﷽
#ازدواج_صوری
#قسمت_پنجاه_یکم
°|♥️|°
امروز قراره منو پریا خانم بریم آزمایش خون بدیم
دلم میخواست دونفری بریم انقدر محبت به پاش بریزم که همین امروز عاشق بشه
اما گفتم به اصل ماجرا شک میکنه
برای همین خواهرم زهرا بامن اومد
نمیتونستم هیجانم روکنترل کنم
برای همین براش یه دسته گل مریم خریدم
پریا عاشق گل مریم بود
رسیدیم دم در خونشون
دوبوق زدم
پریا با یه روسری آبی آسمانی که سرش بود و ساق همرنگ از خونه خارج شد
چه این رنگ بهش میاد
به احترامش هم من هم زهرا از ماشین پیاده شدیم
میخواست عقب بشینه
اما زهرا مانع شد
وقتی سوار ماشین شد
همینطوری که داشتم رانندگی میکردم
دسته گل مریم گذاشتم رو چادرش
باتعجب نگاه کرد
همونجوری سربه زیر گفتم ناقابله
زهرا داشت برای محمد گل میخرید
منم گفتم چون شما به گل مریم علاقه دارید
براتون بخرم
رنگ سرخ به خودش گرفت
و گفت خیلی ممنونم
رفتیم آزمایش دادیم
وقتی ازش خون گرفتن
رنگ به رو نداشت
طفلکم از استرس فشارش افتاده بود....
زهرا کمک کرد سوار بشه
دلم داشت آتیش میگرفت کاش اصلا میشد بدون آزمایش عقد کرد
سرراهم یه جا نگه داشتم
رفتم پایین
سه تا معجون سفارش دادم گفتم برای پریا ویژه بزنه
یه کیک عسلی هم براش خریدم
حسابی میخواستم براش خرج کنم...
وای وقتی میخواست اینا رو بخوره دستمو گذاشتم زیرچونم و بهش نگاه میکردم چیکار کنم خب ذوق دارمـ
°|♥️|°
✍🏻#نویسنده_بانو_ش
✍🏻 لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
-
••••
-به رسم هر روز
~•° السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن °•~
~•°السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح
المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامامالانسوالجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان°•~
#اللہمعجللولیکالفرج
~> دعای فرج <~
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ..
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
❇️ #تقویم_ابراهیم✔️
✍️ #امروز
🌹 #شنبه ، مورخ👇
شانزدهم(۱۶)، اسفند(۱۲)، نود و نه(۹۹)؛ میباشد.
مصادف با:
۲۲رجب۱۴۴۲
۶مارس۲۰۲۱
🔸ذکر امروز: #یا_رب_العالمین
🔹حدیث امروز: هیچ حلالی نزد خداوند، منفورتر از طلاق نیست.
#امام_صادق(ع)
🔸رویدادهای امروز:
مناسبتی وجود ندارد
⚫️ ۳روز تا شهادت امام موسی کاظم(ع)
🔵 ۵روز تا مبعث حضرت رسول اکرم(ص)
🆔 @j_ebrahimhadi
🆔 @chaadorihhaaa
#آیـہنگآر 😍
♥️وَ اْصطَنَعْتُكُ لِنَفسی♥️
و تو را برای خودم ساختم
عاشقانه ترین آیه 🥺
@chaadorihhaaa
بهقولرفیقمون
مذهبیوغیرمذهبینداره !!
آدم
بایدبرایخودشارزشقائلباشه...
هرچیزیرونبینه؛
هرچیزیروگوشنده ...
-----|🦋✨|-----
@chaadorihhaaa
«وَلااَريلِكَسْريغَيْرَكَجابِࢪاً»
‹وبࢪاےدلشڪستگےام!
جبࢪانڪنندھاےجزتونمےبینم..
#خدا_جانم🌱
@chaadorihhaaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تغییر در امر ظهور!!
#استاد_رائفی_پور
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
❤️نوآوری های عشقی😉
☺️قدیما عشقها دو وجهی بود یعنی یه زن و یه مرد و دیگر هیچ...
🤓اما الان دیگه عشق های مثلثی، مربعی، شش وجهی، هشت وجهی و علی برکت الله...
🤗خوب طبیعی هم هست دیگه، قدیما مردم یه اعتقادات پوسیده ای داشتن که میگفتن زیبایی هر زنی فقط مال یه مرده و بس، دل هر مرد هم مال یه زنه و بس
😎اما حالا دیگه به لطف روشنگری های شبکه های اون ور آبی و جنبش های آزادی خواهانه ای مثل مسیح جون اینا، یه بخشی از مردم روشن شدن و دارن بقیه را هم روشن میکنن
💃دیگه خانوما میتونن راحت زیبایی هاشونو اکران عمومی کنن و به رخ همه بکشن
💓💗💘آقایون هم بخان و نخان توی این اکران های عمومی، موارد جالبی نصیب دل هاشون میشه و دیگه دل آقایون هم برخلاف قدیما عمومی شده و تنها مال یه نفر نیست!!!
🙃خلاصه به مدد این روشنگری ها داریم از همه ی قید و بندها آزاد میشیم و آینده خودمون و فرزندان مون را میسازیم
😇دست در دست هم دهیم به مهر.... میهن خویش را کنیم آباد
#پویش_حجاب_فاطمے
﷽
#ازدواج_صوری
#قسمت_پنجاه_دوم
°|♥️|°
فرداش جواب آزمایش گرفتیم الحمدالله هیچ مشکلی نداشتیم
رفتیم حلقه خریدیم
چون حتی تو حلقه پلاتین مقداری طلاسفید استفاده میشه
من از پریا خواستم بجای حلقه برام
انگشتر عقیق بگیره
البته پریا بازهم فکر میکرد چون قرار به جدایی ختم شه اینو میگم
اما دیگه تا آخرعمر مال خودم شد
بالاخره روز عقد رسید
عقد تو خونه ما شد
همه جمع شده بودن خونمون استرس داشتم خوشحال بودم ولی قیافم طوری بود که پیش پریا لو نرم
اما برعکس حال من پریا خیلی پکربود مشخص بود داغونه
خداکنه زودتر عاشق شه تا انقدر زجرنکشه
روی صندلی هایی که برامون اماده کرده بودن نشستیم پریا اصلا نگام نمیکرد
حاج اقاشروع کرد به خوندن خطبه قلبم ضربانش میرفت بالا ازتو اینه به پریا خیره شدم...
اروم قران میخوند
باصدای حاج اقا از فکرو خیال اومدم بیرون
_خانم احمدی برای بارسوم میپرسم ایاوکیلم؟
با صدایی که انگار ازته چاه درمیومدگفت:
بلهـ..
مال هم شدیم
وقتی داشتم حلقه رو میذاشتم دستش ،دستش خیلی سردبود بهش خیرهوشدم و
بی اختیار دستش گرفتم
و فشار دادمـ
_خخخخ
پریا باز با تعجب به من نگاه میکرد
دلمـ میخواست عاشقانه باهم باشیم
اما نمیشد
به اصرار من رفتیم مزار شهدا
سرمزار شهید علی قاریان و شهیدحجت اسدی
-پریا خانم
با صدای بغض آلودی گفت بله
-خانم چرا غصه میخوری
خودت اذیت میکنی
شما خیلی چیزا رونمیدونی
پس تورو به همون کربلایی که عاشقشی
اینقدر بی تابی نکن
پریا:آقای عظیمی خیلی سخته
داریم به زمین و زمان دورغ میگیم
-پریا توروخدا حتی صوری هم باشه
من شوهرتم
پس اگه نمیتونی اسممو بگی
هیچی نگو صدام نکن
اشکای پریا جاری شد:چشم
چقدر اون دختر شیطون و سرزنده بخاطر ارباب سربه راه و مظلوم شده بود
°|♥️|°
✍🏻#نویسنده_بانو_ش
✍🏻 لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
﷽
#ازدواج_صوری
#قسمت_پنجاه_سوم
°|♥️|°
رواے پریا احمدی
من هنوز بعداز دوهفته هنگ کامل رفتارهای اطرافیانم
نگاهـ های عاشقانه آقای عظیمی
محبتهای مادرشون که الان بهشون میگم مادرجون
زنداداش گفتنای زهرا
ذوق پدر ومادر خودم از اینکه ازدواج کردم
تبریک و خوشحالی دوستامون
امروز باید میرفتم مدارکمون رو به حوزه علمیه برای کربلا
من درحال دق کردن بودم
تمام مدارک خودم و آقای عظیمی
بردم
تو راهرو همکلاسیمون
محدثه رفیعی دیدم
محدثه :پریاجون مبارک باشه
-ممنونم عزیزم
رفتم دفتر مدیریت
-سلام استاد
استاد:سلام دخترم
مبارکت باشه
-ممنونم استاد
این مدارک من و همسرم
اشکام جاری شد
استاد:خانم احمدی چیزی شده
-نه استاد
تاریخ سفر معلوم شده؟
استاد:بهتون خبر میدیم
-باشه ممنون
سوار ماشین شدم
سرم گذشتم رو فرمون اشکام جاری شد
آقا من دارم چیکارمیکنم
آقا
این چه بازیه
گوشیم زنگ خورد
آقای عظیمی بود
-الو سلام
عظیمی:سلام خانم گلم
پریا
-بفرماییدکاری داشتید
عظیمی: باز گریه کردی؟
پریا چرا اینجوری میکنی آخه
هق هق گریه ام بلند شد بریده بریده گفتم :بخدا دست خودم نیست
عظیمی:باشه باشه
کجایی؟
-حوزه
عظیمی:بمون همون جا
میام پیشت
-باشه
یه ربع دیگه آقاعظیمی اومد
یه شاخه گل رز قرمزداد دستم
عظیمی: خوبی خانمم؟
-اشکام جاری شدممنون
عظیمی:پریاجان خانمم چرا اینجوری میکنی؟
دستاش باز کرد
سرم گذشت رو سینه اش
سرم نوازش میکرد
پریا جان عزیزم
توروخدا تمومش کن
دوهفته است
محرم من شدی
روز به روز داری آب میشی
الان ملت میگن صادق داره زنش شنکجه میده
دلم برای همون دختر شیطون تنگ شده
خودمو از حصاردستاش بیرون کشیدم
خندیدم بعد از دوهفته
عظیمی:آفرین خانم خوشگلم
همیشه بخند
اما خندم به زور بود تا دست از سرم برداره
اخه مگه این ازدواج صوری نیست پس این کارا چیه 😐
°|♥️|°
✍🏻#نویسنده_بانو_ش
✍🏻 لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ