊فایل صوتی #کوتاه 🔰تقسیم کننده رحمت🔰 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
♥️{شهیدابراهیم هادی}♥️ قرار بود صبح زود با هم به جايي برويم.🙃🌱 مي دانستم كار مهمي دارد.😌😎 اما ابراهيم از من خواست به منزل يكي از سادات محل برويم. 😍💞تا ظهر وقت ما گرفته شد.😐😕 نمي دانستم چرا ابراهيم به اين پيرمرد سيد التماس مي كند!😳🤦🏻‍♀ ماجرا از اين قرار بود كه پسر او، سيگار كشيده بود و پدر او را از خانه بيرون كرده بود.😅 حالا ابراهيم آمده بود تا اين خانواده مومن را آشتي دهد.😍♥️ سرانجام توانست دل پدر را نرم كند.🙃😌 او براي تمام مردم محل اينگونه بود.🕊 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
4_5850717902172323873.mp3
5.48M
🇮🇷 روایتگری شهدا 🇮🇷 نوآهنگ مَجاز حقیقی روایت حاج حسین یکتا از شباهت‌های دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 🇮🇷 ساعت بہ سرعت میگذشت با گذر زماݧ و نزدیک شدݧ بہ ساعت ۸🕗طاقتم کمتر و کمتر میشد تو دلم آشوب بود و قلبم بہ تپش افتاده بود💓 ساعت ۷ و ربع بود علے پاییـݧ پیش مامانش بود تو آیینہ خودم و نگاه کردم .زیر چشمام گود افتاده بود و رنگ روم پریده بود لباسهام و عوض کردم و یکم بہ خودم رسیدم🍃 ساعت ۷ونیم🕣 شد علے وارد اتاق شد بہ ساعت نگاهے کرد و بیخیال رو تخت🛏 نشست میدونستم منتظر بود کہ مـݧ بهش بگم پاشو حاضر شو دیره. بغضم گرفتہ بود اما حالا وقتش نبود . چیزے رو کہ میخواست بشنوه رو گفتم: إ چرا نشستے😳 دیره پاشو... لبخندے از روے رضایت زد و بلند شد 😊 لباسهاشو دادم دستش و گفتم: بپوش دکمہ‌هاے پیرهنشو دونہ دونہ و آروم میبستم و علے هم با نگاهش دستهام و دنبال میکرد😶 دلم نمیخواست بہ دکمہ‌ے آخر برسم ولے رسیدم . علے آخریشو خودت ببند از حالم خبر داشت و چیزے نپرسید😔 موهاش و شونہ کردم و ریشهاش و مرتب، شیشہ‌ے عطرشو برداشتم و رو لباس و گردنش زدم و بعد گذاشتم تو کیفم میخواستم وقتے نیست بوش کنم 🍃 مثل پسر بچہ‌هاے کوچولو وایساده بود و چیزے نمیگفت : فقط با لبخند نگاهم میکردم🙂 از کمد چفیہ‌ے مشکے و برداشتم و دور گردنش انداختم. نگاهموݧ بهم گره خورد😐دیگہ طاقت نیوردن بغضم ترکید و اشکهام سرازیر شد😭 بغلم کرد و دوباره سرم رو گذاشت رو سینش گریم شدت گرفت😭😭 نباید دم رفتݧ ایݧ کارو میکرد اوݧ کہ میدونست چقد دوسش دارم میدونست آغوشش تمام دنیامہ ،داشت پشیمونم میکرد😔 قطره اے اشک رو گونم افتاد اما اشک خودم نبود😢 سرمو بلند کردم علے هم داشت اشک میریخت خودم رو ازش جدا کردم و اشکهاشو با دستم پاک کردم . مرد مگہ گریہ میـکنہ علے😯 لبخند تلخے زد و سرش و تکوݧ داد. ماماݧ اینا پاییݧ بودݧ . روسرے آبے رو کہ علے خیلے دوست داشت و برداشتم و انداختم رو سرم. اومد کنارم ، خودش روسریم و بست و گونم و بوسید 😘 لپام سرخ شد😍 و سرمو انداختم پاییـݧ دستم و گرفت و باهم رو تخت نشستم سرمو گذاشتم رو پاش علے ؟؟ جاݧ علے؟؟؟ مواظب خودت باش چشم خانوم قول بده ،بگو بہ جوݧ اسماء بہ جوݧ اسماء . خوشحالم کہ همسرم، همنفسم ، مرد مـݧ براے دفاع از حرم خانوم داره میره 😊 منم خوشحالم کہ همسرم، همنفسم، خانومم داره راهیم میکنہ کہ برم 😍 علے رفتے زیارت🍃 منو یادت نره‌هااا مگہ میشہ تو رو یادم بره؟؟؟اصلا اوݧ دنیا هم... حرفشو قطع کردم. سرمو از رو پاش بلند کردم و با بغض گفتم: برمیگردے دیگہ❓ چیزے نگفت و سرشو انداخت پاییـݧ. اشکام سرازیر شد😭، دستشو فشار دادم و سوالمو دوباره تکرار کردم. سرمو گرفت، پیشونیم و بوسید و آروم گفت ان‌شا‌ءاللہ... اشکام رو پاک کرد و گفت: فقط یادت باشہ خانم. ... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆