eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷در کلاس درس خـدا اونای کہ #نالہ میکنند رد میشن اونایی کہ #صبر می کنند قبول میشن اونایی کہ #شکر میکنن شاگرد ممتاز میشن #خدایا_بہ_داده_و_ندادت_شکر🙏 🖊 @chaadorihhaaa
✨﷽✨ ✍شیخ رجبعلے خیاط تعریف میکرد : ✅در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف شدید میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود ؛ از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است! باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است! او را تکانی دادم! بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی ! گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی ! برف، برف ! روی سرت برف نشسته! ظاهرا مدت هاست که اینجایی خدای ناکرده می میری!!! جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد! دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم " عاشـــق " شده! نشستم و با تمام وجود گریستم !!! جوان تعجب کرد ! کنارم نشست ! گفت تو را چه شده ای پیرمرد! آیا تو هم عاشــق شدی؟! گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشــقم! عاشـق مـهدے فاطــمه♥️ ولی اکنون که تو را دیدم چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی خود شدی فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده ! مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!! 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 🖊 @chaadorihhaaa
💕💕 حجاب را بدون منطق..تصور ڪن! بدون دلیل.. بدون برهان.. و صُغرے و ڪُبرے! حجاب را بدون ریاضے..تصور ڪن! بدون دو دوتا چارتا.. بدون استدلال.. و استقراء و استنتاج! حجاب را بدون ادبیات..تصور ڪن! بدون اما و اگر.. بدون چگونہ.. و چون و چرا! حجاب را بدون جامعہ شناسے..تصور ڪن! بدون حقوق اجتماعے.. بدون چارچوب خانوادگے.. و فرهنگے عمومے! حجاب را بدون عربے..تصور ڪن! بدون جنس مذڪر.. بدون جنس مؤنث.. و هُوَ و هِےَ! حجاب را بدون دینے..تصور ڪن! بدون نفس امارہ.. بدون شیطان رجیم.. و بهشت و جهنم! حجاب را بدون همہ این ها..تصور ڪن! بدون همہ این ها.. بدون همہ این ها.. و همہ و همہ! حالا بہ من بگو؛ حاضرے.. محض <رضا>ے خدا.. محض <رضا>ے خدا.. محض <رضا>ے خدا.. حجاب را انتخاب ڪنے؟ ✍ نویسنده: 🔰 💟 @chaadorihhaaa  
📚 اصلا باید قاعده هر آنچه دیده بیند دل کند یاد را روی پلک حک کنند تا یاد بگیرد همه چیز را نبیند تا نتیجه نشود خواستن... 🌸🍃@chaadorihhaaa
🌸🍃 @chaadorihhaaa
آقا پسـرا❗️ محجبه هـا محدود نیستند ابـداً فقـط محدوده اے دارنـد کہ هرکسی را بہ آن اذن دخول نیست✋ دارد 🖊 @chaadorihhaaa
💕💕💕💕💕 🌹 پـس ازشروع زنـدگـے مشترکـماݧ💞یـڪ میهمانے گرفتـیم وعده اے ازاقوام رابہ خانہ مـــاݧ🏠دعوت ڪردیم ایݧ اولین مهـمانے بودکـہ بعداز ازدواج مے گرفتیم وبـہ قولے؛هـنـرآشپزے عـروس خانـم مشخص مـے شد|😊😻| اولیـݧ قاشق غـذاراکـہ چشیـدم شـورے آݧ حلقم راسوزاند!|😖😑| ازایݧ کـہ اولین غذاے میہمانے ام شورشده بود،خیلے خجالت ڪشیدم|😓🙈| سفره راکـہ پہݧ ڪردیم،محمدروبہ مہمان هـاگفت:قبل ازاینڪـہ غذاروبخورید،بـایـدبگویـم ایݧ غـذادست پخت دامـاداست|☺️🏻| البتـہ بـایدببخشیدکـہ کمے شورشده اسـت|😅😐| آݧ وقت کمے نـاݧ پنیرسـرسفـره آوردوبـاخنده ادامہ داد:البتـہ اگـہ دست پختم رانمے توانید،بخورید،نـاݧ وپنیرهم پیـدامے شـود|😉💚| 🌺 @chaadorihhaaa
❀یٰافٰاطِمـة أَلزَهـ❥ـراء(س)❀: #یااباعبدلله♡♥️ سالہـاست ڪہ مـن در بہ درِ اربابمــ{💓} سالہـاست ڪہ او درپیِ کارم باشـَد✨🌱 همہ مردم دنیا اگـرَم،تـرک کـنـنـد🍁💛 چہ خیال اسـت کہ ارباب کنارم باشـد🙂🖐 #دنیامےحـسین @chaadorihhaaa
🐟🍃 🔔🔔 💢شـنـیـده ام که این روزها حال و هوای دلتـ❤️ را زیـر و رو کـرده.از دلتـنـگـی هایت بر روی صـفـحـه ی کاغذ📝 دیده بودم...❗️ 💢از نوشته های دختران حواستان باشد 👌 حجاب حجاب حواستان به باشد... 💢دخترانی را میبینیم که عکسهایشان را با به اشتراک میگذراند من منظورم با همه نیست❌ من هم از استفاده میکنم ⚡️اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده😊.... 💢 را خـوانـده ام ⚡️امـا آنـلاین📱 ک میـشوی ♨️ را جدی بگیر؛عکس پروفایلش را ک دیدی!!! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر...✔️ 💢مبادا پروفایل را مجـوز ورود بدانی📛 هر چند اگر عکسش کوچه های باشد... 💢 ،آرزوی رابا قسمت نکن❌ .آری ... درد ودل کردن تو را امیدوار میکند✌️ .⚡️اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند.. 💢رفته رفته آرزوی به رابطه ی پنهانی تبدیل میشود😔. اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس   جایگزین میشود🚫 💢طرز فکرت عوض میشود😔 تا جایی ک میگویی: برای خودشان ما در داخل دفاع👊 خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار  باشد... 💢بـرادر هوشـیار باش🚨؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی..⁉️ 🚫فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد🚫 جلو جلو عواقب 📱کردنت را ب تو یادآوری کـردم ؛روز نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم 💢من آنروز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد☝️ شیرینی شهادت که شود غلظت بالا میرود 💢راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری⁉️ اولین پی ام ات بود... از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔 ♨️فــقــط یــک ســوال هنوز هم را خواهرصدا میزنی⁉️😔 😭 🖊 @chaadorihhaaa
✨✨ ✨ 📝 میخواستم منوچهر رو از اونجا ببرم... دکتر که سماجتم رو دید، یه نامه نوشت،📝 گذاشت روی آزمایش های📑 منوچهر و ما رو معرفی کرد به دکتر میر، جراح غدد بیمارستان جم و منوچهر رو روز عاشورا بستری کردیم بیمارستان جم... اذان که گفتند، با این که سرم داشت، بلند شد ایستاد و نماز خوند. خیلی گریه کرد. سلام نمازش رو که داد، رفت سجده و شروع کرد با خدا حرف زدن: خدایا? گله دارم. من این همه سال جبهه بودم. چرا منو کشوندی اینجا، روی تخت بیمارستان؟ من از   این جور مردن متنفرم ". بعد نشست روی تخت و گفت: یه جای کارم خراب بود. اونم تو باعثش بودی. هر وقت خواستم برم اومدی جلوی چشمم سد شدی. حالا دیگه برو ... همه ی بی مهری وسرسنگینیش? برای این بود که دل بکنم. می دونستم... گفتم:منوچهر خان همچین به ریشت چسبیدم و  ولت نمی کنم...حالا ببین.  ما روزای سخت جنگ رو گذرونده بودیم. فکر میکردم این روزا هم میگذره... ناهار بیمارستان رو نخورد. دلش غذای امام حسین (علیه السلام) رو می خواست. دکترش گفت: هرچی دلش خواست بخوره. زیاد فرقی نداره... به جمشید زنگ زدم و از هیئت غذا وشربت? آورد. همه ی بخش رو غذا دادیم... دو تا بشقاب موند برای خودمون. یکی از مریضا اومد، بهش غذا نرسیده بود. منوچهر بشقاب غذاش رو داد به اون و سه تایی از یه بشقاب خوردیم. نگران بودم? دوباره دچار انسداد روده بشه، اما بعد از ظهر که از خواب بیدار شد حالش بهتر بود. گفت:از یه چیزی مطمئنم. نظر امام حسین روی منه. فرشته، هربلایی? سرم بیاد صدام در نمیاد... 《تاصبح? بیدار ماند... نماز میخواند، دعا میکرد،? زل میزد به منوچهر که آرام خوابیده بود، انگار فردا خیلی کار دارد. از خودش بدش آمد. تظاهر کردن را یاد گرفته بود. کاری که هرگز فکر نمی کرد بتواند. این چند روز تا آنجا که توانسته بود، پنهانی گریه کرده بود و جلوی منوچهر خندیده بود. دکتر تشخیص🔬 سرطان روده داده بود. سرطان پیشرفته ی روده که به معده زده بود. جواب کمیسیون سپاه ✉️ هم آمده بود: جانباز نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماری ها از عوارض جنگ باشد... با این همه باز بنیاد گفته بود بیمار های منوچهر مادرزادی است. همه عصبانی بودند، فرشته، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش می خندید که از وقتی به دنیا آمدم بدنم پر از ترکش بود! خب راست می گویند...! هیچ وقت نتوانسته بود مثل او سکوت کند...》 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨
✨✨ ✨ 📝 صبح قبل از عمل تنها بودیم دستم رو گرفت و گذاشت روی سینش... گفت: "قلبم دوست داره بمونی، اما عقلم میگه این دختر از پونزده سالگی به پای تو سوخته. خدا زیبایی های زندگی رو برای بنده های خوبش خلق کرده. اونم باید ازشون استفاده کنه.شاد باشه..." لباش میلرزید... گفتم: "من که لحظه های شاد زیاد داشتم. از جبهه برگشتن هات، زنده بودنت، نفسهات، همه شادی زندگی منه... همین که میبینمت شادم..." گفت: "من تا حالا برات شوهری نکردم. از این به بعد هم شوهر خوبی نمیتونم باشم. تو از بین میری." گفتم: "بذار دوتایی با هم بریم ." همون موقع جمشید و رسول اومدن. پرستارا هم برانکارد آوردن که منوچهر رو ببرن. منوچهر نذاشت. گفت پاهام سالمه میخوام راه برم هنوز فلج نشدم..   جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت جمشید و رسول رو بوسید. دست من رو دو سه بار بوسیدگفت این دستا خیلی زحمت کشیدن. بعد از این بیشتر زحمت میکشن... نگاهم کرد و پرسید: "تا آخرش هستی؟" گفتم: "هستم." و رفت... حتی برنگشت پشتش رو نگاه کنه...   《نکند برنگردد؟ ....... لبه ی تخت منوچهر نشست، مثل ماتم زده ها. باید چه کار کند؟...... فکرش کار نمی کرد. همه ی بدنشدگوش شده  بود بیایندخبر بدهند منوچهر... دکتر با یک درصد امید برده بودش اتاق عمل. به فرشته گفته بود به توسل خودتان برمی گردد... چند بار وضو گرفت اما برای دعا خواندن تمرکز نداشت. حال خودش را نمی فهمید... راه می رفت،می نشست. چادرش را برمیداشت، دوباره سرش میکرد. سر ظهر صداش زدند. پاهایش را همراه خودش کشید تا دم اتاق ریکاوری. توی اتاق شش تا تخت بود. دو تا از مریض ها داد می زدند. یکی استفراغ می کرد. یکی اسم زنی را صدا می زد و دو نفر دیگر از درد به خودشان می پیچیدند. تخت آخر دست چپ منوچهر بود. به سینه اش  خیره شد. بالا و پایین نمی آمد. برگشت به دکترش نگاه کرد و منتظر ماند.... دکتر گفت: موقع بیهوشی روح آدم ها خودش را  نشان می دهد. روحش صاف صاف است. گوشش را نزدیک لب های منوچهر برد که داشت تکان می خورد. داشت اذان می گفت....》 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 ••••●❥JOiN👇 🆔 @chaadorihhaaa ✨ ✨✨
. .خــواهــــ👭ـــرانـه... .دخـتـریک گـنـجـه، خیلی با ارزش تراز های توی ها...💰💱 .اخه آفــریــدگــاری دارندکه فوق العاده عــاشــ😍ـــ😙ـقـــشونــه... .باظـرافـت و لـطـافـتـی که توخلقتشون به خرج داده حسابی نورچشمی خداوباارزش شدن...👀💫 .پس یادت نره تواز خلقت های خداوندی...👑👝 .که قطعا توروفقط خدامیدونه...💲💵 .ودرصورت موندن...💍💎 .خـواسـتـنـی ترمیشی...💐💒 .اگه دردسترس این واون باشی و هات روبه حراج بذاری دیگه دست نیافتنی وباارزش نخواهی بود...🔞💡 .💖ـــب یه خانم حرمت داره... .که اگه شکسته بشه ❤ـــب خداهم 💔ـکـنـه... .وحُرمَت توئـِه دختر،خانم،زن؛ #عـِـفَـتِـه پس قدمی برداربرای حفظ ارزش هات...👣 .فقط کافیه به این فکرکنی که تحسین وتمجید از زیـبـایـی هات ارزشـش بیشتره یاخلق خدا...✋💞👼 .از تـوحـرکـت از خدا بـرکـت...👸💪 .خـدامنتظر اولین قدم توهس...👣👢 .حَـیـاوعِـفاف داشته باشی این نیست که حتماچــادرسرکنی...⚫❌ .میشه بامــانــتــوهم...👗✔ .همون وحَـیارورعایت کنی وداشته باشی...🔥🌟 .در دین هیچ سختی واجباری نیس ...📍🚫 .💞ــیـر نـشـو از اجـبـاری بودن ها...😔😌 .فقط تواین راه...⛺ .هوای چــادر روداشته باش...⚫✔ .چون حـرمـت خیلی خاصی داره...💜✔ .کسی میتونه چــادری باشه...✋❤ .که اول یــکــ باحُـجـب وحَـیـاباشه...😌😁 .وگرنه محصولش ونتیجه اش میشه...😯😦 .چـادری هـای ...😖😵 .پـس مـراقـب چـادر باش...😍😋 .من بـهـت قـــُــــوول میدم میتونی به خــداتکیه کنی...😀😃 .خــدامنتظره شــروع کن...😄😊 . . .💙❤قــلــه ای کــه یــکــــ بــار فــتــحــ شــود روزیـــ تــفــریــحــگــاهــ عــمــومــی مــیـشــود❤💙 🖊 @chaadorihhaaa