#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(#اصطلاح دو_دره_باز)
شاید شما هم شنیده باشید که میگن: طرف آدم دودره بازیه!
آدم دو دره باز یعنی آدم متقلب و غیر قابل اعتماد. این اصطلاح در واقع مخلوق مولوی است. در #غزل مشهور «بنال ای بلبل دستان» در بیتی مولوی #توصیه می کند که به افراد متقلب #اعتماد نکنید. او می گوید، آنها شما را بر در خانه ای می برند و می گویند منتظر باش تا برگردیم ولی #انتظار بر در این #خانه بی فایده است چون آن #خانه دو در دارد و آن شخص متقلب از در دیگر رفته است!
تو را بر در نشاند او به طراری که می آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه «دو در» دارد...!
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(جمع کن کاسه کوزه تو)
در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را #کاسه کوزه دار می گفتند.
#کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت.
غرض از #کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد، یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز #گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه #رقمی بنشیند.
در کنار #کاسه #کوزه دار و قمار بازها اشخاصی نیز بودند که به آنها جیزگر می گفتند یعنی #پول #قرض بده. به کسانی که باخته و همچنان اصرار به بازی داشتند.
این جیزگرها نزولی برابر #تومان به #تومان قرض می دادند.
که البته #اصطلاح جیز شد یا جیز میشی از همین جا آمده در واقع به معنی سوزاندن طرف که وقتی از جوش و خروش و #هیجان بازی بیرون می آمدند میفهمیدند که چه بلائی سرشان آمده است.
و البته هنگامی که کار به #دعوا و #چاقو کشی و #چوب و چماق میرسید، آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله ور میشدند و اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو، همه لات و لوتها و اراذل را ریسه کرده و به #کلانتری محل می بردند!
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(به رخ کشیدن)
بر خلاف تصور عموم این ضرب المثل هیچ ربطی به رخ (چهره) ندارد. رخ نام پرنده قوی و افسانه ایی است که حتی میتواند فیل و کرگدن را هم از #زمین بلند کند و حتی به همین دلیل به قلعه در شطرنج هم(( رخ)) گفته میشود .چون این مهره در #بازی شطرنج اگر مانعی بر سر راه خود نداشته باشد از دور مهره هایی چون #فیل و #اسب را به راحتی از پای در می آورد...و این مهره پس از مهره ی وزیر مهم ترین مهره است..در #اصطلاح #بازی شطرنج هرگاه بازیکنی مهره ای را در مسیر مهره ی رخ قرار بدهد تا در نخستین فرصت آن را بکشد این کار او را را به رخ کشیدن می نامند . #خلاصه بگویم وقتی کسی چیزی را به رخ میکشد ,, یعنی حواست را جمع کن ما حضور داریم .
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
( کرسی شعر گفتن )
در #قدیم در منطقه (طالقان)، مردان دور کرسی جمع می شدند و مشاعره می کردند.. بعد از چند دور که #اشعار در ذهن کم می شد، بعضی از خودشان #شعر می گفتند! دیگران می گفتند که فلانی کرسی شعر گفت! (در لفظ: برو بابا بازم کرسی #شعر گفتی)
این #اصطلاح کمی جاودان تر شد و به مناطق اطراف از جمله تهران آمد تا جایی که هر کس حرف بی موردی میزد می گفتند کرسی شعر گفت..
امروزه این کلمه بترتیب به اشکال زیر درآمده:
- ک* شعر - ک* گفتن - گل واژه - کوزوژعر .
که از دو واژه اول بدلیل وجه تشابه با کلمات رکیک در محافل عمومی تر استفاده نمی شود و شاید دلیل بوجود آمدن اشکال بعدی هم همین است.
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(ريشه عبارت "بزنم به تخته)
در گذشته در بسیاری از مناطق دنیا مردم بر این اعتقاد بودند که خداوند درون درخت زندگی میکند. با این وصف #درخت برای آنها از ارزش بالایی برخوردار بود. به همین خاطر بتهای خود را #چوبی میساختند و وقتی که به مشکلی بر میخوردند، به آن #درخت دست میزدند و یا به بتهای چوبیشان ضربه میزدند تا به قول خودشان خدا را بیدار کنند و از او بخواهند تا ایشان را در برابر سختیها و مشکلات و بلایا مراقبت نماید.
از این رو امروز هم مردم به شکلی خرافی برای دورماندن از اتفاقات بد و #چشمزخم، به #چوب و تختهای میزنند تا به این طریق آن بلا را از خود دور کنند.
جالب است بدانید که این اتفاق به لحاظ #علمی هم تایید شده است. چند سال قبل در مجله علمی Experimental Psychology نتیجه تحقیقی به چاپ رسید که نشان میداد اگرچه زدن به #تخته برای جلوگیری از #چشمزخم خرافی به نظر میرسد اما در به #آرامش رساندن فرد و دورشدن نگرانیها و دلواپسیهای روانی او نقش موثری دارد.
#اصطلاح
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(سر و گوش آب دادن)
در روزگاران گذشته که #حمام عمومی و خزینه دار وجود داشت، مردمی که به حمام می رفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن #حمام به #نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند.
#زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیت هایی داشتند بهترین فرصت را در #حمام می یافتند تا برای هم سفره ی دل را بگشایند و رویدادهای هفته ای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند.
در حمام های #زنانه چون #زنان در گروه های دو تایی، سه تایی و چهارتایی با هم حرف می زدند، سر و صدای زیادی در صحن #حمام ایجاد می شد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمی شد همگی مجبور بودند حرف های خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند. (اصطلاح #حمام #زنانه نیز از همین جا است که در آن جا نه گوینده و نه شنونده معلوم است).
کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در #حمام حضور داشتند از این #فرصت استفاده می کردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه می گوید و چه گونه از او بدگویی می کند، هنگامی که یکی از آن دو وارد خزینه می شد آن دیگری یکی از آشنایانش را به بهانه ی شستشوی تن به درون خزینه می فرستاد تا "سر و #گوش آب بدهد"، یعنی وانمود کند که دارد خود را می شوید ولی دزدانه به حرف ها #گوش بدهد و خبرها و بدگویی ها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس می خواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل با #خبر شود با رفتن به #حمام و "سر و #گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه #گوش دادن به گفته های دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف می زدند، از همه ی این رویدادها آگاه می شد.
بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای #جاسوسی کردن و هم برای کسب #خبر به #کار می آمد، رفته رفته در میان #مردم به صورت #اصطلاح در آمد
🙈@cartoon_ghadimy🙊