پروین
نشسته بود به صداهایی که تو #باغ میشنید، #گوش میداد و مطلب مینوشت... 🤔🦻
یادتون اومد؟!
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد 😇
«از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم!»
در زمانهای #قدیم یک روستائی جل و پلاسش را برداشت و به ده همسایه رفت و #مهمان دوستش شد. نه یک روز نه دو #روز نه سه روز بلکه چند #هفته ای آنجا ماند. یک روز زن #صاحبخانه که از #پذیرائی او #خسته شده بود به شوهرش گفت:
بیا یک فکری کنیم شاید بتوانیم این #مهمان سمج ر ا از اینجا بیرون کنیم. با همدیگر مشورت کردند دست آخر زن گفت امروز تو که از بیرون آمدی بنا کن به کتک زدن من و بگو چرا به کارهای #خانه نمی رسی و هرچه میگویم #گوش نمیکنیو من با #گریه و زاری میروم پیش #مهمان میگویم شما که چند هفته است منزل ما هستی و امروز هم میخواهی بروی آیا در این مدت از من بدی دیدی؟
شاید به این وسیله خجالت بکشد و برود.
#مرد قبول کرد و روز بعد که از سرکار به #خانه آمد بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن و دست به چوب برد و بنا کرد به #کتک زدن زن. زن گفت چرا مرا میزنی؟
شوهر گفت نافرمانی میکنی. زن #گریه کنان به #مهمان پناه برد و گفت ای برادر تو که چند #هفته است #منزل ما هستی و امروز دیگر میخواهی بروی آیا از من نافرمانی دیده ای؟
#مهمان با خونسردی گفت:
من چند هفته است اینجا هستم و چند هفته دیگه هم خواهم ماند، اما از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم.😂
«برگرفته از تمثیل مثل »
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(سر و گوش آب دادن)
در روزگاران گذشته که #حمام عمومی و خزینه دار وجود داشت، مردمی که به حمام می رفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن #حمام به #نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند.
#زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیت هایی داشتند بهترین فرصت را در #حمام می یافتند تا برای هم سفره ی دل را بگشایند و رویدادهای هفته ای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند.
در حمام های #زنانه چون #زنان در گروه های دو تایی، سه تایی و چهارتایی با هم حرف می زدند، سر و صدای زیادی در صحن #حمام ایجاد می شد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمی شد همگی مجبور بودند حرف های خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند. (اصطلاح #حمام #زنانه نیز از همین جا است که در آن جا نه گوینده و نه شنونده معلوم است).
کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در #حمام حضور داشتند از این #فرصت استفاده می کردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه می گوید و چه گونه از او بدگویی می کند، هنگامی که یکی از آن دو وارد خزینه می شد آن دیگری یکی از آشنایانش را به بهانه ی شستشوی تن به درون خزینه می فرستاد تا "سر و #گوش آب بدهد"، یعنی وانمود کند که دارد خود را می شوید ولی دزدانه به حرف ها #گوش بدهد و خبرها و بدگویی ها را برای فامیل خود ببرد.
به طور کلی در آن روزگار هر کس می خواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل با #خبر شود با رفتن به #حمام و "سر و #گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه #گوش دادن به گفته های دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف می زدند، از همه ی این رویدادها آگاه می شد.
بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای #جاسوسی کردن و هم برای کسب #خبر به #کار می آمد، رفته رفته در میان #مردم به صورت #اصطلاح در آمد
🙈@cartoon_ghadimy🙊