فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀شهیدانه
✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦
🔸️قدر جمهوری اسلامی را بدانید
🌹شهید مجید بقایی
..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊
#رفیق_شهیدم
#شهید
#شادی_روح_شهدا_صلوات
شکایت تشکلهای کشور از عادل فردوسی پور
@agha30zadeh
🔸️تاکنون تشکلهای زیر پای کار شکایت رسمی از تهیه کننده برنامه فوتبال ۳۶۰ آمده اند:
۱.کانون بارش مشهد
۲.تشکل فاطمه الزهرا قم
۳.ستاد مردمی عفاف و حجاب شهرری ۴.تشکل سحاب قم
۵.گروه جهادی ماوا مشهد
۶.تشکل ابراهیم هادی مشهد
۷.تشکل هنر بیدار مشهد
۸.تشکل مهدی موعود مشهد
۹.هیئت بصیرت شاهرود
۱۰.فعالان نماز قزوین
۱۱.گروه تبلیغ خیر امه قم
۱۲.جبهه فرهنگی انصارالشهدا
۱۳.تشکل معین الاحسان مشهد
۱۴.تشکل دختران طلوع مشهد
۱۵.تشکل رضوان مشهد
۱۶.تشکل جهاد تبیین مشهد
۱۷.تشکل سفیران نجابت زهرایی گلبهار ۱۸.تشکل حوزوی سعدا مشهد
۱۹.تشکل بهشت مادری مشهد
۲۰.تشکل ایراندخت مشهد
۲۱.بنیاد زنان محجبه قزوین
۲۲.کانون دانش آموختگان کوثر قزوین ۲۳.کانون فرهنگی تبلیغی امین مشهد ۲۴.گروه مطالبهگری محصنات
۲۵.کانون فرهنگی آسمان
❌چنانچه تشکل دیگری تمایل به مشارکت در این شکایت از عادل فردوسی پور به دلیل انتشار فیلم سربرهنه دختر یکی از بازیکنان فوتبال را دارد به آی دی زیر
📲@hamidaghassizadeh
اطلاع رسانی نماید
#بازنشر لطفا🙏
➖➖➖➖➖➖➖
لینک کانال باشگاه #تربیتی آسمان👇
https://eitaa.com/joinchat/156565602Cbd48016de0
Ziarate-Ale-Yasin-PDF.pdf
2.62M
🍃🌹🍃
🌸▫️فایل PDF " متن و فضیلت زیارت آل یس و دعای بعد از آن "
📚 مفاتیح الجنان
#توسلات_مهدوی
#زیارت_آل_یاسین
#تا_همیشه_سلام
عضویت در صـــراط👉
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد برگشتم دیدم مامور شهر داری. یه آقاییی که سن بالایی داره،و به سختی داره خیابون رو جارو میکنه. رفتم جلوش_سلام پدر جان_ سلام دخترم_ پدر جان حالتون خوبه میخوای جارو بدی من خیابون رو جارو کنم_ نه دخترم کارتو نیست. واقعا و دلم خواست بهش کمک کنم.یک قدم برداشتم بهش نزدیک شدم دستم رو گرفتم به جارو ملتمسانه گفتم_ خواهش میکنم بدید، من خیلی دوست دارم خیابون رو جارو کنم. لبخندی زد...
https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
همین طور که ریز ریز اشک میریختم و قدم میزدم. صدای خش و خش جارو که کشیده میشد تو خیابون به گوشم خورد
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد سید گرفتم زندگیم دگر گون شد، بیاید داستان زندگی من رو بخونید شک نکنید که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸
https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
سلام
عزیزان هفتهی پیش نسبت به آزادی جوان ۲۱ ساله با کمک شما اقدام کردیم و خوشبختانه آزاد شد.
اما به محض بیرون اومدن با مشکلات شدید مالی روبرو شد.ایشون بامادر بزرگ و خواهر یازده سالشون زندگی میکنن که توی اون ۱۱ ماهی که زندان بود مادربزرگ برای گذران زندگی مجبور به فروش وسایل خونه شدن. خونه هم اجاره ای هست.
الان نه وسایل خونه دارن نه خرجی برای زندگی، مهلت خونشون هم تموم شده باید از اونجا بلند شن.
مادربزرگشون دیابت دارن و دو شب پیش مجبور شدن بیمارستان بستریشون کنن
با مددکاری زندان تماس گرفته و گفته کاش من بمیرم تنهایی چطور از پس این مشکلات بربیام
ان شالله یه یاعلی بگید با کمک هاتون بتونیم کمی امید به این جوان ۲۱ ساله بدیم
بزنید رو کارت ذخیره میشه
۶۲۲۱۰۶۱۲۱۲۲۴۴۵۵۴لواسانی بانک پارسیان فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینکقرار گاه جهادی شهید گمنام جبرائیل قربانی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
اسمم سحر، هیجده سالم و چند برابر سن و سالم مشکلات و گرفتاری داشتم، ولی از روزی که جارو از دست یه پیر مرد رفتگر سید گرفتم. و کمکش خیابون رو جارو کردم. زندگیم دگر گون شد، بیاید داستان زندگی من رو بخونید شک نکنید که رفع همه مشکلات ما در خانه اهل بیت حل میشه🌸
https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb
داستانی بر اساس واقعیت، توصیه میکنم دختران جوان این داستان رو بخونید🙏
سلام
عزیزان هفتهی پیش نسبت به آزادی جوان ۲۱ ساله با کمک شما اقدام کردیم و خوشبختانه آزاد شد.
اما به محض بیرون اومدن با مشکلات شدید مالی روبرو شد.ایشون بامادر بزرگ و خواهر یازده سالشون زندگی میکنن که توی اون ۱۱ ماهی که زندان بود مادربزرگ برای گذران زندگی مجبور به فروش وسایل خونه شدن. خونه هم اجاره ای هست.
الان نه وسایل خونه دارن نه خرجی برای زندگی، مهلت خونشون هم تموم شده باید از اونجا بلند شن.
مادربزرگشون دیابت دارن و دو شب پیش مجبور شدن بیمارستان بستریشون کنن
با مددکاری زندان تماس گرفته و گفته کاش من بمیرم تنهایی چطور از پس این مشکلات بربیام
ان شالله یه یاعلی بگید با کمک هاتون بتونیم کمی امید به این جوان ۲۱ ساله بدیم
بزنید رو کارت ذخیره میشه
۶۲۲۱۰۶۱۲۱۲۲۴۴۵۵۴لواسانی بانک پارسیان فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @Mahdis1234 لینکقرار گاه جهادی شهید گمنام جبرائیل قربانی https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
سلام عزیزان هفتهی پیش نسبت به آزادی جوان ۲۱ ساله با کمک شما اقدام کردیم و خوشبختانه آزاد شد. اما به
عزیزان اجرتون با فاطمه زهرا سلام الله علیها این جوون خیلی احتیاج داره خواهش میکنم دستش رو بگیرید انشاالله حضرت زهرا قیامت دستتون رو بگیره یه یا علی بگید و در حد توان براش واریز کنید بگذارید مشکلاتش حل شه
Doa Bad Az Ale Yasin-Samavati.mp3
3.82M
🍃🌹🍃
🌸▫️صوتِ "دعای #بعداززیارتِآلیاسین" با صدای " حاج مهدی سماواتی "
#توسلات_مهدوی
#زیارت_آل_یاسین
#تا_همیشه_سلام
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۵۵۱ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۵۲
به قلم #کهربا(ز_ک)
این بار نباید کوتاه میاومدم.
نباید اجازه میدادم به عروسی مسعود برن تا دوباره حرف و حدیثها و چرندیات مردم پشت سرم شروع بشه.
دیگه خسته شده بودم از نجابت و سکوت زیادیم.
هرروز به مامان غر میزدم که اگه به عروسی مسعود برین دیگه هیچوقت هیچکدومتون رو نمیبخشم
با هیچکدومتون هم حرف نمیزنم .
محبوبه به خاطر حفظ زندگیش باید با خونواده همسرش ارتباطش رو حفظ کنه...
گیریم که تو و بابا هم به خاطر حفظ آرامش زندگی محبوبه باید برید...
دیگه چرا داداشهارو راه انداختید که بیان عروسی...
خودشون حتی به خاطر من نه... به خاطر حفظ غیرتشون دوست نداشتند بیان
اونقدر گفتید محبوبه محبوبه راضی شدند برن عروسی...
پس منِ بدبخت چی؟
کسی به حمایت از من نمیخواد رفتن به عروسی رو تحریم کنه؟
اونقدر این حرف ها رو تو گوش مامان خوندم و هربار هم مامان تو گوش بابا خوند ولی چه فایده...
هربار حرفهای بابا به این چند تا جمله ختم میشد.
منصوره هنوز بچه ست...
تو زندگی نیفتاده تا بفهمه بعضی وقتها باید بین دو تا موضوع مهم اَهَمّ و مهم کرد... باید دید کدوم مهم تره اون رو از نظر گذروند...
این دختر فقط فکر مصلحت خودشه...
اخه دختر جان حرف و حدیث مردم چه تاثیری تو زندگی تو داره؟
ولی حرف و حدیث اگه برای محبوبه و زندگیش ساخته بشه زندگیش از هم میپاشه.
محبوبه الان مثل گوشت زیر دندون گرگ میمونه.
اخه زن... تو مادرشی... تو باید بهش تفهیم کنی اگه خالهت و شوهرش یا فامیلهاشون با محبوبه رو دنده ی لج بیفتن زندگی رو به کامش تلخ میکنند.
چرا این دختر نمیفهمه؟
و هر بار توجیهات بابا بیشتر باعث له شدن غرور و شکسته شدن دلم میشد.
و احساس سربار و زیادی بودن بهم دست میداد.
اما چه میشد کرد هیچ کس نمیتونست بابا و داداشهام رو از عقیده و تفکراتشون جدا کنه
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۵۵۲ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۵۵۳
به قلم #کهربا(ز_ک)
روز عروسی که رسید با التماس به مامان گفتم اگه واقعا دلتون نخواد برید هزار تا بهانه برای نرفتنتون میتونید بیارید
مثلا... مثلا میتونید مریضی و فشار خون یکیتون رو بهونه کنید...
میتونید تنهایی من رو بهونه کنید...
اما با حرفی که مامان زد ترجیح دادم دیگه سکوت کنم.
آخه دخترم الان برای نیومدن خودت هم هزار تا حرف درست میشه
اونوقت تو فکر بهونه درست کردن برای ما هستی که نریم؟
نصیر گفته بخاطر تو عروسی نمیان،
الانم حاضر شو
تو رو میبریم خونه.ی اونا بعد میریم تالار...
اسم تالار که اومد دوباره قلبم مچاله شد...
آخه تو روستای اکثر خونهها و حیاطهاشون بزرگه...
معمولا همه اهالی برای مراسم خیلی شلوغ و پرجمعیت مراسم زنونه تو خونهی مادر داماد و مجلس مردونه خونهی یکی از اقوام و همسایههای نزدیک که خونه بزرگتری داره برگزار میشه
مابقی مهمونا هم توی حیاط براشون فرش میندازن
و مسعود اولین دامادیه که عروسیش رو توی تالار برگزار میکنه...
تو دلم گفتم حسرت بخورم به حال عروسی که بجای من کنار مسعود قراره بهترین مجلس عروسی براش برگزار بشه؟
یا دلم بحال اون عروس بسوزه که خبر نداره با چه آدم نامردی داره ازدواج میکنه؟
لباس پوشیدم و با مامان سوار نیسان بابا شدیم.
توی راه به حرفایی که تو این مدت به مامان و داداشها گفته بودم فکر میکردم،
به اینکه آیا خواستهی به جایی داشتم یا اینکه با حرفها و ابراز خواستههام برای عدم حضورشون در عروسی مسعود خودم رو کوچک کردم؟
دوباره افکار ضد و نقیض به سراغم اومده بود.
همیشه همینطور بودم .حتی وقتی هم که دیگران رو مجاب میکردم همون کاری رو که من دوست دارم انجام بدن،
بعدش این حس مسخره به سراغم میومد و شیرینی پیروزی رو به کامم تلخ میکرد.
حالا که باید خوشحال میبودم برادرم و خانوادهش به نشانهی حمایت از من به عروسی نرفتند
در این افکار غرق میشدم که اصلا اصرارهای من کار درستی بوده یا نه؟
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۵٠ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨