لای در باز بود و من بدون اینکه در بزنم ارام در را گشودم. عاطفه با ناز به امیر گفت
مگه نمیدونستی من دوستت دارم پس این چیه رفتی گرفتی؟ سنش که به تو نمیخوره. انچنان قیافه ایی هم نداره. تلفن هامم جواب نمیدی
امیر که متوجه حضور من شده بود گفت
فروغ جان امدی؟
عاطفه به طرفم چرخیدو با دیدن من متعجب ماندو من رو به او گفتم
این چیه گرفتی ؟ منظورت منم؟
نگاهم به امیر افتاد خیلی خونسرد سیگار میکشید.
عاطفه با پررویی گفت
به تو یاد ندادن در بزنی بری داخل؟
کمی صدایم را بالا بردم که نه داد و فریاد باشد و نه از گوش اهالی خانه دور.
من تو خونه پدرشوهرمم اینجا هم اتاق شوهرمه . تو اینجا چیکار میکنی؟
من دارم با پسر عموم در مورد یه معامله صحبت میکنم.
دست برکمرم زدم و گفتم
مورد معامله ت هم انگار منم نه؟
رمان خانه کاغذی 🪴🪴🪴🪴🪴
به قلم فریده علی کرم
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7
زنه مچ شوهرشو تو اتاق خواب با دختر عموش گرفته. بیا ببین چه قشقرقی بپا کرده 👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2867200012C970b5042b7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نتایج جدید شمارش آرا تا این لحظه
🔹کل آرای شمارششده: ۱۹.۰۶۹.۷۱۳ رأی
🔹مسعود پزشکیان: ۸.۳۰۲.۵۷۷ رأی
🔸سعید جلیلی: ۷.۱۸۹.۷۵۶ رأی
🔹محمدباقر قالیباف: ۲.۶۷۶.۵۱۲ رأی
🔸مصطفی پورمحمدی: ۱۵۸.۳۱۴ رأی
🍃🌹🇮🇷ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال هم هیئتها به کمک شما نیاز دارن.
تو غدیر که سنگتموم گذاشتید 😍
پول برای ائمه خرج بشه برکتش برمیگرده به زندگیتون
با هر مبلغی که در توانتون هست یا حسین بگید و دست ما رو بگیرید
برای پخت نذری عاشورا هیُت ما نیاز به دیگ و اجاق گاز بزرگ هیئتی داره
ابن دیگ و اجاق برای هیئت مینونه و شما با کمک امسال تو ثواب هر سال شریکید
گروه جهادی شهدای دانش آموزی واریز کنید🙏🌷
بزنید رو کارت ذخیره میشه👇👇
6273817010183220
فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇
@Mahdis1234
لینکقرار گاه گروه جهادی
https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a
در ضمن این اجازه رو به گروه جهادی بدید تا احیانا اگر مبلغی اضافهتر جمع شد صرف کارهای خیر بکنه🌹 -
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۷۸ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۷۹
به قلم #کهربا(ز_ک)
به سوال بابا که کنجکاو میپرسید چیه شده جواب دادم
داداش ناصر اومده
پا به ایوون گذاشتم
با دیدن مرد غریبه ای که کنار داداش نصیر ایستاده بود خجالتزده عقب گرد کردم و تندی به هال و بعد هم به آشپزخونه پناه بردم
خدای من این آقا کیه که با داداشام اومده؟
خدایا خودت به خیر بگذرون
مامان با عجله وارد شد
_چای داریم؟
_الان آماده میکنم... مامان این کیه ؟ داداشا چرا بچههارو نیاوردن
_مگه باهم همکلام شدیم که بفهمم جریان چیه؟
همون لحظه داداش ناصر و منصور وارد آشپزخونه شدند
جلو رفتم و سلام کردم
جوابم رو دادند انگار میخوان چیزی بهم بگن نگاهی بهم کردند و منصور بی هیچ حرفی به هال برگشت
ناصر کمی با من و مامان حال و احوال کرد و رو به مامان گفت
_مامان این پسره خواستگار منصورهست
الانم اومده تا رسما از بابا خواستگاریش کنه
_یعنی چی؟ پس چرا اینطوری؟
بیخبر و بدون بزرگتر
داداش که معلوم بود داره تلاش میکنه طوری مطرح کنه که ناراحت نشیم
برای همین شروع کرد به توجیه کردن
_این پسره همه خونوادهش رو تو زلزلهی منجیل و رودبار از دست داده
کسی رو نداره
پسر خوب و سربراهیه
دنبال دختر خوب بوده که یکی از همکارای من بهش گفته ما خواهر دم بخت داریم اونم یبار با خجالت پیش من خواستهش رو مطرح کرد
راستش اول خودم راضی نبودم خواهرم رو بدیم به یه آدم بیکس و کار اما وقتی یکم گذشت و دیدم خودش آدم خوبیه نظرم برگشت
هنوز حرفش تموم نشده بود که ناصر دوباره وارد آشپزخونه شد
_تموم نشد حرفاتون؟
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۷۷۹ به قلم #ک
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۷۸۰
به قلم #کهربا(ز_ک)
نمیخواین یه چای به مهمونتون بدین؟
بعد هم با اشاره به منصور فهموند که بره بیرون
با چشم رفتنش رو دنبال کرد
به محض خروجش جلو اومد و گفت
_پسر خوبیه خودم تحقیق کردم.
هروقت چای حاضر شد بردار بیار بهش تعارف کن همدیگه رو ببینید
اگه حرفیم دارید باهم بزنید
تا آخر هفته عقد کنید برید سر خونه زندگیتون
چشمام پر از اشک شد با بغض لب زدم
_داداش من خواهرتونم مگه کاری کردم که مستحق این باشم اینجوری از خونه بیرونم کنید
مامان وسط حرفم پرید
_صبر کن دخترم
ناصر جان مادر راست میگه این دختر چه گناهی کرده که مثل بیکس و کارها میخوای شوهرش بدین
_ای بابا مادر من خوبه دختر سیزده چهارده سالهی مجرد نیست...
مهر طلاق تو شناسنامهش خورده...
این پسره بهترین مردیه که منصوره میتونه باهاش ازدواج کنه... الان همه خواستگاراش یا سن بالایی دارن یا زن مرده و زن طلاق داده ان یا مثل اون مرتیکه زن داره و بخاطر بچه اومده خواستگاریش...
این بنده خدا جوون محترم و کاری هست هم کم سن و ساله هم مجرد
_چی بگم ولی این رسمش نیست
_نه نیار مادر من...
ما که بد خواهرمون رو نمیخوایم
بعد هم با اشاره بهم فهموند کاری که ازم خواسته رو انجام بدم
دست مامان رو گرفت
بیا مادر من... مگه از خدات نبود یکی بیاد سراغ دخترت که هم مجرد باشه و هم اهل کار و زندگی؟
الان یکی رو فرستاده... اصلا گیریم خواستگار نیست مهمون این خونه که هست
لااقل بیا بریم یه خوش امدی بهش بگو
دستش رو پشت کمر مامان گذاشت و به محض خروج مامان از آشپزخونه
چرخید به طرفم و با تحکم بهم سفارش کرد
زودتر چای بریزم و ببرم
وقتی رفت
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨