eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
13 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 😇 ( دو_دره_باز) شاید شما هم شنیده باشید که میگن: طرف آدم دودره بازیه! آدم دو دره باز یعنی آدم متقلب و غیر قابل اعتماد. این اصطلاح در واقع مخلوق مولوی است. در مشهور «بنال ای بلبل دستان» در بیتی مولوی می کند که به افراد متقلب نکنید. او می گوید، آنها شما را بر در خانه ای می برند و می گویند منتظر باش تا برگردیم ولی بر در این بی فایده است چون آن دو در دارد و آن شخص متقلب از در دیگر رفته است! تو را بر در نشاند او به طراری که می آید تو منشین منتظر بر در که آن خانه «دو در» دارد...! 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (جمع کن کاسه کوزه تو) در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کوزه دار می گفتند. کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت. غرض از ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد، یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه بنشیند. در کنار دار و قمار بازها اشخاصی نیز بودند که به آنها جیزگر می گفتند یعنی بده. به کسانی که باخته و همچنان اصرار به بازی داشتند. این جیزگرها نزولی برابر به قرض می دادند. که البته جیز شد یا جیز میشی از همین جا آمده در واقع به معنی سوزاندن طرف که وقتی از جوش و خروش و بازی بیرون می آمدند میفهمیدند که چه بلائی سرشان آمده است. و البته هنگامی که کار به و کشی و و چماق میرسید، آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله ور میشدند و اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو، همه لات و لوتها و اراذل را ریسه کرده و به محل می بردند! 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (به رخ کشیدن)   بر خلاف تصور عموم  این ضرب المثل هیچ ربطی  به رخ (چهره) ندارد.  رخ نام پرنده قوی   و افسانه ایی است که حتی میتواند  فیل و کرگدن را هم از بلند کند و حتی به همین دلیل به قلعه در شطرنج  هم(( رخ))  گفته میشود .چون این مهره در شطرنج اگر مانعی بر سر راه خود نداشته باشد از دور مهره هایی چون و را به راحتی از پای در می آورد...و این مهره پس از مهره ی وزیر مهم ترین مهره  است..در شطرنج هرگاه بازیکنی مهره ای را در مسیر  مهره ی رخ قرار بدهد تا در نخستین فرصت آن را بکشد این کار او را را به رخ کشیدن می نامند .  بگویم وقتی کسی  چیزی را به رخ میکشد ,, یعنی  حواست را جمع کن ما حضور داریم . 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 ( کرسی شعر گفتن ) در در منطقه (طالقان)، مردان دور کرسی جمع می شدند و مشاعره می کردند.. بعد از چند دور که در ذهن کم می شد، بعضی از خودشان می گفتند! دیگران می گفتند که فلانی کرسی شعر گفت! (در لفظ: برو بابا بازم کرسی گفتی) این کمی جاودان تر شد و به مناطق اطراف از جمله تهران آمد تا جایی که هر کس حرف بی موردی میزد می گفتند کرسی شعر گفت.. امروزه این کلمه بترتیب به اشکال زیر درآمده: - ک* شعر - ک* گفتن - گل واژه - کوزوژعر . که از دو واژه اول بدلیل وجه تشابه با کلمات رکیک در محافل عمومی تر استفاده نمی شود و شاید دلیل بوجود آمدن اشکال بعدی هم همین است. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (ريشه عبارت "بزنم به تخته) در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی می‌کند. با این وصف برای آ‌ن‌ها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بت‌های خود را می‌ساختند و وقتی که به مشکلی بر می‌خوردند، به آن دست می‌زدند و یا به بت‌های چوبی‌شان ضربه می‌زدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختی‌ها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید. از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و ، به و تخته‌ای می‌زنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند. جالب است بدانید که این اتفاق به لحاظ هم تایید شده است. چند سال قبل در مجله علمی Experimental Psychology نتیجه تحقیقی به چاپ رسید که نشان می‌داد اگرچه زدن به برای جلوگیری از خرافی به نظر می‌رسد اما در به رساندن فرد و دورشدن نگرانی‌ها و دلواپسی‌های روانی او نقش موثری دارد. 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (سر و گوش آب دادن) در روزگاران گذشته که عمومی و خزینه دار وجود داشت، مردمی که به حمام می رفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن به و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیت هایی داشتند بهترین فرصت را در می یافتند تا برای هم سفره ی دل را بگشایند و رویدادهای هفته ای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمام های چون در گروه های دو تایی، سه تایی و چهارتایی با هم حرف می زدند، سر و صدای زیادی در صحن ایجاد می شد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمی شد همگی مجبور بودند حرف های خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند. (اصطلاح نیز از همین جا است که در آن جا نه گوینده و نه شنونده معلوم است). کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حضور داشتند از این استفاده می کردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه می گوید و چه گونه از او بدگویی می کند، هنگامی که یکی از آن دو وارد خزینه می شد آن دیگری یکی از آشنایانش را به بهانه ی شستشوی تن به درون خزینه می فرستاد تا "سر و آب بدهد"، یعنی وانمود کند که دارد خود را می شوید ولی دزدانه به حرف ها بدهد و خبرها و بدگویی ها را برای فامیل خود ببرد. به طور کلی در آن روزگار هر کس می خواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل با شود با رفتن به و "سر و آب دادن" در خزینه و دزدانه دادن به گفته های دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف می زدند، از همه ی این رویدادها آگاه می شد. بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای کردن و هم برای کسب به می آمد، رفته رفته در میان به صورت در آمد 🙈@cartoon_ghadimy🙊